آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

از عهد باستان تا سه دهه پیش، سرنوشت زن در جامعه ایران به گونه های متنوعی رقم خورده است که از اوج عزت تا حضیض ذلت نوسان دارد. بدون شک جایگاه شخصیت فردی و اجتماعی زن در ایران قبل و بعد از اسلام و قبل و بعد از انقلاب اسلامی را نمی توان یکسان دانست. تبدیل شدن زنان قبل از انقلاب به شیرزنانی که در عرصه انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی حماسه های سترگ پدید آوردند، کار ساده، آسان و کوچکی نیست بلکه به نوعی معجزه می ماند که در حرکت تاریخی انبیا قابل مشاهده است. در این مقاله با این موضوع آشنا می شوید که چرا و چگونه زن ایرانی به اوج عزت و سربلندی و مشارکت و کارآمدی رسید؛ چنانکه شاید نمونه کمیابی در جوامع معاصر به شمار آید.

متن

 

زنان نیمی از جمعیت کشور و رکن رکین آن را تشکیل می‌دهند و سهم زنان در تحولات جامعه بر هیچ‌کس پوشیده نیست. وضعیت اجتماعی زنان ایران در طول تاریخ پرفراز و نشیب این مرز و بوم، دستخوش تغییر و تحولات فراوان بوده است. انقلاب اسلامی به رهبری امام‌خمینی تحولی اساسی و ژرف در وضعیت زنان جامعه ایران پدید آورد. انقلاب اسلامی جایگاه و منزلت زنان را اعتلا بخشید و دامنه مشارکت آنان را گسترش داد. برای درک بیشتر وضعیت زنان ایرانی چهار دوره اساسی تاریخی را باید شناسایی و بررسی نمود:  ایران قبل از اسلام؛ دوران اسلام تا زمان پهلوی؛ دوره سلطنت پهلوی؛ بعد از انقلاب.

 

ایران قبل از اسلام

در این دوره زنان نقشی در تاریخ و جامعه ندارند. در اواخر دوره ساسانی شاهد پادشاهی چندماهه چند زن هستیم اما این مساله درواقع از فروپاشی و ضعف حکومت ساسانی ناشی می‌شد. درهرحال، نه در آثار مکتوب و نه در سنگ‌نوشته‌های عصر ساسانی نقشی از زنان مشاهده نمی‌شود.

 

زنان در دوران اسلام

علیرغم مبانی اعتقادی و ارزشی اسلام، زنان جامعه ایران در دوره اسلامی، چه در دوران حکومتهای غیرایرانی اموی و عباسی و چه بعد از آن در دوران حکومتهای وابسته ایرانی که حاکمانشان تبار مغولی یا تاتاری داشتند، نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا نکردند و همچنان در سایه ماندند. اولین‌بار در تاریخ ایران، زنان در جنبشهای صدساله اخیر مشروطه و تنباکو حضور متمایزی در اجتماع یافتند. این جنبشها به‌لحاظ‌آنکه در مقطع تاریخ معاصر ایران قرار می‌گیرند و جهت‌گیری مبارزه با استبداد و استعمار داشتند، درکل از اهمیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خاصی برخوردارند.

 

زنان در دوره سلطنت پهلوی

در جامعه قبل از انقلاب اسلامی، به‌لحاظ سلطه فرهنگ بیگانه و در نتیجه شکل‌گیری یک بافت اجتماعی خاص، هرگونه تحرک و فعالیت سیاسی از زنان مسلمان سلب شده بود. جامعه پیش از انقلاب در قبال نقش و جایگاه زن درکل دو گونه نگرش داشت: 1ــ نگرشی که زن را عنصری زیبا، افسونگر، تنوع‌آفرین و گذراننده اوقات فراغت هوسبازان می‌دانست 2ــ نگرشی که زن را همچون پیچک ضعیفی معرفی می‌کرد که تاب هیچ مقاومتی در مقابل طوفان حوادث ندارد و انتظار هیچ کار جدی و مهمی از او نمی‌رود. زن در صحنه اجتماع آن روز الهه دلفریبی بود که تنها نقش دلبری خویش را خوب می‌دانست، زندگی او عاری از هدف بود و عمر خود را در تاریکی و بی‌خبری سپری می‌کرد.[i][i] با روشن‌شدن اولین شعله‌های انقلاب، زن ایرانی که قبل از آن تنها ایفاگر نقشی بسیار ساده و ناقص و بی‌خبر از نقش سازنده و ارزشمند خود بود، حصار بی‌بندوباری را درهم شکست، قیام کرد، همپای مردان جامعه به مبارزه برخاست و بدعتی نو گذاشت.

این امر با معیارهای جامعه‌شناسان غربی سازگار نبود. به عقیده آنان زن در جامعه اسلامی از حقوق خود محروم بود و زنها عناصری ناراضی در میان مسلمانها تلقی می‌شدند. بنابراین آنها فکر می‌کردند اگر انقلابی با اهداف اسلامی پیدا شود و خواهان برقراری ارزشهای اسلامی باشد، زنان حتما در جبهه مخالف این انقلاب قرار خواهند گرفت؛ چون براساس فرضیه آنها، زنان جوامع اسلامی باید از جامعه‌ای که قرار است با معیارهای اسلامی اداره شود، ناراضی باشند؛ اما در عمل زنان شرکت گسترده‌ای در انقلاب داشتند. آنها خودشان را باور کردند، رشد و زیستن آموختند، با وسعت‌بخشیدن به آرمانها، پیکره اجتماع را با ستونهای عشق، محبت و ایمانشان مستحکم کردند و حقیقت زیبایی دل و توانایی قوه ادراک خود را به نمایش گذاشتند. اما سوال مهم و نکته اساسی این است که چرا زن ایرانی علیرغم رفاه ظاهری که حکومت پهلوی برای او فراهم کرده بود، باز هم به مبارزه برخاست و چه عاملی باعث این تحول و دگرگونی گردید؟

در این مقاله سعی خواهد شد به سوال فوق با تاکید بر تاثیر دیدگاه احیاگرانه اسلام و نقش موثر رهنمودهای امام‌خمینی(ره) پاسخ داده شود؛ چراکه حضور موثر این دو در به‌فعلیت‌درآوردن شخصیت مسخ‌شده و مکتوم زن مسلمان در جامعه‌ ایران و گسترش مشارکت اجتماعی آنان نقش موثر داشت.

 

عوامل تحول‌زا در وضعیت زنان عصر پهلوی

1ــ بحران هویت:

همان‌گونه که اشاره شد، هویت و اصالت زنان در عصر پهلوی به‌کلی از بین رفت و رژیم نیز با اعلام اجتماعی آزادی زنان و بازنمودن دروازه تمدن بزرگ، هدفی جز غارت ارزشهای اسلامی و فرهنگ ملی و لگدمال‌نمودن شخصیت زن نداشت. زنان نیز باور کردند که تنها جهت نیل به اهداف شوم خلق شده‌اند و عرصه سیاست آنها را با مطامع خاصی هدف گرفت. «وقتی در قشر توده‌های مردم نگاه می‌کردی، در بین زن و مرد، هر دو طایفه ارزش به لباس بود و به طرز لباس‌پوشیدن و دوختن لباس و آرایش هرکه بهتر لباس می‌پوشید و شیکتر بود در لباس ارزشش پیش مردم بیشتر بود و هر زنی که آرایشش به طرز اروپایی بود و لباسش از آنجا الهام می‌گرفت، این پیش زنها هم ارزشش زیادتر بود، البته پیش اکثریت ارزشها همه به امور مادی بودند.»[ii][ii]

