اتحاد و انسجام؛ زمینه های شکل گیری
آرشیو
چکیده
دستیابی به انسجام اسلامی بدون وجود یک قاعده اساسی و شکل گیری زیرساخت های آن در نظام سیاسی و اجتماعی، سرزمینی یا فرااقلیمی غیرممکن است و عینیت نمی یابد. در این بین جایگاه نخبگان به عنوان یکی از عوامل شکل دهنده را نباید فراموش کرد، لذا پیش از دعوت مردم به اتحاد و انسجام، خود باید به این راهبرد دست یابند و تعریف روشنی از الزامات و حوزه های آن تدوین نمایند و آن را به جامعه عرضه کنند؛ چراکه بدون تردید، اختلاف و افتراق آنان در حوزه تعاریف و تحلیل مفاهیم آن سبب تصلب زمینه های شکل گیری اتحاد ملی و انسجام اسلامی می گردد. مقاله حاضر در پی آن است که تبیین و تحلیلی مفهومی از اتحاد، انسجام، » ملت و اسلام ارائه نمایدمتن
جهانبینی خاص جهان کنونی نتیجة نگرشها و افکار اندیشمندان غربی از قرن هفدهم به بعد است. مجزّا نمودن دو قلمرو انسان و خدا از ویژگیهای مهم تفکر مدرن میباشد و شخصیت انسان مدرن در این بستر شکل میگیرد؛ انسانی که از ویژگیهای شخصیتی وی توجه به خود، انزواطلبی، توجه به رفاه و آسایش، آخرتگریزی، گسترش اصول و مفاهیم اخلاق و تفکر اومانیستی میباشد. از نتایج بارز این نوع اندیشه ظهور نحلهها و مکاتب فکری است که ادعا میکنند دستورالعملی برای زندگی انسان و رفاه و آسایش او دارند. در چنین فضایی، علم و تکنولوژی هم در خدمت بشر است و به جهانبینی خردهفرهنگی کمک میکند. این مسائل مردم و دولتمردان را به این اندیشه واداشت که با توجه به فرایند جهانی شدن ــ که تحت سلطة قدرتهای برتر شکل میگیرد و این قدرتها فرهنگ و آداب خود را القا میکنند ــ ادامه حیات در جهان حال و آینده با حفظ هویت در تمام ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی میسر است. جهان آینده جهان «هویتها» است. و در این خصوص تلاش کشورهای مختلف برای هویتیابی و هویتسازی نمود عینی دارد. لذا با توجه به این مطالب، انتخاب نام «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» از سوی مقام معظم رهبری نشاندهنده تدبیر و هوشمندی ایشان است که با توجه به مقتضیات و وضع کنونی به چنین اقدامی دست زدهاند. این انتخاب چند سویه میباشد و در آن به عاملهای مختلف قومی ــ ملی و اشتراک اقوام در زمینه دین توجه شده است و شناسه راهبردی نظام تلقی خواهد شد. این اقدام، با تبیین دو رویکرد سلبی و ایجابی، ضرورت برنامهریزی و نهادسازی، از یکسو، و افزایش ظریب هوشیاری دولت و ملت، از سوی دیگر، را نمایان ساخت؛ به طوری که کلیه دستگاههای اجرایی، قانونگذاری و قضایی را مخاطب قرار داد تا با تدارک طرحها، لوایح، آییننامهها و مقرّرات اداری در مسیر نهادینه شدن الگوی مورد نظر نیازهای استراتژیک کشور را تأمین نمایند و بستر مناسب را برای تدوین الگویی جامع با ضمانتهای لازم ایجاد کنند. در تبیین رویکرد سلبی نیز خاطرنشان ساخت که اعلام این شعار در شرایطی است که در عرصه تحولات بینالمللی و منطقهای، برنامه و پروژههای خاصی برای جهان اسلام در دست اجراست که در این میان، میتوان به اجرای پروژه جدید امریکاییها در گسترش بحران و تهدید کمربند امنیتی کشورهای منطقه، از جمله ایران، اشاره کرد که حاصل مطالعات و نشستهای متعدد مؤسسات پژوهشی امریکایی، از جمله آمریکناینترپرایز، شورای روابط خارجی، کارنگی، هرتینیج و چند دانشگاه دیگر امریکایی است. در این پروژه، ایران هدفی سخت تلقی شده که حمله نظامی به آن و اشغال این کشور با هدف تغییر رژیم، امری ناممکن است، ازاینرو ایالات متحده برای مهار و تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران چارهای ندارد جز روی آوردن به سیاستهای مهار با جنگ سرد، جنگ روانی و تضعیف موقعیت و امکانات استراتژیکی اثربخش و تضمینی نظام جمهوری اسلامی در داخل و خارج. لذا اتخاذ شعار اتحاد ملی و انسجام اسلامی با توجه به اوضاع فوق، اقدامی استراتژیک برای جمهوری اسلامی، و مظهر همبستگی ملّی و منطقهای است.
مفهوم اتحاد، انسجام، ملّت و اسلام
از منظر مفهومی در این بحث با چهار واژه اتحاد، انسجام، ملت و اسلام مواجهایم. واژه «وحدت» و «اتحاد» در اصل عربی هستند، اما در زبان فارسی گاهی در کنار هم و به صورت مترادف بهکار میروند. بررسی خاستگاه این واژهها نشان میدهند که در زبان عربی از هر یک، معنای جداگانهای استنباط میشود.
هر چند هر دو کلمه از ریشه «وَحَدَ» گرفته شدهاند و هر دو مصدر هستند، کلمه «وحدت» در زبان عربی به معنای «تنها بودن» و «یکی بودن» به کار میرود؛ چنانکه در حدیثی از رسول اکرم(ص) نقل شده است: «الجلیس الصالح خیرٌ من الوحده و الوحده خیرٌ من الجلیس السوار.»[1] و حضرت صادق(ع) فرمودهاند: «السلامه فی الوحده.»[2] اما کلمه «اتحاد» در زبان عربی به معنی «یکی شدن» و «به هم پیوستن» است. این کلمه، که مصدر باب افتعال از ریشه «وَحَدَ» است، همواره زمانی به کار میرود که بر بیش از یک فرد دلالت کند و این افراد بخواهند با هم یکی و یگانه شوند.[3] در فرهنگهای فارسی، از جمله لغتنامه دهخدا، نیز اتحاد را به معنای «یکی شدن، یگانگی داشتن، پیوستگی و همدستی» دانستهاند.
کلماتی که در زبان عربی در باب افتعال به کار میروند اصطلاحاً معنی مطاوعه (اثرپذیری) دارند؛ یعنی علاوه بر خواست درونی، عامل یا عواملی نیز آنها را به اجرای فعل تشویق و ترغیب میکنند. بنابراین «اتحاد» هم به خواست درونی متحدشوندگان و هم تحت تأثیر عوامل بیرونی رخ میدهد.[4]
در سیر و سلوک عرفا نیز «اتحاد» مقامی قبل از مقام فنا فی الله است. بههرحال در تفاوت میان دو واژه وحدت و اتحاد میتوان گفت: وحدت به معنای «تنهایی و یکی بودن» است و اتحاد به معنی «با هم یکی شدن و بههمپیوستی» و انتخاب این کلمه در عبارت «اتحاد ملّی» به روشنی جایگاه ملّت را در فرآیند به هم پیوستن و متحد شدن آشکار میکند. بنابراین در ریشهیابی مفهوم اتحاد و انسجام با مفاهیمی دوگانه مواجهایم که هم غیریت را میپذیرد و هم اتحاد را؛ بدینمعنا که اتحاد و انسجام در آنجایی مطرح میشود که چه در بعد ذهنی و چه از منظر عینی، با افراد یا اشیایی مواجه هستیم که ابتدا متفاوت بودن آنها را پذیرفتهایم و پس از آن قائل به یکی شدن (اتحاد) یا متصل کردن (منسجم یا یکپارچه کردن) آنها خواهیم بود. بنا بر این دیدگاه، نگرش منطقی و عاقلانه این است که نه چیزی حذف شود و نه بر چیزی بیش از حد تأکید شود.
