آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۸

چکیده

امروزه در ادبیات سیاسی جهان بیش از هر چیز بحثِ گذار از مردم سالاری (دموکراسی) نمایندگی به مردم سالاری مشارکتی مطرح است. دلیل این امر آن است که با رشد جوامع انسانی، گسترش شهرنشینی و بالارفتن فرهنگ عمومی و پیچیده تر شدن روزافزون سازوکارها و روابط انسانی، افکار عمومی و اقشار گوناگون اجتماعی کمتر به سیاست و سیاستمداری به صورت حرفه ای اشتغال دارند و برعکس بیشتر تمایل دارند سرعت چرخه های سیاسی و امکان مشارکت مستقیم خود را در مدیریت زندگی و سامان دادن به وضعیت عمومی و زندگی روزمره خویش افزایش دهند. شروع این فرآیند سال هاست نه فقط در کشورهای توسعه یافته بلکه در کشورهای در حال توسعه از خلال گسترش و تعمیق فعالیت های سازمان های غیر دولتی در همه زمینه ها، به وجود آمدن سازمان های غیر دولتی منطقه ای و بین المللی و تاثیرگذار شدن هرچه بیشتر آن ها در سیاستگذاری های ملی و جهانی مشهود است. در این چشم انداز شهر و شهروندی نقشی اساسی دارند. این مقاله تلاش می کند سازوکارهایی را که می توان برای این گذار از دولت و سیاست مبتنی بر مردم سالاری نمایندگی (تفویض اختیار به سیاستمداران حرفه ای) به مردم سالاری مشارکتی (مستقیم) در نظر گرفت بررسی نماید. تاکید ما بر آن است که چگونه و با استفاده از کدام منابع می توان و باید از طریق تقویت اخلاق شهروندی و تفکر شهروندی به این هدف نایل آمد. در واقع استدلال مقاله آن است که شهروندی نوعی تمرین در ابعاد کوچک برای رسیدن به آن نوع از مردم سالاری است و به خصوص با استفاده از امکانات دید فناورانه (جامعه شبکه ای) و به کارگیری درست و مناسب تقسیمات شهری (به ویژه زندگی محله ای و تقسیم شهر به خرده پهنه های قابل مدیریت مستقیم) می توان به سوی این اشکال جدید حرکت کرد تا هم الگویی برای گذار به واحدهای بزرگ تر ارائه شود و هم به صورتی موازی مردم سالاری نمایندگی را نیز که هنوز برای تحکیم فرآیندهای ملت سازی و دولت سازی در کشوری هم چون کشور ما ضروری است، تقویت گردد.

تبلیغات