در عصر پهلوی بزرگترین ظلم و ستم در حق زنان روا شد. آنها دریافته بودند که زن در جامعه نقش انتقال‌دهنده فرهنگ را بر عهده دارد و برای تغییر یا به‌انحطاط‌کشیدن فرهنگ، اول باید زن را منحرف کرد و به انحطاط کشید کم‌کم زن به مثابه یک شی‌ء تلقی شد؛ که هم خود او قابل فروش بود و هم چاپ عکس او روی کالا، به فروش تولیدات کمک می‌کرد. اما آیا شخصیت زن ایرانی این بود؟ آن همه رشادت و دلیری‌های زنانی چون زینب‌پاشا[iii][iii] و معترضان به انحصار تنباکو کجا، وضعیت زنان عصر پهلوی کجا!؟ زنان کشورمان در عصر پهلوی خویشتن خویش را گم کردند. نقطه شخصیت کاذبی که پهلوی‌ها به زن داده بودند، با هویت اصلی‌ او مغایر بود. آنها به زن فقط درحد یک بدن و فرم نگاه می‌کردند نه یک فرد متفکر، سازنده، خلاق و مکمل مرد. بنابراین حادترین سوال برای زن آگاه آن عصر این بود که «چگونه باید بود؟»؛ زیرا می‌دانست بدان‌گونه‌که هست، نمی‌ماند و نمی‌تواند بماند. درواقع زن ایرانی ماسک جدیدی را که می‌خواستند بر چهره او بزنند، نمی‌پذیرفت. او می‌خواست خودش تصمیم بگیرد، خویشتن جدیدش را خودش انتخاب کند و چهره جدیدش را آگاهانه، مستقل و اصیل آرایش نماید. رژیم پهلوی تلاش می‌کرد با ایجاد تغییرات روبنایی در وضعیت اجتماعی ایران از جمله دگرگونی در ظاهر، لباس و چهره زن ایرانی، تصویری کاذب از او به جهانیان ارائه دهد. کشف حجاب و ترغیب زنان ایرانی به آراستن چهره و ظاهر خود و مشارکت‌دادن چند زن از طبقه حاکمه در برخی فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، از جمله تلاشهای آن رژیم برای مدرن‌جلو‌ه‌دادن ایران بودند. این سیاستها اکثریت زنان جامعه، به‌ویژه زنان متدین و مومن را از تحصیل و فعالیتهای اجتماعی محروم کرد و صرفا شمار اندکی از زنان متعلق به طبقات خاص، امکان تحصیل و مشارکت نمادین در امور اجتماعی و سیاسی را داشتند.

از طرفی جامعه ما مسلمان بود. زن مسلمان ایرانی می‌خواست در انتخاب خود مستقل باشد؛ چراکه او خودش را وابسته به یک تاریخ، فرهنگ، مذهب و جامعه‌ای می‌دانست که روح و سرمایه‌اش را از اسلام گرفته بود؛ لذا این زن وقتی در این جامعه می‌خواست خودش را بسازد و خودش باشد، نمی‌توانست از اسلام بی‌نیاز و نسبت به آن بی‌تفاوت باشد.[iv][iv]

بنابراین زن ایرانی از آن قالب فرمایشی و عروسکی بیرون آمد و در نهایت خویشتن گمشده خویش را یافت و به همان زن قهرمان و حماسی ایران تبدیل گردید.

 

2ــ نوسازی:

ایران در زمان پهلوی پسر، از یک دولت نیمه‌فئودالی آسیایی به یک دولت متمرکز سرمایه‌داری وابسته به امریکا تبدیل شد. این تغییر، در تمام ابعاد زندگی و به‌ویژه در ابعاد اقتصادی و اجتماعی جامعه تاثیر بسیار گذاشت. فرآیند نوگرایی امتیازاتی را برای بخشهایی از طبقه بالای جامعه و طبقه متوسط در حال ظهور به بار آورد اما به بخش سنتی طبقه متوسط، یعنی به تجار، بازار و خرده‌بورژوازی آسیب وارد نمود. این طبقه از قدیم ارتباطی تاریخی با روحانیون برقرار کرده بود. تعارضی مستمر و جناح‌بندی شدیدی بین نوگرایان در حال افزایش و روحانیون قدرتمند و بازار سنتی وجود داشت؛ چراکه جناح مقابل نوگرایان، دگرگونیهای فرهنگی و اقتصادی را تهدیدی جدی برای خود می‌دانست. وضعیت زنان قسمتی از موضوع این اختلاف بود. در دوران پهلوی از زنان به‌عنوان عناصر نوگرایی استفاده می‌شد[v][v] و کشف حجاب از نمونه‌های بارز آن بود.

رضاخان در تاریخ هفدهم دی 1314 فرمان کشف حجاب را صادر کرد. ذکر این نکته ضروری است که استعمارگران مخصوصا انگلیس رهبری سیاسی این قضیه را به عهده داشتند؛ زیرا آنها می‌خواستند زن ایرانی را بی‌حجاب کرده و از قالب اسلامی خود بیرون بکشند و به داخل اجتماع بیاورند تا به قول خودشان با مردان یکسان نمایند. آنها بی‌بندوباری زنان و خودآرایی‌شان را بهترین و موثرترین وسیله برای گمراه‌ساختن مردان و جوانان کشور می‌دانستند و در سایه آن می‌خواستند با سرگرم‌نمودن مردم ایران به شهوترانی، تجمل‌پرستی، تشکیل مجالس شب‌نشینی و... ضربه مهلکی بر پیکر اجتماع مسلمان ایرانی وارد سازند تا به مقاصد استعماری‌شان در این کشور اسلامی برسند. هدف دیگر آنان، مصرفی‌کردن جامعه ایرانی بود؛ چراکه تا قبل از آن جامعه روی پای خود ایستاده بود و به‌هرنحو ممکن بار اقتصاد خود را به منزل می‌رساند؛ اما بعد از بی‌حجاب‌کردن زنان و مصرفی‌شدن جامعه ایرانی و گشوده‌شدن مرزهای مملکت به روی خارجیان، تعدادی از افراد جامعه شیفته مظاهر غربی گشته و شیدای تمدن غرب شدند و به صورت آلت فعل بی‌اراده در اختیار آنان قرار گرفتند.

محمدرضا پهلوی در کتاب «پاسخ به تاریخ» می‌گوید: «در عصری که در کشورهای مترقی روزبه‌روز درهای مراکز علم و اقتصاد و سیاست به روی زنان بازتر می‌شود، ایشان همچنین پرده‌نشین باشند و حق کمترین دخالتی در امور اجتماع کشوری که خود نیمی از آن را تشکیل می‌دهند، نداشته باشند؟ برای ازمیان‌بردن این ظلم و تبعیض بزرگ اجتماعی بود که پدرم در سال 1314 حجاب زنان را که مانع اصلی آنان از شرکت در زندگی اجتماعی بود، ملغی کرد و پس‌ازآن به آنان امکان داد که مانند زنان کشورهای مترقی در شئون مختلف اداری و اجتماعی به کار بپردازند.»[vi][vi]

اما برخلاف آنچه آنان می‌پنداشتند، این عمل نه‌تنها موجب مشارکت زنان نشد بلکه حداقل نتیجه آن این بود که جامعه مذهبی ایران وقتی خود را در مقابل سوادآموزی به قیمت برهنگی نوامیس خود دید، راه تحصیل را بر فرزندان خود بست و به‌این‌ترتیب عملا بر روند رشد تحصیلی کشور نیز ضربه وارد شد؛ زیرا این قشر دریافتند که راه حرکت به سوی تمدن و توسعه، بازشدن راه برای شکوفایی استعدادهای اجتماعی است، نه آموختن مصرف‌گرایی و دنباله‌روی از مظاهر منحط فرهنگی.

