آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۹

چکیده

این مقاله با اتخاذ رویکرد هرمنوتیکی- قیاسی، در صدد بررسی این موضوع برخواهد آمد که آیا مبانی فطرت، پاسخگوی ""شدنِ"" آدمی هستند و می توانند تحولات و دگرگونی های جهان معاصر را تبیین نماید یا اینکه استعدادهای وجودی و آموزه های مستخرج از فطرت به دلیل ناکارآمدی در تبیین وضع انسان و جهان، این ظرفیت وجودی و آموزه های فطرت گرا، در اندازه معنویتِ غیر سازنده به حاشیه رانده شده و به منظور سامان دادن زندگی اینجهانی و انسانی باید به معارف و پارادایمی دیگر از قبیل سکولاریسم توسل جوییم. در همین راستا ابتدا به تعریف مفهوم فطرت خواهیم پرداخت و چگونگی مواجهه ی این مفهوم با جهان واقع را از نظر خواهیم گذراند، پس از آن سکولاریسم را نیز مورد بررسی قرار داده و نوع تعریف و تبیین انسان، در این طیف از معرفت و چگونگی سامان مند شدن حیات انسان در آن، از نظر خواهد گذشت. در این مقاله، مشخصه های اصلی و مدعیات محوری معرفت مبتنی بر امر سکولار بررسی شده است سپس این مشخصه ها و مدعیات را با امکانات مادی اندیشه ی فطرت محور، مقایسه کرده ایم.

تبلیغات