آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

با سقوط رضاشاه در شهریور 1320 به یک باره هیمنه و هیبت دیکتاتوری پهلوی فروریخت و جو اختناق و خفقان به گونه ای شکست که صدای آن فرعی ترین شاخه ها و گرایشهای سیاسی را به تکاپو و جنب وجوش انداخت. شاه جوان، هم به خاطر سقوط و تبعید تحقیرآمیز پدرش و هم به خاطر بی تجربگی هایش با گامهایی سست و لرزان از تخت سلطنت بالا رفت که تاج پادشاهی ایران را بر سر نهد؛ در حالی که هنوز از رفتار بی شرمانه استعمار با پدر مخلوعش مغموم و اندیشناک بود. شاید او در آن لحظه با خود چنین می گفت: اگر پدرم با آن همه قدرقدرتی و قوی شوکتی! نتوانست از عهده تعهداتش نسبت به ولی نعمتان خود برآید آیا من خواهم توانست؟ این اوضاع و احوال به همراه شرایط بین المللی و حضور قدرتهای اشغالگر بیگانه در ایران، شاه جوان را در ضعیف ترین حالت ممکن قرار می داد و عملا خود را مترسکی برسر خرمن ایران می دید. اما به برکت این اوضاع در این دوره احزاب در ایران پرورش یافته و توسعه پیدا کردند؛ چنان که سالهای 1320 تا 1332 را می توان دهه طلایی احزاب در ایران دانست. احزاب چپگرای متمایل به سوسیالیسم، احزاب لیبرال دموکرات، احزاب ناسیونالیست و احزاب و گروههای مذهبی با تعدد و گستردگی بی سابقه ای تاسیس و مشغول فعالیت شدند و هرکدام به راه و روشی و با مایه و بهانه ای خاص خود، امور سیاست داخلی و خارجی را سرلوحه فعالیتهای خویش ساختند. از جمله این احزاب یکی هم حزب ایران بود که حسین مکی، رسول مهربان، زیرک زاده، جزایری، فریور، خواجه نوری، محسن نصر و . . . از بنیانگذاران اصلی آن بودند. اینان در حقیقت تحصیلکردان غرب بودند که با ایده های تکنوکراتیک درصدد بودند طرحی نو برای سازوکار اداره جامعه فلاکت زده ایران دراندازند و اهداف ملی مبتنی بر رشد و توسعه اقتصادی و ارتقاء سطح فرهنگی جامعه را مهمترین برنامه های خود عنوان می کردند. حزب ایران فرازونشیبهای بسیاری را پشت سر گذراند و دوستیها و دشمنیهای زیادی در کارنامه خویش ثبت کرد که برخی مانند ادغام شدن با حزب میهن موجب تقویت و گسترش آن شد و برخی اقدامات مانند ائتلاف با حزب توده باعث بی اعتباری، لکه دار شدن و ریزش اعضای مهم آن گردید. تصمیم گیری حزب در مورد غائله آذربایجان هم در زمره سیاستهای اشتباه و زوال انگیز آن بود اما در عوض نقش اصلی آن در جنبش ملی شدن صنعت نفت جبران همه سرشکستگیهای گذشته را نمود. تکنوکرات بودن حزب ایران و عضویت بسیاری از مهندسان شرکت نفت در آن، زمینه های خوبی برای مبارزه با شرکت نفت ایران و انگلیس بود و نشریات و فعالیتهای این حزب در سراسر ایران نهضت ملی شدن صنعت نفت را به بهترین شکلی هدایت و تقویت می کرد. این پیروزی بزرگ باعث شد که حزب ایران بعدها نیز حرف اول سیاست را بزند و ستون اصلی «جبهه ملی» تلقی شود. کودتای بیست وهشتم مرداد 1332 سرانجام حزب ایران را نیز مانند سایر احزاب به انزوا و اختفا کشاند و هرچه پیش می رفت بر قدرت محمدرضا شاه و ضعف احزاب سیاسی افزوده می شد. اما از آنجا که این حزب از طیف نسبتا وسیعی از مهندسان و تحصیلکردگان تشکیل شده بود که در بدنه نظام سیاسی مشاغلی را احراز کرده بودند، در عین بروز تحولات بزرگ در صحنه سیاست داخلی، همچنان مهمترین نیروی سیاسی بعد از مذهبیون به شمار می رفت. حزب ایران در واقعه پانزدهم خرداد به صحنه آمد و از امام خمینی(ره) طرفداری نمود و رویه انتقادی خود را نسبت به شاه و قانون اساسی کمابیش حفظ کرد تا اینکه شاپور بختیار (یکی از اعضای قدیمی حزب) در واپسین روزهای عمر رژیم پیشنهاد نخست وزیری را از سوی شاه پذیرفت و با این کار او حزب ایران به کلی متلاشی شد و حتی اخراج او از حزب نیز دیگر به حال آن افاقه نکرد. پس از آن، قدرت بلامنازع سیاسی در جبهه مخالفان رژیم به طور یکجانبه به نیروهای مذهبی تعلق گرفت و همه احزاب دیگر در حاشیه قرار گرفتند.