شایان ذکر است که در ابتدای فعالیتهای زنان، همواره سعی می‌شد رنگ و بوی مذهبی آن حفظ شود، به‌طوری‌که در سرلوحه اساسنامه اولین جمعیت زنان ایران ــ یعنی انجمن نسوان وطنخواه ــ بر شعائر و قوانین اسلامی تاکید شده بود.[vii][vii] اما بعدها با دخالت دولت در مسائل زنان، این تحولات شکل تحمیل پیدا نمود. ازآن‌پس انجمنهای زنانه همگی با دربار مرتبط بودند. همان‌طورکه زندگی زن و تحولات اجتماعی و فرهنگی در زمان قاجار نمی‌تواند دور از تعارضات امپریالیسم روسیه و انگلستان بررسی شود، در دوران پهلوی نیز نظام اقتصاد سرمایه‌داری و سرگشتگی بین سه عنصر اسلام، ملی‌گرایی و غرب‌گرایی را نمی‌توان به دور از روابط خارجی تحلیل کرد.

در ایران نیز مانند همه نقاط دنیا، زنان کمتر از مردان از نوگرایی بهره بردند. زنان شهری و روستایی هرکدام به تناسب شیوه زندگی‌شان از دگرگونیها تاثیر پذیرفتند. نوگرایی به شکاف میان شهر و روستا، افزایش ثروت، توزیع نامناسب آن در سطح جامعه و نهایتا قطبی‌شدن جامعه انجامید. فشار سیاسی و فساد اداری بیش از هرچیز در این زمینه مشکل آفرید.

مطابق نگرش سنتی توسعه، مردان هدف اولیه جذب صنعت بودند. بنابراین به‌رغم فرصتهای کاری و دوره‌ای، درآمد تعدادی از زنان شهری کاهش یافت. مدرنیزاسیون موقعیت زنان روستایی را بدتر کرد. دگرگونی در مناطق روستایی، افزایش شهرنشینی و مهاجرت از روستاها به شهرها در دهه‌های گذشته، وابستگی اقتصادی زنان را به مردان بیشتر کرد. درصد بی‌سوادی بالا و نزدیک به هشتادوسه‌درصد بود. ازدواج در سن پایین رواج داشت. در پی مهاجرت مردان، زنان نیز روستاها را ترک کردند و جمعیت حاشیه‌نشین شهرها را تشکیل دادند. این زنان در زندگی اقتصادی وابسته شوهر و بدون نقش تولیدی، وضعیت محدود اجتماعی را تجربه کردند و با فشار مصرف شهری مواجه شدند.

وضعیت زنان شهری نیز دگرگون شد. در این دوران میزان تعلیم و تربیت و اشتغال زنان افزایش یافت اما تغییر عمده در وضعیت زنان حاصل نشد. در سال 1341 حق رای به زنان اعطا شد. در پی آن دو نفر به نمایندگی مجلس انتخاب شدند اما بیشترین مشاغل خاص گروههای بالای اجتماع بود. مشارکت در سطح توده هیچگاه به معنای واقعی اتفاق نیفتاد.

 

3ــ تحریف فرهنگ اصیل ایرانی ــ اسلامی:

زنی که حجاب نداشت و خود را می‌آراست، در اجتماع آزاد بود. به هر کجا که می‌رفت راه برایش باز بود و هیچ مانعی بر سر راه او وجود نداشت. رژیم ادعا می‌کرد به زنها آزادی اعطا کرده و به‌نوعی حجاب و عفاف زن را ظلم و تبعیض نسبت به او می‌دانست. به اسم آزادی و نوسازی، رژیم هر بلایی که می‌خواست، بر سر فرهنگ جامعه درخصوص زنان آورد. در کنار دو الگوی زن مدرن غربگرا و زن سنتی، قشری اساسی در میان زنان تشکیل شد که خواهان غربگرایی نبود اما درعین‌حال تحصیل‌کرده بود و کار می‌کرد. این قشر جدید کاملا سیاسی بود، احساسات ضدغربی داشت و فرآیند نوگرایی به شکل زمان شاه را امپریالیستی می‌دانست. مبارزه علیه زن غرب‌زده بخشی از مبارزه آنها بود. این قشر از زنان نهایتا به خیل طرفداران انقلاب اسلامی پیوستند. تمامی عوامل، درکل به سیاسی‌شدن توده عظیمی از زنان منجر شدند و ازاین‌طریق محیط مناسبی برای شرکت زنان در فرآیند انقلاب اسلامی فراهم گردید.

مساله تحول زنان و شرکت آنان در انقلاب را از دید روان‌شناختی این‌گونه می‌توان تعبیر نمود که عملکرد عینی انسانها در سطح فرد و در سطح اجتماع، بیش از هرچیز از عملکرد روحی آنان متاثر است و عملکرد فکری و ذهنی در مرتبه دوم قرار دارد؛ به‌عبارتی بالاگرفتن نارضایتیها ابتدا باعث ایجاد تالمات روحی می‌شود و سپس در ذهنیت و عملکرد عینی آنها تاثیر می‌گذارد. این مساله باعث ایجاد جنبشهای اجتماعی برای رهایی از ظلم و ستم می‌شود و این جنبشها چون برخاسته از نارضایتیها، خواستها و نیازها هستند، باعث رشد روابط پویا و پیچیده‌ای می‌شوند که بنیان اصلی انقلاب را فراهم می‌سازند.

 

4ــ اسلام:

دین اسلام به سلسله‌ای از عبادات، کار و پند و اندرزهای اخلاقی منحصر نیست. دین نه‌تنها روابط میان خالق و مخلوق را بیان می‌کند، خطوط اصلی روابط انسانها، حقوق و وظایف آنها در اجتماع نسبت به یکدیگر را نیز عرضه می‌دارد. به‌طورکلی اسلام عنصر بنیادین حیات فردی و اجتماعی مسلمانان را تشکیل می‌دهد؛ ازاین‌رو فهم جایگاه انسان و به تبع آن جایگاه و نقش اجتماعی زنان مسلمان در گرو شناخت جهان‌بینی اسلام است. تنها در این صورت است که می‌توان به ارزشهای تعیین‌کننده پایگاه زن مسلمان دست یافت.

زمانی امپراتوری بزرگ روم بر این عقیده بود که زن موجودی است بی‌جان، که از حیات اخروی بی‌بهره است و حق سخن‌گفتن در حضور مردان را ندارد. کنفوسیوس چینی که اغلب به فکر و اندیشه ‌او احترام گذاشته می‌شود، گفته است: «زن حق ندارد امر و نهی کند؛ چراکه کارش منحصر به کارهای منزل است و باید او را در منزل نگهداشت تا خیر و شرش از آستانه خانه فراتر نرود.» فیلسوف آلمانی، هگل، گفته است: زنی که من ناچار باشم به او احترام بگذارم و از او تقدیرکنم، هنوز آفریده نشده و نخواهد شد.[viii][viii] امپراتوری بزرگ فارس قدیم زن را مصدر بلاها می‌دانست و اعراب جاهلیت با آن خشونت و وحشیگری دختران بی‌گناه و معصوم را زنده‌‌به‌گور می‌کردند. در مجموع در مورد عقاید و رفتار این جوامع در ارتباط با زنان چند مطلب قابل ذکر است:

1ــ بشر قبل از اسلام درباره زن دو طرز تفکر داشت: یکی زن را انسانی در سطح حیوانات بی‌زبان می‌دانست و دیگری او را به لحاظ انسانی پست می‌پنداشت. مردان به‌عنوان انسانهای کامل، در صورت آزادی زن از شر و فساد او در امان نبودند و به‌همین‌جهت زنان باید کاملا در قید تبعیت مردان قرار می‌گرفتند!

