مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
پیکره بندی فضایی
حوزه های تخصصی:
این مقاله به شناخت کاربردی روش ""چیدمان فضا"" در مطالعه پیکره بندی و ساختار فضایی شهر می پردازد. در این راستا نظریه ""پیکره بندی در معماری"" و نیز ""حرکت طبیعی"" که به روش چیدمان فضا و اهمیت تاثیر پیکره بندی فضایی بر روابط اجتماعی-اقتصادی در معماری و شهرسازی می پردازد مطرح شده اند. این روش تکنیکی برای تحلیل کمی عوامل کیفی شهر می باشد. این نظریه توسط هیلیر و هانسون در سال 1984 میلادی در لندن پایه ریزی شد و اساس آن بر تحقیق در نحوه ارتباط بین فرم های اجتماعی و فضایی می باشد. این نظریه بر این باور است که فضا هسته اولیه و اصلی در چگونگی رخ دادهای اجتماعی و فرهنگی می باشد. در این زمینه مطالعات مختلفی برروی شهرهای مختلف ایران نیز انجام شده است که بسیاری از آنها توسط ایرانیان مقیم خارج صورت گرفته است. این روش از نظر تکنیکی درحال رشد روزافزون می باشد که ضرورت پرداختن به آن را روشنتر می کند. در این مقاله و در راستای معرفی هرچه بیشتر این روش عناصر زیربنایی آن معرفی شده و سپس یک نمونه از کاربرد این روش و نقشه ها و مقادیر بدست آمده از قبیل میزان همپیوندی در درک ساختار شهر تهران ارائه می گردد.
روابط بین «ویژگی های شناختی» و «پیکره بندی فضایی» محیط مصنوع، تجربه ای در دزفول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در یک محیط مصنوع شهری، از یک سو مردم براساس شناخت فضایی خود در محیط رفتار می کنند؛ رفتار فضایی در تعامل با محیط در گرو این شناخت است. از سوی دیگر، بسیاری از مطالعات اشاره داشته اند که پیکره بندی فضایی به عنوان مشخصه های رابطه ای بین عناصر فیزیکیمحیط، شناخت فضایی مردم را تحت تأثیر قرار می دهد. این مقاله براساس روش شناسی پیشنهادشده، تلاشی است برای تبیینو فهم ویژگی ها و روابط بین شناخت فضایی و پیکره بندی فضایی محیط مصنوع در سه محله از بافت قدیم شهر دزفول.شناخت فضایی محیط به وسیله روش نقشه پردازی شناختی از طریق کروکی پردازی و مصاحبه توأم با پرسشنامه، برای سنجش بازنمایی های شناختی و مفهوم خوانایی محیط مطالعه شده و پیکره بندی فضایی به وسیله روش چیدمان فضا برای سنجش ویژگی های ترکیبی محیط شامل پارامتر های هم پیوندی کلی، هم پیوندی محلی و اتصال و پارامتر های تفسیری وضوح و رابطه جزء با کل، مطالعه شده است.به منظور دستیابی به اهداف پژوهش، روش های تحلیلی توصیفی با استفاده از نقشه های به دست آمده و روش های مطالعات همبستگی آماری بین پارامترهای کیفی شناخت فضایی و پارامتر های کمّی پیکره بندی فضایی استفاده شده اند. مفهوم خوانایی نیز، به عنوان پارامتر تفسیریِ کیفی محیط در ارتباط با ویژگی های پیکره بندی فضایی مورد تحقیق واقع شده و شاخص آشنایی با محیط هم به عنوان متغیر تعدیل کننده مدّ نظر قرار گرفته شده است. استخراج داده های شناختی، تعیین ویژگی های فضایی کمّی محیط مصنوع دزفول و تبیین روابط بین آن ها از یافته های مهم این پژوهش محسوب می شوند. آزمودن روش شناسی ارائه شده با قابلیت های تحلیلی متنوع، ضمن ارائه توصیه های لازم برای پژوهش های بعدی از دستاورد های دیگر تحقیق می باشند.
بررسی نحو فضایی ساختار محله های سنتی با نگرش محرک توسعه (نمونه موردی: محله حاجی شهر همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جایگاه محله ها در سطح شهرها، همواره بسیار مهم و تأثیرگذار بوده است و محله های سنتی به علت داشتن قدمت طولانی در معادله های شهری، اهمیت بیشتری داشته اند. امروزه به علت توسعه های شهری بی برنامه، لجام گسیخته و منقطع، محله های سنتی نیز کارکردهای پیشین، پویایی، سرزندگی و منحصربه فردی خود را ندارند؛ ازاین رو، بازگرداندن کیفیت های مطلوب محلی، رونق فعالیت های منسجم اجتماعی و بهبود شرایط کالبدی، اقتصادی و فرهنگی محله های سنتی بسیار ضروری است. محرک توسعه به عنوان رویکردی مؤثر و منعطف در حوزه بازآفرینی شهرها در پی پاسخ مناسبی برای کیفیت بخشی دوباره محله های سنتی است. مداخله های هدفمند و حداقلی، مشارکت کنشگران اصلی و جامعه محلی، کوچک مقیاسی و زمینه گرایی از ویژگی های اصلی محرک های توسعه با عنوان سیاست های نوین شهری هستند؛ ازاین رو، روش پژوهش حاضر تحلیلی- تفسیری و مبتنی بر مطالعه های کتابخانه ای است که برای دستیابی به چارچوبی هدفمند در تحلیل نمونه موردی به روش نحو فضا با بهره گیری از نرم افزار اگراف و دپس مپ برای تفسیر چیدمان فضایی انجام شده است. هدف اصلی پژوهش، بررسی پیکره بندی فضایی در راستای شناسایی محدوده های اساسی، تأثیرگذار و مستعد برای تحریک توسعه ای هماهنگ با هویت و ساختار کالبدی، اجتماعی و اقتصادی محله است و نتایج پژوهش به اهمیت ویژه پیوندهای فضایی - عملکردی در ساختار اصلی محله های سنتی اشاره دارند. اتصال های قوی و منسجم کریدور اصلی محله از یک سو و هم پیوندی و یکپارچگی زیاد سازمان فضایی مرکز محله از سوی دیگر، شرایط مطلوب استخوان بندی محور اصلی بافت مسکونی محله حاجی برای تحریک توسعه را نشان می دهند. به نظر می رسد اقدام های محرک توسعه منطبق بر پیکره بندی فضایی، بازآفرینی بهتر و سریع تر محله های سنتی را رهنمون می شوند.