متن

 

با سقوط رضاشاه در شهریور 1320 به‌یک‌باره هیمنه و هیبت دیکتاتوری پهلوی فروریخت و جو اختناق و خفقان به‌گونه‌ای شکست که صدای آن فرعی‌ترین شاخه‌ها و گرایشهای سیاسی را به تکاپو و جنب‌وجوش انداخت. شاه جوان، هم به‌خاطر سقوط و تبعید تحقیرآمیز پدرش و هم به خاطر بی‌تجربگی‌هایش با گامهایی سست و لرزان از تخت سلطنت بالا رفت که تاج پادشاهی ایران را بر سر نهد؛ در‌حالی‌که هنوز از رفتار بی‌شرمانه استعمار با پدر مخلوعش مغموم و اندیشناک بود. شاید او در آن لحظه با خود چنین می‌گفت: اگر پدرم با آن‌همه قدرقدرتی و قوی‌شوکتی!  نتوانست از عهده تعهداتش نسبت به ولی‌نعمتان خود برآید آیا من خواهم توانست؟ این اوضاع و احوال به‌همراه شرایط بین‌المللی و حضور قدرتهای اشغالگر بیگانه در ایران، شاه جوان را در ضعیف‌ترین حالت ممکن قرار می‌داد و عملا خود را مترسکی برسر خرمن ایران می‌دید. اما به برکت این اوضاع در این دوره احزاب در ایران پرورش یافته و توسعه پیدا کردند؛ چنان‌که سالهای 1320 تا 1332 را می‌توان دهه طلایی احزاب در ایران دانست. احزاب چپگرای متمایل به سوسیالیسم، احزاب لیبرال دموکرات، احزاب ناسیونالیست و احزاب و گروههای مذهبی با تعدد و گستردگی بی‌سابقه‌ای تاسیس و مشغول فعالیت شدند و هرکدام به راه و روشی و با مایه و بهانه‌ای خاص خود، امور سیاست داخلی و خارجی را سرلوحه فعالیتهای خویش ساختند. از جمله این احزاب یکی هم حزب ایران بود که حسین مکی، رسول مهربان، زیرک‌زاده، جزایری، فریور، خواجه نوری، محسن نصر و . . . از بنیانگذاران اصلی آن بودند. اینان در حقیقت تحصیلکردان غرب بودند که با ایده‌های تکنوکراتیک درصدد بودند طرحی نو برای سازوکار اداره جامعه فلاکت‌زده ایران دراندازند و اهداف ملی مبتنی بر رشد و توسعه اقتصادی و ارتقاء سطح فرهنگی جامعه را مهمترین برنامه‌های خود عنوان می‌کردند.

حزب ایران فرازونشیبهای بسیاری را پشت سر گذراند و دوستیها و دشمنیهای زیادی در کارنامه خویش ثبت کرد که برخی مانند ادغام شدن با حزب میهن موجب تقویت و گسترش آن شد و برخی اقدامات مانند ائتلاف با حزب توده باعث بی‌اعتباری، لکه‌دار‌شدن و ریزش اعضای مهم آن گردید. تصمیم‌گیری حزب در مورد غائله آذربایجان هم در زمره سیاستهای اشتباه و زوال‌انگیز آن بود اما در‌عوض نقش اصلی آن در جنبش ملی‌شدن صنعت نفت جبران همه سرشکستگیهای گذشته را نمود. تکنوکرات‌بودن حزب ایران و عضویت بسیاری از مهندسان شرکت نفت در آن، زمینه‌های خوبی برای مبارزه با شرکت نفت ایران و انگلیس بود و نشریات و فعالیتهای این حزب در سراسر ایران نهضت ملی‌شدن صنعت نفت را به‌بهترین‌شکلی هدایت و تقویت می‌کرد. این پیروزی بزرگ باعث شد که حزب ایران بعدها نیز حرف اول سیاست را بزند و ستون اصلی «جبهه ملی» تلقی شود. کودتای بیست‌وهشتم مرداد 1332 سرانجام حزب ایران را نیز مانند سایر احزاب به انزوا و اختفا کشاند و هرچه پیش می‌رفت بر قدرت محمدرضا‌شاه و ضعف احزاب سیاسی افزوده می‌شد. اما از آنجا که این حزب از طیف نسبتا وسیعی از مهندسان و تحصیلکردگان تشکیل شده بود که در بدنه نظام سیاسی مشاغلی را احراز کرده بودند، در عین بروز تحولات بزرگ در صحنه سیاست داخلی، همچنان مهمترین نیروی سیاسی بعد از مذهبیون به‌شمار می‌رفت. حزب ایران در واقعه پانزدهم خرداد به صحنه آمد و از امام خمینی(ره) طرفداری نمود و رویه انتقادی خود را نسبت به شاه و قانون اساسی کمابیش حفظ کرد تا‌اینکه شاپور بختیار (یکی از اعضای قدیمی حزب) در واپسین روزهای عمر رژیم پیشنهاد نخست‌وزیری را از سوی شاه پذیرفت و با این کار او حزب ایران به‌کلی متلاشی شد و حتی اخراج او از حزب نیز دیگر به حال آن افاقه نکرد. پس از آن، قدرت بلامنازع سیاسی در جبهه مخالفان رژیم به‌طور یکجانبه به نیروهای مذهبی تعلق گرفت و همه احزاب دیگر در حاشیه قرار گرفتند.

 

روند تشکیل حزب ایران

حزب ایران نیز همچون بسیاری از احزاب دیگر، مولود فضای خاص سیاسی پس از سقوط رضاشاه بود. در این دوره برخی از سیاستمداران به غرب و برخی نیز به شرق چشم امید داشتند. برخی نیز به‌زعم‌خود مدعی استقلال رای و عمل بوده و سعی می‌کردند در راستای توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برنامه‌هایی ارائه دهند که برخاسته از شرایط خاص جامعه آن روز ایران باشد. از این میان، بنیان‌گذاران حزب ایران ادعا می‌کردند که مستقل هستند و به هیچ نیروی بیرونی وابستگی ندارند.[1] اما آنچه در عمل رخ داد، نشان می‌دهد که آنان حداقل در دو مقطع از تاریخ به‌سهو و یا به دلایل دیگر استقلال خود را خدشه‌دار نمودند: یک‌بار در اوایل تاسیس حزب به هنگام روی‌آوردن به شوروی و یک‌بار نیز در اواسط حیات سیاسی خود که به امریکا روی آوردند. بنیانگذاران و سران حزب ایران همه تحصیل‌کردگان غرب بودند. آنان ابتدا کانون مهندسین ایران را در سال 1321. ش تاسیس کردند[2] و در برنامه‌ها و شعارهای خود توسعه صنعتی را مقدم بر سایر انواع توسعه اعلام می‌کردند.[3] یکی از مهمترین اقداماتی که این کانون انجام داد، طراحی و سازماندهی بزرگترین اعتصاب مهندسان بود که اندکی پس از تاسیس آن صورت گرفت و این تجربه، پشتوانه و در‌عین‌حال نقطه امیدی برای اعضای کانون جهت انجام کارهای بزرگتر و بیشتر گردید. به‌دنبال همین اعتصاب بود که کانون به فکر شرکت در انتخابات افتاد و توانست چند نماینده نیز به مجلس (مجلس چهاردهم) بفرستد. از این پس بود که آنان به فکر تاسیس حزب افتادند و اهدافی فراتر از خواسته‌های صنفی را مطرح کردند.[4]