2ــ در مورد وضع اجتماعی زن نیز دو نظر وجود داشت: عده‌ای زن را خارج از افراد اجتماعی می‌دانستند و معتقد بودند زنان همانند نیازمندیهایی چون خانه و سرپناه هستند که از آنها چاره‌ای نیست. برخی نیز معتقد بودند زن مانند اسیری است که به بردگی گرفته می‌شود و باید از نیمه غالب اجتماع پیروی کند.

3ــ محرومیت زن در جوامع گذشته، همه‌جانبه بود و زن گاه کم‌وبیش از تمامی حقوق خود مگر به مقداری که بهره‌مندی زن در حقیقت به سود مردان یا قیم زنان بود، محروم می‌شدند.

4ــ اساس رفتار مردان با زنان، براین‌باور استوار بود که جنس قوی بر ضعیف غلبه دارد؛ به‌عبارت‌دیگر هر معامله‌ای که مردان با زنان می‌کردند، براساس استخدام و بهره‌کشی بود. این روش امتهای غیرمتمدن بود اما امتهای متمدن نیز زن را انسانی ضعیف‌الخلقه می‌دانستند که توانایی برخورداری از استقلال در امور خود را ندارد و نیز موجودی است خطرناک که بشر از شر و فساد او در امان نیست.[ix][ix]

در چنین زمانی بود که اسلام به زن شخصیت داد، کرامت زن را به او بازگرداند و او را با هویت اصلی و واقعی‌اش آشنا کرد.

از دیدگاه اسلام زن و مرد مکمل یکدیگرند. آنها شبیه هم نیستند اما با هم برابرند. البته بنا به اختلافات فطری، مسئولیتهای آنها با مردان متفاوت است. تغییرات فطری زن و مرد نه یک تبعیض که یک تقسیم مسئولیت است و البته هدف از وجود این اختلافات برپاداشتن جامعه بشری است. اگر زن نیز عینا همان کارکردهای مرد را می‌داشت، آنها دیگر نیازی به هم نداشتند و ضرورتی برای زندگی مشترک احساس نمی‌گردید.

زن و مرد دو انسانند و در انسانیت متساوی و متشابه هستند؛ یعنی در آنچه به انسانیت انسان مربوط می‌شود، هر دو برابر و همانند یکدیگرند؛ صرفا مرد انسان مذکر است و زن انسان مونث. شایان ذکر است که استعمال کلمه تساوی و تشابه درخصوص حقوق زن و مرد، یک‌ بار معنایی را نمی‌رساند و این دو با هم تفاوتهای مهمی دارند؛ به‌عبارتی ارزش کمی حقوق زن و مرد با یکدیگر برابر است اما از نظر کیفی مساله فرق دارد.[x][x] غربیان نیز به این امر معترفند. الکسیس کارل در کتاب «انسان موجود ناشناخته» می‌نویسد: «به‌علت عدم توجه به این نکته اصلی و مهم است که طرفداران نهضت زن فکر می‌کنند که هر دو جنس می‌توانند یک قسم تعلیم و تربیت یابند و اختیارات و مسئولیتهای یکسانی به عهده گیرند. زن در حقیقت از جهات زیادی با مرد متفاوت است و یکایک سلولهای بدنی همچنین دستگاه عضوی مخصوصا سلسله عصبی نشانه جنس او را بر روی خود دارد. قوانین فیزیولوژی نیز همانند قوانین جهان ستارگان سخت و غیرقابل تغییر است.» ویل دورانت در کتاب «لذات فلسفه» می‌نویسد: «کار خاص زن خدمت به بقای نوع است و کار خاص مرد خدمت به زن و کودک. ممکن است کارهای دیگری هم داشته باشند ولی همه از روی حکمت و تدبیر تابع این دو کار اساسی گشته است. این مقاصد اساسی اما نیمه‌آگاه است. برخورد با واقعیات تفاوت زن و مرد غیرقابل انکار می‌باشد.»[xi][xi]

بااین‌همه استعمارگران برای رسیدن به اهدافشان همواره سعی کردند از تفاوتهای فطری زن و مرد سوء استفاده کنند و شخصیت هر دو را لوث نمایند. برای نخستین‌بار نغمه‌های آزادی زن در اروپا و از سوی کارخانه‌داران انگلیسی مطرح گردید و بعدها توسط پهلویها دنبال شد. آنها هدفشان استفاده از نیروی زنان با قیمت ارزان برای پیشبرد اهداف شومشان بود اما مساله را به‌گونه‌ای طرح می‌کردند که گویی زن صرفا زمانی آزاد خواهد بود که همچون مرد در کارخانه کار کند و زن وقتی زن است که همچون مرد باشد. آنها با این آزادیها، درواقع تمام اصالتها را به مرد می‌دادند. درواقع آنها تمام ارزشها را در مرد متبلور می‌دیدند و مدعی می‌شدند زن با انجام کارهای مردانه می‌تواند گوشه‌ای از آن ارزش را به خود اختصاص دهد؛ این در حالی ‌است ‌که اسلام زن و مرد را مکمل یکدیگر می‌داند و به هیچ‌یک از آنها ارزش مطلق نمی‌دهد.

در زمان پهلوی ندای آزادی زنان و برابری آنها با مردان سر داده شد اما این کار به قیمت کنار نهادن تمام ارزشهای مذهبی و اسلامی انجام گرفت. حکومت پهلوی در شرایطی که حتی مردان را از داشتن کمترین آزادیها محروم کرده بود، مطمئنا نمی‌پذیرفت زنها هم آزاد باشند. لذا باید گفت آزادی از دیدگاه آنان به معنای رهاشدن از قیدوبندهای مذهبی بود نه آزادی در مشارکتهای اجتماعی یا سیاسی. درواقع رژیم متوجه شده بود که دیگر قادر نیست در مقابل رشد آگاهی جامعه مقاومت کند و لذا درصدد برآمد زن را از نظر اخلاقی فاسد کند تا آگاهی برای او نتیجه ندهد. اما زنان علیه تمام این برنامه‌ها به مبارزه شدید برخاستند و منطق آنها منطق اسلام بود. آنها باور یافتند که حجاب به معنای زندانی‌شدن زن و شرکت زن در مجامع لزوما به معنی اختلاط با مرد نیست. آنها منطق اسلام، یعنی اعتدال را در مرکز توجه خود قرار دادند. اسلام راستینی که به مردم تفهیم شد، در آگاهی آنان نقش اساسی و مهمی داشت. البته در این مورد نقش رهبری را نباید از یاد برد. رهبری، عامل موثری در انتقال این آگاهیها بود. اصولا تحقق آرمانهای واقعی اسلام همواره به یک‌ مدیریت و رهبری کارآمد، محبوب و جدی نیاز دارد.

 

5ــ رهبری:

رهبر انقلاب اسلامی با تیزبینی و تیزهوشی خاص خود دریافته بود که انقلاب اسلامی ایران بدون شرکت بانوان به ثمر نخواهد رسید؛ ازاین‌رو ایشان سعی نمود قوانین اسلامی در مورد زنان را به‌وضوح به تصویر بکشد تا جای هیچ ‌شک و شبهه‌ای باقی نماند: «ما نمی‌توانیم و اسلام نمی‌خواهد که زن به‌عنوان یک شی‌ء و عروسک در دست ما باشد. اسلام می‌خواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانی جدی و کارآمد بسازد. ما هرگز اجازه نمی‌دهیم که زنان فقط شی‌ء برای مردان و آلت هوسرانی باشند.»[xii][xii] حضرت امام می‌فرمود: «صدر اسلام زنها توی لشکرها هم بودند، توی میدانهای جنگ هم می‌رفتند. اسلام با فساد دانشگاهها مخالف است... اسلام با دانشگاههای استعماری، مخالف است نه با دانشگاه. اسلام با هیچ‌چیز از این مظاهر تمدن مخالفت ندارد. اسلام زنها را دستشان را گرفته آورده در مقابل مردها نگه داشته، درصورتی‌که در زمانی که پیغمبر آمد، زنها را هیچ حساب می‌کردند. اسلام زنها را قدرت داده است... آنچه که اسلام مخالف است، این است که اینطوری می‌خواهند زن را بار بیاورند که یک ملعبه‌ای در دست مردها باشد و به قول شاه ”زن باید فریبا باشد“. ما می‌خواهیم این کلام را بگیریم، این غلط را بگیریم. ما می‌خواهیم زن آدم باشد مثل سایر آدمها، انسان باشد مثل سایر انسانها، آزاد باشد مثل سایر آزادها.»[xiii][xiii]