ارزیابی الگوی جرایم سرقت براساس پیکره بندی فضایی (مطالعه موردی شهر ورامین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش انتظامی سال بیستم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۷۹)
35 تا 66
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پیکره بندی فضایی، تأکیدی بر شکل گیری روابط فضای ی در یک مجموعه در مقایس ه باکیفیت فض ای واح د اس ت. تقوی ت ک ردن و پررنگ ک ردن نق ش ارتباط فضای ی، ای ن قابلی ت را ایج اد می کند که بتوان ب ه هر فضا یک نس بت اجتماع ی، اقتص ادی ی ا رفت اری داد. بنابراین تبیین اثرات چیدمان فضایی شهر بر روند وقوع جرایم سرقت هدف اصلی این پژوهش است. روش : پژوهش حاضر از نوع اکتشافی - تحلیلی است. جامعه آماری تحقیق وقوع مکانی جرایم سرقت و لایه خطوط محوری (خیابان ها) در شهر ورامین است. متغیرهای تحقیق انواع جرایم سرقت به تفکیک نوع جرم در مجموع با 765 فقره سرقت و لایه خطوط محوری 7242 عدد است. تحلیل فضایی جرایم در نرم افزار «آرک جی.آی.اس» بر پایه روش تخمین تراکم کرنل انجام شد. نقشه مربوط به پیکره بندی فضایی یعنی خطوط محوری بر پایه وضع موجود فضاهای شهری ورامین توسط نرم افزار «یو.سی.ال دپتمپ » تولید شد. لایه مربوط به جرایم و خطوط محوری در سامانه اطلاعات جغرافیایی همپوشانی گردیده است که در این نقشه ها تحلیلی از پراکنش انواع جرایم سرقت در ارتباط با پیکره بندی فضایی شهر به دست آمده است. در نهایت سطح همبستگی بین شاخص هم پیوندی فضایی و انواع جرایم سرقت از طریق آزمون همبستگی پیرسون مورد سنجش قرار گرفت. یافته ها و نتایج: یافته های پژوهش نشان می دهد که بین میزان وقوع جرایم فرصت طلبانه (سرقت) با شاخص های پیکره بندی فضایی یک ارتباط مثبت برقرار است، به نحوی که با افزایش سطح هم پیوندی وقوع جرایم سرقت کاهش یافته است؛ اما بررسی تفصیلی میان انواع جرایم و سطوح هم پیوندی فضایی نشان می دهد که هم پیوندی بالا تنها در جرایم سرقت خودرو، موتورسیکلت، اماکن عمومی و تجهیزات شهری روند کاهشی داشته است و عمده این نوع جرایم به صورت پراکنده بوده یا در مناطق با عمق بالا روی داده است ولی در سرقت اماکن خصوصی و مغازه هم پیوندی فضایی بالاتر روند وقوع جرم را افزایش داده است. با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که نوع همبستگی یا رابطه چیدمان فضا و میزان وقوع جرایم با توجه به ماهیت جرم متفاوت است.
امکان سنجی قابلیت پیاده مداری شبکه معابر شهری بخش مرکزی شهر قم با استفاده از مدل ویکور و تئوری چیدمان فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیایی برنامه ریزی شهری دوره ۶ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲
427 - 449
حوزه های تخصصی:
بخش مرکزی شهر قم به دلیل وجود حرم حضرت معصومه (س)، علاوه بر محل سکونت جمعیت زیاد و متراکم، روزانه پذیرای زائران زیادی است؛ از این رو تبدیل برخی خیابان های منتهی به حرم به خیابان های پیاده مدار می تواند احساس امنیت، ایمنی و تعامل اجتماعی را افزایش دهد و سبب تقویت حس معنوی عابران شود. براین اساس، پژوهش حاضر با هدف امکان سنجی قابلیت پیاده مداری خیابان های بخش مرکزی (منطقه 7) شهر قم مبنی بر روش چیدمان فضا صورت گرفت.پس از مطالعه مبانی نظری و ادبیات پژوهش، از چهار شاخص مهم و تأثیرگذار بر پیاده مداری و حرکت پیاده، یعنی «پیکره بندی فضایی»، «نفوذپذیری»، «دید و منظر» و «کاربری زمین شهری» استفاده شد. پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی و کاربری است که داده ها و اطلاعات مورد نیاز آن با روش میدانی و اسنادی گردآوری شده است. برای تهیه، ترسیم و تجزیه و تحلیل این داده ها و اطلاعات، از مدل ها، روش ها و نرم افزارهای مختلفی استفاده شده است. از جمله نرم افزار UCL Depthmap10، AutoCAD، ArcGIS، Excel، مدل آنتروپی شانون برای وزن دهی به شاخص ها، و مدل VIKOR برای رتبه بندی شاخص ها. براساس نتایج پژوهش حاضر، مؤلفه های پیکره بندی فضایی از جمله هم پیوندی کلان، هم پیوندی محلی، میزان عمق، تعداد اتصال، خوانایی خیابان ها، میزان کنترل، میزان انتخاب و قابلیت دسترسی فضایی از عوامل مهم و تعیین کننده پیاده مداری فضاهای شهری و حرکت پیاده است و تأثیر بسزایی بر قابلیت پیاده مداری خیابان ها در بخش مرکزی (منطقه 7) شهر قم دارد. همچنین نتایج و یافته های مدل ویکور به منظور اولویت بندی خیابان ها براساس شاخص های انتخابی نشان می دهد خیابان انقلاب از نظر قابلیت پیاده مداری در اولویت اول قرار دارد. از این نظر خیابان ارم در اولویت دوم، خیابان های 19 دی (باجک) و طالقانی به ترتیب در اولویت سوم و چهارم و خیابان امام خمینی در اولویت آخر قرار دارند.
