نظامی به عنوان شاعری صاحب اندیشه در آثار خود سعی داشته تا دغدغه اصلی خود را در اشعارش بنمایاند. دغدغه انسان کامل و آرمانی که الگوی اخلاقی و فکری مخاطبان می تواند باشد. در هفت پیکر، اساس تفکر نظامی کمال، تعالی و خودشکوفایی شخصیت های داستان، مخصوصاً بهرام گور است. اما نه کمالی پر رنج؛ بلکه تجربه ای همراه با شادی و امیدواری، با توجه به جسم و روح و دو بعد مادی و معنوی که از این نظر با نظریه شخصیتی مزلو کاملاً سازگار است. بهرام بتدریج در سیر داستان به مرحله آگاهی می رسد و همراه با گره افتادن ها و گره گشایی های داستانی، گویی گره های وجود بهرام نیز گشوده می شود. در این مقاله، شخصیت بهرام در پردازش نظامی، با مؤلفه های خودشکوفایی مزلو تطبیق داده شده است.