ایشان در پاریس موکدا و صریحا اعلام داشتند که شرکت خانمها در تظاهرات و راهپیماییها ولو با منع صریح پدران و شوهرانشان مواجه شوند، واجب است و آنها حق ندارند مانع شرکت زنان شوند. طرح مساله تکلیف شرعی زنان برای شرکت در فرآیند انقلاب از سوی امام، تمامی محیطهای خصوصی و عمومی را به چالش کشید: «نقش زنان در عالم از ویژگی‌های خاصی برخوردار است. صلاح و فساد جامعه از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه می‌گیرد. زن یکتا موجودی است که می‌تواند از دامن خود افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه بلکه جامعه‌ها به استقامت و ارزشهای والای انسانی کشیده شوند یا می‌تواند به عکس آن باشد. بدون‌شک آنچه در این پنجاه‌سال روزگار سیاه ایران به دست این رژیم سیه‌روی به ملت عزیز ایران به‌ویژه بانوان مظلوم گذشت، با طرح و نقشه ازپیش‌حساب‌شده ابرجنایتکاران جهان بوده است. رضاخان و فرزند جنایتکارش با فکر علیلشان به چنان جنایات عمیقی دست زدند که در طول تاریخ این کشور بی‌نظیر یا کم‌نظیر بوده است.»[xiv][xiv]

حضرت امام(ره) زن را نه مظهر فریب و بازیچه، بلکه او را مبدا همه خیرات و سعادتها معرفی کرد و می‌خواست از وجود او در ارتقا و تعالی جامعه استفاده کند. امام زن را موجودی بسیار باعظمت و کرامت می‌دید که سعادت و شقاوت جامعه تاحدزیادی به دست او است. یک جامعه خوشبخت از دیدگاه امام جامعه‌ای است که زنانش تربیت شده و در جهت پرورش و هدایت، پیشرو و نمونه باشند. زن در حاشیه و کناره اجتماع نیست بلکه محور و مرکز جامعه است. امام (ره) منشا تحولات انقلابی ایران را نخست از زنان می‌دانست؛ درواقع انقلاب ابتدا در میان زنان پیدا شد و سپس در جامعه جلوه کرد.

امام با تفکر خاص خود افق دید زن را وسیع کرد و حرکت زن به سوی کمال را سرعت بخشید. زن ایرانی متحول شد، راه صحیح را شناخت و دریافت که بینش اسلامی و قوانین اسلامی برای او نافع‌تر و سودمندتر است. اندیشه‌های امام تاثیری عمیق و بسزا بر فرهنگ و باور زن و بر فکر و اندیشه او نهاد. امام به آنها فهماند که اسلام هدفی جز حفظ شخصیت زن ندارد. زن وارد صحنه شد اما این‌بار با حجاب اسلامی. آنها رعایت پوشش و حجاب اسلامی را سبب نقض حقوق خود و مخالف آزادی و فعالیتشان نمی‌دانستند. زنان فعالانه در انقلاب شرکت نمودند و موجبات حیرت و تعجب همگان را فراهم آوردند.

 

دیدگاه امام‌خمینی درباره مشارکت اجتماعی زن

در لابه‌لای گفته‌ها و نوشته‌های امام‌خمینی در دوران مبارزه و دو دهه اول انقلاب، به موارد بسیاری برمی‌خوریم که حاکی از نظر مساعد ایشان نسبت به مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان است. پس از پیروزی انقلاب نیز ایشان طی سخنانی که به مناسبتهای گوناگون ایراد فرموده‌اند، سهم چشمگیر زنان در پیروزی انقلاب اسلامی و دوران جنگ و نیز لزوم مشارکت اجتماعی زنان در جامعه اسلامی را مورد تصریح قرار داده‌اند. ایشان در یکی از سخنرانی‌های‌شان در مورد آزادی زنان فرموده‌اند: «زنان در جامعه اسلامی آزادند و از رفتن آنان به دانشگاه و ادارات و مجلسین به‌هیچ‌وجه جلوگیری نمی‌شود، از چیزی که جلوگیری می‌شود، فساد اخلاقی است که زن و مرد نسبت به آن مساوی هستند و برای هر دو حرام است.»

درخصوص حقوق زنان نیز فرموده‌اند: «در نظام اسلامی، زن همان حقوقی را دارد که مرد دارد: حق تحصیل، حق کار، حق مالکیت، حق رای‌دادن، حق رای‌گرفتن. در تمام جهاتی که مرد حق دارد، زن هم حق دارد، لیکن هم در مرد مواردی است که چیزهایی به دلیل پیدایش مفاسد بر او حرام است و هم در زن مواردی هست که به‌دلیل‌آنکه مفسده می‌آفریند، حرام است.»

همان‌گونه‌که ملاحظه می‌شود، امام‌خمینی مشارکت اجتماعی زنان را با رعایت موازین اسلامی کاملا مجاز دانسته و مورد تاکید قرار داده است. علاوه‌براین ایشان در بسیاری از گفته‌ها و نوشته‌های خویش، مشارکت سیاسی را برای زنان لازم دانسته است: «زن باید در مقدرات اسلامی مملکت دخالت کند. شما همان‌گونه‌که در نهضتها نقش اساسی داشته‌اید و سهیم بوده‌اید، هم‌اکنون هم باز باید در پیروزی سهیم باشید و فراموش نکنید که هر موقع اقتضا کند، نهضت کنید و قیام کنید.» به‌طورکلی از مجموع گفتارها و سخنان امام‌خمینی در مورد زنان برمی‌آید که ایشان تحصیل، شرکت در امور سیاسی، اشتغال و فعالیتهای اقتصادی را مطابق تاکید و تصریح اسلام، برای زنان مجاز شمرده‌اند.

 

ایفای نقش موثر در پیروزی

انقلاب اسلامی ایران ویژگیهایی دارد که در مجموع این انقلاب را در میان همه انقلابهای جهان بی‌نظیر و بی‌رقیب ساخته است. یکی از آن ویژگیها، قطعا ذی‌سهم‌بودن بانوان است.[xv][xv]

با روشن‌شدن اولین شعله‌های انقلاب که زمینه‌های آن در راهپیماییها و تظاهرات و فعالیتهای سیاسی سال 1357 شکل گرفته بود، زن ایرانی که قبل از آن تنها ایفاگر نقشی بسیار ساده و ناقص بود، حصار بی‌بندوباری را در هم شکست و پای به میدان علم و عمل گذاشت و سیاستهای فرهنگ استعماری را که موجودیت او را نادیده گرفته بود، زیر پا گذاشت. زنان در تاریخ انقلاب اسلامی ایران همواره به منزله بازوان توانمند انقلاب و برانگیزاننده شعله‌های فروزان آن به شمار ‌آمده‌اند و نقش آنان در انقلاب اسلامی بسیار عظیم تلقی شده است؛ چنانکه امام‌خمینی(ره) فرمودند: «در این نهضت زنان حق بیشتری از مردان دارند.»[xvi][xvi] زنان در انقلاب دو نقش اساسی و عمده داشتند: 1ــ نقش مستقیم در صحنه سیاسی 2ــ نقش غیرمستقیم در صحنه سیاسی.