تحلیل ساختار فضایی شهر با تأکید بر خصلت همپیوندی و اتصال فضایی در کلان شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی شهری سال دهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۷
25 - 40
حوزه های تخصصی:
ساختار فضایی حاکم بر شهرها به روابط متقابل و عوامل مختلفی بستگی دارد و این روابط در مقیاس شهری بزرگ، دارای پیچیدگی و درهم تنیدگی خاصی است. لذا اهمیت نگرش به ساختار فضایی شهر، دارای اهمیتی زیادی است. کلان شهر تبریز همچون سایر کلان شهرهای ایران با رشد سریع جمعیت مواجه بوده و این مسئله باعث پیچیدگی های کالبدی و فضایی و در نتیجه موجب پیچیدگی شناخت و تحلیل سازمان و ساختار فضایی آن شده است؛ هدف اصلی پژوهش حاضر شناخت ساختار فضایی کلان شهر تبریز با روش چیدمان یا پیکره بندی فضایی است. روش پژوهش به صورت کمی و از نوع توصیفی-تحلیلی است. محدوده مورد مطالعه کلان شهر تبریز و واحد تحلیل محورهای اصلی و شریان های درجه یک و درجه دو شهر بوده است. داده های مورد استفاده در پژوهش حاضر به روش کتابخانه ای و میدانی گردآوری شده است. روش تجزیه وتحلیل داده های به دست آمده با استفاده از تکنیک تحلیل چیدمان فضا و تحلیل اصول هم پیوندی، اتصال و انتخاب بوده است. همچنین بعد دیگر روش تحلیل توجه به ابعاد عملکردی فضا در قالب پراکندگی کاربری های تجاری و خدماتی و همچنین نظریه حرکت طبیعی بوده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که هم پیوندی مسیرهای منتهی به مرکز شهر و بخصوص بازار مرکزی شهر به میزان 85/0، بیشتر از سایر بخش های شهر است و این هم پیوندی در محور امام خمینی (ره) و محورهای منتهی به آن از میزان بیشتری برخوردار بوده است. از نظر اصل اتصال و انتخاب نیز دو محور امام خمینی (ره) و 22 بهمن با مقدار 21 و 2/1 از میزان بالاتری برخوردار است. در نتیجه انتقال عملکرد و تمرکز حرکت از مرکز شهر به طرف غرب در امتداد مسیرهای اصلی و امکان شکل گیری هسته های عملکردی در طول این محورها پیش بینی می شود.
پیکره بندی فضایی، ادراک تراکم و کیفیت محیطی در شهرک های مسکونی (مطالعه موردی: شهرک بهشتی شهر همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش سرزمین دوره یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۲۰)
127 - 155
حوزه های تخصصی:
طبق نظر پژوهشگران تراکم ادراکی به صورت تخمین تعداد مردم و فعالیت هایشان، یعنی شدت حضور مردم در فضا تعریف می شود که بر مبنای تعدادی نشانه در محیط، قضاوت می شود و با نوع طراحی محیط، فرهنگ و نشانه های محیطی مرتبط است. درنتیجه محیط تأثیر زیادی بر ادراک تراکم می گذارد که آن را به صورت پیکره بندی فضایی بررسی می کنیم. به عبارتی پیکره بندی، مجموعه ای از روابط بین فضاهایی است که در یک موقعیت ویژه در زمان وجود دارند و بر ادراک تراکم توسط شهروندان و کیفیت محیطی تأثیرگذارند. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف استفاده از ابزار تراکم در برنامه ریزی شهری و تلاش برای ایجاد محیطی مطلوب برای ساکنان شهرک مسکونی شهیدبهشتی شهر همدان انجام شده است. نوع تحقیق کاربردی و روش آن توصیفی است. گردآوری اطلاعات از طریق مشاهده و پرسش نامه تنظیم شده با طیف لیکرت است. جامعه آماری تحقیق در شهرک بهشتی شهر همدان برابر با 7652 نفر است که حجم نمونه از طریق فرمول کوکران و برابر با 366 نفر انتخاب شده است. تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از طریق محاسبات شاخص فاصله فضایی (SOI) و آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه و تحلیل رگرسیون چندگانه (HMR) صورت گرفته است. درنهایت مشخص شد که هرچه شاخص فاصله فضایی (SOI) پایین تر باشد، یعنی هرچه فضا محصورتر و فشرده تر باشد، کیفیت محیطی پایین تر و برعکس، هرچه این شاخص (SOI) بالاتر باشد، یعنی میزان گشودگی و گستردگی بالاتر و درنهایت کیفیت محیطی بالاتری نیز دارد. درنتیجه پژوهش حاضر به ارائه چارچوب مفهومی درخصوص برنامه ریزی و طراحی پیکره بندی فضایی استاندارد و مناسب فضای شهری با توجه به میزان ادراک شهروندان در راستای بهبود کیفیت محیط شهری پرداخته است.
