مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
تعارضات زناشویی
هدف این پژوهش مقایسه تعارضات زناشویی در افراد با و بدون اضطراب کرونا بود. روش پژوهش حاضر علی-مقایسه ای از نوع مقطعی بود. جامعه آماری این مطالعه شامل کلیه والدین خانواده های شهر تبریز بودند. روش نمونه گیری هدفمند بود. حجم نمونه 30 نفر والدین با اضطراب کرونا، 30 نفر والدین بدون اضطراب کرونا بود. همه آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه تعارض زناشویی براتی و ثنایی و مقیاس اضطراب کرونا ویروس ( CDAS) ارزیابی شدند. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) بود. نتایج نشان داد که بین دو گروه والدین با و بدون اضطراب کرونا، در تعارضات زناشویی تفاوت معنادار وجود دارد .< 0 /01) P. (بنابراین با ارایه مداخلات و آموزش های به موقع و مناسب جهت کاهش اضطراب ناشی از بیماری کرونا در زنان و مردان ، می توان تعارضات زناشویی را کاهش داد.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش / تعهد و ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر پرخاشگری ارتباطی پنهان و فرسودگی زناشویی زنان دارای تعارضات زناشویی
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش / تعهد و ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر پرخاشگری ارتباطی پنهان و فرسودگی زناشویی زنان دارای تعارضات زناشویی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. در این پژوهش جامعه آماری کلیه زنان دارای تعارضات زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی منطقه 12 شهر تهران در سال 1400 بودند و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 45 نفر از آنان انتخاب و در سه گروه (درمان پذیرش/تعهد 15 نفر، ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس 15 نفر و گروه کنترل 15 نفر) جایگزین شدند. گروه های آزمایش تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (8 جلسه 90 دقیقه ای) و آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس (8 جلسه 90 دقیقه ای) قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند و در لیست انتظار باقی ماندند. از پرسشنامه تعارضات زناشویی ثنایی ذاکر و همکاران (1387)، مقیاس پرخاشگری ارتباطی پنهان نلسون و کارول (2006) و پرسشنامه فرسودگی زناشویی پاینز (2003) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بن فرونی) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد هر دو درمان مذکور در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل اثربخشی معناداری بر پرخاشگری ارتباطی پنهان و فرسودگی زناشویی زنان دارای تعارضات زناشویی اعمال کردند. افزون بر این نتایج نشان دهنده آن بود که درمان پذیرش/تعهد در بهبود پرخاشگری ارتباطی پنهان و فرسودگی زناشویی زنان دارای تعارضات زناشویی مؤثرتر از آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بود. بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت که درمان مبتنی بر پذیرش / تعهد و ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس می توانند به عنوان شیوه های درمانی برای کاهش استرس بر پرخاشگری ارتباطی پنهان و فرسودگی زناشویی زنان دارای تعارضات زناشویی در مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی به کاربرده شوند.
اثربخشی روان درمانی با تأکید بر رویکرد شناختی-رفتاری بر کاهش پرخاشگری ارتباطی پنهان و افزایش تاب آوری خانواده زنان دارای تعارضات زناشویی شهر خرم آباد
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هفتم ۱۴۰۱ شماره ۵۵
۲۸۹-۲۷۷
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی روان درمانی با تأکید بر رویکرد شناختی-رفتاری بر کاهش پرخاشگری ارتباطی پنهان و افزایش تاب آوری خانواده زنان دارای تعارضات زناشویی شهر خرم آباد انجام بود. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل، همراه با پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری در این پژوهش، شامل تمامی زنان دارای تعارضات زناشویی شهر خرم آباد در سال 1400 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 30 نفر از این زنان در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تعارضات زناشویی (MCQ) براتی و ثنایی (1372)، مقیاس پرخاشگری ارتباطی پنهان (CRAS) نلسون و کارول (2006) و مقیاس تاب آوری خانواده (FRAS) سیکسبی (2005) استفاده شد. زنان گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای، هفته ای یک جلسه تحت روان درمانی با تأکید بر رویکرد شناختی-رفتاری قرار گرفتند و در پایان و نیز پس از گذشت دو ماه در مرحله پیگیری، مجدداً هر دوگروه به پرسشنامه ها پاسخ دادند. گروه کنترل در طی این مدت هیچ گونه مداخله ای روان درمانی با تأکید بر رویکرد شناختی-رفتاری دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماند. تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بن فرونی) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد که روان درمانی با تأکید بر رویکرد شناختی-رفتاری باعث کاهش پرخاشگری ارتباطی پنهان و افزایش تاب آوری خانواده گروه آزمایش شده و این تأثیر در مرحله پیگیری نیز پایدار مانده است. نتایج به دست آمده از تحقیق نشان داد روان درمانی با تأکید بر رویکرد شناختی-رفتاری در کاهش پرخاشگری ارتباطی پنهان و افزایش تاب آوری خانواده زنان دارای تعارضات زناشویی در طول زمان مؤثر بود؛ بنابراین می توان گفت که روان درمانی با تأکید بر رویکرد شناختی-رفتاری می تواند جزء برنامه های مداخلاتی در مراکز مشاوره خدمات روان شناختی خانواده محور در نظر گرفته شود.