 

1ــ نقش مستقیم زنان در مبارزات انقلاب:

زنان در انقلاب با حفظ اصول و موازین اسلامی از هیچ‌گونه فداکاری در راه به‌ثمررساندن انقلاب خودداری نکردند. آنها پابه‌پای مردان در تظاهرات میلیونی تاسوعا و عاشورا و... شرکت کردند، شهید دادند و محرومیتها را تحمل نمودند. به‌عنوان‌مثال در فاجعه هفدهم شهریور که نقطه عطفی در انقلاب به شمار می‌آید، به استناد نقلها و فیلمها، زنان بیشتر از مردان شهید دادند. در آن واقعه زنان در میان شهدا نشستند و از سوی نیروهای رژیم ظالمانه مورد رگبار قرار گرفتند.[xvii][xvii]

حضور فعالانه زنان در انقلاب اسلامی با رعایت حجاب و مستلزمات شرعی جهاد، بیانگر توجهات زیر از سوی آنان است: 1ــ کسب هویت دینی 2ــ مقابله با نقشه‌های ابرقدرتهای استعمارگر و رژیم پهلوی 3ــ علاقه به کسب آزادی در چارچوب پوشش اسلامی.[xviii][xviii]

درواقع برای زنان حضور در صحنه‌های مبارزه از حرکت در چارچوب ایدئولوژی اسلامی، حفظ موازین شرعی و رعایت حجاب تفکیک‌پذیر نبود.

 

2ــ نقش غیرمستقیم زنان در مبارزات انقلاب:

شرکت غیرمستقیم زنان یعنی تاثیری که روی شوهران، فرزندان، پدران و برادرانشان داشتند از تاثیر مستقیمشان کمتر نبود. مرد الهامگیر از زن است و اگر در یک جریان اجتماعی زنان هماهنگی نداشته باشند، از تاثیر مرد هم فوق‌العاده کاسته می‌شود؛ به‌همین نسبت اگر زنان نقش موافق و احساسات موافق داشته باشند، نیروی مرد نیز چند برابر می‌شود و زنان نیروی محرکی برای مردان به‌شمار می‌رود. زنان در طول تاریخ نه‌‌تنها مولد و زاینده مردان و پرورش‌دهنده جسم آنها، بلکه الهام‌بخش، نیرودهنده و مکمل مردانگی آنان نیز بوده‌اند. ازاین‌رو شرکت بانوان در حوادث انقلاب باعث تقویت شهامت و جرات جوانان گردید و حرکت انقلاب را تندتر و شدیدتر کرد. نقش زنان درکل از ویژگیهای خاصی برخوردار است. صلاح و فساد کل جامعه از صلاح و فساد زنان سرچشمه می‌گیرد. زن یکتا موجودی است که می‌تواند از دامن خود افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکاتشان نه یک جامعه بلکه جوامع به استقامت و ارزشهای والای انسانی کشیده شوند ــ البته عکس آن هم صادق است.[xix][xix]

 

وضعیت زنان بعد از انقلاب

زن ایرانی با ظهور انقلاب اسلامی تحول یافت و تحول آفرید؛ هر روز به سوی رشد و کمال تازه‌ای راه یافت و در کوره انقلاب آبدیده و استوار شد. زنان مسلمان و متعهد کشورمان برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی در صحنه‌های سیاسی ــ اجتماعی، بسیار فعال و سازنده قدم برداشتند و حرکتهای اجتماعی عظیمی با مشارکت آنان شکل گرفت.

اندکی پس از اضمحلال حکومت پهلوی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، امریکا که پایگاه عظیم سیاسی، اقتصادی و نظامی خود را از دست داده بود، درصدد برآمد تا دوباره ردپایی برای خود در ایران اسلامی بیابد و به‌همین‌دلیل جنگ علیه ایران را با تحریک رژیم بعث عراق برانگیخت. در آن شرایط، تنها نوزده‌ ماه از حاکمیت نظام نوپای جمهوری اسلامی می‌گذشت. تحولات و دگرگونیهای عظیم ناشی از انقلاب، تغییر در سیستم اجتماعی ــ نظامی کشور و سایر عوامل درونی موجب شده بودند نظام اسلامی هنوز از قوام، ثبات، قوت و قدرت سیاسی ــ نظامی کافی بی‌بهره باشد. در چنین شرایطی بود که شهرها و مرزهای ایران به‌طور گسترده مورد تهاجم و تجاوز دشمن قرار گرفت.

در این جنگ نابرابر که استکبار با استفاده از آخرین تجهیزات نظامی و تکنولوژیک خود، رژیم عراق را مجهز کرده بود و با محاصره نظامی اقتصادی ایران اسلامی، فشارهای بیشتری را وارد می‌نمود، هزار مرکز آموزشی، اقتصادی و فرهنگی ایران تخریب و هزاران نفر از جوانان، پیران، زنان، مردان و کودکان کشور به شهادت رسیدند. رژیم بعثی عراق با حمله به ایران نه‌تنها جان و مال، بلکه ناموس و آزادی مردم را مورد تجاوز قرار می‌داد و لذا همه مردم برای دفاع به جبهه‌های جنگ گسیل شدند. در این زمان ارتش و سایر نیروهای نظامی به واسطه عدم آمادگی نمی‌توانستند به‌تنهایی در مقابل متجاوز مقاومت کنند و به ناچار نیروهای مردمی، بومی و غیربومی با حداقل امکانات راهی مرزها شدند تا فقدان نیروهای منظم نظامی جبران شود.

با آغاز جنگ تحمیلی فصل دیگری از حیات و حضور زنان آغاز گردید. زنان چون کوهی استوار در برابر مصائب، شدائد و پیامدهای جنگ مقاومت نمودند و علیرغم دشواریهای فراوان و توطئه‌های بسیار استکبار برای خارج‌نمودن زنان از میدان سیاسی اجتماعی، از عزت، شرف و منزلت کشورشان دفاع کردند. زنان مسلمان ایران در هنگام جنگ، با ساختن سنگرهای دفاعی، حضور در مساجد برای فراگیری آموزشهای نظامی، شرکت در مراکز پشتیبانی و تدارکات، خدمات‌رسانی به نیروهای رزمی، تشویق و ترغیب فرزندان، همسران، پدران و برادرانشان برای شرکت در میادین جنگ و حتی حضور مستقیم در برخی جبهه‌های شهری و...، دفاع قهرمانانه‌شان را به منصه ظهور رساندند و رسالت و اصالت خود را به جهانیان نشان دادند. فرزندانی که به هنگام خردسالی در آغوش پرمهر این مادران در صف تظاهرات شرکت می‌کردند و شاهد حق‌طلبی آنان بودند، در زمان جنگ به مردانی با صداقت و خلوص‌نیت تبدیل شدند و حماسه‌آفرینی در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل را برعهده گرفتند.

زنان با حماسه‌آفرینی‌های خود زبان گویای انقلاب بودند. آنها با حضور اسلامی خود در ابعاد مختلف و با داشتن روحیه اسلامی، جبهه‌های نبرد را پرشور نگه داشتند و در پرتو مقاومت و ایثارگریهای آنها و صبر و شکیبایی در برابر دشواریها و شهادتها، نه‌تنها پیروزی را رقم زدند، خود به قهرمانان دفاع مقدس تبدیل شدند.