واکاوی تعامل بین گونه های شکلی مسکن سنتی و ارتباطات فضایی با استفاده از ابزار نحو فضا (نمونه موردی: خانه های سنتی کاشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۶
153-179
حوزه های تخصصی:
شهر کاشان را می توان گنجینه ای از خانه های سنتی ایرانی دانست؛ خانه هایی که متعلق به دوره قاجار بوده و مقوله های اجتماعی فرهنگی و اقلیمی بیشترین تأثیر را در شکل گیری پیکره بندی فضایی این خانه ها داشته است . در ا ین پژوهش با محور قرار دادن ورودی، به تحلیل پیکره بندی فضایی در خانه های کاشان پرداخته شد. در مرحله اول، خانه ها به لحاظ شکلی و کالبدی در چهار دسته قرار گرفتند: خانه های تک حیاطه دوطرف حجم، تک حیاطه سه طرف حجم، خانه های تک حیاطه چهارطرف حجم و دوحیاطه چهارطرف حجم. در مرحله دوم تعداد ورودی ها، جایگاه ورودی ها به لحاظ افقی و عمودی و مسیر مستقیم و غیر مستقیم هنگام ورود به خانه ها مشخص شد، سپس به منظور تحلیل ورودی در هر دسته شکلی، از روش چیدمان فضا بهره گرفته شد. در همین راستا دو شاخص هم پیوندی و عمق قابل پیمایش (ارتباط بصری) در بستر این خانه ها مورد سنجش قرار گرفتند. در مرحله سوم نیز، عرصه بندی فضا های تابستان نشین و زمستان نشین خانه های هر دسته شکلی مبتنی بر نمودار توجیهی و تحلیل گراف نمایانی مورد بررسی قرار گرفت. فرضیه های اصلی پژوهش حاکی از این است که خانه های هر دسته کالبدی شکلی، ارتباطات فضایی شبیه بهکدیگر را رقم زده است، سازمان فضایی عرصهه زیستی ساکنان خانه ها در فصول تابستان و زمستان متفاوت اند. به علاوه رابطه مجموعه ورودی و فضای خانه ها در هر دسته مورد بحث قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهد که در هر دسته کالبدی، تفاوت هایی به لحاظ پیکره بندی فضایی وجود دارد به طوری که در هر دسته، خانه های عمیق و کم عمق به لحاظ بصری دیده می شود، اما معانی اجتماعی فرهنگی مشابهی در هریک از پیکره های کالبدی قابل مشاهده است که مطابق با ویژگی های فرهنگی و اجتماعی معماری ایرانی اسلامی در شهر کاشان شکل یافته است. همچنین، سازمان فضایی عرصه زیست ساکنان خانه ها در فصل تابستان و زمستان نیز متفاوت بود. در رابطه با ورودی در خانه های هر دسته، مشاهده شد که افزایش تعداد ورودی ها لزوماً موجب کاهش لایه بندی بصری خانه ها در هر دسته و در بین تمامی خانه ها نشده است.
خوانش نحوی تداوم و تغییر در پیکره بندی فضایی خانه های بومی شیراز، از عهد زندیه تاکنون با استفاده از داده های کمی نرم افزار «Ucl Depth Map»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
47 - 67
حوزه های تخصصی:
اغلب نظریه پردازان حوزه معماری بر این باورند که فرهنگ، یکی از عوامل موثر در طراحی خانه است. پیکره بندی فضایی خانه در یک منطقه می تواند فرهنگ ساکنان را حمایت یا مختل نماید. از این رو شکل خانه در معماری بومی، بیان درک محتوای زندگی انسان است. ضرورت این پژوهش بر اساس ابعاد زندگی خانوادگی و اجتماعی تبیین می شود. خانه های دوران زندیه و قاجاریه شیراز که بیشتر در محله سنگ سیاه واقع شده اند، جامعه آماری این تحقیق را تشکیل می دهند. تحقیق، از نوع ترکیبی است. هدف این پژوهش، خوانش سازمان فضایی خانه های بومی بافت قدیم شیراز است که با بهره گیری از نرم افزارهای نحو فضا (Space Syntax) و آنالیزهای تحلیلی گرافیکی (SPSS) صورت گرفته است. بر اساس استدلال های منطقی که از اطلاعات کمی حاصل از گراف های نمایانی خروجی نرم افزار Ucl Depth Map به دست آمد، نق اط قوت و ضعف خانه های بومی بررسی شد. با تحلیل اطلاعات به دست آمده، الگوی مناسب از لحاظ مفاهیم اجتماعی – فرهنگی که عناصر کهن در آن دخیل است، استخراج شد. با توجه به نتایج پژوهش، با ترکیب الگوی برگرفته از این تحقیق با الگ وهای سکونت مدرن، می توان برای خانه های آینده شهرهای تاریخی ایران الگوی جدیدی ارائه کرد. اهداف پژوهش خوانش سازمان فضایی خانه های بومی بافت قدیم شهر شیراز. تبیین الگویی مناسب برای مسکن معاصر بر اساس تحلیل کهن الگوهای خانه های دوره زندیه و قاجاریه شهر شیراز. سوال پژوهش فرهنگ (سکونت و اجتماعی) چگونه بر شکل گیری سازمان فضایی خانه های (زندیه و قاجاریه) شیراز اثر گذاشته است؟ نقش طراحان و برنامه ریزان معماری در عصر حاضر، برای استمرار ارزش های فرهنگی-اجتماعی محیط های بومی چیست؟ نرم افزارهای طراحی در این حیطه تا چه حد دخیل هستند؟
داده کاوی ساختار فضایی مسکن بومی قاجار؛ نمونه موردی: خانه جنگجویان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
163-171
حوزه های تخصصی:
اهداف: فضا هسته اولیه و اصلی در چگونگی رخدادهای اجتماعی و فرهنگی است. همچنین ارتباط بین فعالیت و فضا بیش از آن که در خصیصه های فضا به صورت انفرادی قابل تعریف باشد در ارتباطات موجود بین فضاها و نیز ارتباطات بین مخاطبان و تعاملات اجتماعی قابل درک و تعریف است. این پژوهش سعی دارد ضمن آشنایی با نظریه گراف و مبانی افزونه اسپیس سینتکس، با تشریح روابط ریاضی آن به ارزیابی معماری دوره قاجاریه پرداخته و رابطه بین همنشینی فضاها را در نمونه ای از خانه های قاجاریه اصفهان (خانه جنگجویان) مورد ارزیابی قرار دهد. روش ها: روش به کارگرفته شده در این پژوهش، توصیفی- تحلیلی با راهبرد نمونه موردی است؛ که برای کمی کردن آن از افزونه گرس هاپر و اسپیس سینتکس بهره گرفته شده است. پژوهش پیش رو برای اولین بار به معرفی ارزش کنترل در فضا می پردازد که دلالت بر تطبیق پذیری فضا به عنوان یکی از شاخص های انعطاف پذیری دارد. یافته ها: حیاط به عنوان نفوذپذیرترین فضا دارای بالاترین قابلیت در ایجاد انسجام فضایی و از بیشترین میزان کنترل بر دیگر فضاها برخوردار است و در نقطه مقابل فضاهای خدماتی از کمترین میزان انعطاف پذیری برخوردار است. نتیجه گیری: قرارگیری حیاط در لایه های میانی و ارتباط آن با فضاهای واسط از جمله راهروها، پلکان، فضاهای تقسیم کننده نقشی بی بدیل برای آن خلق کرده و منجر به انعطاف پذیری آن در پیکره بندی فضایی شده است؛ در حالی که در خانه های معاصر، قرارگیری حیاط در لایه های ابتدایی از اهمیت آن کاسته و این نقش به دیگر فضاها واگذار شده است.
