مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
تعارضات زناشویی
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف اثربخشی مداخله مبتنی بر شفقت (CFT) بر روی انعطاف پذیری شناختی و کفایت اجتماعی زنان دارای تعارضات زناشویی انجام شده است. روش تحقیق این پژوهش از نوع نیمه آزماشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بوده است. با استفاده از پرسشنامه های کفایت اجتماعی فلنر و همکاران، انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال و تعارضات زناشویی ثنایی و براتی ، 30 نفر از زنانی که دارای تعارضات زناشویی بودند، به طور هدفمند انتخاب و به طور تصادفی ساده در دو گروه آزمایشی و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایشی 8 جلسه (هفته ای یک بار) فنون CFT را بر اساس بسته آموزشی گیلبرت آموزش دیدند و گروه کنترل آموزشی در این زمینه دریافت نکردند. پس از اجرای CFT، مجدداً کفایت اجتماعی، انعطاف پذیری شناختی و تعارضات زناشویی اعضای هر دو گروه مورد اندازه گیری قرار گرفت . از تحلیل کوواریانس چند متغیری (مانکوا) و تک متغیری (آنکوا) برای تحلیل داده ها استفاده شد. F محاسبه شده هم در تحلیل مانکوا و هم در تحلیل آنکوا برای متغیرهای کفایت اجتماعی ،انعطاف پذیری شناختی در هر دو گروه تفاوت معنادار را نشان داد. به طورکلی این پژوهش در همگرایی با نتایج پژوهش های مشابه حاکی از آن است، روش CFT میتواند نقش موثری در افزایش کفایت اجتماعی و انعطاف پذیری شناختی در زنان دارای تعارضات زناشویی داشته باشد
مقایسه اثربخشی درمان مثبت نگر و معنادرمانی بر احساسات مثبت نسبت به همسر و تعارضات زناشویی در زنان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بروز تعارض در رابطه زناشویی اجتناب ناپذیر است؛ با این حال، وجود احساسات مثبت به زندگی زناشویی کمک می کند؛ بنابراین، هدف این پژوهش، مقایسه میزان تأثیر درمان مثبت نگر و معنادرمانی بر احساسات مثبت نسبت به همسر و تعارضات زناشویی در زنان متأهل بود. پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. با نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، تعداد 60 نفر (در سه گروه 20 نفره) به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه احساس های مثبت و پرسشنامه تعارضات زناشویی ثنایی بود. جلسات درمان مثبت نگر شامل هشت جلسه مبتنی بر پروتکل چان و کافمن و سیلبرمن بود و جلسات معنادرمانی شامل هشت جلسه مبتنی بر پروتکل اسچلنبرگ و همکاران بودند. گروه گواه در مدت اجرای پژوهش هیج مداخله ای دریافت نکردند. علاوه بر آماره های توصیفی، از تحلیل کواریانس و مقایسه زوجی بنفرونی برای تحلیل داده ها استفاده شد. درباره تعارضات زناشویی نتایج نشان دادند درمان مثبت نگر فقط بر مؤلفه افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود و معنادرمانی بر مؤلفه های افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود و جداکردن امور مالی از یکدیگر تأثیر معناداری دارد و گروه معنا درمانی در مقایسه با گروه درمان مثبت نگر به صورت معناداری بر مؤلفه کاهش همکاری اثربخشی بالاتر دارد. اگرچه هر دو مداخله بر احساسات مثبت نسبت به همسر تأثیر معنی داری داشتند، اثربخشی معنادرمانی در مقایسه با درمان مثبت نگر در بهبود احساسات مثبت نسبت به همسر در زنان متأهل بیشتر بود.
اثربخشی زوج درمانی رفتاری- ارتباطی بر تعارضات زناشویی و عملکرد خانواده
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی زوج درمانی رفتاری و ارتباطی بر تعارضات زناشویی و عملکرد خانواده زوج های شهر اهواز بود. روش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری زوج های مراجعه کننده به مرکز مشاوره در شهر اهواز بودند. درمیان آن ها 30زوج با روش نمونه گیری در دسترس طبق فراخوان انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از ابزار تعارضات زناشویی و سنجش خانواده استفاده شد. یک گروه آزمایش زوج درمانی رویکرد رفتاری- ارتباطی طی 8 جلسه 2 ساعته دریافت کردند و گروه دیگر هیچ درمانی دریافت نکردند و پس از اتمام برنامه درمانی پس آزمون اجرا گردید. داده ها با آزمون تحلیل واریانس تک متغیری و چند متغیری صورت گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که زوج درمانی به شیوه رفتاری- ارتباطی بر کاهش تعارضات زناشویی (86/82= F , 001/0= P ) و عملکرد خانواده (37/37= F , 001/0= P ) مؤثر بود. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که زوج درمانی به شیوه رفتاری- ارتباطی بر کاهش تعارضات زناشویی موثر است ؛ لذا برگزاری جلسات مبتنی بر غنی سازی روابط زوجین جهت پیشگیری و حل مشکلات زناشویی در مراکز مشاوره پیشنهاد می شود.