اهم فعالیتهای ایشان در زمان دفاع مقدس را چنین می‌توان برشمرد: 1ــ امداد و پشتیبانی و رساندن وسایل و مهمات به رزمندگان 2ــ تهیه دارو و درمان برای مجروحان و نیز پرستاری از آنها 3ــ تشویق و تهییج مجاهدان 4ــ به‌دست‌گرفتن سلاح و نبرد مستقیم با دشمن.[xx][xx]

مقاومت و فداکاری زنان بزرگ کشورمان در طول جنگ تحمیلی چنان بزرگ و اعجاب‌آمیز است که قلم و بیان از ذکر آن عاجز بلکه شرمسار است.[xxi][xxi]

حال باید بررسی کنیم که با این همه فداکاری و نقش زنان در به‌ثمررسیدن انقلاب اسلامی، چه سهمی از این پیروزی نصیب آنها شد، در چه زمینه‌هایی رشد یافتند و جایگاهشان در برنامه‌های توسعه کجا است؟

 

جایگاه زنان در برنامه‌های توسعه

مفاهیم توسعه، عقب‌ماندگی و درحال‌توسعه، همگی در چارچوب نظم جدید جهانی ناشی از جنگ جهانی دوم مطرح شدند. سازمان ملل متحد برای اولین‌بار دهه 1970ــ1960 را به توسعه اختصاص داد و شاخص اندازه‌گیری آن، درآمد ناخالص ملی سرانه تعیین شد. در این دهه زنان به‌عنوان عوامل نامرئی در پروسه توسعه، کلا مورد توجه برنامه‌ریزان نبودند.[xxii][xxii]

در دومین دهه، یعنی در دهه 1980ــ1970 که نخستین ارزیابی‌ها از عملکرد دهه قبل به عمل آمد، دنیا با این واقعیت مواجه شد که میزان موقعیتها در جهت توسعه بسیار کم بوده و نرخ رشد جمعیت، بیکاری و نابرابری درآمد فردی به‌سرعت در حال افزایش است. ازاین‌رو برای اولین‌بار در سال 1975 زنان جهان اسماً از نامرئی‌بودن بیرون آمدند. در سومین دهه، یعنی در دهه 1990ــ1980، با ایجاد شکافهای عمیق اقتصادی میان کشورهای توسعه‌یافته صنعتی با کشورهای درحال‌توسعه و توسعه‌نیافته و نیز بروز اختلافات طبقاتی شدید در هرکدام از این جوامع، گرسنگی افزایش یافت و برای اولین‌بار به تولید زنان و توانایی آنها برای تامین درآمد توجه شد؛ به‌طوری‌که سازمان ملل دهه مذکور را دهه زن نامید و حرکتهایی در سطوح بین‌المللی در این زمینه صورت گرفت که از جمله می‌توان به ایجاد مراکز تحقیقاتی و مراکز برنامه‌ریزی اقتصادی بین‌المللی درخصوص فعالیتهای زنان اشاره کرد.[xxiii][xxiii]

 

نقش زنان در توسعه اقتصادی

یکی از اصول اولیه و بدیهی در امر توسعه همه‌جانبه، این است که هر کشوری باید در اولین گام این واقعیت را بپذیرد که استفاده و بهره‌برداری از تمام توان نیروهای انسانی، شرط اساسی توسعه و پیشرفت است. این گام در صورتی مستحکم خواهد بود که این حقیقت را از یاد نبریم که زنان نیمی از نیروهای انسانی هر جامعه هستند و باید در امر توسعه از استعدادها و توانمندیهایشان به نحو مطلوب بهره‌برداری گردد.

زنان به‌عنوان نیمی از منابع انسانی، نه‌تنها موضوع و هدف هر نوع توسعه‌ای هستند بلکه اهرم موثری در پیشبرد اهداف توسعه اقتصادی و اجتماعی به‌شمار می‌روند. تجهیز این منبع مهم و به‌کارگرفتن صحیح و مطلوب آن، نه‌تنها نیل به اهداف توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را آسانتر می‌کند بلکه از نظر تحقق هدفهای مربوط به توزیع عادلانه‌تر درآمدها و بالابردن سطح رفاه خانواده‌ها تاثیرات مثبتی بر جای خواهد گذاشت.[xxiv][xxiv] برای دستیابی به توسعه، مشارکت فعالانه زنان امری ضروری است. مراکز تحقیقاتی و علمی بین‌المللی میزان مشارکت زنان و نقش آنان را در ساختارهای اقتصادی، از شاخصهای اساسی نوسازی و توسعه اقتصادی به‌شمار می‌آورند.[xxv][xxv] اما ازآنجاکه توسعه تنها جنبه اقتصادی ندارد و توسعه انسانی مهمتر و یا حداقل مکمل توسعه اقتصادی تلقی می‌گردد، سازمان ملل متحد در گزارش سال 1993 این سازمان میزان اشتغال زنان، میزان باسوادی و نیز حضور آنان در رشته‌های مختلف علمی، و نیز میزان کرسی‌های اشغال‌شده در پارلمان و دیگر نهادهای کشور از سوی زنان را از جمله شاخصهای توسعه معرفی کرده است.[xxvi][xxvi]

 

آموزش زنان در نظام جمهوری اسلامی

محور کلیدی تطور و پیشرفت جوامع در دورانهای مختلف تاریخ، تحول و تعالی انسانها از طریق پرورش معنوی و آموزش مستمر آنان در زمینه‌های مختلف آموزشی اعم از علمی، فنی و حرفه‌ای می‌باشد.

علیرغم ظهور روزافزون نوآوریهای متعدد و تازه تکنولوژیک، اکثر کشورهای جهان سوم یا هنوز پیوندهای وابستگی‌شان در زمینه‌های مختلف به دنیای غرب را نگسسته‌اند و یااینکه گامهای موثری در این زمینه برنداشته‌اند. جوامع مختلف برای حرکت در جاده پیشرفت، به تسلیح خود در زمینه‌های علمی نیاز دارند و در این زمینه باید تمام افراد جامعه، اعم از زن و مرد و در مقاطع سنی مختلف، در جایگاه ویژه جدول آموزشی قرار گیرند.

در زمینه آموزش، باید گفت وضعیت زنان در جمهوری اسلامی به گونه‌ای رضایت‌بخش بهبود یافته است. محرومیت زنان در امر‌ آموزش پیشینه‌ای دیرباز دارد اما با تلاشهای صورت‌گرفته در سالهای اخیر، امکانات لازم برای تسهیل سوادآموزی زنان و دختران فراهم آمده است.

براساس آمار رسمی کشور که از سوی مرکز آمار ایران در سال 1370 منتشر شد، در این سال از پنجاه‌وشش‌میلیون نفر کل جمعیت کشور، حدود بیست‌وهشت‌میلیون آن را زنان تشکیل می‌دادند؛[xxvii][xxvii] به‌عبارت‌دیگر زنان نیمی از جمعیت کشور را به خود اختصاص داده بودند و با توجه به این مهم، گسترش آموزش در مقاطع مختلف تحصیلی و در میان بی‌سوادان، به‌ویژه گروه زنان، از اصول مهمی است که باید همواره مورد توجه قرار گیرد.

