جنگ از مهم ترین وقفه های تاریخی هویت ساز در حیات هر ملت است که جوامع، پس از پایان یافتنش، درصدد حفظ یاد و خاطرات آن برمی آیند. تنوع و تکثر راویان جنگ و دیدگاه های متفاوت آن ها روایات متعددی را رقم می زند که فقط در صورت کنار هم قراردادن آن ها می توان به تصویری واقعی از جنگِ رخ داده نزدیک شد؛ با این حال روایت رسمی دولتی، با استفاده از امکاناتی که دراختیار دارد، در پی ارائة تصویری یک دست و همگون از جنگ است و بازتاب های اجتماعی روایات عاملی محدودکننده می شوند، به طوری که دولت دیگر قادر به ترسیم چهرة واقعی جنگ نخواهد بود. از این رو پویایی روایات خُرد مردمی در بیان خاطرات جنگ، برای تعدیل روایت رسمی، از اهمیت زیادی برخوردار است؛ اگرچه آن چه در ایران در زمینة خاطرات جنگ مشاهده می شود بیش تر رکود و انفعال است.
پژوهش حاضر از نظریات هالبواکس استفاده کرده است، به ویژه در زمینة «بازگوکردن» خاطرات شخصی که اولین حلقة ارتباط میان خاطرة شخصی و خاطرة جمعی است و «تبادل خاطرات» که برای شکل دادن به حافظة تاریخی افرادی که در جنگ حضور نداشته اند، الزامی می نماید. این پژوهش همچنین از آرای ریکور در خصوص ضرورت ارتباط بین نسلی برای پیوند خاطرة فردی و جمعی و آسیب های خاطره در محافل غیر رسمی، که بعضاً باعث کمبود خاطره در این محافل می شود، بهره گرفته است؛ با این حال، با نظر به مختصات بومی جنگ ایران و عراق و زمینه های اجتماعی خاص جامعة ایرانی، توضیح پیچیدگی این مسئله صرفاً با استفاده از این نظریه ها ممکن نیست؛ از این رو برای کشف علل اختصاصی کمبود تبادل خاطرات در محافل غیر رسمی روش کیفی و مصاحبه های عمیق به کار گرفته شده و فقط در مرحلة تحلیل یافته ها از پیشینة نظری موجود جهت، چهارچوب ارجاعی مورد استناد، استفاده شده است.
یافته های پژوهش حاکی از آن است که عواملی چون امتیازهای داده شده به رزمندگان، فرافکنی مشکلات فضای سیاسی موجود به رزمندگان، ایجاد هالة قدسی پیرامون جنگ، پرهیز از ریا، بی انگیزگی مخاطبان نسبت به موضوع جنگ، دردناکی صحبت از جنگ، و درنهایت کمبود گفت وگو در محافل غیر رسمی از اصلی ترین علل کمبود تبادل خاطره در این محافل است.