بررسی اثربخشی رویکرد هیجان مدار بر کاهش تعارضات زناشویی
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از اجرای پژوهش حاضر بررسی تعیین اثربخشی درمان هیجان مدار بر کاهش تعارضات زناشویی زنان بود. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با دو گروه آزمایش و کنترل بود و جامعه آماری نیز زنان متأهل دارای تعارض زناشویی بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی 28 زن از میان متقاضیان شرکت در جلسات آموزشی هیجان مدار انتخاب و در دو گروه آزمایش (14 زن) و کنترل (14 زن) به صورت تصادفی کاربندی شدند. هر دو گروه پیش و پس از برگزاری جلسات آموزشی به پرسشنامه تعارضات زناشویی براتی و همکاران (1375) پاسخ دادند؛ داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان هیجان مدار بر تعارضات زناشویی (96/92= F , 001/0= P ) و مؤلفه های تعارض زناشویی در زنان گروه آزمایش مؤثر بود. نتیجه گیری: درمان هیجان مدار سبب بهبود نمرات تعارضات زناشویی در مقایسه با گروه کنترل شده است. با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که هیجان مدار بر کاهش تعارضات زناشویی مؤثر است.
اثربخشی مهارت های ارتباطی بر افزایش صمیمیت وکیفیت زندگی زنان دچار تعارضات زناشویی
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مهارت های ارتباطی بر افزایش صمیمیت وکیفیت زندگی زنان دچار تعارضات زناشویی انجام شد. روش :پژوهش حاضر شبه آزمایشی با گروه آزمایش و گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون با پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری در این پژوهش را 121 نفر از زنان دارای تعارضات زناشویی مراجعه کننده به مراکز روان درمانی شهر تهران در پاییز 1397 تشکیل می داد. از بین این افراد 30 نفر از زنان از آنان انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دوگروه 15 نفری آزمایش و کنترل جایگزین شدند. شرکت کنندگان با مقیاس صمیمیت (واکر و تامپسون، 1983) و مقیاس کوتاه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (1999) مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس شرکت کنندگان گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مهارت های ارتباطی میلر، میلر، و نانالی( 2004) قرار گرفتند و گروه گواه هیچ آموزشی را دریافت نکردند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد بین نمره های پس آزمون گروه های آزمایش و گواه در متغیرهای صمیمیت (001/0 p< ، 04/7= F ) و کیفیت زندگی (05/0 p< ، 25/3= F ) تفاوت معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: با توجه به اینکه آموزش مهارت های ارتباطی منجر به افزایش نمره صمیمیت و کیفیت زندگی در زنان گروه آزمایش شده است و همچنین اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی در افزایش صمیمیت و کیفیت زندگی زنان دارای تعارضات زناشویی، می توان در قالب برنامه های درمانی به طور کاربردی از این روش درمانی استفاده کرد.
معادلات ساختاری مهارت های زندگی و سبک های دلبستگی با تعارضات زناشویی: نقش میانجیگرانه رضایت جنسی و قصه عشق زوجین(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ﺗﻌﺎرﺿﺎت به وجود آﻣﺪه در ﺧﺎﻧﻮاده ﻣﺴﺎﺋﻞ و ﻣﺸکﻼﺗی را در ﺳﻄﻮح ﻓﺮدی، ﻧﻬﺎدی و اﺟﺘﻤﺎﻋی به وجود می آورد. تعارضات زناشویی و طلاق را بعد از مرگ ناگهانی در خانواده از مهم ترین عوامل تنش زا در خانواده می دانند. هدف از پژوهش حاضر پیش بینی تعارضات زناشویی بر اساس مهارت های زندگی و سبک های دلبستگی با واسطه گری رضایت جنسی و قصه عشق زوجین بود. مواد و روش ها: جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره مهراندیش شهر اراک بود که در یک بازه ۶ ماهه در سال ۱۳۹۸ به این مراکز مراجعه کرده بودند. در کل جامعه آماری ۶۰۰ زوج (۱۲۰۰ نفر) بود که تعداد ۱۴۶ زوج (۲۹۲ نفر) به عنوان نمونه آماری به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند. ابزار گردآوری داده ها، مقیاس سبک های دلبستگی هازان و شیور (۱۹۹۳)؛ مقیاس تعارضات زناشویی ثنایی و براتی (۱۳۷۹)؛ مقیاس مهارت های زندگی ساعتچی، کامکاری و عسگریان (۱۳۸۹)؛ مقیاس رضایت جنسی لارسون (۱۹۸۸) و مقیاس قصه عشق استرنبرگ (۱۹۸۶) بود. این پژوهش از نوع همبستگی بود که با روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که رضایت جنسی و قصه عشق هر دو در رابطه بین مهارت های زندگی و سبک های دلبستگی با تعارضات زناشویی می توانند نقش واسطه گری داشته باشند. نتیجه گیری: با توجه به اینکه رضایت جنسی یکی از عوامل مهم سازگاری در بین زوجین می باشد و عدم رضایت در این زمینه احساس ناکامی را به همراه خواهد داشت، بنابراین، توجه به انطباق سبک های دلبستگی و سبک های عشق ورزی می تواند یکی از عوامل مؤثر در کاهش تعارضات زناشویی باشد. علاوه بر این، مجهز بودن به مهارت های زندگی می تواند در کنار قصه عشق در کاهش تعارضات زناشویی تأثیر عمده ای داشته باشد .
