آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۷

چکیده

اندیشه پسامتافیزیکی به دنبال نقدهای وارد بر متافیزیک مطرح شده و با طرح گذار و عبور از مؤلفه های متافیزیکی در عرصه اندیشه بشری، تلاش دارد از محدودیت ها و قید و بندهای متافیزیک رها گردد. یکی از اصلی ترین حوزه های طرح این اندیشه در قلمرو سیاست و اندیشه سیاسی بوده است. در واقع باور و پیش فرض مهم اندیشه پسامتافیزیکی آن است که پدیده ها و مسائل واقعی و عینی از جمله سیاست را نباید با معیارهای متافیزیکی مورد مطالعه قرار داد. معیارهای متافیزیکی بر نظمی پیشین بنیاد استوارند و لذا نظام عالم سیاسی را در تطابق با نظم و اصول ثابت و استعلایی جستجو می کنند. برعکس اندیشه پسامتافیزیکی مدعی است که عقلانیت متعلق به حوزه سیاسی را نباید در مطابقت آن با اصول و ارزش هایی پیشینی و پیشاتجربی مورد بررسی قرار داد. عقلانیت در این اندیشه بیش از هر چیز به روندها و فرایندهایی مربوط است که در آن مؤلفه های سیاسی به ویژه اجماع و توافق برساخته شده در تعاملات اجتماعی نقش بسزایی دارد. اندیشه پسامتافیزیکی در نحله های فلسفی متعددی قابل شناسایی است و یکی از این متفکران. یورگن هابرماس است که ویژگی های این اندیشه را در سیاست و در مواردی چون تقدم عمل بر نظر، نفی لوگوسنتریسم یا کلام محوری، چرخش زبان شناختی و نیز توجه به عقل و زمینه مند مطرح نموده است. مقاله حاضر به این آراء می پردازد.

تبلیغات