آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳

چکیده

وجود خط مشی های متعدد برای حل مسائل مشترک و یا برای حوزه خط مشی واحد، سبب می گردد نتایج آن خط مشی ها حاصلِ مطلوبی را به ارمغان نداشته باشند. موازی کاری، تعارض نقش ها و عدم همکاری میان نهادهای ذیلِ یک حوزه خط مشی گاه باعث می شود با برآیند صفر و یا حتی منفی در ارزیابی نتایج آن خط مشی ها مواجه گردیم. چه باید کرد؟ مدل ها و رویکردهای متنوعی در پاسخ به این سؤال ارائه شده است. پاسخ به این سؤال را در انبوهی از مفاهیم متنوعی می توان یافت که هریک از زاویه ای خاص و گاهی متفاوت به این مسئله نگریسته اند. اصلی ترین پاسخ را با مفهومی تحت عنوان «یکپارچه سازی خط مشی» پیشنهاد داده اند. یکپارچه سازی خط مشی را می توان « به مثابه یک فرآیند مفهوم پردازی تعریف نمود که طی آن، خط مشی ها در یک کلِّ واحد، همسان و هماهنگ می شوند و یا اینکه مسائل مربوط به یک خط مشی در دیگر خط مشی ها ادغام می شود». علی رغم مناسب بودن این رویکرد برای اجرا در فرآیند خط مشی گذاری در حوزه های مختلف کشور، چنین رویکردی نتوانسته است مسیر همواری را برای خود ایجاد نماید. این تحقیق بر آن است تا با استفاده از روش شناسی نظریه پردازی داده- بنیاد به واکاوی علل این ناکامی در حوزه فرهنگ بپردازد. بدین منظور، مصاحبه های عمیق و باز با خبرگان اجرایی و دانشگاهی حوزه خط مشی گذاری فرهنگی صورت گرفت و نظرات آنان در سه مرحله و بر اساس کدگذاری باز، محوری و انتخابی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. آنچه در نهایت حاصل گردید، سه مقوله اصلیِ مؤثر در ناکامی یکپارچه سازی خط مشی های فرهنگی در ایران بوده است که با عناوین زیست بومِ فرهنگ، ساختار خط مشی گذاری و فرآیند خط مشی گذاری معرفی شده اند. این مقوله ها با دسته بندی عوامل ناکامیِ موجود در ادبیات علمی این حوزه (عوامل هنجاری، سازمانی و رویه ای) انطباق معنایی دارند. در ذیل هریک از این مقوله ها، دلایل اصلی علل ناکامی یکپارچه سازی تشریح شده است.

تبلیغات