بررسی اثربخشی درمان بافت نگر انصاف محور مبتنی بر نظریه بوزورمنی-نایج بر افزایش کیفیت و کاهش تعارضات زناشویی در زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
135 - 147
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رویکرد درمانی بافت نگر انصاف محور (مبتنی بر نظریه بوزورمنی-نایج) بر افزایش کیفیت زناشویی و کاهش دلزدگی زناشویی در زوجین دارای تعارضات زناشویی بود.روش : روش این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون پسآزمون، با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری شامل همه زوج هایی بود که در سال 1398- 1397 به دفتر مشاوره و خدمات روان شناختی خصوصی زیر نظر سازمان نظام روانشناسی و مشاوره در شهر ارومیه مراجعه داشتند پرسشنامه های مورد استفاده شامل مقیاس کیفیت زناشویی فرم تجدیدنظر شده باسبی و همکاران (RDAS) و پرسشنامه تعارضات زناشویی تجدیدنظر شده ثنایی و همکاران (MCQ-R) بود. پس از همتاسازی، آزمودنی ها در دو گروه (آزمایش و کنترل) هر گروه 8 زوج گماشته شدند. سپس برای گروه آزمایشی 10جلسه روان درمانی با رویکرد بافت نگر انصاف محور صورت گرفت و پیگیری پس از 3 ماه انجام گرفت. برای تحلیل داده ها و فرضیه ها از روش آزمون آماری «تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر» و نرم افزار SPSS استفاده گردید.یافته ها: نتایج نشان داد، اثربخشی رویکرد درمانی بافت نگر انصاف محور بر افزایش «کیفیت زناشویی» و کاهش «تعارضات زناشویی» با گروه کنترل در سطح (001/0p<) تفاوت معنادار وجود دارد و اثربخشی درمان با گذشت زمان پایدار است. بنابراین می توان گفت در درازمدت حس عدالت و انصاف در رابطه منجر به بهبودی پایدار کارکردهای خانواده می گردد.
تحلیل تاثیر محدودیت های کرونایی بر شیوه زندگی و نحوه کنار آمدن با آن
حوزه های تخصصی:
بحران ویروس کرونا به واسطه شیوع گسترده آن در تمام جهان شناخته شده است؛ درواقع با ظهور ویروس کرونا، زندگی و سلامت روانی و جسمانی مردم به خطر افتاد، همچنین با محدودیت هایی که بر سر راه خود گذاشت باعث به وجود آمدن مشکلات مختلفی ازجمله عدم ارائه آموزش حضوری و بهره مندی از امکانات آموزشی، تعارضات زناشویی و افزایش آمار طلاق، اختلالات روانی ازجمله استرس پس از سانحه و وسواسی شد. در مقاله حاضر که مطالعه از نوع کیفی است، تعدادی از مشارکت کنندگان که تمایل به انجام مصاحبه بودند انتخاب شدند و سوالاتی باز و بسته در باب سلامت روانی، رضایت از آموزش مجازی از آن ها پرسیده شد. و در انتهای مقاله به ارائه راه حل های پیشنهادی و روش صحیح برخورد افراد خانواده با یکدیگر برای کنار آمدن با محدودیت های کرونایی و افزایش سلامت روانی و رضایت از زندگی در چنین شرایط بحرانی داده شد.