پس از تاسیس حزب اراده ملی (به‌عنوان نماینده گرایشهای غرب‌گرایانه) که به دنبال کودتای 1299. ش توسط ضیاء و به کمک وفاداران رضاخان شکل گرفت و نیز تاسیس حزب توده که نماینده گرایشهای مارکسیستی و جنبشهای کارگری بود، اعضای کانون مهندسان، حزب ایران را با شعارهای وطن‌پرستی، آزادی‌خواهی، ناسیونالیسم، تعدیل ثروت، بسط عدالت و مبارزه با فساد به‌وجود آوردند.[5] این حزب در اسفند ماه سال 1322. ش تاسیس گردید و اعلام کرد که ثبات و پیشرفت جامعه با تحقق شعار«کار، داد، آزادی» و نیل به سعادت نیز «با فکر ایرانی، به‌دست ایرانی، برای ایرانی» امکان‌پذیر خواهد بود و اعلام کرد که «با جهل اکثریت و فساد اقلیت مبارزه کنید.»[6]

حسین مکی از سی‌نفر به عنوان اعضای موسس حزب ایران نام‌ می‌برد که از جمله می‌توان به دکتر شمس‌الدین جزایری، مهندس غلامعلی فریور، مهندس احمد زیرک‌زاده، مهندس ناصر معتمد، مهندس کاظم حسیبی، مرتضی مصور رحمانی، دکتر عبدالله معظمی، دکتر محسن نصر، محسن خواجه‌نوری، مهندس گزیده‌پور و خود حسین مکی اشاره کرد.[7] برخی معتقدند که حزب ایران که دارای تمایلات لیبرالی و سوسیال‌دموکراتیک بود، به علت مخالفت با دیکتاتوری و سلطه بیگانه و فساد دستگاه اداری، عده قابل‌توجهی از ملّیون و حتی افراد مذهبی را به خود جذب کرد. اما حزب درواقع از خصلت یک تشکل توده‌ای و مردمی به‌دور بود[8] و به‌همین‌خاطر‌هم جز در میان تحصیل‌کردگان و افراد اداری نتوانست پایگاه مردمی قابل‌توجهی داشته باشد و لذا سران حزب بیشتر به فکر نفوذ در ارکان دولت و به‌دست‌گرفتن مقامات اداری ـ البته بیشتر به قصد اصلاح امور ـ بودند که در این امر مهم موفقیت‌ چندانی نداشتند.

نخستین مرامنامه حزب ایران در سال 1324. ش منتشر شد که اصول کلی آن را چنین می‌توان برشمرد:[9] 1ـ از لحاظ سیاسی: حفظ استقلال کامل کشور و پشتیبانی از اصول دموکراسی 2ـ از لحاظ اقتصادی: استقرار عدالت اجتماعی و کوشش در بهبود وضع مادی ملت از راه توجه به کشاورزی و صنعت و بهره‌برداری از تمامی ثروت مملکت 3ـ از لحاظ اجتماعی: تهذیب اخلاق و تعمیم فرهنگ و تامین بهداشت عمومی.

حزب ایران دارای گرایشهای مذهبی نبود ولی ورود غیرمسلمانان به حزب ممنوع بود.[10] به‌هرصورت، از مرامنامه حزب هم‌ چنین برمی‌آید که هدف حزب ایران انجام اصلاحات و اقداماتی در قالب رژیم سلطنتی بوده است.

الحاق حزب میهن به حزب ایران

از جمله احزابی که پس از شهریور ماه سال 1320. ش شکل گرفتند می‌توان به حزب پیکار، حزب استقلال و حزب میهن‌پرستان اشاره کرد. در خرداد ماه 1323. ش سه حزب فوق به اضافه تعدادی دیگر از عناصر تحصیل‌کرده، گردهم آمده و حزب میهن را تشکیل دادند، اما به‌دلیل ناکارآمدی و نیز عدم همگرایی گروههای تشکیل‌دهنده، اعضای حزب پیکار و حزب استقلال از آن جدا شدند و بدین‌ترتیب، در سال 1324. ش به‌تدریج علائم فروپاشی حزب میهن نمودار شد. جداشدن بسیاری از هواداران و سازمانهای شهرستانها از حزب و پیوستن آنان به گروهها و احزاب دیگر ـ از جمله به حزب توده ـ به منزله هشداری جدی برای وقوع فروپاشی کامل بود که در چنین وضعیتی حزب میهن به حزب ایران ملحق گردید. [11] الحاق حزب میهن به حزب ایران باعث شد که نفوذ و قدرت حزب ایران افزایش یابد؛ چنان‌که کریم‌ سنجابی که خود از سران حزب میهن بوده و رسول مهربان و زیرک‌زاده از سران حزب ایران نیز به این امر اذعان دارند. [12] زیرک‌زاده می‌گوید حزب میهن برخلاف حزب ایران حتی شعباتی نیز در شهرستانها داشت[13] که این نشان می‌دهد گرچه حزب میهن در بدترین وضعیت خود به حزب ایران ملحق شد، اما بازهم از جهاتی از حزب ایران جلوتر بوده است.