براساس گزارش سازمان نهضت سوادآموزی، 8/56 درصد از جمعیت ده‌ سال به بالای کشور در سال 1355 بی‌سواد بودند و اکثر این تعداد را زنان تشکیل می‌دادند اما این رقم در سال 1370 به کمتر از سی‌وهفت‌درصد کاهش یافت. به‌عبارتی‌ در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی بیش از نیمی از جمعیت ده سال به بالای کشور بی‌سواد بودند، اما به‌رغم افزایش جمعیت، در سال 1374 نسبت بی‌‌سوادی به میزان یک‌ونیم‌برابر کاهش یافت.[xxviii][xxviii]

در مجموع نسبت باسوادی زنان از سی‌وپنج‌ونیم درصد در سال 1355 به بیش از شصت‌وهفت درصد در سال 1370 و هفتاد درصد در سال 1375 ارتقاء یافته است. براساس آمار اعلام‌شده از سوی سازمان نهضت سوادآموزی، از سال1360تا 1373 بر اثر تلاشهای این سازمان بیش از هفده میلیون نفر در مناطق مختلف کشور با گذراندن دوره‌های مقدماتی و تکمیلی باسواد شده‌اند که دوازده‌میلیون‌ودویست‌وشصت‌هزار نفر از این آمار را زنان و پنج‌میلیون و دویست‌وچهل‌وسه‌هزار نفر را مردان تشکیل می‌دهند.[xxix][xxix]

تحصیل دختران در مقاطع ابتدایی، راهنمایی و مراحل آموزش عالی نیز از مواردی است که باید در بحث آموزش و پرورش مورد توجه قرار گیرد. بررسیهای به‌عمل‌آمده از سوی برخی متخصصان امور اجتماعی، نشان می‌دهد در سالهای اخیر شوق به تحصیل و میزان موفقیت در آزمونهای مختلف علمی در میان دختران افزایش قابل‌ملاحظه‌ای یافته است. در سال تحصیلی 74ــ1373 بیش از هفده‌میلیون نفر دختر و پسر دوره‌های مختلف اعم از کودکستان، ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان و دانشسراهای تربیت معلم را گذرانده‌اند و از این میان، بیش از هشت‌میلیون نفر دانش‌آموزان و دانشجویان دختر هستند.[xxx][xxx]

بنابر آمار موجود، در ‌سالهای تحصیلی 68ــ1367 تا 73ــ1372، به‌طور متوسط سی‌درصد دانشجویان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی دولتی را دختران تشکیل داده‌اند. در فاصله سالهای مذکور، تعداد فارغ‌التحصیلان نسبت به سالهای گذشته درکل 7/13 درصد افزایش داشته است.

درصد باسوادی زنان با منافع اقتصادی ــ اجتماعی کشورها رابطه‌ تنگاتنگ دارد. یک ملت بی‌سواد که قابلیتهای انسانی آن توسعه نیافته باشد، همیشه توسعه‌نیافته باقی خواهد ماند. منافع غیرمالی تعلیم و تربیت دختران عبارتند از: 1ــ تحصیل زنان سبب کاهش مرگ و میر کودکان می‌گردد 2ــ تحصیل زنان دفعات بارداری را کاهش می‌دهد. زنان تحصیل‌کرده خواهان فرزند کمتر هستند و بهتر می‌توانند به سطح باروری دلخواه خود دست یابند 3ــ تحصیل زنان مرگ و میر مادران را کاهش می‌دهد 4ــ تحصیل زنان، توانایی و درک آنان در حفظ منابع طبیعی و محیط زیست را به‌نحو موثری افزایش می‌دهد.[xxxi][xxxi]

علیرغم آنچه گفته شد، مطابق آمارهای موجود، هنوز هم درصد باسوادی زنان نسبت به مردان درکل پایین‌تر است. دلایل عمده این امر عبارتند از: 1ــ موانع فرهنگی ــ اجتماعی. والدین از این واقعیت آگاهند که مزد حاصل از مهارتهای زنان کمتر از مردان است و همین مساله آنان را از سرمایه‌گذاری برای ارتقای کودکان دختر بازمی‌دارد 2ــ عدم تکافوی سرمایه‌گذاری دولتی 3ــ فقدان آینده روشن 4ــ منعکس‌نشدن جداگانه و مستقل فعالیتهای زنان در آمارهای ملی.[xxxii][xxxii]

آموزش و نظام آموزشی، حاصل سیاستها و راهبردهای یک جامعه برای هدایت امر تعلیم و تربیت از ابتدایی‌ترین سطوح تا عالی‌ترین مقاطع تحصیلی می‌باشد؛ بنابراین اولین گام در جهت استفاده بهینه از تمامی نیروهای انسانی و رفع معضل بی‌سوادی و برطرف‌کردن موانع موجود، ایجاد امکانات و شرایط مساوی در امر آموزش افراد جامعه ــ اعم از زن و مرد ــ می‌باشد.

 

 

          پی‌نوشت‌ها

 

 



[i][i]ــ فرزانه مافی، آشنایان ناآشنا، دبیرخانه کنگره بررسی نقش زنان در دفاع و امنیت، 1376

[ii][ii]ــ صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام‌خمینی(ره)، ج17، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361، ص127

[iii][iii]ــ این زن در شهر تبریز، در محیطی روستایی زاده شد. او در خیابانهای تبریز علیه تصمیم ناصرالدین‌شاه‌ دست به مبارزه مسلحانه زد. به منظور اعتراض به تصمیم شاه، بازار تبریز به مدت چندین روز تعطیل شد. نیروهای حکومتی تجار را وادار به گشودن بازار کردند. لیکن بعد از چند ساعت «گروهی از زنان مسلح سر رسیدند درحالی‌که دنباله چادرهایشان را دور کمر خویش گره زده بودند با سلا‌حهایشان بازار را وادار به تعطیل مجدد کردند.» این گروه توسط زینب‌پاشا رهبری می‌شدند. فرهنگ و توسعه، سال 6، اسفند 1376

[iv][iv]ــ اقتباس از کتاب «زن» نوشته دکتر شریعتی، تهران، چاپخش، 1368

[v][v]ــ نسرین مصفا، مشارکت سیاسی زنان در ایران، وزارت امورخارجه، 1375

[vi][vi]ــ محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، به کوشش شهریار ماکان، انتشارات شهرآب، 1371

[vii][vii]ــ منصوره اتحادیه، بیداری زنان، مجموعه مقالات اولین سمینار مشارکت اجتماعی زنان، 1378

[viii][viii]ــ پاسدار اسلام، س 7، ش74

[ix][ix]ــ پیام زن، س3، 6 شهریور 1363

[x][x]ــ مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، قم، صدرا، 1374

[xi][xi]ــ به نقل از امید انقلاب، ش26، 24/11/60

[xii][xii]ــ صحیفه نور، همان، ج4، صص104ــ103

[xiii][xiii]ــ همان، صص60ــ59

[xiv][xiv]ــ همان، ج16، صص127ــ125

[xv][xv]ــ مرتضی مطهری، همان.

[xvi][xvi]ــ صحیفه نور، همان، ج5، صص154ــ153، 15/12/57

[xvii][xvii]ــ مرتضی مطهری، همان.

[xviii][xviii]ــ فاطمه صفری، الگوی اجتماعی زن مسلمان، سازمان تبلیغات، 1374

[xix][xix]ــ صحیفه نور، همان، ج16، صص127ــ125

[xx][xx]ــ مجموعه مقالات و سخنرانیهای اولین سمینار زن و دفاع مقدس، اهواز، آذرماه 1374

[xxi][xxi]ــ صحیفه نور، همان، ج16، صص127ــ125

[xxii][xxii]ــ یاد ایام، ماهنامه اداره کل تبلیغات دولت، اردیبهشت 1375

[xxiii][xxiii]ــ همان.

[xxiv][xxiv]ــ ماهنامه زن روز، ش1437ــ1438

[xxv][xxv]ــ میترا باقریان، مقدمه بررسی ویژگیهای اشتغال زنان در ایران، تهران، سازمان برنامه و بودجه.

[xxvi][xxvi]ــ گفت‌وگو با خانم دکتر خدیجه سفید، سلام، 17 آذر 1373

[xxvii][xxvii]ــ یاد ایام، ماهنامه اداره کل تبلیغات دولت، بهمن 1373

[xxviii][xxviii]ــ همان.

[xxix][xxix]ــ همان.

[xxx][xxx]ــ ماهنامه پیام زن.

[xxxi][xxxi]ــ ماهنامه زن روز، شماره 1437 ــ 1438

[xxxii][xxxii]ــ همان.

 

تبلیغات