مقایسه اثربخشی درمان بافت نگر انصاف محور و درمان هیجان مدار بر کیفیت و تعارضات زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی تأثیر دو رویکرد درمانی بافت نگر انصاف محور (مبتنی بر نظریه بوزورمنی-نایج) و روش درمان هیجان مدار برافزایش کیفیت و کاهش تعارضات زناشویی زوج ها بود. روش این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون، با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری شامل همه زوج هایی بود که در سال 1398- 1397 به دفتر مشاوره و خدمات روان شناختی خصوصی زیر نظر سازمان نظام روانشناسی و مشاوره در شهر ارومیه مراجعه داشتند از میان مراجعه کنندگان تعداد 24 زوج پس از همتاسازی آزمودنی ها، به شیوه هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل گمارش شدند. پرسشنامه های استفاده شده در این تحقیق شامل مقیاس کیفیت زناشویی فرم تجدیدنظر شده (Busby, Christensen, Crane, & Larson, 1995) و پرسشنامه تعارضات زناشویی تجدیدنظر شده (sanai zaker, Barati, & Bustani pour, 2008)بود. برای تحلیل داده ها و فرضیه ها از روش آزمون آماری «تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر» و نرم افزار SPSS استفاده گردید. یافته ها نشان داد اثربخشی رویکرد هیجان مدار در کاهش «تعارضات زناشویی»، به صورت معنی داری (001/p <) بیشتر از درمان بافت نگر انصاف محور است. همچنین میان دو رویکرد برافزایش «کیفیت زناشویی» تفاوت معنادار مشاهده نشد اما باگذشت زمان اثربخشی رویکرد بافت نگر نسبت به رویکرد هیجان مدار در «کیفیت زناشویی» ثبات و پایداری بیشتری دارد؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت ازآنجاکه متغیر تعارضات زناشویی ازنظر تئوری، وابستگی زیادی به نظریه دل بستگی و هیجانات دارند لذا رویکرد هیجان مدار اثربخشی مؤثرتری در این متغیر نشان داده است و ازآنجاکه در درازمدت حس عدالت و انصاف در رابطه منجر به بهبودی پایدار کارکردهای خانواده می گردد رویکرد بافت نگر در متغیر کیفیت زناشویی ثبات درمانی بهتری نشان داده است.
بررسی اثربخشی زوج درمانی به روش تحلیل رفتار متقابل بر سرخوردگی و تعهد زناشویی در زوجین دارای تعارضات زناشویی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی زوج درمانی به روش تحلیل رفتار متقابل بر کاهش سرخوردگی زناشویی و بهبود تعهد زناشویی در زوجین دارای تعارضات زناشویی انجام شد.روش: پژوهش در چارچوب یک طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه کنترل اجرا شد. جامعه پژوهش شامل تمامی زوجین دارای تعارضات زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان مهاباد در نیمه دوم سال 1398 بودند؛ به این منظور 30 زوج، با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه مساوی (هر کدام 15 زوج) جایگزین شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 2 ساعته (هفته ای یک بار) زوج درمانی به شیوه تحلیل رفتار متقابل را دریافت کرد؛ اما گروه کنترل آموزشی ندید. جمع آوری داده ها به وسیله مقیاس سرخوردگی زناشویی (کایزر، 1993) و پرسشنامه تعهد زناشویی (آدامز و جونز، 1997) و پرسشنامه تعارض زناشویی (ثنایی ، براتی و بوستانی پور، 1387) بودند. داده ها با روش های خی دو، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-24 تجزیه و تحلیل شدند.یافته ها: نتایج آزمون خی دو نشان داد که گروه های آزمایش و کنترل از نظر سن، شغل، تحصیلات، تعداد فرزندان، مدت ازدواج و قصد طلاق تفاوت معناداری نداشتند (5/0<P). همچنین، نتایج حاصل از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر نشان داد تفاوت معنادار بین دو گروه در متغیرهای سرخوردگی و تعهد زناشویی و خرده مقیاس های مربوط به آنان با در نظر گرفتن زمان بندی ها (پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری) وجود دارد (05/0>P). نتایج در مرحله پیگیری پس از دو ماه نیز حفظ شد (05/0>P).نتیجه گیری: بر اساس نتایج، خانواده درمانگران و زوج درمانگران می توانند از روش تحلیل رفتار متقابل در کنار سایر روش های درمانی برای بهبود مشکلات و تعارضات زناشویی استفاده کنند.