درباره واژههای ملّت و اسلام هم تعاریف تا حدودی مشخص است. ملّت به مجموعهای از مردم گفته میشود که از نظر سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ... مشترکاتی دارند و از نظر جغرافیایی مکان مشخصی را اشغال کردهاند و میتوان بر روی نقشه جغرافیایی از آنها به عنوان یک ملت با جنبهها و هویتهای مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ... یاد کرد. لذا از بُعد جامعهشناختی نیز میتوان از عاملهای مثبت و ایجابی همچون مذهب و دین، سرزمین، زبان، فرهنگ و آداب و سنن، نژاد و دشمن مشترک، نام برد که وجودشان همگرایی و اتحاد ملی را سبب میشوند و با تقویت اینها میتوان به اتحاد ملی کمک نمود.
در خصوص واژه اسلام نیز واضح است که با جهانبینی خاصی مواجهایم که جنبه کاملاً الهی دارد و مجموعه قوانین و دستورالعملهایی میباشد که از جانب خداوند به وسیله فرستادهاش با توسل به وحی به انسانها رسیده است که راه سعادت دنیا و آخرت را به آنها مینمایاند.
حال بنا به دلایل خاص تاریخی، از این جهانبینی واحد، تعبیرها و تأویلهای مختلفی میشود که در درون خود، مذاهب متعدد را شکل میدهند. آنچه در این چارچوب در خور توجه میباشد پذیرفتن این انشقاقها و مدیریت آنها با هدف حفظ انسجام اسلامی است. همانطور که در بحث اتحاد ملّی نیز مشخص شد ما با مردمی با فرهنگها، قومیتها، و نژادهای مختلف مواجهایم که رویکرد عاقلانه پذیرفتن تمام سلایق و علایق و مدیریت آنها در یک ساختار متحد و واحد است؛ به این معنا که هیچ قوم، زبان یا نژادی سعی نکند دیگری را حذف نماید، بلکه تفاوتها پذیرفته و مدیریت شود. در بحث انسجام اسلامی نیز این وحدت در عین کثرت باید پذیرفته شود. به عبارت دیگر باید به مذاهب مختلف توجه کرد، احترام گذاشت و با مدیریتی صحیح به انسجام و تقریب آنها همت گماشت. ازاینرو به نظر میرسد نامگذاری سال 1386 به عنوان «اتحاد ملّی و انسجام اسلامی»، پیش از آنکه به موانع و مشکلات فکری و فلسفی برگردد، به نحوه مدیریت این جریانها مربوط است. البته این مسأله به معنای کماهمیت بودن بُعد فکری و فلسفی آن نیست، بلکه بدین معناست که ملّت ایران، بنابر سوابق تاریخی و فرهنگی خود، سازوکارهای خودعملگر و خودکنترلگری دارد که کافی است انسان اندیشمند به آنها توجه کند. مردم ایران با هر قوم، نژاد و زبانی در حالت طبیعی کنار آمده و این اقوام همدیگر را دوست داشته و با هم به گونهای مسالمتآمیز زندگی کردهاند. لذا توجه به جایگاه مدیریت کنترلی و راهبردی جنبشهای قومی ــ ملّی بسیار حیاتی و اساسی است.
ماهیت و جایگاه اتحاد ملّی
در هر ملّتی وحدت و همبستگی مردم موجد تلاش مشترک برای دستیابی به اهداف ملّی و مانع وقوع طغیانها و کینهتوزیها میشود. این مهم راه رسیدن به سعادت را، که غایت و نهایت محسوب میشود، فراهم میکند. اندیشمندان علومسیاسی اتحاد ملّی را از ارکان قدرت سیاسی دانستهاند که از چگونگی عکسالعمل مردم در دفاع از منافع ملّی و مصالح کشور حکایت میکند. در موقعیت بسیار حساس کنونی کشور، دشمنان ملّت ایران تمام امکانات و ابزارهای انحصاری بینالمللی خود را به کار گرفتهاند تا به طرق مختلف به امنیت و وحدت ملی ایران ضربه بزنند و در میان صفوف مردم تفرقه ایجاد کنند تا بتوانند نفوذ و سلطه استعماری خود را تحمیل نمایند. رهبری انقلاب، با آگاهی از این وضعیت، هر اقدام مؤثّر، قرین به توفیق و متناسب با نیازهای ملّت را مبتنی بر تلاش همهجانبه ملّی میداند و به این نکته اشاره دارند: «بر اثر تسلط قدرتهای طاغوتی و قدرتهای فاسد و دولتهای وابسته یا بیکفایت در طول دهها سال شاید نزدیک به دویست سال ملّت ما دچار عقبماندگیهای زیادی در عرصههای گوناگون بوده است.»
«امروز که ملت ایران به برکت اسلام و نظام جمهوری اسلامی به خودآگاهی و اعتمادبهنفس دست یافته، باید این فاصلههای طولانی را با سرعت طی کنیم. ما فاصلههای بسیار زیادی با آنچه که شأن ایران سربلند و پرافتخار است داریم. این فاصلهها جز با همّت بلند، جز با امید بیپایان، و جز با تلاش همهجانبه ملّی میسر نخواهد شد.»[5]
لزوم اتحاد و هوشیاری مردم در برابر تلاش تبلیغی و جنگ روانی دشمنان برای ایجاد تفرقه به بهانه قومیّت، مذهب و گرایشهای صنفی از تاکیدات رهبری در پیام نوروزی است که رویارویی با آن ریشهای تاریخی دارد.
«ایجاد تفرقه و تضعیف وحدت ملی ایرانیان» و «بهوجود آوردن مشکلات اقتصادی برای متوقف کردن پیشرفت کشور» دو روش عمده دشمنان برای مقابله با ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی میباشد. رهبری انقلاب، با آگاهی از این اقدامات، تلاش برای اتحاد و یکپارچگی ملّی و تقویت هوشیارانه و خردمندانه انسجام ملت اسلامی را تنها راه ناامید کردن دشمنان و خنثی نمودن توطئههای آنان خواند و تأکید کرد: «به یاری پروردگار، در سال 86، آحاد ملّت، قومیتهای گوناگون، مذاهب مختلف و همه صنوف مردم ایران با اتحاد ملّی، حرکت پرامید به سوی آینده درخشان خود را شتاب میبخشند و همه ملّتهای مسلمان نیز با انسجام اسلامی و تقویت برادری اسلامی، وحدت کلمه خود را نشان خواهند داد.»[6]
«اتحاد ملی و انسجام اسلامی» اصول مهم و محوری یک مجموعه دینی و یکی از ارکان کارساز، بنیادی و زیربنایی تثبیتکننده آن نظام است؛ چنانکه امام راحل رمز پیروزی انقلاب اسلامی کشورمان را در وحدت کلمه خلاصه کرد و طبق نظر صریح ایشان، اجرای تمامی احکام، قوانین و مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تربیتی و اخلاقی و حتی عبادی و اعتقادی اسلام بدون آن محقق نمیشود و اگر تمامی افراد جامعه در تحقق واژههایی همچون عدالت و آزادی اتفاق نظر نداشته باشند و متحد نگردند، در صورت قرار گرفتن امام معصوم(ع) در رأس نظام نیز امکان تحقق هیچکدام از این واژههای زیبا میسر نخواهد شد.
یکی از مشکلات بزرگ و اساسی جامعه و نظام ما در همین جا نهفته است که متأسفانه اصل اساسی اسلام (اصل اتحاد) در جامعه ما به فراموشی سپرده شده و جای خود را به خصومت، تحریک حساسیّتهای سیاسی و قومی و ایجاد لجاجتها و به راه انداختن جنگ، خشونت، نفرت و غلظت داده است؛ نوشتهها، گویشها، جناحبندیها، موضعگیریها و بهویژه سیاستهای داخلی و خارجی ما لبریز از تندی و افراط و تفریط و آنهم در جهت بر هم زدن وحدت مابین خانواده انقلاب میباشد.
