مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
پیکره بندی فضایی
حوزه های تخصصی:
سکونتگاه های غیررسمی از جمله بخش هایی از شهر هستند که بدون برنامه و با حداقل امکانات و خدمات شکل گرفته اند و لذا جزو اولویت-های مدیریت شهری برای خدمات رسانی و ارتقاء کیفیت زیست تلقی می شوند. در این میان، یافتن هرگونه راهکاری که با کمترین هزینه و مداخله مستقیم، تغییرات مثبتی در این محلات ایجاد کند حائز اهمیت است. از همین رو، در این پژوهش فرضیه وجود رابطه میان پیکره-بندی فضایی و خصوصیات محیطی این محلات مورد بررسی قرار گرفته است. به همین منظور، محله حصار شهر همدان به عنوان نمونه مطالعاتی انتخاب و 30 معبر آن به طور تصادفی گزینش شده اند. برای سنجش وضعیت متغیرهای محیطی به برداشت میدانی اقدام شده است و برای پارامترهای پیکره بندی از نرم افزار Depthmap کمک گرفته شده است. در ادامه داده ها وارد نرم افزار SPSS شده و از مدل تحلیل رگرسیون چندمتغیره خطی برای ارزیابی رابطه پارامترهای پیکره بندی (متغیر مستقل) و متغیرهای محیطی (متغیر وابسته) استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد «کیفیت ابنیه»، «نور و روشنایی» و «کاربری های تجاری» به ترتیب بیشترین ارتباط را با پارامترهای «همپیوندی محلی»، «طول معابر» و «عمق» دارند. از همین رو، به نظر می رسد بتوان با تغییراتی در پارامترهای پیکره بندی، نتایج مثبتی را در متغیرهای محیطی متصور شد.
پیکره بندی فضایی، ادراک تراکم و تعاملات اجتماعی در محیط های مسکونی: ارائه یک مدل علّی (نمونه موردی: مجتمع های مسکونی شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - معماری و شهرسازی دوره ۲۲ بهار ۱۳۹۶ شماره ۱
41 - 52
حوزه های تخصصی:
هرچند تراکم به عنوان معیاری کمّی، راهی برای کنترل و قانونمندی توسعه های مسکونی است و بر میزان فشردگی واحدهای مسکونی و جمعیت ساکن در آن ها دلالت می کند، امّا در عمل، شرایط زندگی ساکنین، از جمله شرایط زندگی اجتماعی، امنیت در فضاهای مشترک و همچنین شیوه ادراک محیط را تحت تأثیر قرار می دهد. در مطالعات پیشین، اجماع کلی درخصوص رابطه میان تراکم و تعاملات اجتماعی در محیط های مسکونی وجود ندارد. در یک تراکم ثابت، شیوه طراحی و ترکیب واحدهای مسکونی می تواند ارزیابی های متفاوتی را از تراکم موجب شود. هدف این پژوهش بررسی رابطه میان انتظام و پیکره بندی فضایی، ادراک تراکم و تعاملات اجتماعی در قالب مدلی علّی است. جامعه آماری این تحقیق، ساکنین سه مجتمع با تراکم جمعیتی، تراکم خالص مسکونی و پایگاه اجتماعی-اقتصادی ساکنین مشابه و شیوه طراحی متفاوت در شهر مشهد بود، که از میان آنها نمونه ای شامل 300 نفر به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. پایایی پرسش نامه محقق ساخت با محاسبه آلفای کرونباخ و روایی آن با استفاده از روش تحلیل عامل تأییدی مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت بررسی روابط علّی از طریق مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد، میان ادراک تراکم و تعاملات اجتماعی رابطه منفی وجود داشته و ادراک تراکم در مدل مورد نظر پژوهش نقش واسطه ای دارد.