ائتلاف با حزب توده

یکی از مهمترین حوادث تاریخ حزب ایران، ائتلاف این حزب با حزب توده بود. این ائتلاف که در تیرماه  سال 1325. ش با رای اکثریت اعضای کمیته مرکزی حزب ایران به تصویب رسید، کشمکشهای فراوان درون‌حزبی و نیز نتایج و پی‌آمدهای منفی و زیان‌‌باری را برای حزب در پی داشت.[14]

گرچه حزب توده دارای انسجام و سازمان درونی بسیار مناسبی در جامعه آن روز ایران بود، ولی به علت گرایشهای مارکسیستی و وقوع حوادث آذربایجان و کردستان در آن روزها و اشغال بخشی از ایران توسط شوروی از جایگاه مناسبی برخوردار نبود و لذا بسیاری از صاحب‌نظران و سیاستمداران و برخی از اعضای حزب ایران این ائتلاف را یک اشتباه بزرگ تلقی کردند.

این ائتلاف در شرایطی صورت گرفت که دولت تصمیم گرفته بود قوای شوروی را از کشور بیرون کند و به غائله آذربایجان خاتمه دهد. کریم سنجابی می‌نویسد: «قوام‌السلطنه به ما گفت، چرا شما با اینها نزدیکی نمی‌کنید؟ شما با توده‌ای‌ها و با پیشه‌وری گرم بگیرید و آنها را نصیحت کنید. در همین زمان بود که ائتلاف بین حزب ایران و حزب توده صورت گرفت. این ائتلاف درواقع زمینه‌ای برای پیشرفت‌ همان نظر یعنی سیاست دولت وقت قوام‌السلطنه و برای کاری بود که نتیجه نهایی‌اش تخلیه قوای روس از ایران باشد.»[15] اما زیرک‌زاده علل ائتلاف را اشغال ایران به دست بیگانگان و گرایش زیاد به انگلستان از جانب سیاستمداران ایرانی می‌داند. به نظر وی عدم توجه به شوروی و سیاست یک‌جانبه ایران که متضمن جانبداری از همسایه جنوبی بود، ایران را در موقعیت خطرناکی قرار داده بود که عواقب نامطلوبی برای ایران در پی داشت و ممکن بود موجب بهانه‌دادن به همسایه شمالی شده و عکس‌العمل نامطلوب آن‌ها را به دنبال داشته باشد.[16] شاپور بختیار که در سال 1328.ش و پس از الغای ائتلاف به حزب ایران پیوست، از ائتلاف به‌عنوان یک جریان غم‌انگیز یاد می‌کند که به تحریک غلامعلی فریور و به علت ضعف و ناآگاهی کریم سنجابی و اللهیار صالح صورت گرفت. او معتقد است که این ائتلاف لطمه بزرگی به حزب ایران زد و شعار ملی‌گرایی آن را تضعیف ساخت و می‌گوید که درخصوص علل وقوع این ائتلاف نباید نفوذ برخی از رهبران حزب ایران را نادیده گرفت که به سیاستهای حزب توده متمایل بودند و در‌واقع جناح چپ حزب ایران را تشکیل می‌دادند. علاوه‌بر‌این، ممکن است این ائتلاف به منظور به‌دست آوردن برخی مقامات سیاسی در دولت قوام نیز بوده باشد[17] کمااینکه در کابینه ائتلافی قوام، حزب توده و حزب ایران صاحب چند پست وزارت شدند. به‌هرصورت، این ائتلاف به‌هردلیل که بود، محصول یک تصادف یا یک اشتباه ساده سیاسی نبوده است.

زیرک‌زاده که خود از مخالفان ائتلاف بود، می‌گوید: «گرچه ائتلاف اصلا به معنای الحاق ما به حزب توده نبود ولی در مردم ایران که به امور حزبی آشنایی نداشتند سوءتفاهم ایجاد کرد و آنان این اقدام ما را یک نوع شکستن عهد تلقی کردند؛ چراکه یکی از پایه‌های اصلی حزب ایران دوری از سیاستهای روس و انگلیس بود. این سوءتفاهم بسیاری از قوای ما را صرف کرد و عاقبت برطرف هم نگردید.»[18]

اما مهمترین پی‌آمدهای این ائتلاف برای حزب ایران را چنین می‌توان برشمرد: 1ـ حزب توده از ناآگاهی مردم درباره مفهوم ائتلاف و الحاق، به‌خصوص در شهرستانها، سوءاستفاده کرد؛ چنان‌که فردای ائتلاف در برخی شهرستانها مردم تابلوهای حزب ایران را برچیدند.[19] 2ـ یکی از موارد ائتلاف، به رسمیت‌شناختن شورای متحده کارگران منتسب به حزب توده بود. این حزب یگانه نماینده و متشکل‌کننده کارگران شناخته می‌شد. به‌این‌ترتیب حزب ایران هم کارگران را از دست داد و هم حق داشتن تشکیلات کارگری را از خود سلب کرد.[20] 3ـ به پایگاه حزب ایران در میان سیاستمداران، روشنفکران و به‌طور‌کلی در اذهان عمومی جامعه لطمه جدی وارد آمد. این ائتلاف حیثیت سیاسی حزب ایران را به‌شدت لکه‌دار ساخت و سخنان و تلاشهای سران و اعضای حزب ایران نتوانست عواقب زیان‌بار آن را کاهش دهد. 4ـ در پی این ائتلاف، در دیدگاه حزب ایران درخصوص آذربایجان و فرقه دموکرات تحول اساسی به‌وجود آمد. به این معنی که سران حزب ایران شروع به طرفداری از اقدامات این فرقه نموده و آنان را نمونه و سرمشق وطن‌پرستی و دلاوری خواندند.[21] 5 ـ در میان خود اعضای حزب ایران اختلاف ایجاد شد و همچنین حزب و مسئولان مجبور شدند میزان زیادی از وقت و تلاش خود را وقف جواب‌گویی و توجیه اقدام انجام شده و استدلال در خصوص حسن نیت بانیان این امر صرف کنند.[22] 6 ـ اخراج بعضی از اعضای حزب ایران و کناره‌گیری برخی دیگر نیز از پی‌آمدهای این ائتلاف بود. از جمله افرادی که اخراج شدند می‌توان به شمس‌الدین جزایری، ارسلان خلعتبری، علیرضا صاحب، فرج‌الله باغی، جعفر شهیدی، شریف‌امامی و . . .  اشاره کرد.[23]