تدوین مدل علی تعارضات زناشویی بر اساس سبک های دلبستگی با نقش واسطه ای طرحواره های بریدگی/طرد و خودگردانی/عملکرد مختل در زنان در آستانه طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶)
173 - 189
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش تدوین مدل علّی تعارضات زناشویی بر اساس سبک های دلبستگی با نقش واسطه ای طرحواره های بریدگی/طرد و خودگردانی/عملکرد مختل در زنان در آستانه طلاق بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع مطالعه همبستگی و جامعه آماری زنان دارای تعارضات زناشویی در آستانه طلاق شهر تهران بود که در بازه زمانی اردیبهشت تا آبان 1399 به مراکز شورای حل اختلاف خانواده منطقه سه شهر تهران مراجعه کرده بودند که با استفاده از نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای از بین هفت مرکز شورای حل اختلاف خانواده سه مرکز انتخاب و حجم نمونه براساس نرم افزار آماری سمپل پاور 440 زن انتخاب شد. سپس پرسشنامه های تعارضات زناشویی براتی و ثنایی، 1379، دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید 1990 و طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ 1988 توسط آن ها تکمیل و داده ها با استفاده از معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مسیر مستقیم برازش مدل از دلبستگی ایمن با طرحواره های بریدگی/طرد (24/0-=β) و خودگردانی/عملکرد مختل (27/0-=β) و سبک دلبستگی اجتنابی با طرحواره بریدگی/طرد (16/0=β) و طرحواره خودگردانی/عملکرد مختل (11/0=β)؛ و همچنین از سبک دلبستگی دوسوگرا با طرحواره بریدگی/طرد (50/0=β) و طرحواره خودگردانی/عملکرد مختل (30/0=β؛ بین سبک دلبستگی ایمن با تعارض زناشویی (17/0-=β) و سبک دلبستگی اجتنابی (23/0=β) و دوسوگرا (56/0=β) تعارض زناشویی شدت اثر مطلوبی دارد. همچنین بین طرحواره بریدگی/طرد(39/0=β) و طرحواره خودگردانی/عملکرد مختل (40/0=β) با تعارضات زناشویی اثر مستقیم مطلوبی داشته است. نتیجه گیری: برآیند پژوهش نشان داده است که طراحی مدل ساختاری مناسب برای پیش بینی تعارضات زناشویی بر اساس سبک های دلبستگی و با نقش واسطه ای طرحواره های بریدگی/طرد و خودگردانی/عملکرد مختل در زنان در آستانه طلاق با مدل نظری مطابقت داشته و از برازش مطلوبی برخوردار است؛
مقایسه اثربخشی تلفیق روش سیستمی ساختاری با روش راه حل محور برتعارضات زناشویی، مرزها و مثلث سازی زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۷)
192 - 214
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی تلفیق روش سیستمی ساختاری در مقایسه با روش راه حل محور با روش سیستمی بر تعارضات زناشویی، مرزها و مثلث سازی زوجین شهر اصفهان انجام شد. روش پژوهش: پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری کلیه زوجین متأهل و دارای تعارض شهر اصفهان در سال 98-99 بود که از بین آنان 30 زوج به شکل در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 10 زوج) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش مقیاس تعارضات زناشویی ثنایی و همکاران (1375) و مرزها و مثلث سازی دهقانی و یوسفی (1398) بود. گروه آزمایش روش تلفیق روش سیستمی ساختاری برگرفته از شیرزادی و همکاران (1398) و گروه آزمایشی روش راه حل محور برگرفته از بسته آموزشی یوسفی (1399) به مدت هشت جلسه 90 دقیقه ای را دریافت کردند. داده ها با استفاده از واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد روش تلفیق روش سیستمی ساختاری و روش راه حل محور بر بهبود تعارضات زناشویی (29/178=F و 01/0>P)، مثلث سازی (612/5=F و 01/0>P) و مرزهای خشک (29/178=F و 01/0>P) مرزهای منعطف (67/905=F و 01/0>P) و مرزهای بی بندوبار (15/202=F و 01/0>P) مؤثر هستند. نتایج آزمون توکی نشان داد که روش تلفیقی از روش سیستمی بر متغیرهای وابسته اثربخش تر است و این تأثیر در مرحله پیگیری پایدار گزارش شد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاضر می توان گفت برای بهبود تعارضات زناشویی، مثلث سازی و ابعاد مرزها از روش تلفیقی بهره گرفت؛ هر چند هر دو روش تأثیرپذیری خود را نشان دادند.
اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر مولفه های هوش هیجانی بر کاهش تعارضات زناشویی و افزایش سازگاری زوجین متقاضی طلاق
حوزه های تخصصی:
مقدمه: طلاق به عنوان پدیده ایی که انسجام خانواده را نشانه می رود از مهمترین عوامل ایجاد تنش و فشار است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر مولفه های هوش هیجانی بر کاهش تعارضات زناشویی و افزایش سازگاری زوجین متقاضی طلاق شهرستان خرم آباد انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با گروه کنترل و آزمایش بود که از بین زوجین متقاضی طلاق شهرستان خرم آباد در سال ۱۳۹۷ تعداد ۱۸ زوج (۳۶ نفر) به صورت داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش گمارش گردیدند. سپس زوج درمانی مبتنی بر مولفه های هوش هیجانی برای گروه آزمایش به مدت ۱۰ جلسه در گروه آزمایش اجرا شد و گروه کنترل از هیچ گونه درمانی برخوردار نشد. در این پژوهش از پرسشنامه های هوش هیجانی بار-آن (EQ-I)، پرسشنامه تعارضات زناشویی براتی و ثنایی و مقیاس سازگاری زوجی باسبی و همکاران (RDAS) استفاده گردید و داده های به دست آمده به شیوه تحلیل کوواریانس با نرم افزار SPSS نسخه ۱۹ تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاکی از اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر مولفه های هوش هیجانی بر کاهش تعارضات زناشویی (۷۲/۱۲۴=f، ۰/۰۰۱=P، ۰/۹۷۶=Eta)، افزایش سازگاری (۳۵/۷۴۱=f، ۰/۰۰۱=P، ۰/۸۱۶=Eta) زوجین متقاضی طلاق بود. به عبارت دیگر سازگاری زناشویی زوجینی که زوج درمانی مبتنی بر مولفه های هوش هیجانی را دریافت کرده بودند در مقایسه با گروه کنترل که هیچ گونه درمانی را دریافت نکرده بودند به طور معنی داری افزایش یافته و تعارضات زناشویی آنان نیز کاهش معنی داری پیدا کرده بود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر بیانگر آن بودند که کاربرد زوج درمانی مبتنی بر مولفه های هوش هیجانی در فضای کار با مراجعین طلاق می تواند در ارتقای مولفه های هوش هیجانی و همچنین افزایش آگاهی و درک متقابل مفید و در نهایت در کاهش آسیب طلاق و تعارضات زوجین اثربخش باشد.