بررسی توانمندی نحو فضا در شناخت نظام فضایی-اجتماعی مسکن معاصر نمونه موردی: خانه های تک واحدی اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم اردیبهشت ۱۴۰۲ شماره ۱۱۹
5 - 22
بیان مسئله: نحو فضا به عنوان مجموعه ای از نظریات و تکنیک های مرتبط با شناخت پیکره بندی فضا و تأثیر آن بر شکل گیری روابط اجتماعی در محیط های شهری و معماری به کار گرفته می شود. در این پژوهش با بررسی نمونه هایی از مسکن معاصر اصفهان ضمن پی بردن به ساختار کلی مسکن معاصر این محدوده به این سؤال پاسخ داده می شود که آیا تحلیل های نحو فضا توانسته اند در درک رابطه میان پیکره بندی فضا و الگوهای رفتاری مؤثر بوده و ساختار فضایی-اجتماعی مسکن معاصر اصفهان را تشریح کنند؟ به نظر می رسد نحو فضا در درک روابط میان فضای مصنوع و رفتار ساکنین به طور کلی بسیار مؤثر بوده، اما نمی توان از نقش مهم ویژگی های منحصربه فرد هر فضا صرف نظر کرد. هدف پژوهش: این مقاله به میزان توانمندی نحو فضا در پیش بینی تعاملات اجتماعی مبتنی بر تحلیل نحو فضا در مسکن معاصر می پردازد. روش پژوهش: به منظور تحقق اهداف پژوهش، ابتدا پنج نمونه از خانه های تک واحدی که در دهه اخیر احداث شده اند به وسیله ترسیم گراف توجیهی و تحلیلVGA مورد بررسی قرار گرفته اند. پس از آن به وسیله مصاحبه با ساکنین این خانه ها، نقشه الگوی های رفتاری بر مبنای مؤلفه های ایجاد تعامل تهیه شده و سپس به وسیله استدلال منطقی مورد قیاس قرار گرفته و نحوه ایجاد ارتباط میان پیکره بندی فضا و تعامل افراد در شکل گیری نظام فضایی-اجتماعی مسکن معاصر تدوین شد. نتیجه گیری: تحلیل نحو فضا در مقیاس کلان و به طور کلی می تواند در تعیین حریم و عرصه ها و شکل گیری رفتار بر مبنای روابط میان اجزای مسکن معاصر به درستی عمل کند. اما در مقیاس خردتر و زمانی که رفتار مخاطب در رابطه نزدیک تر با اجزای فضا قرار می گیرد، از کارایی آن کاسته شده و تحلیل های محیطی مؤثرتر واقع می شوند.
تبیین رابطه فضاهای بینابین با خوانایی محیط در مساجد جامع دوران سلجوقی به روش نحو فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی سال ۵۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
249 - 274
حوزه های تخصصی:
مساجد جامع، همواره مهم ترین فضاهای آئینی-اجتماعی در جهان اسلام بودند. احیا و بهره برداری از این فضاها بدون شناخت این میراث فرهنگی و توجه به دوره های تاریخی و زمانی آن ها میسر نمی شود. ساختار و پیکره بندی فضایی مساجد ایرانی در زمان سلجوقیان شکل گرفته است و فضاهای بینابین، اجزای اصلی این قالب هستند. با توجه به اینکه کیفیت خوانایی در مساجد جامع بر پیوند عاطفی میان انسان و کالبد معماری أثر گذاشته و بر کیفیت حضورپذیری و تجمع پذیری این فضاها می افزاید، لزوم شناخت ارتباط این فضاها و خوانایی مساجد جامع دوران سلجوقی ضروری به نظر می رسد. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چه رابطه ای میان مؤلفه های پیکره بندی فضاهای بینابین و کیفیت خوانایی در مساجد جامع سلجوقی وجود دارد؟ پژوهش حاضر جزو مطالعات تاریخی-تفسیری و از نوع ترکیبی (کمی و کیفی) و به روش استدلال استنتاجی است. نتایج تحقیق نشان داد که فضاهای بینابین اعم از حیاط مرکزی، ایوان و ورودی با سامان بخشی و توزیع متوازن سایر فضاها حول مرکز ثقل مسجد بر افزایش خوانایی مساجد جامع سلجوقی أثر می گذارند.