خشونت، عصبانیت، پرخاشگری، ستیزهجویی، دشمنتراشی، حرمتشکنی، تغییر، تخریب و هتک حیثیت افراد و اشخاص در جامعه ما بیداد میکند و هر روز از کاه کوه ساخته میشود. آیا با وضع موجود میتوان جامعه را نمونه یک جامعه متعادل اسلامیِ همسو با نظریات ائمه معصومین، امام راحل و مقام معظم رهبری دانست؟ آیا نحوه تعامل تشکلهای سیاسی و سیاستهای داخلی و خارجی ما بر اساس وحدت است؟ اگر چنین است، اینهمه مشکلات داخلی و خارجی، سیاسی و اقتصادی از کجاست؟ اینهمه منازعات و کشمکشهای عبث و خستهکننده برای چیست؟ اگر عدهای در کشورداری برای استقلال، مفهوم و جایگاهی قائل نشوند و آن را عامل بازدارندگی بدانند و متقابلاً عدهای دیگر آن را در تعارض، ستیزهجویی، پرخاشگری، دشمنتراشی و یکدندگی خلاصه کنند و ارتباطات عادی را وابستگی بدانند و سیاست تعارض را به استقلالطلبی مشتبه سازند و از دست رفتن نیروها و فرصتها و استهلاک توان ملّی را موجب گردند، آیا آرمان شهدا تحقق یافته است؟ آیا میتوان از این طریق به اقتدار ملّی و بینالمللی رسید و با ضعف، نیاز، فقر و فلاکت به عزت و استقلال دست یافت؟
اگر عدهای اصول و امهات انقلاب اسلامی را، که حضرت امام راحل آنها از حاق اسلام گرفته و برای ما ترسیم کرده است، زیر سؤال برند و اصلاحطلبی را به اصول ثابت و لایتغیر اسلام و انقلاب تعمیم دهند و متقابلاً عدهای دیگر نیز به کار بردن کلمه اصلاحطلبی را حتی در روشها، سیاستها و مدیریتها، مساوی کفر بدانند، آیا با اسلامی که پیامبر اعظم(ص) رسولش بوده است همخوانی دارد؟
این اختلاف واژه دو وجهی است. یک وجه با رعایت اصول و متون دینی به تحکیم روابط مبدل خواهد گردید و وجه دیگر به تفرقه و جدایی منجر خواهد شد؛ که این وضعیت، صفا و آرامش را از جامعه سلب میکند، مردم و جوانان را رو در روی هم قرار میدهد، اتحاد ملّی و انسجام اسلامی را مخدوش میسازد، حرمتها را میشکند و خانواده انقلاب را روز به روز از هم دور میسازد. ما امروز، هم در سطح دولت و حکومت و هم در سطح مردم و جامعه، در تمام زمینهها حتی در قانونگذاری و سیاستهای داخلی و بهویژه در سیاستهای بینالمللی و خارجی به وحدت کلمه و به اصل اخوت و محبت بیش از هر عامل دیگری نیازمندیم.
امروز جامعه ما نیازمند آرامش و انسجام ملّی و تشنه رحمت و محبت است که این امر با زور و فشار حاصل نمیشود. اهمیت این امر تا آنجاست که خداوند به پیامبر خویش میفرماید: «ای پیامبر رحمت، از رحمت خدا بود که تو نرمخوی و مهربان شدی و اگر تندخوی، سختدل و سختگیر بودی، حول محورت گرد نمیآمدند.» (آلعمران/ 159)
جامعه ایران، جامعهای است متنوع و دارای هویت خاص فرهنگی ــ اجتماعی. ایران با تمدنی دیرینه، با قبول اسلام، فرهنگ ایرانی ــ اسلامی را پذیرفت. البته نباید فراموش کرد که در طی تاریخ در داخل این فرهنگ، خردهفرهنگهایی هویت خویش را تعریف کردند و در عین حال با این فرهنگ بزرگ نیز همزیستی مسالمتآمیز داشتند. ترک، کرد، لر، بلوچ، عرب، لک، گیلک، ترکمن و... همه ایرانیاند و مسلمان، و هویت برتر خود را در ایران اسلامی جستجو میکنند.
توازن میان خردهفرهنگها و فرهنگ ملّی، محصول بزرگی به نام اتحاد ملّی و انسجام اسلامی را به همراه داشته است که ما میتوانیم به واسطه آن نظم طبیعی، به زندگی مسالمتآمیز در ایران ادامه دهیم، البته باید گفت متأسفانه این نظم طبیعی هرازچندگاهی دستخوش تحول میشود. سادهانگاری، بیتدبیری، نفی وجود خردهفرهنگها، از یکسو، و بزرگنمایی، افراطگرایی و تهدیدگرایی، از سوی دیگر، نگرشی بدبینانه هستند که این نظم را دچار تحول کرده است.
ایران اسلامی، امروز بیش از همیشه به همدلی، وحدت، دوستی و اتحاد آحاد مردمش نیازمند است. در شرایطی که از یکسو دشمنان خارجی برای خدشهدار کردن عزّت و غرور ملت مسلمان ایرانزمین از هیچ تلاشی رویگردان نیستند و از طرفی ایرانیان در آستانه ورود به شرایطی تازه و افتخارآفرین به دلیل دستاوردهای علمی و ملّی خویش به سر میبرند، این تهدیدها معنای تازهای به خود گرفته است. ایران اسلامی متعلق به همه ایرانیان است از هر قوم، نژاد و زبانی، و در سال اتحاد ملّی و انسجام اسلامی توجه و دقت بیشتر در حفظ حرمت اقوام مختلف اصیل ایرانی و جلوگیری از فتنهانگیزی و ایجاد اختلاف بین اقوام از ضروریات نظام اسلامی و ایران متمدن میباشد.
تاریخ انقلاب اسلامی نتایج اتحاد را در صحنههای مختلف نشان داده و این امر در مواضع ما در خارج از کشور بسیار تأثیر گذاشته است؛ لذا همیشه در نوک حمله دشمنان ما همین بحث وحدت قرار داشته است، به گونهای که آنها سعی کردهاند آن را به تفرقه و جدایی در داخل تبدیل کنند. با توجه به توطئه استکبار جهانی برای ایجاد تفرقه نژادی، مذهبی و ملّی بین کشورهای اسلامی، انسجام اسلامی شعاری کلیدی است و ما امروز در منطقه خاورمیانه به آن نیاز داریم.
اگر مجموعه گروهها و احزاب در کشور و مجموعه مذاهب ارتباط خود را بر مبنای مشترکات یکدیگر تنظیم کنند، شاهد خواهیم بود که وقتی بحث وحدت و بزرگی جهان اسلامی در میان است همه در کنار یکدیگر قرار میگیرند و دراینحال بلوغ سیاسی و رشد اخلاقی و معنوی را در کشور و کل بلاد اسلامی مشاهده خواهیم کرد. مسئولان جهان اسلام، سازمان کنفرانس اسلامی، متفکران جهان اسلام، بهویژه علمای اهل سنت و شیعه، باید با طرحی وحدتمحور و همفکری، به منظور حفظ انسجام اسلامی، که عامل مهم اقتدار هر چه بیشتر امت اسلامی است، کوشش نمایند و برای خنثیسازی توطئههای دشمنان علیه جهان اسلامی عزم و اراده نمایند.
در چند سال اخیر شاهد پنج فتنه در خور توجه در استانهای کردستان، خوزستان، آذربایجان، لرستان و سیستان و بلوچستان بودهایم، که تنها عارضه این اهانتها پرخاشهای مقطعی موردی نیست، بلکه در صورتی که احساس عمومی در مناطق فوق این باشد که قانون و نظام از آنها در مقابل اهانتها حمایت در خور توجهی ندارند، انفعال اجتماعی رخ میدهد که تأثرات منفی آن در اقتدار ملّی بسیار فراتر از چرخشهای موردی و مقطعی است.
ماهیت و جایگاه انسجام اسلامی
در سنّت ادیان توحیدی، «خدای واحد» امت مومن خود را نیز به «وحدت»، یکپارچگی و دوری از تفرقه فرا میخواند. حضرت محمد مصطفی(ص) نیز، که آخرین پیامآور در این سنّت الهی است، رسالت خویش را بر بستر اتحاد مؤمنان و ایمانآورندگان عملی ساخت. توصیههای مکرر رسول اکرم به رعایت «برادری» و «وحدت» و تأکید بر این امر که برتری افراد به یکدیگر فقط در «تقوای» آنان است، از اهمیت حفظ یکپارچگی و اتحاد بین مسلمانان حکایت میکند. بر این اساس امت واحده و بزرگ اسلامی برای تحقق فرمان الهی و دستورات پیامبر خود و با اعتقاد به «یدالله مع جماعه» حول اصول مشترکی چون کتاب آسمانی واحد، قبله واحد و پیامبری خاتم انبیا گرد هم آمدهاند. تعالیم اسلامی هر مسلمانی را نسبت به برادران و خواهران دینی خود مسئول میداند و بر همین مبنا دایره وحدت و اخوت اسلامی فراتر از مرزهای جغرافیایی، نژادی، خونی و حتی تاریخی را در بر میگیرد. این کلّیت منسجم و یکپارچه، از صدر اسلام تاکنون، همواره مانند تیری در چشم دشمنان خدا و پیامبر او فرو رفته است. بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) اختلاف نظر بر سر جانشینی وی نخستین شکاف میان جامعه مسلمانان را ایجاد کرد. اگرچه این اختلاف قدمتی معادل تاریخ اسلام دارد، هیچگاه به رودررویی مستقیم و جنگ و خونریزی بین طوایف اسلامی منجر نشد.