نقش تعدیل کننده تنظیم هیجان والدین در ارتباط میان تعارضات زناشویی و اجتماعی کردن هیجان کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم آبان ۱۴۰۰ شماره ۸ (پیاپی ۶۵)
134-125
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیل کننده تنظیم هیجان والدین در رابطه میان تعارضات زناشویی و اجتماعی کردن هیجان کودکان بود. پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل مادران و پدران دارای فرزند 6 تا 10 ساله شهر تهران بود که فرزندان آنها در سال 1398 در مدارس ابتدایی مشغول به تحصیل بودند. از جامعه تعریف شده، 120زوج با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد و به سه پرسشنامه سازگاری با هیجان های منفی کودکان ( فابز، آیزنبرگ و برنزوانیگ، 1990 )، تعارضات زناشویی( ثنایی و ترابی، 1379 ) و دشواری در تنظیم هیجان ( گراتز و رومر، 2004 ) پاسخ دادند. داده ها جمع آوری شده با استفاده از روش رگرسیون سلسله مراتبی تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که در مدل زوجی نقش تعدیل کننده دشواری در تنظیم هیجان در رابطه تعارضات زناشویی و اجتماعی کردن هیجان کودکان در پدر و مادر تاثیرات متفاوتی در رابطه والدگری آنها دارد. نقش تعدیل کنندگی تنظیم هیجان پدران در واکنش های آنها به هیجانات کودکان از نظر آماری معنادار بود، به این معنا که دشواری در تنظیم هیجان پدران در میزان پاسخ های حمایتگر و غیر حمایتگر آنها موثر بود و در ارتباط میان تعارضات والدین و اجتماعی کردن هیجان توسط آنها نقش تعدیل کنندگی ایفا کرد (05/0< P ) . در مقابل، دشواری تنظیم هیجان مادران در ارتباط میان تعارضات زناشویی و اجتماعی کردن هیجان نقش تعدیل کنندگی ایفا نکرد، اما تنظیم هیجان مادر در میزان پاسخ های حمایتگر او موثر بود (05/0< P ) . بطور کلی نتایج پژوهش نشان داد مهارت تنظیم هیجان والدین هنگام تجربه تعارضات زناشویی اثر متفاوتی داشته و با توجه به عوامل اثرگذار دیگر در رابطه با تعامل والد-کودک عمل می کند، به عبارتی عدم دسترسی پدر به راهبردهای تنظیم هیجانی باعث بروز پاسخ های غیر حمایتگر می شود ودشواری در تنظیم هیجان مادر تاثیر کمتری بر رابطه والد-فرزندی و نقش مادری در آنها دارد.
مدل سازی معادلات ساختاری تاثیر اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی بر تعارضات زناشویی در خانواده های تهرانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تغییرات اجتماعی - فرهنگی سال هجدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۸
131 - 158
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی بر تعارضات زناشویی در زوجین کاربر در شهر تهران انجام گرفته است. دراین پژوهش سعی شده است با مبنا قرار دادن نظریه کارکردگرایی ساختی پارسونز و استفاده از رویکرد ترکیبی، الگویی نظری تحلیلی پیرامون متغیرهای تأثیر گذار در این رابطه ارائه شود. روش انجام پژوهش پیمایشی و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه است. جامعه آماری تحقیق کلیه ساکنین متاهل در سطح شهر تهران می باشد و نمونه مورد مطالعه شامل ۴۰۳ نفر از متاهلینی است که به فضای مجازی دسترسی داشته اند که برای انتخاب این تعداد، از روش نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای استفاده شد. در تحلیل داده ها از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار متناظر با آن AMOS استفاده گردید. یافته های تحقیق حاکی از آن است بین متغیر مستقل اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی و متغیر وابسته تعارضات زناشویی رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد؛ لیکن اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی از طریق متغیرهای واسط صمیمیت، از خودبیگانگی، دین داری، سلامت روانی و پایبندی به سنت ها و ارزش ها بر متغیر وابسته تعارضات زناشویی تاثیرگذار و دارای رابطه ای معنادار است که از این بین، متغیر صمیمت زناشویی (به میزان 0/36)، دارای بیش ترین مقدار ضریب تأثیر می باشد. همچنین نتایج حاصل از آزمون برازندگی مدل نظری تحقیق نشان داد مدل ساختاری ارائه شده، مدل مناسبی محسوب می شود.