رویکرد تحلیلی نحو (چیدمان) فضا در ادراک پیکره بندی فضایی مسکن بومی قشم (نمونه موردی روستای لافت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۵ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱۵۴
۸۸-۷۵
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، دریافت پیکره بندی فضایی هماهنگ با روابط اجتماعی و فرهنگی مردم بومی لافت می باشد. در پژوهش اخیر از روش تحلیلی نحو فضایی(چیدمان فضایی)، به منظور بررسی روابط فضاهای مسکن بومی این منطقه استفاده شده است. برای انتخاب نمونه های موردبررسی، ابتدا خانه ها از لحاظ نحوه استقرار حجم، به ۴ دسته تقسیم شده و از هر دسته، ۵ نمونه انتخاب گردید. سپس در مقیاسی از جزء به کل، با ترسیم نمودار توجیهی برای هر نمونه به وسیله نرم افزار «ای گراف»، ابتدا در «مقیاس خرد»، مؤلفه های عمق، مرتبه نسبی، هم پیوندی، کنترل و نوع فضا ازنظر ارتباط مورد بررسی قرار گرفت. سپس در «مقیاس میانی»، به بررسی مرتبه نسبی دوبه دوی فضاها پرداخته شد تا میزان شدت ارتباط فضاها با یکدیگر تعیین گردد. در «مقیاس کلان» نیز، هر یک از مؤلفه های عمق نسبی، مرتبه نسبی و هم پیوندی برای کل بنا مورد بررسی واقع شدند. عمق فضا بیانگر تعداد فضاهایی است که باید از ورودی طی گردد تا به فضای موردنظر رسید و بیانگر میزان خصوصی بودن فضا می باشد . درحالی که مرتبه نسبی برابر تعداد فضاهایی است که باید از سایر فضاها طی گردد تا به فضای موردنظر رسید و به همراه هم پیوندی، میزان اتصال فضاها به یکدیگر را نمایش می دهد. براساس نتایج حاصل از این بررسی، مشاهده شد خانه های منطقه، در کل دارای عمق کم و تک لایه بوده و سلسله مراتب فضایی آن ها چندان پیچیده نمی باشد. خانه ها دارای ۲ هسته مرکزی حیاط و ایوان بوده که به ترتیب مرکز عرصه های سرویس دهنده و سرویس گیرنده می باشند. هم چنین فضاهای سرویس گیرنده، که ایوان نقش اتصال آن ها را به مجموعه ایفا می کند، خود با سلسله مراتبی خاص استقراریافته اند. به گونه ای که مجلسی در کم ترین عمق و پس ازآن بادگیر و درنهایت اتاق واقع شده است. هم چنین، اتاق با بیشترین عمق، از سایر فضاها خصوصی تر می باشد. درمجموع، حیاط و ایوان جزو فضاهای عمومی، مجلسی نیمه عمومی و اتاق، بادگیر، سرویس بهداشتی و انبار، جزو فضاهای خصوصی می باشند. هم چنین ایوان به عنوان فضای کنترل برای ورود به فضاهای خصوصی مجموعه محسوب می گردد.
تحلیلی بر تاثیرات متقابل الگوهای پیکره بندی فضا و هسته های شهری در کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۵ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
1 - 19
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی و تحلیل چیدمان فضایی با استفاده از روش های همپیوندی و اتصال می پردازد و الگوی پیکره بندی فضایی در ارتباط با هسته های شهری در کلانشهر تهران را تحلیل می نماید. این مقاله با هدف کاربردی و به صورت توصیفی – تحلیلی انجام یافته است. در این پژوهش، ابتدا با استفاده از روش چیدمان فضا و نرم افزار UCL DepthMap الگوی پیکره بندی فضایی را در سطح شهر تهران مورد ارزیابی و تحلیل قرار می گیرد. به منظور پیکره بندی فضایی از شاخص های همپیوندی فضا و اتصال و خوانایی مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین امتیاز شاخص های پیکره بندی فضایی در سطح مناطق از طریق نرم افزار UCL DepthMap گرفته شده است. بعد از آن پراکنش فضایی کاربری ها در سطح شهر تهران مورد بررسی قرار گرفته شده و بر اساس آن هسته های فرعی کلانشهر تهران نیز مشخص گردید و تعداد وجود کاربری ها در سطح مناطق به عنوان امتیاز هسته های شهری در مناطق در نظر گرفته شد. در نهایت با استفاده از روش رگرسیون وزنی جغرافیایی ارتباط بین پیکره بندی فضایی و هسته های شهری در مقیاس مناطق مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از روش رگرسیون جغرافیایی نشان دهنده این است که در مناطقی هم میزان همپیوندی و هم تعداد کارکردها در مناطق بیشتر بوده است ، میزان همبستگی نیز در مناطق بیشتر می باشد. در واقع در مناطق مرکزی تهران همبستگی مثبت برقرار می باشد و تقریبا در تمامی هسته ها این مساله صدق می کند.