علما و بزرگان جهان اسلامی، اعم از شیعه و سنی، همواره کوشیدهاند اختلافات خود را، که جنبه اعتقادی دارد، با بحث و گفتوگوی علمی مورد مداقه و کنکاش قرار دهند و به شدت از تفرقه و دو دستگی اجتناب کنند. به عبارت دیگر همواره نقاط افتراق تحتالشعاع نقاط اشتراک قرار گرفته است. اساساً اختلافات بین این دو مذهب هرگز جنبه جدی به خود نگرفته و هرگاه درگیری و اختلافی بین مسلمانان روی داده، دست دشمنان اسلام در آن پیدا بوده است.
بدیهی است که با گذشت زمان، توطئهها و تفرقهافکنیها علیه دنیای اسلام بیشتر و موذیانهتر شده است. تشدید فرقهگرایی، بزرگ کردن اختلافاتِ نحلههای مختلف اسلامی و وارد نمودن تهمتهای نادرست به فرق مختلف از جمله این تلاشهاست. مقابله با این فتنهجوییها، به ویژه در دوران معاصر که مسائلی چون «پانعربیسم»، «وهابیگری»، «مقابله با تشکیل هلال شیعی» و «القاعده» برای ضربه زدن به دنیای اسلام مطرح شده، ضرورتی انکارناپذیر است.
در طی تاریخ، همواره بسیاری از علما و شخصیتهای بزرگ جهان اسلام همچون سیدشرفالدین و سیدجمالالدین اسدآبادی بودند که برای وحدت جهان اسلام کوششهای بسیاری نمودند و اقدامات بسیاری انجام دادند. از جمله این اقدامات میتوان به سفرهای سیدجمالالدین اسدآبادی به کشورهای مختلف بلاد اسلام و انتشار روزنامه «حبلالمتین» توسط وی و طرح ایده «تقریب مذاهب اسلامی» با حمایت و پشتیبانی آیتالله بروجردی و مفتی اعظم مصر اشاره کرد. پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران نیز بنیانگذار آن، و مقام معظم رهبری به این آرمان توجه و بر آن تأکید کردند.
نامگذاری فاصله میان دو روز 12 تا 17 ربیعالاول، به «هفته وحدت» نمادی برای فراخواندن تمامی مسلمانان جهان به چنگ زدن به ریسمان الهی و عقد برادری و برابری است.
امام خمینی میفرمایند: «یک دسته از مسلمانان شیعه هستند و یک دستهای از مسلمانان سنی، یک دسته حنفی، دستهای حنبلی و دستهای اخباری هستند. اصلاً طرح این معنا از اول درست نبود. در یک جامعهای که همه میخواهند به اسلام خدمت کنند برای اسلام باشند، این مسائل نباید طرح شود. ما همه برادر هستیم و با هم هستیم.»
«امروز اختلاف بین ما، تنها به نفع آنهایی است که نه به مذهب شیعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفی یا سایر فرق. آنها میخواهند نه این باشد نه آن، راه را اینطور میدانند که بین شما و ما اختلاف بیندازند. ما باید توجه به این معنا بکنیم که همه ما مسلمان هستیم و همه ما اهل قرآن و اهل توحید هستیم و باید برای قرآن و توحید زحمت بکشیم و خدمت بکنیم.»[7]
یکی از مواردی که مورد اهتمام و عنایت امام راحل بود وحدت شیعه و سنّی میباشد، لذا نباید بگذاریم که در جهان اسلام اختلاف میان شیعه و سنی به مرحلهای برسد که ابزاری برای نفوذ دشمنان شود. باید به این نکته واقف گردیم که دشمنان زمانی توانستند دول بزرگ اسلامی را گسسته کنند که دنیای اسلام، به جای توجه به وجه اشتراک، به سمت نقاط اختلاف پیش رفت. احترام به مشترکات یکدیگر از جمله دیگر عوامل مؤثر در تحقق انسجام اسلامی و وحدت ملی خواهد بود.
امامخمینی و راهبرد اتحاد ملّی و انسجام اسلامی
بر اساس دیدگاه امام خمینی(ره) ایجاد تحول در جامعه اسلامی و رهاندن آن از واگرایی بدون ترسیم برنامه فراگیر و ریشهدار بر مبنای اصول و معیارهای دینی ممکن نیست. وضعیت فعلی جهان اسلام و نابسامانیهای موجود در آن معلول مسائل گوناگون از جمله عوامل ذیل است: 1ــ انحطاط فکری و تزلزل اعتقادی مسلمانان؛ 2ــ سلطه قدرتهای استکباری و رژیمهای استبدادی بر مقدورات ملّتهای اسلامی که همگی در جهت فرایند تغییر هویت امت اسلامی و نیز چپاول ثروتها و منابع زیرزمینی آنها حرکت میکنند.[8]
اصولاً انسجام اسلامی بدون وجود یک قاعده سیاسی و شکلگیری زیرساختهای نظام سیاسی سرزمینی یا فرا اقلیمی عینیت نمییابد و دستیابی به آن ممکن نیست. لذا حضرت امام(ره) اولین رسالت را در این زمینه متوجه دولتها ساخت و بدون در نظر گرفتن مرزهای جغرافیایی، خواهان حرکت دولتها به سوی منافع و رویکرد واحد برای ارزیابی هویت ملّی و دینی و قطع ریشههای وابستگی، واگرایی و استعمار گردید. رهایی از وضعیت اسفبار کنونی جز در سایه قطع ریشههای انحطاط میسر نیست، که این امر به بسیج گسترده ملّتها و حکومتهای اسلامی در چارچوب استراتژی روشن و فراگیری نیازمند است. جهان اسلام، به مثابه مجموعهای واحد و برخوردار از پیشینه تاریخی، فرهنگی و سیاسی مشترک، ناگزیر از بازگشت به اصالت تاریخی و فرهنگی خود میباشد. البته دستیابی به این هدف مستلزم شناسایی ویژگیهای مهم هویت دینی و ملّی، و اتکا به درون است. براساس اندیشه امام خمینی(ره) گسترش انقلاب فکری ــ فرهنگی باعث میشود باورهای مشترک در سطح عمومی شکل گیرد.[9] این جهش در دو سطح پیشبینیشدنی است که در هر دوی آنها نخبگان دینی و ملّی جایگاهی راهبردی دارند و مسئولیت اصلی را بر دوش خواهند کشید.
از این رهگذر سنگینترین وظیفه در راه ایجاد اتحاد ملّی و انسجام اسلامی متوجه اندیشمندان خواهد بود؛ یعنی نخبگان، پیش از دعوت مردم به انسجام، خود باید به این راهبرد دست یابند و تعریف روشنی از الزامات و حوزههای آن تدوین، و به جامعه اسلامی عرضه کنند. بدون تردید اختلاف و افتراق نخبگان در حوزه تعاریف انسجام اسلامی و تصلب و اتکای بیش از حد آنان بر عوامل تمایز، جامعه را در دستیابی به این هدف آرمانی ناکام خواهد ساخت. استراتژی و طراحی حضرت امام(ره) برای رسیدن به انسجام اسلامی متشکل از دو لایه است: لایه اول؛ همان کارکرد فرهنگی و فکری است و لایه دوم؛ جنبش سیاسی و عملی؛ که دو لایه کارآمد نظام سیاسی محسوب میشود.