مقایسه اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار و شفقت ورزی خود بر تعارضات زناشویی، تمایز یافتگی خود و صمیمیت جنسی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی
تحقیق حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ شیوه گردآوری داده ها نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس از آزمون با پیگیری گروه کنترل است. جهت جمع آوری اطلاعات این پژوهش از روش های مطالعه کتابخانه ای به منظور گردآوری مبانی نظری و پیشینه تجربی پژوهش استفاده خواهد شد. جهت جمع آوری داده های مورد نیاز از نمونه مورد مطالعه از روش جمع-آوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه می باشد. پروتکل درمانی رویکرد زوج درمانی هیجان مدار جانسون (2004)، جلسه درمانی و شفقت برخود گیلبرت 2009) بود. ابزارهای پژوهش شامل تمایز یافتگی خود، صمیمیت جنسی، پرسشنامه تعارضات زناشویی بود. جامعه آماری کلیه زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شهر کرمانشاه در سال 1399 خواهد بود. نمونه آماری شامل 30 نفر از زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی خواهد بود که به روش نمونه گیری در دسترس از بین زنان مراجعه کننده به دفاتر مشاوره و راهنمایی خانواده شهر کرمانشاه بود. بعد از جلسات پرسشنامه های تعارضات زناشویی، صمیمیت زناشویی و تمایزیافتگی به آنان به عنوان پس از آزمون داده خواهد شد و بعد از گردآوری اطلاعات مورد نظر مورد تجزیه و تحلیل خواهند گرفت. برای جمع آوری داده های پژوهش پس از گردآوری اطلاعات از طریق پرسشنامه به منظور تجزیه و تحلیل داده ها و یافته های پژوهش از بررسی سوالات و فرضیه های پژوهش به کمک نرم افزار آماری SPSS نسخه 24 و با استفاده از شاخصهای توصیفی و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل خواهد شد. نتایج نشان داده است که با کنترل نمرات پس آزمون و پیگیری گروه های آزمایش به طور معنادار از گروه کنترل بالاتر بوده و این اثربخشی در طول زمان ماندگار است.
واکاوی نقش زنان در نظام آموزشی هرمزگان در دوره پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
131 - 148
حوزه های تخصصی:
هدف :هدف پژوهش حاضر بررسی نقش زنان در نظام آموزشی جنوب ایران به خصوص استان هرمزگان در عصر پهلوی می باشد و با در نظر گرفتن فرهنگ مردم و نوع برخورد و دیدگاه آنها نسبت به زنان، به نقش آنان در تحولات نظام آموزشی در این عصر می پردازد. روش : این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع اسنادی- کتابخانه ای، به واکاوی نقش زنان در نظام آموزشی هرمزگان دردوران پهلوی پرداخته و در پی پاسخ به این پرسش است که جامعه زنان به طور کلی و بالاخص زنان هرمزگان در نظام آموزشی دوره رضاشاه چه جایگاهی داشتند؟ یافته ها : تحقیق پیش رو نشان می دهد از سال 1319 به بعد در بخش ها و روستاهای هرمزگان آموزش و پرورش، شروع به فعالیت کرد و آنچه در این میان بسیار به چشم می آید یکی آن است که نقش خیرین (زنان و مردان ) و هیئت امناء ها در تاسیس و گسترش مدارس مقاطع مختلف، در این دوره در استان هرمزگان گاه پر رنگ تر از نقش دولت بوده است و دوم آنکه در میان آموزشگاه های متفاوت، نام آموزشگاه های دخترانه نیز به نسبت مناسبی به چشم می خورد. اولین دبستان دخترانه در بندرعباس در سال ۱۳۱۱ ه . ش به مدیریت و آموزگاری خانم طلعت باستی، تأسیس گردید و نقش بانوان هرمزگان در ترویج فرهنگ و تعلیم و تربیت دانش آموخته های بومی نقشی ماندگار است.
