آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۴

چکیده

پرسش از علل شکل گیری و تداوم دشمنی جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل سال ها به یکی از دغدغه های محققان سیاست خارجی و روابط بین الملل تبدیل شده است. بیشتر آثاری که روند شکل گیری و تحولات این دشمنی را بررسی کرده اند، از چشم انداز نظریه های خردگرا(اثبات گرا) در روابط بین الملل به موضوع پرداخته اند. این درحالی است که دشمنی این دو واحد سیاسی در طی سه دهه گذشته از روند به نسبت پایداری برخوردار بوده است و محاسبات خردگرا قادر به ارائه یک تحلیل ثابت از علل شکل گیری و تداوم دشمنی جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل نیستند؛ بنابراین، پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چه علل یا عواملی اسرائیل را مبدل به یک دشمن پایدار در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ساخته است؟ فرضیه ای که در پاسخ به این پرسش مطرح می شود این است که نگاه به اسرائیل در سیاست خارجی ج.ا.ایران را باید در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی مورد ملاحظه قرار دارد، از این رو پیش از آنکه این تضاد در قالب رقابت های راهبردی طرفین قابل تبیین و تفسیر باشد، تلقی از اسرائیل در گفتمان سیاست خارجی غرب گرای پهلوی دوم به مثابه «خودی» است که نقش مهمی در برساخته شدن اسرائیل به عنوان «دیگری» یا غیر در گفتمان سیاست خارجی اسلام سیاسی امام خمینی (ره) داشته است. در راستای تبیین این فرضیه تلاش می شود از نظریه گفتمان لاکلائو و موفه و به ویژه مفهوم دیگری(Otherness) در این نظریه استفاده شود. از آنجایی که نظریه گفتمان لاکلائو و موفه فاقد ابزاری برای تحلیل متن می باشد، از روش تحلیل متن فرکلاف در دو گفتمان رقیب استفاده شده است. نتایجی که از این بررسی حاصل شد به این وجه است، از آنجایی که ظهور، تکامل و بسط گفتمان ها در سایه سنگین دیگری یا غیر صورت می گیرد و این دیگری، عملکردی دوسویه داشته و از یک سو مانع عینیت و تثبیت هویت شده و از سوی دیگر، سازنده هویت و عامل انسجام گفتمانی است، اسرائیل به مثابه دیگری (غیر) نقش یک بیرون سازنده(Constitutive Outside) را در هویت بخشی به گفتمان سیاست خارجی اسلام سیاسی امام خمینی (ره) در تقابل با دگر پهلویستی خود ایفا نموده است

تبلیغات