اثرات پیکره بندی فضایی بر جدایی گزینی اجتماعی در بافت فرسوده گلستان، سبزوار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره هشتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۲
33 - 46
حوزه های تخصصی:
جدایی گزینی که به معنی جداشدن قسمتی از افراد یک مجموعه از دیگر افراد آن مجموعه است، یکی از معضلات بزرگ شهری است که یکپارچگی آن را به مخاطره می اندازد و مانع سازوکار درست شهر به عنوان کلیتی واحد می شود. برای مقابله با جدایی گزینی، رویکردهای مختلفی به اجرا در آمده است. آنچه که این پژوهش به عنوان رویکردی تحلیلی برگزیده، بررسی این معضل شهری از منظر محیطی، کالبدی و فضایی است. پشتوانه نظری این پژوهش برای بررسی جدایی گزینی، استفاده از تئوری نحو فضایی و مطالعه آن از دیدگاه پیکره بندی فضایی شهر است. این تئوری بر این عقیده استوار است که ساخت فیزیکی شهر و ساخت اجتماعی آن بر هم تأثیر گذاشته و از هم تأثیر می پذیرند. درهمین راستا محدوده کوی گلستان در شهر سبزوار به عنوان نمونه موردی انتخاب شده و هدف از این مطالعه کاهش جدایی گزینی اجتماعی با کمک درک ساختار فیزیکی این منطقه و ارائه راهکار برای بهبود آن است. همچنین این بررسی به دنبال درک شدت اثر متغیرهای نحوی بر پارامترهای غیرنحوی است تا از این طریق بتوان به دسته بندی مشخص از عواملی که بیشترین سطح تأثیر بر ساخت فیزیکی را دارا هستند، دست یافت. پژوهش از نوع اکتشافی و روش آن تلفیقی است و از هر دو روش کمی و کیفی برای پاسخ به سئوالات پژوهش استفاده شده است. روش کیفی به صورت میدانی با تکنیک مشاهده و ابزار چک لیست انجام شد و روش کمی با تحلیل فضایی خطوط محوری در محیط نرم افزار UCL Depthmap صورت گرفت. در این مطالعه متغیرهای نحوی به عنوان متغیرهای مستقل و متغیرهای غیر نحوی به عنوان متغیرهای وابسته مورد سنجش قرارگرفتند و در نهایت با کمک تحلیل رگرسیون خطی چند متغیره در نرم افزار SPSS، روابط آنها مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که متغیرهای نور و روشنایی، دید و منظر، گوشه های قابل دید، چگونگی دسترسی، عناصر دارای ارزش، ورودی ها و گشودگی ها، کیفیت ابنیه، قدمت بنا با متغیرهای نحوی دارای رابطه معنادار بوده و به ترتیب از بیشترین اولویت برخوردارند. براساس نتایج تحقیق، انتظار می رود با اعمال تغییرات بر روی این متغیرها بتوان به حداکثر تغییرات در ساخت فیزیکی و در نهایت به تغییر در ساخت اجتماعی دست یافت.
مطالعه تأثیر طرح های توسعه شهری بر پیکره بندی فضایی مطالعه موردی: محله سلطان میراحمد کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۵
33 - 46
حوزه های تخصصی:
در سده اخیر و در شهرهای تاریخی، طرح های توسعه شهری ازجمله طرح های جامع و برنامه های ساخت خیابان مسبب مداخلات وسیع و مشکلاتی از جمله از بین رفتن یکپارچگی بافت شهری بوده اند. این مداخلات در محلات تاریخی نمود بیشتری پیدا کرده است؛ زیرا همواره یکی از مهم ترین ویژگی های این محدوده ها، ساختار یکپارچه و انسجام اجزای آن به محوریت مرکز محله بوده و مداخلات شهری بدون شناخت ساختارهای فضایی به چند پاره شدن بافت و از بین رفتن انسجام درونی آن منجر شده است. در این مقاله به طور خاص پیامدهای ساخت دو خیابان فاضل نراقی و علوی بر روی ساختار فضایی محله سلطان میراحمد کاشان و مرکز آن مطالعه می شود. براین اساس این مقاله در پی پاسخ دادن به این پرسش هاست که ساخت دو خیابان بیان شده چه پیامدهایی در ارتباط با ساختار فضایی محله داشته و چه آسیب هایی را به آن وارد کرده است. برای پاسخ دادن به این پرسش ها، محدوده مورد نظر در سه مقطع زمانی مختلف و با توجه به تغییرات ایجاد شده، مطالعه و وضعیت آن طی سه دوره یادشده مقایسه شده است. روش تحقیق به کار گرفته شده در این مقاله توصیفی_تاریخی است و بر مطالعه ساختار فضایی شهر استوار شده و درعین حال یافته های مبتنی بر تکنیک اسپیس سینتکس با وضعیت فضای شهری و دسترسی ها در سه دوره یادشده مقایسه شده تا تصویر روشنی از تغییرات را آشکار کند. بنابراین برای دستیابی به تحلیلی دقیق از تغییرات رخ داده شده، مدل محوری شهر به کمک روش اسپیس سینتکس تحلیل شده و براین اساس داده ها در نرم افزارdepth Map مورد واکاوی قرار گرفته اند. تحلیل های صورت گرفته با تکیه بر ارزیابی دو متغیر انسجام و گزیده نشان می دهد که توسعه های شهری و ایجاد خیابان های جدید در درون و یا نزدیک محله سلطان میراحمد نتایج متفاوتی در پی داشته است. به نحوی که برخی از این خیابان ها توان بالقوه تبدیل شدن به هسته جدید در ساختار محله را پیدا کرده اند. از سوی دیگر در اثر تغییرات رخ داده شده، بخش های درونی محله و ازجمله مرکز تاریخی آن جایگاه خود را در ساختار فضایی محله، محدوده شهری پیرامون و کل شهر از دست داده و به مرکزی فرعی تبدیل شده اند.