به‌هر‌صورت، نتایج زیان‌بار این ائتلاف و عدم توانایی سران حزب در توجیه این اقدام و یا به قول زیرک‌زاده مرتفع‌شدن عوامل اتحاد، موجب الغای ائتلاف در یازدهم دی‌ماه 1325. ش گردید.[24]

حزب ایران و ملی‌شدن صنعت نفت

پس از پایان غائله آذربایجان، حزب ایران از تمام توان خود در مجلس و دولت برای انجام اقداماتی، چه در داخل و چه در صحنه‌های بین‌المللی، جهت ملی‌کردن صنعت نفت بهره گرفت. می‌توان گفت حزب ایران در این زمینه نقش خود را به‌خوبی ایفا نمود. از گزارشهای سازمانهای مختلف ـ به‌خصوص شهربانی ـ چنین برمی‌آید که در این دوره شاخه‌های حزب ایران در شهرستانها فعالیت بیشتری از خود نشان داده‌اند و اقدامات و تحریکهای آنان باعث ایجاد مشکلات و دردسرهایی برای ارگانهای حکومتی گردیده است. [25]

خدمات مهندسان و اعضای مرکزی حزب ایران در رابطه با مشخص کردن ضرر و زیان فعالیت شرکت نفت ایران و انگلیس و نیز قراردادهای پیشنهادی نفتی که در فاصله سالهای 1329-1326. ش به دولت ارائه شد، گام مهم و کمک ارزنده‌ای در راه اعتلای نهضت ملی‌شدن نفت ایران بود.[26] حتی زیرک‌زاده در خاطرات خود ادعا می‌کند: «شعار ملی‌کردن صنعت نفت توسط حزب ایران مطرح گردید. . . »[27] و در ادامه، اقدامات حزب ایران جهت تحقق این شعار را چنین برمی‌شمارد:[28] 1ـ تهیه مطالب مبنی بر مخدوش‌بودن قرارداد الحاقی و افشای تعدیات شرکت سابق و قرائت این مطالب توسط حسین مکی در مجلس شانزدهم 2ـ انتشار نشریه‌هایی درباره ملی‌کردن صنعت نفت 3ـ اعلام شعار ملی‌کردن صنعت نفت در سراسر ایران 4ـ ایراد سخنرانیهای متعدد و انتشار مقالات مفید و موثر راجع به نفت در روزنامه‌های ارگان حزب 5 ـ تلاشهای اللهیار صالح در مجلس شانزدهم.

حزب ایران و جبهه ملی

در سال 1328. ش در پی اعتراض به انتخابات تابستانی مجلس شانزدهم و در نتیجه اعلام ابطال آن از سوی حکومت، چند حزب سیاسی که احزاب عمده و اساسی آن زمان محسوب می‌شدند، تصمیم به تشکیل جبهه‌ای واحد و متمرکز گرفتند و این امر منجر به تشکیل جبهه ملی گردید. پس از تشکیل جبهه ملی، فعالیت‌های حزب ایران در قالب این جبهه صورت گرفت. درواقع ستون اصلی جبهه ملی را حزب ایران تشکیل می‌داد. از مهمترین اقدامات حزب ایران ادامه تلاش جهت ملی‌کردن صنعت نفت بود. در این دوره تلاش‌ حزب ایران باتوجه به نفوذی که در کابینه مصدق داشتند، مضاعف گردید. در کابینه مصدق، حزب ایران همیشه یک یا دو وزیر و تعداد دیگری عضو در رده‌های پایین‌تر داشت.[29]

در سال 1331. ش که اوج فعالیتهای حزب ایران بود، اختلافات درون‌حزبی میان تعدادی از مقامات رده دوم  با مقامات درجه اول حزب از جمله میان کریم سنجابی و احمد زیرک‌زاده شدت گرفت. علت اصلی اختلاف که در نهایت به یک انشعاب منتهی شد، نحوه موضع‌گیری در مقابل هیات حاکمه و نیز روابط درون‌حزبی بود. منشعبان حزب ایران، «جمعیت آزادی مردم ایران» را تشکیل دادند. این مساله باعث شد بخش عمده‌ای از توان حزب تحلیل برود؛ چنان‌که پس از آن، تنها فعالیت مهم حزب حمایت از دولت مصدق و پاسخگویی به انتقاد گروههای مختلف بود.[30]

فعالیت حزب ایران در کابینه مصدق و مجلس تا زمان وقوع کودتای بیست‌وهشتم مرداد 1332. ش همچنان ادامه داشت اما پس از کودتا تمامی احزاب و مطبوعات از جمله حزب ایران دچار محدودیت‌ یا ممنوعیت فعالیت گردیدند و رهبران حزب ایران نیز همچون دیگر رهبران احزاب طرفدار مصدق تحت تعقیب قرار گرفتند و بسیاری از آنان بازداشت و سپس بسیاری دیگر نیز از مشاغل دولتی برکنار گردیدند. برخی از اعضای حزب ایران بعدها در نهضت مقاومت ملی به فعالیت خود ادامه دادند و به‌این‌ترتیب، دوره‌ جدیدی از تاریخ این حزب شروع شد که تا تشکیل جبهه ملی دوم در سال 1339. ش کم‌وبیش‌ ادامه داشت.