شناسایی و سطح بندی عوامل مؤثر بر تعارضات اولیه زناشویی در زوجین تازه ازدواج کرده با رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۸
541 - 560
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و سطح بندی عوامل مؤثر بر تعارضات اولیه زناشویی در زوجین تازه ازدواج کرده، انجام شد. در این پژوهش توصیفی، جامعه آماری شامل مشاوران مجربی بود که در شهرستان های میبد و اردکان در حوزه خانواده فعالیت می کردند. با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 12 مشاور به عنوان نمونه انتخاب شدند و با استفاده از مدل ساختاری-تفسیری به سطح بندی عوامل استخراج شده پرداختند. یافته ها نشان داد عامل فضای ناخوشایند خانواده مبدأ در سطح هفتم و زیربنایی و عامل خیانت و روابط فرازناشویی در بالاترین و آخرین سطح مدل قرار می گیرد. نوع ساختار قدرت در خانواده در سطح ششم، عوامل ایده ال های ذهنی، مشکلات مالی و اقتصادی، ضعف زوجین در مهارت های زندگی و تفاوت در سبک زندگی در سطح پنجم، هویت مدرن زنان امروز و ناآگاهی از مسائل جنسی در سطح چهارم، بیماری روانی و اختلالات رفتاری یکی از زوجین و رویداد های دوران قبل از ازدواج (آشنایی، نامزدی، عقد) در سطح سوم و نبود عشق و محبت اولیه در سطح دوم قرار گرفت. براساس این مدل، می توان نتیجه گرفت فضای ناخوشایند خانواده مبدأ، مؤثرترین و زیربنایی ترین عامل در ایجاد تعارضات اولیه زناشویی است که بایستی در مشاوره های پیش از ازدواج مورد توجه ویژه ای قرار گیرد.
رابطه سبک استفاده از فضای مجازی با تعارضات زناشویی، طلاق عاطفی و تعهد زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی رابطه سبک استفاده از فضای مجازی با تعارضات زناشویی، طلاق عاطفی و تعهد زناشویی بود. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش را کلیه زنان متأهل دانشگاه آزاد تبریز به تعداد 4500 نفر تشکیل دادند. 380 نفر نمونه با استفاده از جدول مورگان و روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش، شامل پرسشنامه محقق ساخته نوع استفاده از فضای مجازی، تعارضات زناشویی ثنایی (۱۳۷۹)، طلاق عاطفی گاتمن (1387) و تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997) می شود. نتایج نشان داد که بین استفاده علمی از فضای مجازی، مهارت خانوادگی و کسب و کار با تعارضات زناشویی رابطه منفی وجود دارد (P<0/05)، اما بین ارتباط آسان و تفریح و سرگرمی با تعارضات زناشویی رابطه مثبت قابل مشاهده است (P<0/05). علاوه بر این، بین استفاده علمی از فضای مجازی، مهارت خانوادگی و کسب و کار با طلاق عاطفی رابطه منفی برقرار است (P<0/05)، از طرفی بین ارتباط آسان و تفریح و سرگرمی با طلاق عاطفی رابطه مثبت مشاهده می شود (P<0/05). همچنین، بین استفاده علمی از فضای مجازی و کسب و کار با تعهد زناشویی رابطه مثبت (P<0/05)، اما بین ارتباط آسان و تفریح و سرگرمی با تعهد زناشویی رابطه منفی موجود است (P<0/05). درنهایت، بین مهارت خانوادگی و تعهد زناشویی رابطه ای وجود ندارد (P<0/05).
نقش خودشناسی، عشق و هوش هیجانی در پیش بینی تعارضات زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف سلامتی خانواده و کاهش تعارضات زناشویی به بررسی عوامل کاهنده ی آن از جمله خودشناسی، عشق و هوش هیجانی پرداخت که بوسیله نمونه گیری خوشه ای به صورت تصادفی از مراجعین زوج مراکز مشاوره شهر تهران، 248نفر نمونه (115 زن و 133 مرد) انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده برای جمع آوری اطلاعات پرسشنامه تعاارضات زناشویی ثنایی و همکارن (1396)، پرسشنامه خودشناسی قربانی و همکاران (2008)، پرسشنامه عشق استرنبرگ (1986)، پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ (1380) بودند. داده های پیمایش پس از گردآوری با استفاده از رگرسیون گام به گام بررسی شدند. یافته ها حاکی از آن است که متغیرهای خودشناسی، عشق و هوش هیجانی جمعا 54 درصد از واریانس تعارضات زناشویی را تبیین می کند و اثر متغیر عشق، خودشناسی و هوش هیجانی بر کاهش تعارضات زناشویی به ترتیب بیشتر است. با توجه به نتایج این مطالعه تدوین یک پروتکل آموزشی – درمانی دقیق برای زوجین با هدف کاهش تعارضات زناشویی و افزایش سلامت جامعه پیشنهاد می شود. نتایج نشان داد که خودشناسی، عشق و هوش هیجانی در پیش بینی کاهش تعارضات زناشویی نقش معنی دار دارند.