اثربخشی آموزش مهارت ارتباط مؤثر بین فردی بر تعارضات زناشویی زنان دارای همسر ناسازگار
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هفتم ۱۴۰۱ شماره ۵۵
۳۵۱-۳۴۲
هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش مهارت ارتباط مؤثر بین فردی بر تعارضات زناشویی زنان دارای همسر ناسازگار در سال 1400-1399 بود. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. حجم نمونه 40 نفر بود که از جامعه مذکور، به روش تصادفی ساده انتخاب شدند.20 نفر به گروه آزمایش و 20 نفر به گروه کنترل تخصیص یافتند. گروه آزمایش در طول هشت جلسه، هر جلسه به مدت 90 دقیقه آموزش مهارت ارتباط مؤثر بین فردی دریافت کردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره و یک متغیره استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل ازلحاظ پس آزمون ابعاد بی میلی زناشویی با کنترل پیش آزمون تفاوت معناداری وجود دارد. آموزش مهارت ارتباط مؤثر بین فردی (با کنترل اثر پیش آزمون به عنوان عامل همپراش روی پس آزمون) بر افزایش هر یک از ابعاد تعارضات زناشویی شامل کاهش، کاهش رابطه جنسی، افزایش واکنش های هیجانی، افزایش جلب حمایت فرزندان، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود، کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر و دوستان، جدا کردن امور مالی از یکدیگر و کاهش ارتباط در مرحله پس آزمون تأثیر معناداری داشته است. مهم ترین نتایج این پژوهش، مؤثر بودن آموزش مهارت ارتباط مؤثر بین فردی بر تعارضات زناشویی زنان دارای همسر ناسازگار می باشد. ازاین رو به مشاوران خانواده و روان شناسان توصیه می شود گام های مؤثری در جهت حفظ و ارتقاء زندگی زناشویی و کاهش تعارضات زناشویی زنان بردارند.
اثربخشی برنامه روان-آموزشگری زوجی مبتنی بر روش گاتمن بر تعارضات زناشویی و کیفیت زندگی خانوادگی والدین کودکان با اختلال طیف اُتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی برنامه روان-آموزشگری زوجی مبتنی بر روش گاتمن بر کاهش تعارضات زناشویی و بهبود کیفیت زندگی خانوادگی والدین کودکان با اخت الل طیف اُتیسم بود. روش: این پژوهش، از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه والدین کودکان با اخت الل طیف اُتیسم در شهر تهران بود که 30 زوج ) 30 زن و شوهر ( به صورت در دسترس از طریق فراخوان شرکت در پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در 2 گروه آزمایشی و گواه جایگزین شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه تعارضات زناشویی )ثنایی ذا کر، براتی و بوستانی پور، 1387 ( و کیفیت زندگی خانوادگی کودکان با اخت الل طیف اُتیسم )هافمن، 2006 ( بود. در مرحله اول، پیش آزمون در هر 2 گروه اجرا شد. سپس گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه تحت برنامه زوجی گروهی به روش گاتمن قرار گرفتند. در پایان جلسات، زوجین هر 2 گروه در 2 مرحله، یک مرحله بلافاصله پس از پایان آموزش و یک مرحله بعد از گذشت 2 ماه از آموزش؛ مجدداً پرسشنامه ها را تکمیل نمودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس مکرر و نرم افزار ) SPSS-24 ( استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که برنامه روان-آموزشگری زوجی مبتنی بر روش گاتمن موجب کاهش تعارضات زناشویی و افزایش کیفیت زندگی خانوادگی والدین کودکان با اخت الل طیف اُتیسم شده است ) 001 / .)P< 0 نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده می توان نتیجه گرفت که برنامه روان-آموزشگری زوجی مبتنی بر روش گاتمن، یک روش مؤثر برای کاهش تعارضات زناشویی و ارتقای کیفیت زندگی خانوادگی والدین می باشد. شماره ی مقاله: ۲
بررسی نقش میانجی هوش هیجانی در رابطه میان تعارضات زناشویی و میل به خیانت زناشویی در زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف: خانواده به عنوان مهم ترین واحد جوامع، و ازدواج اساسی ترین رابطه انسانی شناخته شده است؛ چراکه ساختار اولیه ایجاد رابطه خانوادگی و رشد نسل های بعدی را شکل می دهد. از این رو، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی هوش هیجانی در رابطه بین تعارض زناشویی و میل به خیانت زناشویی زوجین بود. روش پژوهش: این تحقیق از نوع توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 1 تا 5 تهران در سال 1401 بود. از میان این افراد به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 