تبیین الگوی حاکم بر پیکره بندی فضایی خانه های دوره قاجار در دزفول با تأکید بر تئوری نحو فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظام فضایی-کالبدی در سکونتگاه های انسانی بیانگر تعاملات اجتماعی، رفتارها و کنش های موجود در جامعه است و «معماری» با سازمان دهی و ارتباط میان فضاها، معنای نهفته در ساختار اجتماعی را آشکار می نماید. پژوهش حاضر با هدف تبیین ساختار اجتماعی خانه های تاریخی دزفول، به این پرسش پاسخ می دهد که: پیکره بندی فضایی خانه ها در دوره ی قاجار بیانگر چه الگویی است؟. دوره ی قاجار به دلیل حفظ پیوستگی در معنای «خانه» انتخاب شده و جامعه ی آماری شامل کلیه خانه های شهر دزفول طی آن دوره است. حجم نمونه شامل 10 خانه از میان خانه هایی بدون مداخلات و تغییرات کالبدی مؤثر، به روش نمونه گیری هدفمند تعیین گردید. روش تحقیق به صورت ترکیبی و به شیوه ی توصیفی-تحلیلی بر پایه ی استدلال منطقی می باشد. گردآوری اطلاعات نیز بر مبنای مشاهدات میدانی و با استناد به منابع و نقشه های معتبر بوده، همچنین استخراج و تحلیل داده ها توسط نرم افزار A-Graph صورت گرفته است. خانه های مورد مطالعه بر حسب تعداد و محل قرارگیری حیاط به پنج گروه تقسیم بندی و تاثیر شاخص های «ارتباط، هم پیوندی، عمق و مرتبه نسبی» بر «تعاملات و محرمیت» ارزیابی می-شود. وجود «شوادان» در خانه های دزفول به عنوان جنبه ای جدید نسبت به سایر مطالعات نحو فضا می باشد. پژوهش حاضر نشان می دهد در الگوی حاکم بر خانه های دوره ی قاجار، «حیاط» و «ایوان» دارای بالاترین ارزش تعاملات و کمترین میزان از محرمیت هستند و به عنوان نفوذپذیرترین فضاها قلمداد می شوند. نتایج پژوهش همچنین بیانگر یکپارچگی بالا در فضای شوادان بوده که این الگو همراه با حفظ محرمیت در ریزفضاهای آن است.