ضرورت اتحاد ملّی و انسجام اسلامی
جهان حال و آینده دنیای هویت است. ملتی که هویت دارد در واقع میتواند فریاد بزند و بگوید «من» حق حیات و زندگی خواهم داشت. به علاوه, همانگونه که پیشتر ذکر شد، مفهوم انسجام و اتحاد در آنجا مطرح میشود که غیریت و تفاوت وجود دارد، لذا در یک رویکرد طبیعی در همان ابتدا تفاوت و تعدد پذیرفته میشود و آنچه مهم قلمداد میگردد مدیریت این تفاوتها و تعددهاست. از لوازم دنیای امروزی حفظ هویت فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، مرزی و ... است. دول استعمارگر با ولع بیش از پیش به استعمار همهجانبه دست میزنند. این واقعیتی است که همة انسانهای منصف با هر ایدئولوژی، مرام و مسلکی این مسأله را تشخیص میدهند و میفهمند. پس سادهلوحی خواهد بود که از روی این مسأله با دیده اغماض بگذریم. اسلام و ایران از مشترکات اقوام ایرانی است. البته باید به یاد داشت که از این دو عبارت اتحاد ملی و انسجام اسلامی، دایره انسجام اسلامی بسیار گستردهتر و وسیعتر است. مفهوم اتحاد ملی به حوزه درون کشور با هویت مشخص فرهنگی، سیاسی، دینی و جغرافیایی نظر دارد، اما عبارت انسجام اسلامی رویکردی بیرونی با دایرهای گسترده و وسیع است. در اینجا هم به هویت و اتحاد درونی در دنیای امروزی توجه شده است و هم به انسجام اسلامی در میان تمام ملل مسلمان. تمام کشورهای مسلمان نیز باید خود را به عنوان هویت مشخصی که به تمام جنبههای مختلف زندگی بشر توجه دارد به دنیای ماتریالیستی، اومانیستی و خداگریز و ضداخلاق امروزی بنمایاند.
جهانی شدن با ایجاد تغییر در جهتگیری نگرش طبقات و قشرهای مختلف از سمت موضوعات سیاسی ــ اقتصادی به مسائل فرهنگی، ساخت نابرابر نظام سرمایهداری در داخل جوامع و نظام بینالملل را، که در چارچوب نظریهپردازی اندیشمندان مارکسیست چپ و رادیکال در معرض حمله قرار داشت، با نظریهپردازیهای جدید رهاند و به جای زیر بناهای مارکسیستی، توجه را به روبناها و از جمله حوزههای فرهنگی جلب نمود و بدین وسیله فاصله بین مفهوم خودی و غیر خودی را، که در طبقات استثمارگر و استثمارشونده متبلور بود، به حوزههای فرهنگی و از جمله گروههای قومی کشاند و هویتخواهی قومی را مبنای بخش زیادی از مشکلات آینده نظامها نمود.[10]
جایگاه فرهنگ در اتحاد ملّی
پدیده جهانی شدن، همچنان که در سطح خرد، پدیده چندفرهنگی ــ چندقومی را تشویق و ترغیب میکند، در سطح کلان و در عرصه جهانی زمینههای تجانس فرهنگی ــ قومی را فراهم میآورد. دامن زدن به پدیده چند فرهنگی ــ چند قومی و منازعات متأثر از آن ناشی از توصیه و تجویزهای نظام جهانی برای کشورهای در حال رشد و دشمنان سیاسی ــ ایدئولوژیک تلقی شده که در بهترین حالت به جدایی مسالمتآمیز نظیر ایجاد دو کشور اسلواک و چک از کشور چکسلواکی یا به صورت خونین نظیر تجزیه تیمور شرقی از اندونزی و تجزیه یوگسلاوی منجر گشته است. در چنین وضعی دولتهایی که حفظ تنوع فرهنگی و قومی و سیاست یکپارچهسازی را در پیش گرفتند موفقیت بیشتری داشتهاند. کشورهایی چون اتحاد جماهیر شوروی، یوگسلاوی، ترکیه، و اندونزی که وحدت ملّی را در حذف هر گونه تنوع فرهنگی و قومی و استقرار یکسانی فرهنگی و شبیهسازی جستجو کردند در درازمدت با مشکلات جدید و جدی مواجه شدهاند.
دلایل انتخاب شعار انسجام اسلامی
1ــ در کنار طرح بر هم زدن یکپارچگی عمومی در داخل، غرب طرح انزوای سیاسی ایران در منطقه جهان اسلام و فضای بینالمللی را هم دنبال میکند؛ 2ــ رشد روزافزون درگیری شیعه و سنی در عراق و منطقه و تحریک دولتها و علمای اهل تسنن از طریق بزرگنمایی در موازنه قدرت شیعیان؛ 3ــ تلاش امریکا برای تشکیل ائتلاف منطقهای علیه جمهوری اسلامی؛ 4ــ ناکامی غرب در حذف مقاومت لبنان از طریق عمّال داخلی این کشور.
با درک موارد فوق است که رهبر معظم انقلاب در کنار «اتحاد ملی» بر موضوع «انسجام اسلامی» نیز تأکید نموده است. در واقع سکاندار نظام اسلامی، راهبرد اداره نظام را به مرزهای سیاسی و جغرافیایی ایران محدود نکرده و دایره آن را به کشورهای منطقه و جهان اسلام نیز گسترش داده است.
نامگذاری سال 1385 به عنوان سال «پیامبر اعظم(ص)»، که پس از توهینهای برنامهریزیشده غرب به ساحت مقدس آن حضرت انجام شد و لذا برگزیدن عنوان «اتحاد ملّی و انسجام اسلامی» برای سال 1386 نشان میدهد که رهبری نظام، در اداره کشور نگاه ویژهای نیز به تحولات منطقه، جهان اسلام و حوزههای بینالمللی دارد و ازاینرو با اشاره به شرایط ویژهای که بر جهان اسلام حکمفرماست، معظم له یکپارچگی دنیای اسلام را در برابر توطئههای دنیای غرب مطالبه مینماید؛ مطالبهای که نقطه آغازین آن میتواند با طرح تدوین منشور اتحاد جهان اسلام، که ایشان در خجستهسالروز میلاد پیامبر رحمت و عطوفت، حضرت محمد مصطفی(ص)، مطرح فرمود، آغاز شود.
راهکارهای تحقق شعار انسجام اسلامی
1ــ عمل به دستورات و تعالیم الهی، قرآن کریم و عترت مطهر (واعتصموا بحبلالله جمیعاً و لا تفرقوا)؛ 2ــ توجه جدی به مقوله کار و تلاش و تولید علم؛ 3ــ مقابله جدی با توطئههای اختلافبرانگیزانه دشمنان؛ 4ــ توجه جدی به سند چشمانداز بیستساله کشور؛ 5ــ جلوگیری از ایجاد شکاف میان ایران و کشورهای همسایه؛ 6ــ تعمیق جایگاه اتحاد و وحدت اسلامی در میان دولتها و کشورهای اسلامی؛ 7ــ تلاش مضاعف دولتهای اسلامی برای رفع مناقشات و مشکلات فلسطین، عراق، لبنان و افغانستان.
موانع مهم در راه تحقق اتحاد ملّی و انسجام اسلامی
در راه تحقق اتحاد ملّی و انسجام اسلامی موانعی وجود دارد که شناسایی این موانع و برنامهریزی به منظور مقابله با آنها یا رفعشان میتوان ما را در رسیدن به مقصود یاری دهد. در ادامه موانع پیشرو در این زمینه در سه سطح کاربردی ارائه شده است.
1ــ در بحث تحلیل مفهومی واضح شد که ما با هویتهایی مواجهایم که فینفسه چند پاره و چندگانه است، لذا در مرحله اول میتوان گفت تقویت عاملهای همگرایی و اتحاد نتایج مثبت بسیار به بار میآورد و تضعیف آنها آسیبهای جبرانناپذیر.
تأکید بر عاملهای ذیل تقویت همگرایی و اتحاد در دو بعد اسلامی و ملّی را به دنبال خواهد داشت: سرزمین مشترک، زبان، فرهنگ و آداب و سنن، نژاد، دشمن مشترک، مذهب و دین و ... .