از سال 1332 تا 1339. ش و حتی پس از آن، سران حزب ایران جلسات خود را در منزل برخی از اعضای حزب برگزار می‌کردند و همچنان در نهضت مقاومت ملی نیز کم‌وبیش فعالیت می‌نمودند. حزب ایران بر این باور بود که چون دولت کودتا مستقر شده، مخالفان باید آن را به‌عنوان یک واقعیت بپذیرند و به‌صورت اپوزیسیون عمل نمایند اما جناح رادیکال نهضت مقاومت ملی دولت کودتا را غیرمشروع و غیرقانونی می‌دانست و سرانجام این اختلاف باعث جدایی حزب ایران از نهضت مقاومت ملی شد. علاوه بر این اختلافات، خشونت رژیم نیز مزید بر علت گردید و نهضت مقاومت سرانجام تصمیم گرفت که فعالیتهای خود را متوقف سازد.[31]

آنچه با نظر به وضعیت ایران در سالهای پس از کودتای 28 مرداد شایان ذکر است، گرایشی بود که  حزب ایران به امریکا پیدا کرد. از قرار معلوم، مهمترین پشتیبان و طراح این رویکرد اللهیار صالح بود و تجلی عملی آن در اعلام حمایت این حزب از بیانیه معروف آیزنهاور بروز یافت.[32]

بدون‌شک سران حزب ایران به نقش امریکا به‌عنوان طراح و حامی اصلی کودتای بیست‌وهشتم مرداد واقف بودند و هنوز بیشتر از سه‌سال از آن واقعه نگذشته بود که آنها حمایت خود را  از دکترین آیزنهاور اعلام کردند. لذا، این اقدام و رویکرد حزب ایران را یا باید به قول خودشان ناشی از واقع‌‌بینی‌ آنها دانست و یا باید گفت که آنان دیگر قادر به مبارزه اصولی و مستقل نبودند.

به‌هرحال، حزب ایران در بیانیه خود اعلام کرد که پس از مطالعه دقیق بیانات رئیس‌جمهور امریکا (دکترین آیزنهاور) آن را «موافق با احترام به حقوق بشر و آزادی افراد و استقلال ملل در اداره امور خود و تقویت وطن‌پرستی و تقوا تشخیص داده» و به آن «خوشبین است و از جنبه واقع‌بینی، آن را با اصول سیاست داخلی خود» منطبق می‌داند.[33]

پس از تاسیس ساواک در سال 1335. ش تسلط رژیم بر امور سیاسی و امنیتی بیشتر شد و نتیجه این امر کنترل و یا سرکوب بیشتر احزاب، مطبوعات، نهضتها و حرکتهای ملی بود. در راستای این امر، حزب ایران در سال 1336.ش به این بهانه که ده سال پیش با جنبش کمونیستی (حزب توده) ائتلاف کرده، منحل گردید.[34] به‌این‌ترتیب، مرحله دیگری از فعالیت سیاسی حزب به پایان رسید و حمایت از دولت کودتا و گرایش به امریکا نیز نتوانست آن را نجات دهد. در فاصله سالهای 1336. ش (سال انحلال حزب) تا 1339. ش (تاسیس جبهه ملی دوم و احیای مجدد حزب ایران) اعضاء و سران حزب به‌صورت مخفیانه و بسیار محدود با یکدیگر در ارتباط بودند و  فرصتی می‌جستند تا بار دیگر فعالیت خود را از سرگیرند.

چند سال پس از کودتا، هم رژیم شاه و هم عوامل خارجی طرفدار آن، متوجه گردیدند که سیاستهای پس از کودتا و سرکوب احزاب و مطبوعات و ایجاد محدودیتهای فردی و غیر آن، به نارضایتی در میان مردم دامن زده و این امر ممکن است به وقوع آشوب و بلوا در کشور منجر گردد، لذا برنامه‌هایی را جهت اجرای اصلاحات در نظر گرفتند که از‌جمله می‌توان به اصلاح قانون انتخابات، اصلاحات ارضی، تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی و نیز تشکیل دو حزب ملّیون و حزب مردم اشاره کرد. در همین زمان بود که جبهه ملی و برخی احزاب دیگر از فضای موجود استفاده کرده و به تجدید حیات سیاسی خود دست زدند[35] و در تاریخ 30/4/1339 که مصادف با سالروز قیام سی‌ام تیر بود، اعلامیه تشکیل جبهه ملی دوم منتشر شد. همزمان با این، بازرگان و چندتن دیگر نیز نهضت آزادی را تشکیل دادند و به جبهه ملی پیوستند.[36]

جبهه ملی با اقدام به برگزاری میتینگ‌ها، جلسات سخنرانی، تحصن و تظاهرات و . . . خواستار برقراری حکومت مشروطه سلطنتی، برگزاری انتخابات آزاد و نیز ترویج آزادیهای سیاسی و مدنی شد و به تبع فعالیتهایی که صورت گرفت، این‌بار نیز بسیاری از افراد آن بارها به زندان افتادند و سرانجام یک بار دیگر در سال 1342. ش فعالیتهای جبهه ملی متوقف گردید.[37] همچنین حکومت پهلوی، دولت امینی را از کار برکنار کرد و با این اقدامات خود، نشان‌ داد که رژیم حتی در حد محدود نیز به اصلاحات واقعی رضایت نمی‌دهد. آشکار شدن این واقعیت درباره ظرفیت تحمل رژیم، باعث شد که این‌بار پس از فروپاشی، اعضای جبهه ملی ـ از جمله حزب ایران ـ به فعالیتهای مخفیانه روی آوردند.[38]