100 زوج (200 نفر) انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه هوش هیجانی بار-ان (1980)، پرسشنامه تعارضات MCQ و پرسشنامه گرایش به خیانت زناشویی بشیرپور و همکاران (1397) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده گردید. یافته ها: یافته ها نشان داد که رابطه میان تعارضات زناشویی و میل به خیانت زناشویی معنادار نیست. همچنین نتایج نشان داد که هوش هیجانی در رابطه میان تعارضات زناشویی و میل به خیانت زناشویی نقش بازدارنده دارد. به طوری که رابطه غیرمستقیم میان تعارضات زناشویی و میل به خیانت زناشویی با میانجی گری هوش هیجانی معنادار است. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که افرادی که هوش هیجانی نقش میانجی در رابطه میان تعارضات زناشویی و میل به خیانت زناشویی ایفا می کند.
اثربخشی فیلم درمانی بر الگوهای ارتباطی و ابراز احساسات مثبت به همسر در زوجین دارای تعارضات زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
ﻫﺪف ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ تعیین اثربخشی فیلم درمانی بر الگوهای ارتباطی و احساسات مثبت به همسر در زوجین دارای تعارضات زناشویی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش ازمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش کلیه زوجین مراجعه کننده به سرای محله ولیعصر تهران در سال 1398 بود که بر اساس معیارهای ورود 16 زوج به صورت دردسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 8 زوج) جایگزین شدند. برای گروه آزمایش 8 جلسه 2 ساعتی فیلم درمانی در 8 هفته برگزار شد. شرکت کننده ها به وسیله پرسشنامه احساسات مثبت به همسر ( PFQ ) الری و همکاران (1983) و الگوهای ارتباطی ( CPQ )کرستیسن و سالاوی (1984) ارزیابی شدند. داده ﻫﺎ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از آزمون ﺗﺤﻠیﻞ کﻮواریﺎﻧﺲ چندمتغیره تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون تفاوت معناداری بین دو گروه در الگوهای ارتباطی و ابراز احساسات مثبت به همسر در مرحله پس آزمون وجود دارد (05/0 > P ). از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که فیلم درمانی بر بهبود الگوهای ارتباطی و احساسات مثبت به همسر در زوجین دارای تعارضات زناشویی مؤثر است.
بررسی نقش تعارضات زناشویی و شیوه های برخورد با تعارض در گرایش به طلاق (مورد مطالعه: شهروندانِ دارایِ همسرِ شهر اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال یازدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۵
341 - 376
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش دو مقوله تعارضات زناشویی و سبک های حل تعارض در شکل گیریِ گرایش به طلاق در جامعه اردبیل در دو بخش کیفی (تحلیل محتوای مصاحبه ها) و کمی (پیمایش) به انجام رسیده است. نتایج کیفی نشان داد که تعارضات زناشویی در جامعه اردبیل در 5 مقوله «تعارضات عاطفی»، «تعارضات فرهنگی» و «تعارضات اخلاقی»، «تعارضات اقتصادی» و «تعارضات ارتباطی» و شیوه های برخورد با تعارضات در قالب مقولاتِ «برخورد عاطفی»، «برخورد دموکراتیک»، «برخورد عقلانی»، «فرار از موقعیت» و «برخورد قهری یا ابزاری» قابل شناسایی است. همچنین، طبق نتایج کمی، اکثریت قریب به اتفاق زوجین (بیش از 95درصد) کم و بیش با مسئله تعارضات زناشویی دست به گریبان هستند که از این میان، بیشترین میزان مربوط به تعارضات عاطفی و کمترین میزان مربوط به تعارضات فرهنگی می باشد. از سوی دیگر، میزان بسیار کمِ استفاده از شیوه های قهری در برخورد با تعارضات در مقابلِ میزان قابل توجه استفاده از برخوردهای عقلانی و دموکراتیک بیانگر اولویت شیوه های نرم نسبت به راهبردهای سخت در بین زوجین است. طبق نتایج، زوجین در برخورد با تعارضات عاطفی-اخلاقی از شیوه های برخورد سخت (قهری) و در برخورد با تعارضات فرهنگی-ارتباطی از شیوه های برخورد نرم (عقلانی و دموکراتیک) بیشتر استفاده می کنند. در بحث تبیین گرایش به طلاق نیز نتایج نشان داد که شیوه های حل تعارض از قدرت تبیین کنندگی بیشتری در مقایسه با تعارضات زناشویی برخوردارند. بنابراین، با توجه به اجتناب ناپذیر بودن تعارض زناشویی، تمرکز بر تقویت مهارت های حل مسئله در سیاست گذاری های حوزه-خانواده، به مراتب سودمندتر و حتی به صرفه تر از تمرکز بر شکل گیریِ زناشویی های عاری از تضاد و تعارض خواهد بود.
