این مقاله به دنبال بررسی این مسأله است که آیاشعر وشاعرانگی که آن را متعلق به قلمروی کلمه وزبان میدانیم، در تصویر نیزتحقق مییابند؟ بااین فرض که به همان گونه ای که درمتن نوشتاری میتوان با به کارگیری ویژگیها و روش هایی حتی ناخودآگاهانه موجد شاعرانگی شد؛ درتصویر نیزمیتوان اصولی راجست وجو کرد که تصویروشئ را دریک نقاشی یاهر ترکیب بصری دیگربه شعر تصویری تبدیل کند. درپی پاسخ به این پرسش ها ومسائل وردیابی این مفاهیم درنقاشی، به آثار وآرای سوررئالیست ها توجه میشود، زیرا آن ها بیش ازهرجریان دیگری مدعی کشف این جوهر شاعرانه درهنر وادبیات اند، هرچندکه درآثارشان دامنة گسترة تخیل، رویا و کشف، بسیار از مرزهایی که خود سوررئالیسم تعیین کرده، فراتر رفته است. مقاله بابررسی نظرات آن ها درکنار روش های برخی ازنقاشان سوررئالیست، علیرغم تفاوت های بسیاری که آثارشان بایکدیگر دارند به این نتیجه دست مییابد که جوهره های مشترک چون «باز گرداندن ارزش ازدست رفتة رویا» و «باز یافتن چیزها، واژه ها واشیاء درخود و نه درنسبت باسایر چیزها»، چه درمتن و چه درتصویر، موجد شاعرانگیاند، درکنار ویژگیها و روش هایی چون «نسبت دادن خواص غیرعادی به اشیای عادی»، «کنار هم گذاشتن اشیاء، مفاهیم و کلمات درظاهر بیارتباط»، «به هم ریختن رابطة موضوع واثر»، «تحریف عمدی مقیاس ها»، «عوض کردن مادة اشیاء»، «استقبال ازحادثه و تصادف» و «تسلیم به ناخودآگاه و جنون» و ...که همگی به وجودآورندة شعر تصویریاند. بدین ترتیب شعر تصویری، نه فرو کاستن تصویر وکلمه به یکدیگر ونه بازنمایی ذهن، که سازندة ذهن است واز این طریق، جهان نوینی را برای نگریستن میآفریند که عادت های دیداری رااز بین میبرد، و ذهن اندیشیدن و نگریستن را تجربه میکند.