حزب ایران از 1342. ش تا پیروزی انقلاب اسلامی

در مورد عملکرد حزب ایران در این دوره اطلاعات چندانی در دست نیست. اعضاء و سران حزب در این دوره نیز همچون ادوار گذشته به‌صورت‌مخفیانه جلسه‌هایی را برگزار می‌کردند و به بحثهای متفرقه در مورد مسائل مختلف داخلی و خارجی می‌پرداختند. یکی از مهمترین حوادثی که حزب ایران و به‌طور‌کلی جبهه ملی را در این مقطع به واکنش واداشت، واقعه قیام پانزدهم خرداد 1342. ش بود. جبهه ملی که حزب ایران یکی از ارکان اصلی آن بود، سعی کرد با طرفداری از امام خمینی(ره) هم رژیم را تحت فشار قرار دهد و هم به روحانیت نزدیک شده و از نفوذ آن که اکنون به یک عنصر اساسی در صحنه مبارزات سیاسی تبدیل شده بود، استفاده کند. گزارشها حاکی از آن است که اعضاء و افراد وابسته به جبهه ملی در تظاهرات‌ مربوط به این واقعه، شرکت داشتند. با‌این‌حال، اختلافات میان طرفداران امام خمینی(ره) و طرفداران جبهه ملی کاملا آشکار بود و حتی در حین تظاهرات نیز گاه درگیریهای لفظی بین این دو دسته روی می‌داد. [39] در درون خود جبهه ملی نیز اختلاف و چند‌دستگی وجود داشت. [40] فشار رژیم نیز مزید بر این دو گردید و باعث شد که کارایی جبهه ملی بیش‌ازپیش کاهش یابد. در سال 1342. ش بسیاری از اعضای حزب ایران که در اداره‌های مختلف مشغول به کار بودند، اخراج گردیدند.[41]

یکی از مسائلی که حزب ایران و جبهه ملی را به چالش کشیده و در موضع انفعالی قرار داد، تصویب لوایح شش‌گانه بود. گرچه حزب ایران، تصویب این لوایح و به‌اصطلاح انقلاب سفید را مورد تایید قرارداد، ولی مسئولان سیاسی و امنیتی رژیم با دیده تردید به این موضع نگریسته و آن را ترفندی از جانب سران حزب ایران جهت نزدیکی به دستگاه و دربار و کسب مقامات دولتی تلقی کردند.[42]

در همین زمان تلاشهایی برای احیای مجدد جبهه ملی و تشکیل جبهه ملی سوم صورت گرفت که با شکست مواجه گردید. از سال 1342 تا 1350. ش جز برگزاری جلسه‌های اعضاء برای صرف ناهار یا شام که ضمن آن بحثهای پراکنده‌ای در مورد حوادث داخلی و خارجی نیز صورت می‌گرفت، فعالیت‌ چشمگیر دیگری از حزب ایران و جبهه ملی دیده نشده است.[43]

از آغاز دهه پنجاه در خط‌مشی مبارزه جبهه ملی و حداقل برخی از جناحها و یا احزاب وابسته به آن تغییر اساسی روی داد؛ به این معنا که این جبهه به رویکرد حمایت از سازمانهای چریکی روی آورد و سعی کرد اعضای وابسته به خود را از نظر تئوری و عمل با فعالیتهای مسلحانه آشنا سازد.[44] همچنین در این دوره جبهه ملی به رهبران مذهبی توجه و اقبال بیشتری نشان داد. تماس افراد جبهه ملی با نمایندگان امام خمینی(ره) نیز در همین راستا بود؛ که البته موفقیتی از این لحاظ کسب ننمود. از اواسط دهه پنجاه این جبهه با حمایت از سازمان‌ مجاهدین خلق ایران (منافقین) فعالیت خود را علیه رژیم شدت بخشید. [45] سران جبهه به محض شروع فعالیتهای جدید خود در 1356. ش نامه‌ای به شاه نوشته و در آن از اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور انتقاد کردند.[46]

هواداران جبهه ملی با این برآورد که در آن شرایط تنها تکیه‌گاه مردم در برابر رژیم پهلوی قشرهای مذهبی و روحانیون هستند، به‌سرعت کوششهای خود را برای تقویت پیوند با روحانیون آغاز کردند و در‌عین‌حال یک کانال ارتباطی با بازاریان تهران که هم روحانیون و هم خود جبهه ملی در میان آنان نفوذ داشتند برقرار نمودند. علاوه بر این، عده‌ای از دانشجویان نیز از آنها تاثیر پذیرفته بودند. جبهه ملی از فرصت به‌دست‌آمده بر اثر شهادت حاج‌آقا‌مصطفی خمینی نیز استفاده کرد تا هرچه بیشتر خود را به روحانیون نزدیک کند اما در این میان یک نقطه تعارض لاینحل وجود داشت و آن، این بود که جبهه ملی معتقد بود که باید در چارچوب همان قانون اساسی رژیم پهلوی فعالیت کرد اما روحانیون که در راس آنها امام خمینی(ره) قرار داشت خواهان براندازی رژیم بودند.[47]

حزب ایران در سال 1357. ش نیز فروغ چندانی نداشت. در این سال حزب ایران کنگره‌ای تشکیل داد که شاپور بختیار آن را افتتاح کرد. اختلاف بین شاپور بختیار با کریم سنجابی و اللهیار صالح باعث گردید که حزب نتواند خط‌مشی سیاسی مشخص اتخاذ کند و البته موفقیتهای حضرت امام‌ خمینی‌(ره) نیز به حدی چشمگیر بود که اجازه نمی‌داد احزابی چون حزب ایران در عمل کارکرد چندانی داشته باشند.[48]

شاه در آستانه فرار از ایران، به کریم سنجابی پیشنهاد کرد که با قبول سمت نخست‌وزیری برای آرام‌کردن اوضاع اقدام کند که سنجابی به دلایلی از انجام و پذیرش این کار سرباز زد.[49] اما بختیار در قبال همین درخواست شاه واکنش مثبت نشان داد که این امر با مخالفت دیگر اعضای حزب ایران روبرو گردید و سرانجام شاپور بختیار از عضویت در حزب ایران استعفا کرد.[50]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برخی از سران حزب ایران به خارج از کشور رفتند و برخی نیز از سیاست دست کشیدند. حزب ایران با واکنش منفی که در قبال قانون اساسی جدید از خود نشان داد عملا از پذیرش حکومت اسلامی سر باز زد و البته انقلابیون و اعضای حکومت اسلامی نوپا نیز به آنان اعتماد نداشتند. به‌این‌ترتیب، باید گفت که با پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم شاه، حیات سیاسی حزب ایران عملا پایان یافت.