حال تضعیف عاملهای فوق، به طور خاص و تقویت عاملهای ذیل، تفرقه و تضاد را افزایش خواهد داد: تکیه بر قومیتها و طوایف خاص، ترجیح منافع شخصی و جناحی بر منافع ملّی، تقویت دلبستگیها و وابستگیهای مادی و تکثرطلبی، تشدید تنگنظریها و منیّتها و بدبینیها، ایجاد ناامیدی در میان مردم، تضعیف خودباوری و اعتمادبهنفس، انتخاب مسئولان ناکارآمد، بیاعتماد نمودن مردم نسبت به مسئولان و دولتمردان، تفسیرهای ناروا و متحجرانه از دین و دینباوری و... .
به نظر میرسد با توجه به آنچه در بحث مفهومسازی و ضرورت اتحاد ملّی و انسجام اسلامی آمد و نیز سازوکارهای خودعملگر و خودانتخابگر، تاریخ مردم ما نشان میدهد که در شرایط طبیعی هیچ درگیری و تنشی بین قومیتها، نژادها و فرهنگهای مختلف وجود نداشته است و همواره مردم در صلح و آرامش به سر بردهاند. لذا در شرایط طبیعی مردم وظیفه خود را در برقراری روابط مسالمتآمیز با دیگر اقوام میدانند. آنچه مهم شمرده میشود مدیریت مسئولان و روشنفکران است، ازاینرو باید به منظور آگاهی مسئولان کوشش کرد. در این زمان بیش از آنکه مردم رسالتی داشته باشند، مدیران و مسئولان رسالت دارند و دشواری کار بر دوش روشنفکران میباشد. انسانهای اندیشمند باید به درون مردم بروند، با آنها همراه شوند و به راهکارها و سازوکارهایی برای مدیریت بیندیشند. مشکل تاریخی ما مشکل انسانهای اندیشمند و روشنفکر است. البته آگاهی عمومی نیز بسیار اهمیت دارد، اما طی مسیر مستقیمتر و بیواسطهتر بر عهده مسئولان، مدیران، و روشنفکران است. به نظر میرسد برای تحقق اتحاد ملّی و انسجام اسلامی باید مدیریت تحقق این استراتژی بر نکات مهم زیر توجه نماید: بسترسازی برای آزاداندیشی و مدیریت اختلافات، تأکید بر هویت دینی مردم، هویتسازی از طریق تحلیل باورها و ارزشهای ایمانی و تزریق آن به تار و پود جوامع اسلامی، بسیج قشرهای گوناگون در جهت منافع عمومی، شناسایی و تبیین آثاری که گسستن اجتماع را باعث میشود، تمدنسازی و ترویج پیشرفت و تعالی، حفظ استقلال و ترویج روحیه آزادیخواهی و... .
2ــ نحوه تأثیر پدیده جهانی شدن در تقویت بعضی از آسیبهای وضع موجود: میتوان اینگونه بیان نمود که موج جدید جهانی شدن به بازگشت مردم به هویتهای قومی کمک کرده و این سیر را شتاب مضاعفی بخشیده است. در فضای نوین متأثر از جهانی شدن، بسیاری از گروههای قومی، که بهزعم خویش از داشتن حداقلی از حقوق، امکانات و فرصتهای برابر محروم بودهاند، در جهت استیفای حقوق ازدسترفته خویش اقدام مینمایند و دور از ذهن نخواهد بود که این گرایشات به صورت گزینشی در بعضی از کشورها تشدید شود و خلق جوامع مجازی قومی، با توجه به تکنولوژیهای نوین ارتباطی و تغییر کیفی آنها، سیر دولت ــ ملّتسازی را موجب گردد.
به دلیل افزایش قدرت نیروهای فراملّی، سازمانها و تشکلهای منطقهای، نهادهای بینالمللی، شرکتهای چند ملّیتی و ...، نیروهای فروملّی چون گروههای قومی، خردهفرهنگها، تشکلهای سیاسی، اجتماعی و صنفی حاکمیت ملّی دولتها را با مشکل جدی ناتوانی در پاسخ به نیازهای متنوع آنها روبهرو نمودهاند.
3ــ با گسترش فنّاوریهای نوین ارتباطی، میزان استفاده از زبانهای بیگانه برای بهرهگیری از ابزارهای نوین افزایش یافته است. بسیاری از وسایل نوین ارتباطی همچون اینترنت و تمامی فنّاوریهای مرتبط با آن، بر مبنای بهکارگیری زبان انگلیسی پدید آمده و به همان صورت وارد کشور ما شدهاند. با آنکه در بسیاری از موارد سعی شده است ابزارهای نوین ارتباطی با زبان فارسی سازگار شود، اما همواره ضعفهای متعددی در این عرصه نمود یافته و باعث شده است زبان فارسی نتواند در چنین محیطهایی با زبان انگلیسی به طور کامل رقابت کند. این مسأله بهویژه در بعضی از جنبهها مانند استفاده از خط و الفبای انگلیسی برای نگارش کلمات فارسی نمود بیشتری یافته و از اینترنت و ایمیل، به فضاهای دیگری مانند پیام کوتاه (SMS) و ... نیز گسترش یافته است.
بسیاری از صاحبنظران معتقدند این مسأله در مدت زمانی نه چندان طولانی، آسیبهای جبرانناپذیری به زبان و خط فارسی، که از عوامل مهم اتحاد ملّی است، وارد خواهد کرد، مگر آنکه در این خصوص تدابیر گستردهای اندیشیده شود و اقدامات پیشگیرانه به صورت علمی اجرا گردد.
جهانیشدن ارتباطات، گونههای نوینی از نظارت و کنترل پدید آورده است. در تصویری که دیوید لیون ارائه میدهد در آغاز قرن بیستویکم آشکار است که فنّاوریهای اطلاعات و ارتباطات به عاملی اساسی برای شناخت تحولات اجتماعی تبدیل شدهاند و فرصتهای زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد. آنتونی گیدنز هشدار میدهد که برای ایجاد دولت خودکامه، توان بالقوه روزافزونی وجود دارد و کری. تی. ماکس اخطار میکند که فنّاوریهای «نظارتی جدید که در سیستم انتظامی امریکا به کار میرود احتمالاً نشانه ظهور» جامعهای با حداکثر میزان نظارت در آینده است.[11]
سیزده پیشنهاد راهبردی برای تحقق انسجام اسلامی
بیتردید با وجود همه دشمنیهایی که با اصل انسجام اسلامی میشود، ایده وحدت اسلامی، که منادی آن در دهههای اخیر امام خمینی(ره) بود، ایدهای استوار، معقول، شدنی و حیاتی برای حفظ هویت اسلامی شرق است. در این زمینه، باید یکسره کوشید و از ابراز نظرهای افراطی هراسی به خود راه نداد و در هر دو بخش، چه این سو و چه آن سو، با افراطیها ــ کسانی که برای ریختن خون مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، ارزشی قائل نیستند و خود جای گرم و نرمی دارند و بدون واهمه از انفجار و انتحار، با دلمشغولیهای آرام خویش زندگی میکنند ــ مبارزه کرد.
در اینجا بر اساس تجربه مطالعاتی در زمینه تاریخ و سیاست، اصولی که رعایت آنها میتواند به امر وحدت اسلامی کمک کند ارائه شده است. هر چند ممکن است سخن تازهای در این زمینه در بر نداشته، و صرفاً تدوین آن تا اندازهای تازه باشد.
1ــ در درجه نخست دولتهای اسلامی، الزاماً باید اصل مسلم وحدت را باور کنند و آن را مبنای سیاستهای عمومی خویش قرار دهند تا بتوان در این زمینه پیشرفت کرد. یکی از نتایج مهم این امر طراحی سیاستی است که بتواند امت اسلامی را به وحدت برساند. مهمترین این سیاستها، حرکت در جهت از بین بردن تعصب و طایفیگری است که هم برای ایجاد وحدت سیاسی در کشورها اهمیت دارد و هم برای ایجاد همگرایی در کلّیت جهان اسلامی. بلافاصله باید تذکر داد که بیش از حد دولتی کردن سیاست وحدتطلبی، زمینه مخالفت مردم و عدهای از رهبران سنّتی را فراهم میآورد، اما باید برای آنها چارهای اندیشید؛ زیرا ما برای آینده هیچ راهی جز این اتحاد نخواهیم داشت. آنچه تاکنون شاهد آن بودهایم، بهویژه از ناحیه بعضی از کشورهای عرب منطقه، ابراز نظرهای صوری برای وحدت، اما در عمل میدان دادن به اختلافافکنان بوده است. بدون تردید چیزی که میتواند زمینه این امر را فراهم کند، تصویب قوانینی در سازمانهای اسلامی برای جلوگیری عملی از این اقدامات، و امکان بازرسی و بازخواست از دولتهای متخلّف است. تمرکز دولتها بر وحدت همچنین میتواند خنثیکننده تلاشهای بیگانگان برای ایجاد اختلاف و استفاده از مسائل طائفهای و مذهبی برای رسیدن به مقاصدشان باشد.