اثربخشی صمیمیت درمانی مبتنی بر رویکرد اسلامی بر سرخوردگی و تعارضات زناشویی زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی صمیمیت درمانی مبتنی بر رویکرد اسلامی بر سرخوردگی و تعارضات زناشویی زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره به روش نیمه ْآزمایشی و با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اراک به علت تعارضات زناشویی بود که تعداد 30 نفر از ایشان به روش نمونه گیری در دسترس برای ورود به پژوهش انتخاب و به روش تصادفی در گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. اطلاعات متغیر ها بااستفاده از پرسش نامه سرخوردگی زناشویی کایزر و تعارضات زناشویی ثنایی در مرحله قبل و بعد از مداخله جمع آوری شد و داده ها بااستفاده از تحلیل کوواریانس، ارزیابی و تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین سرخوردگی زناشویی و تعارضات زناشویی در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معنی داری وجود دارد و صمیمت درمانی مبتنی بر رویکرد اسلامی به طور معناداری بر سرخوردگی زناشویی و تعارضات زناشویی مؤثر است. براین اساس، می توان گفت که صمیمیت درمانی با تأکید برخودشناسی، مهارت های ارتباطی کلامی و غیرکلامی، آشنایی زوجین با تکالیف نسبت به یکدیگر، توجه به رعایت حریم خانواده، اهمیت روابط جنسی و ارایه راهکار های مبتنی بر رویکرد اسلامی، روشی مؤثر و اثربخش برای کاهش سرخوردگی و تعارضات زناشویی است.
اثربخشی زوج درمانی شناختی- رفتاری بر تعارضات زناشویی و کنترل رفتار خانواده در زوجین
هدف از پژوهش حاضر ، تعیین اثربخشی زوج درمانی شناختی- رفتاری بر تعارضات زناشویی و کنترل رفتار خانواده در زوجین بود. این پژوهش در قالب یک پژوهش نیمه آزمایشی با گروه گواه و در چهارچوب یک طرح پیش آزمون و پس آزمون برای دو گروه آزمایشی و گواه اجرا شد. جامعه آماری این مطالعه شامل کلیه زوجین ساکن شهر تهران در سال 1400 را تشکیل دادند .وحجم نمونه 32 زوج از مراجعین به مراکز مشاوره خانواده تهران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و سپس به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی (16 زوج) و کنترل (16 زوج) جایگزین شدند.در این پژوهش از پرسشنامه تعارض های زناشویی ثنایی، براتی، بوستانی پور (۱۳۷۹) و سنجش خانواده اپشتاین، بالدوین و دواناس1986 استفاده گردید و مداخله زوج درمانی شناختی- رفتاری به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای در گروه آزمایش انجام گردید. داده های پژوهش با استفاده آزمون تحلیل کواریانس چند متغیری(مآنکوا ) مورد تحلیل قرارگرفت. نتایج تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد که زوج درمانی شناختی- رفتاری در سطح (01/0> P ، 11/2973F=) تعارضات زناشویی و کنترل رفتار خانواده در زوجین در مرحله پس آزمون اثرمعناداری داشته است. بنابراین با عنایت به معنی دارشدن فرضیه های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که در این پژوهش، زوج درمانی شناختی- رفتاری توانسته است موجب کاهش تعارضات زناشویی وافزایش کنترل رفتار خانواده در زوجین شهر تهران گردد.
