مخاصمات مسلحانه در سوریه منجر به کشته شدن ده ها هزار و آوارگی میلیون ها سوری شده است. تلاش دولت سوریه و جامعه بین المللی برای بازگرداندن امنیت غیرنظامیان مانع جنایت علیه بشریت و اقدام غیرانسانی گروه های مسلح نشده است. بر اساس نظریه مسوولیت حمایت، اگر دولت دربرخورد با جنایات غیرانسانی جمعی، ناکارآمد شود یا خود دولت محرک جنایات غیر انسانی جمعی باشد، وظیفه حمایت از مردم برعهده جامعه بین المللی قرار می گیرد. ایده «مسئولیت حمایت» در سال 2005 در اجلاس سران توسط مجمع عمومی به طور رسمی پذیرفته شد.این نظریه با توجه به تجارب موفق و ناموفق مداخلات بشر دوستانه در دهه 1990 در صورت بدون نتیجه ماندن اقدامات صلح آمیز شورای امنیت در مواجهه با وضعیت های نقض فاحش، گسترده و سیستماتیک حقوق بشر، نسل کشی، جنایت یا تجاوز، اقدام نظامی یا اقدام کم شدت نظامی مانند ایجاد منطقه پرواز ممنوع یا مناطق امن را با هدف محافظت از مردم غیرنظامی در قالب رکن سوم نظریه مسئولیت حمایت و بدون مجوز شورای امنیت مجاز می داند. از آنجا که سو استفاده قدرت های جهانی از نظریه می تواند مبنای مداخله نظامی و تغییر رژیم در کشورهای ضعیف را فراهم کند این مقاله تبعات سیاسی و امنیتی کاربست نظریه مسوولیت حمایت را برای سوریه از طریق روش کیفی داده بنیاد (Grounded theory) بررسی می کند.