مطالعه تطبیقی قلمروهای رفتاری مدارس تاریخی و معاصر اصفهان با استفاده از نظریه نحو فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
۱۱۰-۹۱
حوزه های تخصصی:
اهداف: هدف از پژوهش حاضر تجزیه و تحلیل پیکره بندی و سازمان دهی فضایی در پلان مدارس تاریخی معماری اسلامی و ایرانی و مقایسه آن با مدارس جدید در شاخص های همپیوندی، عمق (نفوذ فضایی)، ارتباط و دسترسی است. روش ها: روش پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی با راهبرد استدلال منطقی است که در آن روش تحقیق شبیه سازی با کمک نرم افزار دپس مپ به کار گرفته شده است. به همین منظور مدارس چهارباغ، صدر بازار و صدر خواجو به عنوان بناهای تاریخی آموزشی با چینش و یکپارچگی زیاد و پیکره بندی یکسان و مدارس سعدی و ستاره صبح با سازمان دهی خطی به عنوان بناهای معاصر آموزشی انتخاب گردیده است. یافته ها: در مدارس چهارباغ، صدر خواجو و صدر بازار، بیشترین نفوذ فضایی را دارند. عامل تفاوت در این مدارس نزدیک به یک می باشد که نشان از یکپارچگی فضایی زیاد و پیکره بندی یکسان دارد.همچنین می توان به ارتباط فضای باز و آموزشی اشاره کرد. حیاط، بیشترین دسترسی را دارد و قلب ارتباطی پیکره بندی است. بعد از آن ایوان ها و حجره ها از کمترین میزان دسترسی برخوردارند. در مدارس معاصر همپیوندی کمتر از مدارس سنتی است.بیشترین نفوذ فضایی در این مدارس؛ در ترکیب فضاهای ورودی، راهرو و کلاس دیده می شود. نتیجه گیری: تحلیل سیر تاریخی مدارس از گذشته تا حال نشان دهنده تغییر عامل تفاوت و فاصله گرفتن از عدد یک می باشد که بیانگر تغییر در سازمان دهی، کاهش یکپارچگی فضایی و پیکره بندی غیریکسان می شود.
سنجش میزان آسیب پذیری سکونتگاههای شهری در مخاطرات محیطی در جهت حرکت به سمت شهرهای پایدار(مطالعه موردی:سکونتگاههای سنتی دزفول و بروجرد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۳ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۲
31 - 47
حوزه های تخصصی:
امنیت در سکونتگاه های سنتی و قدیمی به خاطر شرایط ویژه ی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و کالبدی که دارند از جایگاه منحصر به فردی برخوردار است به طوری که کمبود و یا عدم امنیت در سکونتگاه های سنتی و قدیمی سبب وجود مشکلات جبران ناپذیری در بافت و محلات شهری می شود. یکی از مهم ترین عوامل بهبود و ارتقای امنیت محیطی شناخت ساختار و درک فضایی محیط است. یکی از اصلی ترین روش ها برای شناخت ساختار فضایی محیط، نظریه ی پیکره بندی فضایی و روش آن یعنی نحو فضاست. هدف اصلی این پژوهش شناخت امنیت در سکونتگاه های سنتی و قدیمی دزفول و بروجرد و مشخص شدن تفاوت های آن هاست. روش انجام این پژوهش تحلیلی-تفسیری است که در آن تلاش شده تا با استفاده از پارامترهای پیکره بندی فضایی که عبارتند از: هم پیوندی کلان، هم پیوندی محلی، عمق، اتصال و کنترل و تهیه ی نقشه های آن ها به وسیل ه ی نرم افزار اسپیس سینتکس که نرم افزار تخصصی نحو فضاست، امنیت محیطی در سکونتگاه های سنتی در دزفول و بروجرد را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهد. پس از آنالیز پیکره بندی فضایی محلات به وسیله ی نرم افزار اسپیس سینتکس نتایج این پژوهش نشان می دهد که امنیت محیطی در سکونتگاه های سنتی و قدیمی بروجرد به دلیل وجود خوانایی، انسجام فضایی و نفوذپذیری به مراتب بیشتر از سکونتگاه های سنتی دزفول می باشد.