پیش بینی سازگاری اجتماعی کودکان دبستانی بر اساس تعارضات زناشویی و مهارت های تنظیم شناختی هیجان مادران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۲۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
129 - 148
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، پیش بینی سازگاری اجتماعی کودکان دبستانی براساس تعارضات زناشویی و مهارت های تنظیم شناختی هیجان مادران بود. روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی می باشد. جامعه آماری شامل مادرانی بود که در پاییز 1400 در شهرستان شهرکرد، کودکان دبستانی داشتند؛ که 377 نفر از آنها به روش در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسش نامه های آزمون شخصیت کالیفرنیا (1953)، تعارضات زناشویی ثنایی (1379) و تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج (2006) جمع آوری و با روش رگرسیون چندگانه و ضریب همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شد. یافته ها رابطه منفی و معنی داری بین تعارضات زناشویی و مهارت های تنظیم شناختی هیجان منفی (01/0P<) و رابطه مثبت و معنی داری بین مهارت های تنظیم هیجان مثبت با سازگاری اجتماعی کودکان دبستانی (01/0P<) را نشان دادند. به طوری که بین ابعاد کاهش همکاری، افزایش واکنش هیجانی، کاهش رابطه با خانواده همسر با سازگاری اجتماعی و بین ابعاد نشخوار فکری و ملامت دیگران با سازگاری اجتماعی رابطه منفی و معنی دار همچنین بین پذیرش و تمرکز مجدد مثبت با سازگاری اجتماعی کودکان رابطه مثبت و معنی دار به دست آمد. به طور کلی تعارضات زناشویی بین والدین و دشواری در نظیم شناختی هیجانات می تواند باعث عدم سازگاری اجتماعی کودکان در مقطع دبستان شود.
تأثیر آموزش مهارت های مدیریت خشم در کاهش تعارضات زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر از نوع پژوهش های آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه آزمایش و گواه بوده که به منظور بررسی تأثیر آموزش مهارت های مدیریت خشم در کاهش تعارضات زناشویی زوج های ارجاعی به شعب شورای حل اختلاف شهرستان باغملک انجام شد. 20 زوج، که حداقل دو سال از ازدواج آنها گذشته و دارای فرزند نیز بودند با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده از بین جامعه ی تحقیق انتخاب و به شیوه ی تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. قبل از اجرای آموزش (ارایه متغیر آزمایشی) دو گروه با استفاده از پرسشنامه تعارضات زناشویی مورد پیش آزمون قرار گرفتند. سپس، گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه ی 5/1 ساعته تحت آموزش مهارت های مدیریت خشم قرار گرفتند. دو هفته پس از انجام مداخله، مجدداً هر دو گروه با استفاده از پرسشنامه تعارضات زناشویی مورد پس آزمون قرار گرفتند. نتایج tتست گروه های مستقل و تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) بر روی تفاضل نمره های پیش آزمون و پس آزمون نشان داد که زوج های گروه های آزمایش در مقایسه با گروه گواه از لحاظ 7 خرده مقیاس پرسشنامه تعارضات زناشویی در سطح 05/0 کاهش معنی داری را نشان دادند.
اثربخشی همزمان کیفیت بخشی زندگی کاری و غنی سازی زندگی زناشویی بر تعارضات زناشویی و بی ثباتی زناشویی در بین زوج های دو سر شاغل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با تغییر جوامع بشری، زنان نیز وارد عرصه اشتغال شده اند و خانواده های بسیاری وجود دارند که هر دو زوج شاغل می باشند. مسایل و مشکلات خانواده و کار، بخصوص در بین زوجین دوسر شاغل می تواند به یکدیگر انتقال پیدا نمایند و سبب افزایش تعارض ها و بی ثباتی زناشویی گردد. بدین منظور تحقیق حاضر در پی بررسی آموزش همزمان کیفیت بخشی زندگی کاری و غنی سازی زندگی زناشویی بر تعارضات زناشویی و بی ثباتی زناشویی در بین زوج های شاغل با توجه به نقش سرریزشدگی بود. بدین منظور 80 نفر (40 زوج) از زوجین دوسر شاغل با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش کیفیت بخشی زندگی کاری و آموزش غنی سازی زندگی زناشویی را دریافت کردند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه تعارضات زناشویی(Sanaei,Homan, alaghemand, 2008) و شاخص بی ثباتی ازدواج(Edwards, Johnson, & Booth, 1987) بود. نتایج نشان می دهد که آموزش همزمان توانسته است سبب کاهش تعارضات زناشویی(01/0, p< 74/17F= ) و بی ثباتی ازدواج (01/0, p< 82/121F= ) می گردد. بنابراین، آموزش همزمان کیفیت بخشی زندگی کاری و غنی سازی زندگی زناشویی از سرریز شدن مشکلات کاری و خانوادگی به یکدیگر پیش گیری می نماید. همچنین با بهبود روابط در خانواده و کار، به یکدیگر نیز سرایت پیدا می کنند و در نتیجه تعارضات و بی ثباتی زناشویی را کاهش می دهند.