بازتاب ساختار اجتماعی در پیکره بندیی فضایی مسکن با تاکید بر تئوری نحو فضا (مطالعه موردی:خانه های سنتی و معاصر بافت فرهنگی تاریخی تبریز)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جغرافیا و مطالعات محیطی سال دهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۸
47 - 64
حوزه های تخصصی:
خانه ها بعنوان اصلی ترین مکان زندگی انسان معاصر، می بایست به نیازها، ﺑﺎورﻫﺎ وارزشﻫﺎی ساکنان آن پاسخ دهند. شکل و کالبد فضا بر شیوه زندگی و رفتار انسان تاثیر می گذارد. دراین تحقیق به واکاوی پیچیدگی های روابط اجتماعی و فرهنگی در ساختار فضایی خانه های دوره سنتی و معاصر شهر تبریز، با استفاده از تئوری نحو فضا پرداخته شده است. تحقیق پیش رو تلاش می کند تا ازمنظر معیارهای نحو فضا، تغییرات عرصه بندی و ساختار فضایی خانه ها را استخراج و معرفی نماید. برای تحقق این هدف، پس از انتخاب نمونه موردی از بافت فرهنگی و تاریخی شهر تبریز، از نرم افزار ای گرف برای ترسیم و دسته بندی نمونه ها و تحلیل ساختار فضایی، و نمودار توجیهی آنها استفاده شده است. سپس شاخص های همپیوندی و عمق نسبی فضاها با استفاده از روابط ریاضی نحو فضا و شاخص های قابلیت دید، مخروط دید با استفاده از نرم افزار دپس مپ برای هر نمونه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که رابطه ای مستقیم میان متغیر ساختارهای اجتماعی با متغییر چیدمان فضا وجود دارد.این امر بدان معناست که شاخص های ساختارهای اجتماعی حاکم بر جامعه از جمله تعاملات، سلسه مراتب و محرمیت از ارزش های مهم معماری خانه های سنتی بوده ولی در خانه های معاصر به علت داشتن دیدگاه کالبدی صرف و عدم شناخت کافی از ساکنین و نیازهای آنها، تغییرات زیادی در بحث مسکن به وقوع پیوسته که منجر به عدم تعلق ساکنین به خانه شده است.
بررسی تأثیر تغییرات نظام فضایی خانه های مشهد بر سبک زندگی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجایی که سبک زندگی ناشی از رفتارها و فعالیت ها است، پژوهش در این زمینه تغییراتی را که در طول زمان رخ داده اند و همچنین فاصله میان آنچه نظام ارزشی در گذشته یاد می شد با آنچه امروزه تحقق می یابد را آشکار می سازد. بدین منظور این پژوهش تلاش می کند تا با استفاده از روش نحو فضا در خانه های برداشت شده از شهر مشهد در سده اخیر، به تحلیل نتایج حاصل بپردازد تا از این طریق تاثیر تداوم و تغییر در نظام کالبدی فضایی خانه های مشهد بر سبک زندگی مردم را مورد بررسی قرار دهد. این پژوهش با استفاده از روش ترکیبی شامل روش های توصیفی، تحلیلی و در نهایت استدلال منطقی با بهره گیری از ابزار مشاهده، برداشت، مطالعات کتابخانه ای و شبیه سازی به کمک نرم افزار تخصصی نحو فضا (UCL Depthmap) صورت گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد در دوره پهلوی اول و نیمه اول پهلوی دوم، در هر دو سازماندهی مرکزی و محوری بیشترین تغییرات در فضای باز (حیاط و تراس-ایوان) و کمترین تغییرات در این دوره مربوط به فضای نشیمن و اتاق بوده است؛ لیکن از دوره نیمه دوم پهلوی دوم تاکنون، توجه از فضای باز و بیرون به فضای درون به خصوص فضای عمومی و نیمه عمومی مانند نشیمن و پذیرایی معطوف می گردد. بنابراین در خانه های قبل از سال1340ه.ش، عملکرد حیاط به عنوان فضایی که بخشی از فعالیت های فرهنگی، اعتقادی، رسوم سنتی و فعالیت اجتماعی، تفریحی و سرگرمی در آن رخ می داد تغییر کرده و همان طور که نتایج حاصل از پرسشنامه ها نشان می دهند، از نیمه دوم پهلوی دوم به بعد این فعالیت ها در فضاهای دیگر خانه مانند پذیرایی- مهمان خانه و نشیمن رخ می دهند. از سال 1340ه.ش به بعد با ایجاد فضایی بعنوان اتاق کار، فضایی مختص فعالیت های معیشتی در خانه ها ایجاد گردید که این فضا در خانه های قبل از سال 1340ه.ش مشاهده نمی شود. همچنین در خانه های بعد از سال 1340ه.ش به بعد فضایی بعنوان نهارخوری نیز به خانه ها افزوده می شود که قسمتی از فعالیت های زیستی در آن رخ می دهد.