ارزیابی طرح های شهری مبتنی بر ارتقاء امنیت در بافت فرسوده شهری با استفاده از چیدمان فضا (مطالعه موردی: قلمستان کرج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی شهری سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۳
151 - 168
حوزه های تخصصی:
تأمین امنیت شهروندان یکی از دغدغه های طراحان، برنامه ریزان و مسئولان شهری است. شناخت شهرها به علت پیچیدگی های بسیار نیازمند استفاده از روش ها و فنون نوینی است که بتواند روند تصمیم گیری را تسهیل و تدقیق نماید. این مقاله با محوریت شبکه فضایی شهری تلاش دارد تا با بهره گیری از تکنیک چیدمان فضا راهکارهای طراحی را ارائه و این راهکارها را مورد آزمون قرار دهد. فرآیند پژوهش مبتنی بر فرضیه ی رابطه معنادار الگوی پیکرهبندی بافت فرسوده شهری با امنیت محیطی، به آزمون، تحلیل، ارائه طرح و بازارزیابی در محله قلسمتان کرج می پردازد. به منظور آزمون فرضیه، پیکره بندی فضایی محله قلمستان براساس نقشه محوری در نرم افزار DepthMap استخراج و رابطه آن از طریق آزمون همبستگی با داده امنیت معابر در نرم افزار Spss23 تحلیل شد. نتایج مبین رابطه معنادار مستقیم میان همپیوندی و رابطه معنادار معکوس میان عمق با امنیت محیطی معابر بوده است. در مرحله نهایی نیز طرح های پیشنهادی ارائه شده از طریق تئوری چیدمان فضا مجدد ارزیابی شد. نتایج گویای ارتقاء امنیت محیطی معابر در طرح پیشنهادی بوده است؛ به صورتی که میزان همپیوندی از 0.536 به 0.646 ارتقاء و میزان عمق معابر از 13.309 به 10.954 کاهش پیدا کرده اند. همچنین میانگین متغیر اتصال معابر تجاری کاهش و در معابر مسکونی این میزان دارای افزایش اندکی بوده است. بر این اساس می توان گفت در محله قلمستان در صورت افزایش میزان همپیوندی و کاهش میزان عمق می توان امنیت را در معابر افزایش داد. علاوه بر این در صورت اعمال اصلاحات کالبدی پیشنهادی بر اساس معیارهای بیان شده در پژوهش می توان امنیت محیطی محله قلسمتان را بهبود بخشید.
اندازه گیری بازیابی روانی بازدیدکنندگان از پارک های شهری با محوریت پیکره بندی فضایی عرصه های این محیط ها؛ نمونه موردی: پارک ارم شهر همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازیابی روانی، از مهمترین متغیرهای روانی در نزد مراجعه کنندگان به پارک های شهری، در کشور ایران کمتر مورد توجه بوده است. به علاوه، میزان بازیابی روانی بازدیدکنندگان در انواع محیط های طبیعی یکسان نیست. در مطالعه حاضر با تمرکز بر این موضوع به دنبال مقایسه میزان بازیابی روانی در انواع عرصه های فضایی پارک های شهری و همچنین معرفی ابزاری معتبر و بومی سازی شده به منظور سنجش میزان بازیابی روانی در این محیط ها هستیم. این مطالعه در بستر یکی از پارک های شهر همدان که از دو عرصه هندسی و ارگانیک تشکیل شده است (پارک ارم همدان) سازمان دهی شد (بخش هندسی: عرصه جدیدساز و مبتنی بر خطوط هندسی. بخش ارگانیک: عرصه ای مبتنی بر معابر ارگانیک و قدیمی که از قبل بین درختان (و بدون دخالت ساختارهای هندسی) وجود داشت). استراتژی این پژوهش استدلال منطقی، و تاکتیک آن در بخش ارزیابی پیکره بندی فضایی پارک های شهری، روش چیدمان فضا (Space Syntax) بود. همچنین، در بخش سنجش وضعیت روانی شهروندان مراجعه کننده به پارک های شهری نیز، به استاندارد و بومی سازی مقیاس بازیابی (RS: Res toration Scale) اقدام و در نهایت نیز با استفاده از تحلیل های آماری به بیان رابطه بین پیکره بندی فضایی و بازیابی روانی مراجعه کنندگان پرداخته شد. نتایج تحلیل رابطه پیکره بندی فضایی و بازیابی نشان داد که 46.8 درصد از تغییرات بازیابی (روانی) مربوط به متغیرهای پیکره بندی فضایی است و تغییرات بازیابی بیشتر متاثر از متغیرهای عمق، کنترل و بی نظمی است. بر اساس این یافته ها (و انجام مطالعات تکمیلی)، طراحی پارک هایی با دارا بودن فضاهای دنج و دور از ازدحام و با حداقل بی نظمی در طراحی (در عرصه ها) که کمترین امکان کنترل و نفوذپذیری بصری (حرکتی) را رقم می زنند، در راستای ارتقای وضعیت پیکره بندی فضایی پارک های شهری به منظور بهبود سلامت روان مراجعه کنندگان، به محققان، تصمیم گیران و برنامه ریزان طراحی شهری و منظر پیشنهاد می شود.