شناسایی تأثیرات یادگیری اجتماعی در خانواده بر میزان مهارت های پیش از ازدواج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۱ زمستان ۱۳۹۲ شماره ۴
479 - 508
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف توصیف میزان مهارت های پیش از ازدواج دختران مجرد 15 سال و بیشتر ساکن استان مازندران، که پدرشان شهید، جانباز، یا آزاده اند، و نیز برای شناسایی میزان تأثیرپذیری مهارت های پیش از ازدواج آن ها از مهارت های والدینشان انجام شده است. بر این اساس، 366 نفر با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران و به شیوه نمونه گیری دو مرحله ای تصادفی متناسب انتخاب شدند. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد میزان مهارت های پیش ازدواج در بین دختران در سطحی پایین تر از متوسطِ مورد انتظار است و اکثریت پاسخگویان سنین 14 تا 18 سالگی را مناسب ترین سن برای یادگیری این مهارت ها دانسته و آموزش از سوی والدین در خانواده را به منزله بهترین راه کسب مهارت های پیش از ازدواج معرفی کرده اند. نتایج تحلیل رگرسیونی نشان می دهد که متغیرهای مستقل وارد شده در معادله رگرسیونی، 45 درصد از واریانس میزان مهارت های پیش از ازدواج را به منزله متغیر مستقل تبیین می کند و میزان مهارت های پیش از ازدواج در بین دخترانی بالاتر است که آموزش های مستقیم بیشتری را از سوی مادران و پدرانشان در زمینه مهارت های ازدواج و زندگی زناشویی دریافت می کنند. پایین بودن نسبی میزان مهارت های پیش از ازدواج و تمایل دختران جوان به شرکت در دوره های آموزشی، بر لزوم برگزاری دوره ها و کلاس های آموزش مهارت های پیش از ازدواج برای دختران به صورت نظام مند و متوالی دلالت می کند.
اثربخشی طرحواره درمانی بر ناگویی هیجانی و تعارضات زناشویی در زوجین دارای اختلافات خانوادگی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر ناگویی هیجانی و تعارضات زناشویی در زوجین دارای اختلافات خانوادگی شهر تهران در سال 1401 بود. پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زوجین دارای اختلافات خانوادگی مراجعه کننده به دفاتر شورای حل اختلاف شهر تهران بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار داده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه تحت آموزش طرحواره درمانی قرار گرفتند و گروه کنترل در طول این مدت در انتظار درمان ماندند. روش جمع آوری داده ها بر اساس پرسشنامه ناگویی هیجانی (تورنتو، 1994) و تعارضات زناشویی (ثنایی و همکاران، 1387) انجام گرفت. پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ محاسبه شد که مقدار آن برای پرسش نامه ناگویی هیجانی بالای 0.7 و پرسشنامه تعارضات زناشویی 0.81 به دست آمد. همین طور از روایی محتوا به منظور آزمون روایی پرسشنامه استفاده شد، که برای این منظور پرسشنامه ها به تأیید متخصصین مربوطه رسید. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS19 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام پذیرفت. نتایج پژوهش نشان داد نتایج نشان داد که طرحواره درمانی بر «ناگویی هیجانی» زوجین دارای اختلافات خانوادگی موثر است. همچنین نتایج نشان داد طرحواره درمانی بر«تعارضات زناشویی» زوجین دارای اختلافات خانوادگی موثر است. بنابراین روش مداخله ای طرحواره محور می تواند ناگویی هیجانی و تعارضات زناشویی زوجین دارای اختلافات خانوادگی را بهبود دهد.
اثربخشی زوج درمانی پارادوکسی(PTC) بر تعارضات زناشویی و تنظیم هیجان زوجین ناسازگار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی زوج درمانی پارادوکسی (PTC) بر تعارضات زناشویی و تنظیم هیجان در زوجین ناسازگار صورت پذیرفت. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل زوجین دارای تعارضات زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در شش ماهه پاییز و زمستان سال 1400 بودند که جهت شرکت در این پژوهش، رضایت آگاهانه داشتند. تعداد نمونه نهایی در پژوهش حاضر 18 زوج دارای تعارضات زناشویی بود که به شیوه نمونه گیری غیرتصادفی(در دسترس و هدفمند) انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند (9 زوج در گروه آزمایش و 9 زوج در گروه گواه). ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه تعارض زناشویی (براتی و ثنایی، 1375) و پرسشنامه تنظیم هیجان (گروس و جان، 2003) بود. پس از جمع آوری پرسشنامه ها و استخراج داده های خام، تجزیه و تحلیل داده های حاصل از این پژوهش توسط نرم افزار spss-23 و با استفاده از تحلیل کواریانس تک متغیره صورت گرفت. نتایج نشان داد که زوج درمانی پارادوکسی بر تعارضات زناشویی و تنظیم هیجان در زوج های دارای تعارضات زناشویی تاثیر معنادار و مطلوبی دارد (001/0>p) و باعث کاهش تعارضات زناشویی و بهبود تنظیم هیجان در زوجین دارای تعارضات زناشویی می گردد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که روان درمانگران از این شیوه درمانی می توانند برای درمان زوجینی که دارای تعارض هستند استفاده کنند.
