نظریه ترامتنیت ژرار ژنت از رویکردهای نوین در خوانش و نقد متون ادبی است. این رویکرد در محور بینامتنیت خود، سه نوع پیوند «اشکارا تعمدی»، «پنهانی تعمدی» و «ضمنی» را در میان دو متن مطرح می کند. در حوزه مطالعات ادبی نیز در موضوع اثرپذیری متون از یکدیگر، نکات مهمی در صنعت های ادبی مانند اقتباس، تضمین، حل، درج، تلمیح و گاهی سرقت های ادبی مطرح می شود که همواره اهل بلاغت به انها توجه داشته اند. کتاب مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه از عزالدین محمود کاشانی (متوفی 735 ق) جایگاهی استوار در مطالعات عرفان اسلامی دارد. این اثر برپایه نظریه ژنت در مباحث اصلی عرفانی، تعریف اصطلاحی از واژه های عرفانی، هر سه نوع اثرپذیری را از نهج البلاغه داشته است. در این مقاله سعی می شود از این دیدگاه چهار فصل از کتاب نامبرده بازخوانی شود. با توجه به انچه بیان می شود می توان گفت نهج البلاغه ابرمتنی است که کاشانی با توجه و توسل به ان، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه را تالیف کرده است. حضور کلام مولا علی (ع) در بیشتر سطرهای این اثر پررنگ و انکارناپذیر است. شیوه تحقیق در این پژوهش تحلیلی توصیفی است که با بررسی تطبیقی و ارایه شواهد انجام می شود.