2ــ یک گام مهم، ارائه پژوهشهای عملی برای تبیین حقایق تاریخی از دیدگاه علمی بدون تعصبات مذهبی است. از آنجایی که بسیاری از تعصبات در اطراف مسائلی دور میزند که پایه علمی ندارد، این تحقیقات میتواند روشنگر بسیاری از نکات باشد. البته در اینباره باید افرادی که خودشان از تعصب به دور هستند، کتاب و مقاله بنویسند و در نگارش هم حرمت همه چیز را پاس بدارند و در نوع نگارش، لطمهای به عواطف و احساسات مذهبی نزنند. روشن است که نشر این قبیل پژوهشها که باید با زبان کاملاً علمی نوشته شود و تحریککننده نباشد، میتواند دست کم روی قشری از فرهیختگان تأثیر بگذارد و از طریق آنان به تودههای مردم منتقل شود. در سالهای اخیر روشنفکران جهان اسلام، تألیفاتی در این زمینه داشتهاند که گرچه بعضی از آنها با عکسالعملهای منفی مواجه شده، روی نسل جدید تأثیر خاص خود را داشته است و میتوان امید داشت که به مرور فراگیر شود.
3ــ باید توجه کرد که بروز تعصبات مذهبی، بیش از آنکه از ناحیه اکثریت باشد که نیازی به آنها ندارد، از ناحیه اقلیتی است که در میان یک اکثریت زندگی میکند و تحت فشار آنهاست. دلیل این امر آن است که هر اقلیتی، وقتی خود را در تهدید ببیند، روی مسائل خاص خود تکیه میکند و با شدت و حدّت بیشتری آنها را حفظ مینماید. بنابراین تا وقتی مشکل اقلیتها حل نشود، و آنان احساس نکنند که باید روی تفاوتهای خود برای حفظ هویتشان انگشت بگذارند، ماجرای اختلاف میان آنان و دیگران حل نخواهد شد. اقلیت باید احساس کند تفاوتی با دیگران ندارد و این امر فقط با اعطای حقوق حقه او ممکن است.
4ــ رهبران هر مذهبی باید برای وحدت، زمینهسازی کنند. این کار در دو مرحله انجام میشود: اول، ایجاد زمینههای ذهنی که اندیشمندان باید فراهم کنند؛ دوم، توصیههای عملی و راهبردی که نمیتواند از سوی علمای درجه سوم و حتی دوم مطرح شود. این اقدام برای آنکه به نتیجه برسد، باید از سوی مقامات بالای مذهبی که مورد اعتماد مردم و هممذهبان خود هستند، اعلام شود. اظهار نظر در این باره از سوی دیگران ممکن است زمینهای را فراهم کند، اما بسا تردیدهایی را هم بهوجود میآورد. باید تلاش کرد تا رهبران مذهبی اصلی، رهبری حرکت وحدت اسلامی را در دست بگیرند.
شاید همین جا نکته دیگری هم اهمیت داشته باشد و آن این است که نباید اصلاح را صرفاً محافل روشنفکری مذهبی انجام دهند؛ زیرا این جماعت در میان تودههای مردم نفوذ چندانی ندارند و هر از گاهی به لائیک بودن هم متهم میشوند. قشری که باید وحدت را بپذیرد و ترویج دهد قشری است که به طور مستمر در جایگاه رهبر مذهبی، کار هدایت مردم را بر عهده دارد. اعتماد مردم به رهبران درجه اول مذهبی است که صرف نظر از قیل و قالهای علمی، مسائل دینی را بسیار صریح و بدون تردید بیان میکنند.
5ــ یک اقدام اساسی برای وحدت، پدید آوردن شعارها و نمادها، برای وحدت است که باید در دستور کار مراکز تبلیغی و رسانهای قرار گیرد. برای این کار باید تمامی مراکز هنری آماده شوند. یک مثال خوب تاریخی در این زمینه، نشریه وحدتگرای «مسلمین» است که حدود پنجاه سال پیش از این در تهران چاپ میشد. در این نشریه به اخبار جهان اسلام به طور یکسان نگاه میشد و به هیچ وجه طایفیگری در آن مداخله داده نمیشد. جالب بود که به لحاظ تبلیغی، روی جلد آن، در حاشیه، در سه سمت بالا و چپ و راست، تصویر کوچکشده دهها مسجد بزرگ، که هر کدام از یکی از شهرهای مهم جهان اسلام انتخاب شده، نقش بسته بود و این حاشیه تقریباً به صورت دائمی روی جلد نشریه به چاپ میرسید. دنبال کردن بحثهای مربوط به تمدن اسلامی و تبیین نظریاتی برای بازگشت به شکوه و عظمت جهان اسلام، که معلول نوعی اتحاد میان اقوام و ملتهای اسلامی در قرن چهارم و پنجم هجری بود، میتواند در آماده کردن اذهان امت برای وحدت و در نهایت رسیدن به مجد و عظمت پیشین مؤثر باشد.
6ــ یکی از اقدامات لازم برای ایجاد زمینه ذهنی آن است که محققان، نویسندگان و رسانهها درباره بیان ضرر و زیان اختلافات مذهبی در گذشته و اینکه تا چه اندازه خسارتبار بوده و هر بار سبب شده است نیرو و انرژی بخش مهمی از جهان اسلام از میان رود، بدون آنکه این اختلاف مشکلی را حل کرده و در بستهای را گشوده باشد، تحقیق کنند و کتاب بنویسند و خبر و گزارش تهیه کنند؛ زیرا بیان تجارب تلخ اختلافها میتواند راه را برای ساختن ذهنیّتی مبنی بر بیفایده بودن تکرار آن مسائل هموار کند. البته گفتنی است که بعضی از طوایف، دقیقاً از این مسائل برای تعمیق و توسعه اختلافات استفاده میکنند و هر بار میکوشند با مرور آن تجربهها، دیگری را مقصر نشان دهند و زمینه را برای خشمگین کردن طایفه مقابل فراهم سازند.
7ــ از ضرورتهای مهم برای حضور و ایستادگی در رویارویی تمدنها، وحدت اسلامی است که پایگاه مناسبی میباشد که شایسته است همه ضرورتها بر بستر آن قرار گیرد. انگیزههای وحدت اسلامی در این است که: 1ــ این وحدت، به ویژه در حوزه فرهنگی و فکری، فراهمکننده قدرت حقیقی در رویارویی فرهنگها است؛ 2ــ میتواند زمینه گسترش مباحث پژوهشی به شکل مناسب را در بررسی و اجتهاد و استنباط از منافع فراهم آورد؛ و زمینههای رشد و توسعه جوامع اسلامی را هدایت و تشدید مینماید.
8ــ فاصله معرفتی میان دو طایفه مذهبی، دشواریهایی را در داشتن یک تصور شگفت از یکدیگر در اذهان آنان فراهم میسازد. راه حل این نیست که ما دو طایفه را از صحنه حذف کنیم تا وحدت فراهم شود، بلکه راه حل قرآنی (اصل تعارف میان اقوام و قبایل) آن است که این تفاوت را زمینه آشنایی آنان نسبت به یکدیگر قرار دهیم. به عبارت دیگر راه حل رفع این مشکل آن است که زمینههایی برای معرفت متقابل میان آنان فراهم آید. این زمینهها به ویژه با تأکید بر جنبههای مثبت دیندارانه از طرف هر یک نسبت به دیگری باید فراهم شود تا هر طرف تصور نکند گروه مقابل کافر است و اساساً توجهی به دین ندارد. این معرفت را میتوان با تبادل محصولات مذهبی که به نوعی با هنر نیز ممزوج باشد، شبیه فیلمهای تلویزیونی و سینمایی یا پدیدههای هنری دیگر، توسعه داد.