هم سنجی تأثیر زوج درمانی رفتاری و متمرکز بر راه حل بر تعارضات زناشویی، صمیمت جنسی، هماهنگی و ناهماهنگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: خانواده به عنوان یک گروه، واحد اجتماعی است که بر پایه ازدواج و زندگی زناشویی شکل می گیرد. از عواملی که بر بقاء، دوام و رشد خانواده اثر می گذارد، روابط سالم و مبتنی بر سازگاری و تفاهم میان اعضاء به خصوص زن و شوهر است. هدف: پژوهش حاضر با هدف، هم سنجی اثربخشی زوج درمانی رفتاری و متمرکز بر راه حل بر تعارضات زناشویی، صمیمت جنسی، هماهنگی و ناهماهنگی زناشویی به انجام رسید. روش: جامعه آماری این پژوهش، دربرگیرنده همه آموزگاران دارای تعارضات زوجی مراجعه کننده به دو مرکز امید و پیوند مشاوره آموزش وپرورش ناحیه 3 شهر کرمانشاه در سه ماهه اول سال 1398 که تعداد آن ها 128 نفر است. تعداد ۶۰ نفر از این افراد، به عنوان نمونه آماری؛ به روش در نمونه گیری دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه، به تعداد برابر 20 نفر گمارده شدند. داده ها با به کارگیری مقیاس خوشنودی زناشویی انریچ و مقیاس هماهنگی و ناهماهنگی زناشویی (Xu & Lai, 2004) گردآوری شدند. سپس زوجین 2 گروه آزمایش در 8 جلسه 5/1 ساعته جلسات زوج درمانی و متمرکز بر راه حل به صورت گروهی شرکت کردند. نتایج با به کارگیری روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 24 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که زوج درمانی رفتاری در سنجش با زوج درمانی متمرکز بر راه حل بر کاهش تعارضات زناشویی، افزایش صمیمیت جنسی و هماهنگی و ناهماهنگی های زناشویی کارآمدتر است (001/0≥P). نتیجه گیری: برنامه های آموزش زوج درمانی رفتاری چه پس از آموزش و چه در دوره پیگیری سه ماهه پس از آموزش بر حل تعارضات، صمیمیت جنسی، هماهنگی و ناهماهنگی زناشویی زوجین مؤثر است؛ ازاین روی به مشاوران ازدواج پیشنهاد می شود از زوج درمانی رفتاری و متمرکز بر راه حل به صورت هم زمان در رابطه با زن و شوهرهایی که دچار تعارضات زناشویی مزمن و مشکلات صمیمیت زناشویی هستند، در مداخلات استفاده کنند.
مقایسه اثر بخشی الگوی کارکردی مک مستر و مدل شناختی- سیستمی گاتمن در تعارض های زناشویی و طلاق عاطفی متقاضیان طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
466 - 490
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش پیش رو با هدف مقایسه اثر بخشی الگوی کارکردی مک مستر و مدل شناختی- سیستمی گاتمن در تعارض های زناشویی و طلاق عاطفی متقاضیان طلاق انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش-آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. در این پژوهش از تعداد 85 زوج که به جهت اختلافات زناشویی و درخواست طلاق در طول سال 1399 به کلینیک مداخلات روان شناختی روان پویش مراجعه نمودند با توجه به شرایط پژوهش و با روش نمونه گیری در دسترس 21 زوج به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (گروه آزمایش1، گروه آزمایش 2 و گروه گواه) قرار داده شدند. سپس گروه آزمایش اول در طول ده جلسه تحت آموزش الگوی مک مستر (اپشتاین و همکاران، 1978) و گروه آزمایش دوم نیز طی ده جلسه تحت آموزش رویکرد سیسستمی گاتمن (گاتمن، 2019) قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش مقیاس طلاق عاطفی گاتمن (گاتمن، 2008) و پرسشنامه تعارضات زناشویی (ثنایی، 1375) بود که در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری (سه ماهه) بود که بکار برده شد. یافته ها: یافته های به دست آمده از آزمون تحلیل واریانس دو راهه (آمیخته) نشان داد که هر دو رویکرد درمانی بکار برده شده در پژوهش (مک مستر و گاتمن) موجب کاهش طلاق عاطفی (03/1598=F؛ 001/0>P) و نیز کاهش تعارضات زناشویی (14/207=F؛ 001/0>P) در زوجین بوده است و از طرفی در سنجش ماندگاری اثر نیز که مرحله پیگیری صورت پذیرفت هر دو رویکرد نتایج مثبت را نشان داد. در برآورد آزمون تعقیبی بونفرنی مشخص شد بین دو رویکرد تفاوت معناداری وجود دارد و این بدین معنا است که میزان اثربخشی رویکرد مک مستر در کاهش طلاق عاطفی و نیز کاهش تعارضات بین زوجین در مقایسه با رویکرد گاتمن بیشتر می باشد.