بررسی تاثیر مؤلفه های پیکره بندی فضایی بر شاخص های امنیت در بازار ایرانی با استفاده از نظریه چیدمان فضا (مطالعه موردی: سراهای بازار تاریخی بروجرد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مرمت و معماری ایران سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
19 - 33
حوزه های تخصصی:
امنیت مساله بسیار مهمی در توسعه و پویایی فضاهای شهری می باشد. یکی از حوزه های که امنیت در توسعه آن از موارد بسیار مهم تلقی می شود، بخش اقتصادی است و امنیت بازار به عنوان نمود بارز فعالیت های اقتصادی از ضروریات است. بازار ایرانی یکی از فضاهای مهم شهری و قلب تپنده اقتصادی آن بوده و از فضاهای مختلفی تشکیل شده که یکی از آن فضاها سرا می باشد. سرا در گذشته علاوه بر محل استقرار کاروان های تجاری مکانی برای عرضه و تبادل اجناس نیز بوده که امروزه کارکرد خود را در بازار حفظ کرده است. یکی از مهم ترین عوامل بهبود و ارتقای امنیت فضایی، شناخت ساختار و درک فضایی محیط است. یکی از اصلی ترین روش ها برای سنجش ساختار فضایی محیط، مفهوم پیکره بندی فضایی می باشد. این مفهوم تایید می کند که ساختار فضایی در یک مجموعه فضایی تاثیر قابل توجهی بر امنیت فعالیت های اجتماعی انسان دارد. بر همین اساس این پژوهش بر آن است تا امنیت فضایی در سراهای بازار تاریخی بروجرد را به کمک نظریه چیدمان فضا مورد سنجش قرار دهد. بازار تاریخی بروجرد از تاریخ غنی برخوردار است که عمر تجدید حیات دوباره آن بیش از یک و نیم قرن می باشد. روش انجام پژوهش توصیفی تحلیلی با راهبرد چیدمان فضا می باشد. به این صورت که پس از تدوین چهارچوب نظری تحقیق و تبیین شاخص های امنیت، با استفاده از نرم افزار اسپیس سینتکس به بررسی امنیت فضایی در سراهای بازار تاریخی بروجرد پرداخته می شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که عوامل مختلفی از جمله: مساحت یک مجموعه فضایی، تعداد ورودی ها، طول فضاها، امکان گردش و همچنین تناسبات حیاط یک مجموعه در سنجش امنیت در یک مجموعه دخیل می باشند.