 

پی‌نوشت‌ها



[1]ـ اللهیار صالح، خاطرات، به کوشش خسرو سعیدی، تهران، ص 141.

[2]ـ مسعود کوهستانی نژاد، حزب ایران مجموعه از اسناد و بیانیه‌ها (1332 ـ 1323.ش) تهران، شیرازه، 1379، ص 3.

[3]ـ همان، ص 5.

[4]ـ احمد زیرک‌زاده، خاطرات به کوشش دکتر ابوالحسن ضیاء ظریفی و دکتر خسرو سعیدی، تهران، نیلوفر، 1376، ص 70.

[5] ـ رسول مهربان، بررسی مختصر احزاب بورژوازی لیبرال در مقابله با جنبش کارگری و انقلابی در ایران، تهران، پیک ایران، 1359، قسمت اول، ص 14.

[6] ـ اللهیار صالح، پیشین، ص 141.

[7]ـ حسین مکی، خاطرات سیاسی، تهران، علمی، 1368، ص 19.

[8] ـ کیوان لؤلؤیی، درآمدی بر تحزب در دهه بیست، فصلی متفاوت در حزب‌گرایی تاریخ معاصر ایران، ویژه‌نامه یاد، نشر بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، سال چهاردهم، 1378، ص 334.

[9]ـ اسناد احزاب سیاسی ایران (1320ـ1330. ش) به کوشش بهروز طیرانی، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1376، جلد اول، ص 185ـ184.

[10]ـ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمد‌ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، چاپ ششم 1380، ص 312.

[11]ـ مسعود کوهستانی‌نژاد، پیشین، ص 10-9.

[12]ـ کریم سنجابی، امیدها و ناامیدی‌ها، لندن، انتشارات جبهه ملّیون ایران، 1368، ص 72، رسول مهربان، پیشین، قسمت اول، ص 15 و احمد زیرک‌زاده، پیشین، ص 91.

[13]ـ صالح، پیشین، ص 143 و احمد زیرک‌زاده، پیشین، ص 94ـ93.

[14]ـ کریم سنجابی، پیشین، ص 75.

[15]ـ زیرک‌زاده، پیشین، ص 489-488.

[16]ـ شاپور بختیار، خاطرات به کوشش حبیب لاجوردی، زیبا، 1380، ص 27-26.

[17]ـ کیوان لؤلؤیی، پیشین، ص 335-334.

[18]ـ احمد زیرک‌زاده، پیشین، ص 94-93.

[19]ـ همان، صفحه 104-103.

[20]ـ همانجا.

[21]ـ روزنامه جبهه، ش 233، 7/6/1325 صفحه 1 و 2.

[22]ـ اللهیار صالح، پیشین، ص 148.

[23]ـ کوهستانی‌نژاد، پیشین، ص 15 (پاورقی) و رسول مهربان، پیشین، قسمت اول، ص 34-33.

[24]ـ زیرک‌زاده، پیشین، ص 487.

[25]ـ بهرامی، روح‌الله، اسنادی از احزاب سیاسی در ایران (حزب ایران ـ حزب سعادت ملی ایران)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380، ص 24-16 و آرشیو‌ سازمان اسناد ملی ایران اسناد شماره‌های ،، ، ،، ، .

[26]ـ کوهستانی‌نژاد، پیشین، ص 19-18.

[27]ـ زیرک‌زاده، پیشین، ص 501.

[28]ـ همان، ص 502.

[29]ـ کیوان لؤلؤیی، پیشین، ص 336-335 و یرواند آبراهامیان، پیشین، ص 345-342.

[30]ـ کوهستانی‌نژاد، پیشین، ص 22-21 و 297-296.

[31]ـ اصغر صارمی شهاب، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 40-39.

[32]ـ صالح، پیشین، ص 164.

[33]ـ همان، 166-165.

[34]ـ آبراهامیان، پیشین، ص 515 و زیرک‌زاده، پیشین، ص 481؛ هم‌چنین رجوع شود به آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 160، ص 134.

[35]ـ سنجابی، پیشین، ص 203-201 و رسول مهربان، پیشین، قسمت دوم، ص 50.

[36]ـ رسول مهربان، همان، ص 50، برای توضیح بیشتر رجوع شود به آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 160 صص 37 و 38 و 39.

[37]ـ سنجابی، پیشین، ص 220 به بعد.

[38]ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 160، ص 6.

[39]ـ همان 115، صص 64، 65 و 66.

[40]ـ همان 160، ص 99.

[41]ـ همان 161، ص 42.

[42]ـ همان 160، صص 119، 120، 121، 117، 128 و 114.

[43]ـ همان 161، صص 13، 14 و شماره بازیابی 160 صص 195-194 و 23 و 46.

[44]ـ همان 308،  صص 71-70 و 115 و 120 و 121.

[45]ـ همان 311، صص 69-60.

[46]ـ همان 161 ص 195-194.

[47]ـ همان 320 صص 10-2 و کد 5/165 ص 131 و 132 و شماره بازیابی صص 26-24.

[48]ـ رسول مهربان، پیشین، قسمت دوم، ص 104-103.

[49]ـ سنجابی، پیشین، ص 308.

[50] ـ رسول مهربان، پیشین، قسمت دوم، ص 105.

 

 

 

 

 

تبلیغات