موضوع این مقاله چندگانگی مفهومی در نظریه برنامه درسی است. برای واکاوی موضوع، ابتدا جایگاه نظریه برنامه درسی در حوزه های دیگر تبیین و سپس ویژگی ها و ساختار نظریه و نظریه پردازی برنامه درسی ارائه و تعاریف گوناگون آن بررسی شده است. پس از تبیین ماهیت تعدد و تکثر نظریه برنامه درسی و دلایل آن، استدلال این است که نوعی تقلیل در مفهوم نظریه برنامه درسی و نظریه پردازی و همچنین انگاشت برنامه درسی در جایگاه یک برساخته هم تافته، باعث کثرت در نظریه های برنامه درسی شده است؛ به گونه ای که به تولید طیف گسترده ای از آنچه را «نظریه» می نامند انجامیده است که از یک سو به رویکردهای کنترل محور و علمی در اردوی فنی گرایان و از دیگرسو به نظرگاه های رهاساز محور، استعاره و تمثیل در جمع نومفهومی سازان می رسد. در پایان با ارائه مصادیقی از کاهش گرایی مفهومی و پیچیدگی در حوزه، نتیجه گیری شده است که تقلیل مفهوم و کاهش پیچیدگی از یک سو و تجلیل این پیچیدگی از سوی دیگر، زمینه را برای زایش نظری و پویایی در برنامه درسی فراهم آورده است.