آغاز پادشاهی کیکاووس با ماجرای جنگ مازندران همراه شده است. داستان بدین قرار است که کاووس به همراه پهلوانان سرگرم باده گساری است که دیو (= اهریمن) چون رامشگری از سالار بار می خواهد تا او را به نزد کاووس ببرد. سالار بار پس از کسب رخصت از شاه، دیو را به حضور او می برد و در کنار نوازندگان جای می دهد. دیو بربط می نوازد و سرود مازندرانی در ذکر زیبایی های مازندران سر می دهد و چنان توصیفی از مازندران می کند که شاه را به کشیدن سپاه به مازندران برمی انگیزد. ادامه داستان شامل مخالفت پهلوانان و بزرگان با این اقدام و استمداد آن ها از زال برای برگرداندن رأی شاه و ناکامی او در این کار و لشکر کشیدن و گرفتار شدن شاه و لشکریان در مازندران و ماجرای هفت خوان رستم و کشتن دیو سپید و رهانیدن شاه و لشکریان و فتح مازندران است.