9ــ تاریخ تمدن اسلامی نشان میدهد که در دنیای اسلام، همگرایی با تأکید بر عرفان و معنویت بسیار سریع فراهم آمده است. زمانی که دنیای اسلام علایق عرفانی گسترده داشت، میتوانست نسلها، نژادها و طوایف مختلف را زیر سایه وحدتی فراگیر جای دهد و از آنان امتی واحد که زبان یکدیگر را راحت میفهمیدند بسازد. تصوف منهای جنبههای منفی آن، به دلیل آموزههای معنوی و تأکیدی که بر جنبههای الهی موجود در انسان ــ که مهمترین جنبههای مشترک انسانها محسوب میشود ــ دارد میتوانست و میتواند زمینه این وحدت را در سرتاسر جهان اسلام فراهم کند. اگر در دستگاه تصوف اصلاحاتی اعمال گردد و شکل حزبی آن، که فرقهسازی است و خود اسباب مخالفت و معارضت با وحدت است، کنار گذاشته شود و فقط به تعالیم اصلی آن در رواج مهمترین هدف دین، یعنی معنویت، توجه گردد، میتوان امیدوار بود که به مقدار زیادی همگرایی و وحدت اسلامی مورد نظر فراهم آید. شاید همین امر سبب آن شد در مصر مسأله تقریب پذیرفته شود، اما در عربستان سعودی، که تفکر وهابی شدیداً ضد فلسفه و تصوف است، مورد قبول قرار نگیرد.
10ــ درحالحاضر بحث عَوْلمه و جهانی شدن بحثی فراگیر است. این پدیده به دنبال یکسانسازی در جهان از طریق تبلیغ ارزشهای اجتماعی و انسانی فراگیر است. مسلماً این تجربهها به کار ما میآید. ما باید در مقابل آن، نظریه جهانی شدن اسلامی را مطرح کنیم؛ یعنی اکنون که فضایی برای جهانی شدن فراهم آمده است، دقیقاً آن را به سمت جهانی شدن اسلامی یا یکپارچه کردن جهان اسلام بکشانیم. طبعاً برای این کار باید ارزشهای تعریفشده در اسلام را، تا آنجا که بتواند تمامی جهان اسلام و طوایف درونی آن را پوشش دهد، بشناسانیم و بر اساس آنها نوعی جهانی شدن اسلامی را تبلیغ کنیم. با این کار، هم در مقابل جهانی شدن به سبک غربِیها ایستاده و هم وحدت طوایف داخلی جهان اسلام را استوار کردهایم.
11ــ جلوگیری از کارهای افراطی و محکوم کردن اعمال غیرانسانی افرادی که جزء افراطیها هستند، یکی از کارهایی است که باید دنبال شود. در قدم نخست این اعمال خشونتآمیز، که به نام دفاع از مذهب علیه دیگران اعمال میشود، باید محکوم گردد. به علاوه نباید برای آنها زمینهسازی شود؛ یعنی افراد غیر مسئول یا مسئول مطالبی ابراز کنند که نوعی پوشش مشروعیتگونه پنهانی برای آنها درست کند.
بر دولتهاست تا عملاً در برابر این قبیل اعمال حساسیت خاص نشان دهند و چنانچه آنها پیگیری جدی نکنند، عاملان آن اعمال تصور خواهند کرد اعمالشان مورد تأیید این دولتهاست.
به طور جدی پیگیری نکردن آن، این مشکل را هم به دنبال خواهد داشت که جناح مقابل برای به کار گرفتن خشونت توجیه مشروعی بهدست میآورد و بعد از آن است که یک دور تمامنشدنی پدید خواهد آمد که آغازگر و شروعکننده مشخص نخواهد بود.
در اینجا باید گفت رفتارهای وحشیانهای که این روزها در عراق بر ضد شیعیان به بهانههای مذهبی و سیاسی انجام میشود یا حرکتهای تروریستی در پاکستان برضد این گروه، یکی از مسائل مهمی است که باید دولتهای اسلامی آن را محکوم کنند؛ زیرا این قبیل مسائل در آینده فجایع دیگری را به دنبال خواهد آورد که درحالحاضر پیشبینیشدنی نیست.
اما نکته دیگر آن است که این قبیل اقدامات، یک مشکل دیگر هم ایجاد خواهد کرد و آن این است که برای مثال، موضع جناح افراطی شیعه را چندان استوار میکند که دیگر جایی برای سخن گفتن از وحدت در میان شیعه باقی نمیگذارد. افراطیها برای جناح میانهرو چنین استدلال میکنند که با این قبیل اعمال چرا شما شعارهای وحدتگرایانه سر میدهید؟ طبیعی است که در میان طرفداران هر مذهب، این قبیل جناحبندیها وجود دارد و شروع این قبیل اعمال، در یک سمت، موضع این جناح را در سمت مقابل تقویت میکند.
به علاوه این قبیل رفتارها، اگر با سکوت برگزار شود، دامنهاش به کشورها و جوامع دیگر هم کشانده میشود؛ زیرا وقتی در جایی امکان تلافی نباشد، این اقدام در جای دیگر دنبال میشود.
12ــ نکته دیگر آن است که عالمان و اندیشمندانی که در تلاشاند وحدت را میان مسلمانان ایجاد کنند باید از اظهار نظرهایی جلوگیری کنند که تحریک هممذهبان آنان را سبب میشود. در واقع آنان باید توجه نمایند که روی یک لبه باریک و در عین حال تیز حرکت میکنند. آنان باید مراعات احساسات مذهبی هر دو طرف را بکنند. هر گاه آنان اظهاراتی بکنند که تحت عنوان اصلاحطلبی، به نوعی مخالفت با عقاید و باورهای پذیرفتهشده باشد، طبعاً عملکرد آنان دیگر عملکردی وحدتآفرین نیست؛ بسا این کارها لازم باشد، اما نه از زبان کسی که دنبال وحدت است. این کار را باید علمای اصلاحطلب انجام دهند و تبعات آن را هم بپذیرند. اما کسی که طالب وحدت است، اگر در این زمینهها اظهار نظر کند، برآشفتن هممذهبان خود را سبب میشود و آنان را نسبت به اهداف خود مشکوک میکند.
13ــ در جریان وحدت، باید هر چه بیشتر به دنبال مقاطعی از تاریخ گشت که بتواند نقطه اتکای هر دو طرف باشد. برای مثال، سیره نبوی باید با نهایت اهمیت در جوامع شیعی دنبال شود. مسلماً در طرح سیره نبوی(ص) امکان آن هست که بدون مسائل فرقهای بر اسلامیت به طور کلی و تجربه اسلامی منهای آنچه به مسائل مذهبی مربوط میشود تأکید گردد. ما هر چه قدر بتوانیم بر احیای اسلام از طریق آثار مشترک تلاش کنیم، هم دین را حفظ کرده و هم از آثار ویرانگر فرقهگرایی پرهیز نمودهایم.
پینوشتها
[1]ــ امالی طوسی، ص 536
[2] ــ محجه البیضاء فیض کاشانی، چاپ مکتب صدوق باج فته، ص 193
[3] ــ مبادی العربیه، ج4؛ فرهنگ المنجد، ذیل مدخل «وحد»
[4]ــ مبادیالعربیه، ج4؛ فرهنگ المنجد، ذیل مدخل «وحد»
[5]ــ پیام نوروزی سال 1386، رهبر معظم انقلاب.
[6]ــ همانجا.
[7]ــ بیانات امام در جمع فرماندار و فرمانده سپاه شهرستان پاوه، 31/4/59
[8]ــ مسائل و چشماندازهای فرهنگی (مجموعه مقالات)، داریوش آشوری و دیگران.
[9]ــ همان، ص 377
[10]ــ محمدرحیم عیوضی، موانع و چالشهای جهانیسازی در همگرایی امنیتی جهان اسلام، دانشگاه عالی دفاع ملی.
[11]ــ دیوید لیون، «جامعه نظارتی: مسیرهای جدید در تئوری»، ترجمة لیدا کاووسی، فصلنامه مطالعاتی و تحقیقاتی و مسایل ارتباط جمعی (رسانه)، سال شانزدهم، ش 2 (پیاپی 62 ،تابستان 1384) ص 49