تحلیل و بررسی پیکربندی معماری فضاهای آموزشی مدارس ایرانی- اسلامی: مقایسه تطبیقی فضای عمومی و آموزشی در مدارس ایرانی اسلامی و مدلهای چیدمانی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴۶
۱۷۶-۱۴۷
حوزه های تخصصی:
در سالهای اخیر مقوله آموزش و پرورش بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. پژوهشهای این عرصه، درصدد ارائه اصول طراحی بهینه در فضاهای آموزشی هستند تا آموزش محیط- محور، اجتماع- محور و دانش آموز- محور (به منزله دستاورد آموزش و پرورش نوین) جایگزین آموزش معلم- محور شود. به این منظور از طریق روش تحقیق ترکیبی، شامل روش چیدمان فضایی و استدلال منطقی سه گونه محیط تعلیم و تربیت رایج در گذر زمان تحلیل شدند. در گونه اول دو مدرسه خطی البرز و فیروز بهرام، در گونه دوم، مدرسه های درونگرای خان شیراز و غیاثیه خرگرد و در گونه سوم، مسجد مدرسه های آقابزرگ کاشان و صالحیه قزوین برای مقایسه انتخاب شدند. از این رو ارتباط کلاس و فضای بیرونی، دسترسی، عرصه بندی بصری و فیزیکی، انعطا ف پذیری و خوانایی فضای آموزشی با تحلیل گراف نمایانی، گا م متریک و گام پیمایشی (عمق قابل پیمایش) در روش چیدمان فضایی سنجش و سپس به تحلیل تعامل فضای آموزشی (کلاس) و فضای بیرون از طریق مدلهای ارتباط فضایی راش، گروتر، مظفر و میرمرادی اقدام شده است. تناسبات حیاط در نمونه های مطالعاتی نیز مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های مقاله حاضر به صورت ارائه دو الگوی پیکره بندی فضایی در بناهای آموزشی آینده مطرح شد. هدف این مدلها، رعایت اکثر نقاط قوت چیدمانی در بناهای آموزشی معاصر و سنتی بوده و سعی شده است که با تمرکز بر محیط پیرامون دانش آموزان، مجموعه ای خوانا، دسترس پذیر، طبیعت گرا، فضاهای انعطاف پذیر و عرصه بندی بصری و فیزیکی ایده آل را برای کلاس فراهم آورد.
انطباق: راهکار استمرار الگوی فعالیت ها در تغییرات گونه شناسی مسکن روستایی اشکورات گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روستایی دوره دوازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۷)
590 - 607
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی سازوکار انطباق سیستم فعالیت ها با تغییرات پیکره بندی گونه های مسکن بومی و مهندسی ساز روستایی از طریق دسته بندی فعالیت ها و اندازه گیری داده های نحوی خانه ها بود. بدین منظور تعداد 382 خانه از دو گونه مسکن روستایی اشکور گیلان به صورت تصادفی طبقه بندی با توجه به روش مبتنی بر هدف و ملاحظات انتخاب شد. برای تحلیل فعالیت ها از مصاحبه ساختارمند، مشاهده و ثبت فعالیت ها استفاده گردید. همچنین جهت پیدایی تفاوت و مهم ترین فعالیت و مکان انجام آن آزمون مجذورکای، تحلیل بالونی و خوشه ای استفاده شد. نتایج به طورکلی نشان داد دو گونه مسکن از پیکره بندی های متفاوتی برخوردار هستند که باعث شده دسته بندی فعالیت ها، مکان رخداد آن ها و روابط بین آن ها در این مساکن متفاوت باشد؛ اما باوجود تغییر پیکره بندی فضایی سیستم فعالیت ها تغییر نکرده است و ساکنان خود را با فضاهای موردنظر انطباق داده اند. مشخص شد ساکنان از طریق دسته بندی فعالیت ها، انتخاب مکان خصوصیات مشابه و چند کارکردی کردن فضاها بدون حذف فعالیتی، خود را با تغییرات فضایی انطباق می دهند که این امر ناشی از قانونمندی های فرهنگی و اجتماعی است. توانایی انطباق پذیری ساکنان باعث شده از تمام فضاهای خانه استفاده کنند و به هماهنگی با محیط های مسکونی برای رفع نیازها، ارزش ها و رفتارهای خود بپردازند. یافته ها، ضرورت توجه به انطباق پذیری را در تحلیل های نحوی محیط های مسکونی مورد تائید قرار می دهند.
بررسی تغییرات سبک زندگی و تأثیرات آن بر کالبد معماری و پیکره بندی فضایی خانه های بومی (مطالعه موردی: خانه های بومی دوره قاجار و پهلوی شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیکره بندی فضای خانه در یک منطقه می تواند متأثر از سبک زندگی ساکنان آن منطقه باشد راپاپورت و الیور زمینه های اجتماعی- فرهنگی را به عنوان عامل مؤثری در شکل گیری معماری بومی می دانند و همان گونه که راپاپورت بیان داشته است، فضا دارای معنی است. از این رو بایستی الگوی سازمان دهی فضا و پیکره بندی آن به منظور فهم ارتباط بین طراحی فضاهای ساخته شده و ابعاد متأثر از نحوه زندگی ساکنان آن، مورد بررسی قرار گیرد . بنابراین می توان مسئله اصلی پژوهش حاضر را به این صورت بیان نمود که: سبک زندگی و الگوی رفتاری ناشی از آن و همچنین بررسی روابط اجتماعی، روابط خویشاوندی، ساختار خانواده و... چگونه بر شکل گیری فرم و پیکره بندی فضایی خانه های بومی تأثیرگذار بوده است . با توجه به جامعه آماری خانه های بومی شیراز که اکثراً در محله سنگ سیاه بافت قدیمی این شهر واقع شده اند با هدف خوانش نحوی و بهره گیری از نرم افزار نحو فضا(Space Syntax)،آنالیزهای تحلیلی گرافیکی ( SPSS ) که با توجه به استدلالهای منطقی که از اطلاعات کمی حاصل از گرافهای نمایانی خروجی نرم افزار Ucl Depthmapبه دست می آید نق اط قوت و ضعف آن را با تحلیل کیفی و کمی پیدا کرده، و جایگاه تغییرات شیوه زندگی را در کالبد معماری و پیکره بندی فضایی تفسیر می کنیم . خروجی این تفسیرها نتایجی است که از تعامل کیفیت های سبک زندگی و کمی شدن این کیفیتها با نرم افزار نحو فضا که در خانه های بومی شهر شیراز در دوره قاجار و پهلوی مورد بررسی قرار گرفته است، بدست می آید.
