آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۰

چکیده

هدف اصلی مقاله حاضر تحلیل و تبیین جامعه شناشانه رویکردهای اروپای شرقی به جامعه مدنی در دوران سلطه ی رژیم های تمامیت خواه کمونیستی بر این جوامع است. در این رهیافت ها، جامعه مدنی به منزله جنبش اجتماعی نگریسته شده است که دارای خط مشی های کوتاه مدت و بلند مدت است. جامعه مدنی در شرایطی به منزله ""خط مشی مقاومت"" به کار رفت که رژیم های تمامیت خواه بر جوامع کمونیستی اروپای شرقی حکومت می کردند. در شرایط حاکمیت خودکامگی، استراتژی جامعه مدنی مبارزه انقلابی با حکومت های خودکامه نبود، زیرا سرنگونی آن ها در کوتاه مدت غیرقابل پیش بینی بود. از این رو، جامعه مدنی باید فعالیت های اش را بر تأسیس سازمان ها و شبکه های اجتماعی به منظور تقویت سیستم خود دفاعی جامعه در برابر سلطه خودکامه متمرکز کند. هدف جنبش جامعه مدنی پس از حکومت های خودکامه نه کسب قدرت سیاسی، بلکه نقد و کنترل دولت بود تا از شکل گیری دولت های تمامیت خواه جدید جلوگیری شود و دموکراسی پایداری در آینده نهادینه شود. در اروپای شرقی برای رهایی جامعه از دولت های تمامیت خواه حاکم چند راهبرد جامعه مدنی محور نظیر ""تئوری ضدسیاست"" جورج کُنراد، ""مقاومت تدریجی"" لِشک کُولاکفسکی، ""تکامل گرایی نو"" آدام میش نیک و ""ساخت جامعه موازی"" واسلاو هاول ارائه شد که به موازت سایر راهبردهای توسعه ای، عمل گرا، اصلاح طلبانه، تجدیدنظرطلبانه به جامعه مدنی در این منطقه مطرح شدند.

تبلیغات