هدف اصلی این پژوهش مطالعه رابطه ی مدیریت دانش با قابلیت نوآوری در یک هلدینگ ایرانی بود. همچنین، با در نظر گرفتن نقش تعدیل گر جهت گیری های استراتژیک سعی شد پیشنهاداتی کاربردی به مدیریت هلدینگ و شرکت های تابعه برای افزایش سطح قابلیت نوآوری از مجرای ایجاد ترکیب مناسبی از مدیریت دانش و جهت گیری استراتژیک در شرکت های مذکور ارایه شود. جهت تعریف مدیریت دانش چهار مؤلفه ی اجتماعی سازی، بیرونی سازی، درونی سازی و ترکیب، برای قابلیت نوآوری سه مؤلفه اداری، فرآیندی و تولیدی و برای جهت گیری استراتژیک سه شکل کارآفرینانه، فناورانه و مشتری گرایانه حاصل شدند. با پیروی از فسلفه ی اثبات گرایی و روش پیمایش، از ابزار سنجش پرسش نامه(مشتمل بر 55 پرسش) جهت گردآوری داده های میدانی استفاده شد. جامعه آماری پژوهش در سطح تحلیل نخست(سازمان) شامل کلیه شرکت های زیرمجموعه(78 مورد) و در سطح تحلیل دوم(فرد) کلیه کارکنان شرکت ها(حدود 11000 نفر) بود. نمونه گیری در سطح سازمان به شیوه تصادفی ساده و با استفاده از فرمول کوکران(65 سازمان مشتمل بر 8200 نفر) و در سطح فرد نیز به شیوه تصادفی ساده و با استفاده از فرمول کوکران(367 نفر) صورت گرفت. نرمال بودن داده ها از مجرای آزمون کولموگروف-اسمیرنوف و روابط بین متغیرها و برازش مدل مفهومی پژوهش از طریق آزمون همبستگی پیرسون و آزمون معادلات ساختاری تأیید شدند. در نهایت مشخص شد که مدیریت دانش با قابلیت نوآوری و تمامی ابعاد آن در شرکت های با جهت گیری های استراتژیک کارآفرینانه و مشتری گرایانه رابطه ی مثبت و معنادار دارد، اما در شرکت های با گرایش فناورانه این رابطه معنادار نبود.