بررسی پیکره بندی فضایی بازارهای سنتی شهرها بر اساس تکنیک چیدمان فضا (نمونه موردی: بازار سنتی شهر قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازار به عنوان کانون اصلی اقتصادی و اجتماعی شهر سنتی ایرانی با تغییرات و دگرگونی های مختلفی مواجه بوده است، اما امروزه به عنوان یک فضای اجتماع محور نیز مدنظر قرار گرفته می شود. پیکره بندی فضایی که به نحوه چیده شدن فضاها در کنار یکدیگر و ارتباط متقابل آن ها با هم می پردازد در ارتقا کیفیت و کارکرد فضاهای معماری و شهری اثرگذار است. از این رو بررسی پیکره بندی فضایی بازارهای سنتی شهرها بر اساس تکنیک چیدمان فضا به عنوان یک فضای اجتماع محور که دارای سرزندگی هستند هدف اصلی پژوهش می باشد که در بازار سنتی قزوین به مورد ارزیابی قرار گرفته شده است.تحقیق حاضر بر اساس ماهیت و قلمرو موضوعی در حوزه تحقیقات کاربردی_توسعه-ای است و از نظر روش انجام تحقیق ترکیب روش شبیه سازی و توصیفی_تبینی می باشد. پس از گردآوری داده ها و اطلاعات نیز برای تجزیه وتحلیل آن ها از نرم افزار depth map و تئوری چیدمان فضا برای شناخت تاثیر پیکره بندی فضایی_کالبدی مطالعه موردی بهره برده شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که راسته ی بازار بدلیل دارا بودن سیستم محوری، خطوط دید طولانی دارای هم پیوندی بالا می باشد در نتیجه پیکره بندی تقویت و تعاملات اجتماع ارتقا می یابد. همچنین در با گذاشتن چهار سوق در محل تقاطع دو راسته بازار اصلی به نوعی فضای مقعر حاصل از تقاطع را تبدیل به فضای محدب نموده و موجب افزایش کارکرد اجتماعی بازار است.
بررسی تطبیقی نقش مؤلفه های پیکره بندی فضایی بر تعاملات اجتماعی در مراکز تجاری سنتی و معاصر شهر قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیکره بندی فضاهای معماری می تواند زمینه افزایش ارتباطات متقابل و مناسبات اجتماعی بین استفاده کنندگان از فضا را فراهم آورد. هم چنین، طراحی و پیکره بندی مناسب فضا در کنار پیش بینی فعالیت های زنده و جاذب منجر به تشدید استفاده از فضای شهری، تقویت ارتباطات اجتماعی و افزایش حس تعلق افراد به محیط شود.لذا در این مقاله به تبیین مؤلفه های پیکره بندی فضایی مؤثر بر تعاملات اجتماعی در مراکز تجاری سنتی و معاصر شهر قزوین پرداخته شده است. تحقیق حاضر در حوزه تحقیقات کاربردی_توسعه ای است و از نظر روش انجام تحقیق توصیفی-تحلیلی است که به صورت آمیخته انجام شده است. تحلیل کیفی با استفاده از خروجی نقشه های چیدمان فضا که شامل پیوستگی هم پیوندی، عمق و دسترسی و تحلیل کمی نیز مبتنی بر مطالعات پیمایشی پژوهش بر اساس ضریب همبستگی پیرسون انجام شده است.جامعه آماری نیز شامل کلیه کاربران استفاده کننده از فضا در بازار سنتی شهر قزوین و مجتمع تجاری البرز و مهر و ماه قزوین در نظر گرفته شده است که حجم نمونه کاربران استفاده کننده از فضا براساس حداقل حدنصاب تحقیقات توصیفی برابر 100 نفر به صورت تصادفی در نظرگرفته شده است. بر اساس نتایج پژوهش پیکره بندی فضایی بر تعاملات اجتماعی در سه فضای مطالعاتی که شامل بازار سنتی شهر قزوین، مجتمع البرز و مهروماه ، اثرگذار می باشد ولی با توجه به ضریب همبستگی محاسبه شده در بازار سنتی (322/0)، میزان اثرگذاری نسبت به مجتمع تجاری البرز و مهروماه کمتر است و در مجتمع تجاری البرز پیکره بندی فضایی بیشترین اثرگذاری را در کیفیت تعاملات اجتماعی کاربران داشته است.
معاصرسازی الگوی مسکن بومی اصفهان بر پایه تحلیل روابط غیرشکلی پلان، نمونه موردی: خانه جنگجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۱
185 - 203
حوزه های تخصصی:
معماری بومی به عنوان یکی از مهم ترین «اشکال سازمان دهی اجتماعی فضا» که فهم آن از طریق درک پیوند میان کالبد معماری و زندگی و فرهنگ جاری در آن ممکن می شود، بخشی از پیوستگی فرهنگی تاریخی معماری ایرانی را تشکیل می دهد که شناخت و بازیابی الگوهای رایج آن می تواند نقش مؤثری در پیشبرد تلاش معمار معاصر در حفظ هویت و اصالت فرهنگی در عین کارآمدی فضا و خلق میراث باارزش برای نسل های آینده ایفا نماید؛ همچنین معیاری در تشخیص ایرانی و غیرایرانی بودن الگوهای معماری نیز فراهم می آورد. در این راه تأکید می گردد این نگاه به معنی بازتولید الگوها و فضاهایی نیست که در روزگار معاصر از آن ها عبور شده است بلکه بیشتر به معنی فهمیدن نحوه ارتباط معماری با انسان و محیط پیرامونش و توسعه آن به فضای معاصر است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی با راهبرد نمونه موردی و بهره گرفتن از افزونه اسپیس سینتکس سعی دارد ضمن تشریح روابط ریاضی حاکم بر فضا در مفاهیمی چون عمق فضایی، ارزش کنترل، ارزش انتخاب، یکپارچگی و انتروپی، با ارزیابی و تحلیل رابطه بین همنشینی فضاها به کشف مفاهیمی که از معماری گذشته می تواند در معماری امروز نقش ایفا نماید، بپردازد. همچنین با مبنا قرار دادن ارزش های مورد اشاره و حفظ موقعیت و روابط میان فضاهای مختلف در گراف، یک الگو را به زبان معاصر بیان نماید. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که اگرچه تفاوت ساختاری بین معماری گذشته و معماری معاصر در ضوابط توده گذاری وجود دارد، می توان با استفاده از مفصل های ارتباطی و فضاهای بینابینی، پیکره بندی فضایی یک الگو را به فضای معماری معاصر تسرّی داد و امکان تداوم هویت معماری گذشته در معماری معاصر را فراهم آورد.