تبیین اثرپذیری کیفیت های تجربی محیط از پیکره بندی فضایی باغ شهر (مطالعه موردی: باغ شهر مهرشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: توسعه شهر و نیازهای شهرنشینی، توجه به مطالبات بهزیستی افراد را به امری ضروری مبدل کرده است. اهمیت پاسخ گویی به ارتقا کیفی محیط در راستای تأمین رضایت شهروندان، ضمن کارآمدی کالبدی، ضرورت ملاحظات کیفیت های تجربی محیط را در فرآیند چیدمان فضایی نشان می دهد؛ چراکه برآوردهای منحصراً مادی و برخورد یک جانبه عملکردگرا در طراحی، با تضعیف مطلوبیت کیفی و خلق محیطی ناکارآمد در تأمین نیازها، تجربه زیسته انسان ها را با محدودیت روبرو کرده است.هدف پژوهش: این پژوهش با هدف تبیین اثرگذاری پیکره بندی فضایی بر تلقی کیفی افراد از محیط انجام شده است. با فرض وجود ارتباط میان کیفیت محیطی با سازمان فضایی و در تلاش برای پاسخگویی به چگونگی این ارتباط اقدام شده است.روش شناسی تحقیق: پژوهش حاضر با روش تحلیلی- تفسیری انجام شده و رویکرد روش شناسی آن کیفی است. آن دسته معیارهای کیفیت محیطی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و مبانی نظری را که بیشترین قرابت مفهومی با منطق اجتماعی فضا داشته اند، با تکنیک دلفی در دو مرحله تدقیق یافت و به وسیله پرسشنامه مکان محور در معابر تفکیک یافته بر اساس میزان شاخص هم پیوندی، مستخرج از تحلیل چیدمان فضا نظرسنجی انجام شده است. حجم نمونه 384 نفر ساکنان مهرشهر بوده که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. به منظور تجزیه و تحلیل نتایج از شیوه استدلال منطقی استفاده شده است.قلمرو جغرافیایی پژوهش: محدوده مورد مطالعه، فاز یک محله مهرشهر در شهر کرج، به دلیل پیکره بندی فضایی الگوی باغ شهری است که نسبتاً بدون تغییر ساختاری از زمان طراحی تاکنون حفظ شده است.یافته ها: بر اساس یافته ها، ویژگی های زمینه ای معابر با هم پیوندی بالا، از دیدگاه ساکنان، بیشترین مطلوبیت را در ارتباط با شاخص های سنجش کیفی محیط مربوط به مؤلفه کالبدی- عملکردی منتج شده است. معابر با هم پیوندی پایین، بالاترین رضایتمندی مؤلفه ادراکی- زیباشناختی را دارا بوده و درنهایت، معابر با هم پیوندی متوسط، تأمین کننده بستر تعاملی فرهنگی- اجتماعی غنی تری بوده است.نتایج: ظرفیت فضاها با هدف اعتلای تجربه کیفی محیط، تنها توسط مناسبات و خصوصیات شاکله ای فضا تأمین نشده و عموماً چگونگی استفاده از فضا، منوط به مداخلات تجربی استفاده کنندگان است که تأثیرات فراوانی بر فرآیند طراحی تا بهره برداری از فضاهای عمومی خواهد داشت.
احیاء حیاط در خانه های معاصر: استفاده از راهکارهای خانه های سنتی در خانه های جدید (نمونه موردی: شهر همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مکتب احیاء سال اول زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱
12 - 23
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو به قیاس تطبیقی پیکره بندی فضایی و ایزوویست در ارتباط با رابطه حیاط با فضاهای زندگی در خانه های سنتی و معاصرهمدان پرداخته است. در این پژوهش فرض بر این است که فضاهای اصلی زندگی در خانه های سنتی نسبت به خانه های معاصر رابطه عمیق تری با حیاط داشته اند. در این نوشتار پس از انتخاب خانه های سنتی و معاصربه تحلیل آنها در نرم افزار تخصصی نحو فضا UCL Depth map پرداخته و برای دستیابی به انواع فعالیت ها و رابطه آنها با فضاهای خانه های سنتی تکنیک مصاحبه مورد استفاده گرفت و در نهایت شاخص های نرم افزار نحو فضا مورد ارزیابی واقع و نتایج بیان شد. مقایسه خانه ها نشان می دهد حیاط در خانه های امروزی نسبت به گذشته نقش انفعالی تری به خود گرفته اند و ارتباط آنها با فضاهای اصلی زندگی کمرنگ تر شده است. همچنین اتاق تنبی که افراد بیشتر اوقات خود را درخانه های سنتی در آن می گذراندند برای مصون ماندن از سرمای زمستان در بیشتر مواقع دارای ارتباط فیزیکی و بصری کمتری نسبت به بقیه فضاها با حیاط بوده است و در خانه های معاصر نشیمن بیشترین ارتباط را از نظر فیزیکی و بصری نسبت به بقیه فضاها با حیاط دارد که نشان دهنده توجه معماران معاصر به رابطه اصلی ترین فضای زندگی (نشیمن) با حیاط است.