نقش تعدیل گر سبک های حل تعارض در رابطه تعارضات زناشویی و طلاق عاطفی
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیل گر سبک های حل تعارض در رابطه تعارضات زناشویی و طلاق عاطفی صورت گرفت. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری، شامل زنان و مردان متأهل شهر مشهد در بازه زمانی اردیبهشت ماه تا تیرماه 99 بود که تعداد ۲۶۵ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن (۲۰۱۰)، مقیاس تعارض زناشویی ثنایی و براتی (۱۳۷۵) و نسخه دوم پرسشنامه سبک های حل تعارض رحیم (۱۳۶۱) پاسخ دادند. یافته ها: نتایج تحلیل همبستگی پیرسون نشان داد که تمامی مؤلفه های تعارض زناشویی با طلاق عاطفی همبستگی مثبت و معنادار و با سبک حل تعارض سازنده رابطه منفی معناداری دارند. همچنین بین سبک حل تعارض سازنده با طلاق عاطفی نیز رابطه منفی معناداری برقرار است. علاوه بر این، بر اساس نتایج حاصل از رگرسیون سلسله مراتبی استفاده از سبک حل تعارض سازنده، میان تعارضات زناشویی و طلاق عاطفی، نقش تعدیل کنندگی دارد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که تعارضات زناشویی می توانند با تعدیل گری استفاده افراد از سبک حل تعارض سازنده، کاهش طلاق عاطفی را پیش بینی کنند. لذا افراد با بهره گیری از سبک های حل تعارض سازنده، علی رغم تجربه تعارضات زناشویی سردی رابطه و طلاق عاطفی را به احتمال کمتری تجربه می کنند.
شناسایی کشمکش های نقش جنسیتی و مالی زنان شاغل درگیر تعارضات زناشویی: مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف شناسایی کشمکش نقش جنسیتی و کشمکش مالی زنان شاغل درگیر تعارض زناشویی انجام شد. این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. طی این مطالعه پژوهشگران، 10 زن شاغل درگیر تعارض زناشویی را در تابستان 1401 در شهر تهران با بهره گیری از نمونه گیری هدفمند انتخاب کرده و با سؤالاتی که از جمع بندی مرور ادبیات پژوهش و نظر اساتید روانشناسی و مشاوره خانواده و یک نفر متخصص در حوزه موضوع (زوج درمانگر) تدوین شده بود مورد مصاحبه نیم ساختاریافته قراردادند. بدین ترتیب داده ها جمع آوری شدند. تحلیل داده ها با روش هفت مرحله ای کلایزی انجام گردید و نتایج منجر به شناسایی 2 مضمون اصلی تحت عناوین کشمکش مالی با مضامین فرعی (مرزبندی مالی، سوءاستفاده مالی، تفکرات غیرمنطقی مالی، عدم تمکین مالی و فردگرایی در تصمیم گیری های مالی) و کشمکش نقش ها با مضامین فرعی (نادیده گرفتن استقلال زن، زن ستیزی در تصمیم گیری های مالی و معاشرتی ، مرد ستیزی در تقسیم بندی وظایف ، منع مالکیت زن) شد. نتایج نشان داد که رفتارهای ناکارآمد مالی زنان در رابطه زناشویی منجر به تعارضات زناشویی می شود و همچنین بنا بر تجارب زیسته شرکت کنندگان، نگرش جنسیتی سنتی مردان در برخورد با مسائل گوناگون زندگی مشترک و دیدگاه نابرابر آنها نسبت به همسران خود، عامل مهمی در این اقدامات مالی ناکارآمد زنان است که عاملی برای ایجاد تعارضات زناشویی است.