مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
مسیحیت
منبع:
موعودپژوهی سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳
91 - 106
حوزه های تخصصی:
مسأله مهدویت، انتظار مصلح کل و موعود منتظر از ویژگی های مختص دین اسلام نیست، بلکه همه ادیان و مذاهب و کیش های آسمانی مانند زرتشت، یهودیت، مسیحیت آن را پذیرفته اند. پیروان آیین های آسمانی در سراسر تاریخ محنت بار خود هر گونه خواری و شکنجه را به این امید برخود هموار کردند که روزی منجی ظهور خواهد کرد و آنان را از جمیع بلاها نجات خواهد داد. اعتقاد به منجی یکی از اصول پذیرفته شده در دین مسیحیت می باشد که در کتاب مقدس آنان منعکس شده است. در مسیحیت برای منجی القاب و ویژگی های مختلفی بیان شده که همگی بر عیسی(ع) پسر مریم انطباق دارند. او نبی، صاحب معجزه، نجات دهنده و رجعت کننده خوانده شده که با ظهور مجدد خود جهان را از تاریکی ظلم و جهل نجات خواهد داد. منجی مسیحیت دارای ماهیت نجات بخشی فردی و هم جمعی است. برای وی دو کارکرد قابل تصور است یکی مبتنی بر شخص او و دیگری بر عمل تاریخی اش. همین امر منجر به تصور دو گونه نجات و منجی شده است: 1. نجات سیال، شخصی و میانجی گرایانه، 2. نجات جمعی، زمان مند و منجی گرایانه. در گونه اول، عیسی(ع) با فدیه کردن خود رابطه میان انسان و خدا را اصلاح می کند و نقش میانجی را دارد تا منجی و در گونه دوم وی با بازگشت مجدد خود و تشکیل حکومت جهانی، عدالت را برپا کرده و پیام انجیل را به همه مردم می رساند و نقش منجی را دارد تا میانجی. در پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی و با مراجعه به کتب و مقاله های نوشتاری سعی شده اعتقاد به منجی در مسیحیت و کارکردهای مختلف عیسی(ع) و نقش و جایگاه وی، مورد تبیین و بررسی قرار گیرد.
چندخدایی از دیدگاه قرآن و عهد جدید و آسیب شناسی عهد جدید در این زمینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی گمان الهیات عهد جدید برخلاف الهیات قرآن کریم (که برتوحید بنا نهاده شده است)، مبتنی بر آموزه تثلیت است. این آموزه بر سه اقنوم مجزا، یعنی پدر، پسر و روح القدس مبتنی است. پدر در الهیات مسیحی همان روح خداوند است که ضرورتاً الهی است و روح القدس حقیقتاً خود خداست. پسر، عیسی مسیح است که برای رستگاری و نجات بشریت آفریده شده است. این سه اقنوم در میان متکلمان و متألهان مسیحی مبتنی بر نوعی چندخدایی و یا شرک نیست. هدف اصلی این مقاله پاسخ به این پرسش است که دیدگاه قرآن کریم و عهد جدید درباره چندخدایی و آسیب های مترتب بر آن در عهد جدید چیست؟ از این رو، برای فهم بهتر این موضوع، به رویکرد قرآن کریم نسبت به چندخدایی در مسیحیت نیز اشاره شده است.
بررسی سیر تاریخی شناخت علمی ادیان و پیدایش علم ملل و نحل در تاریخ و تمدن اسلامی برای همزیستی مسالمت آمیز
شناخت علمی ادیان ، از مظاهر تفکر اسلامی و از جمله نمونه های کاربرد عملی علم به مفهوم ساینس( science ) در تمدن اسلامی است زیرا تاریخ و تمدن اسلامی در واقع ترکیب تاریخ و تمدن ملل مختلفی است که در سراسر امپراطوری اسلامی از اسپانیا تا جنوب شرقی چین با اشکال مختلفی از فرهنگ و تمدن و دین و رنگ و اعتقادات و آداب و رسوم زندگی می کردند و شناخت علمی ضرورت طبیعی چنین تمدنی بوده است ، و ادوار تاریخ تمدن اسلامی نشان می دهد ، با وجود موارد بسیاری از درگیری فرقه ای و نژادی و ردیه نویسی ، الگوهایی نظری و عملی برای همزیستی مسالمت آمیز ملل در جوامع اسلامی ارایه شده است و از جمله علل شکوفایی تمدن اسلامی، تاسیس نهادها و تشکیلاتی برای تامین رفتارهای مبتنی بر هم زیستی مسالمت آمیز بین ملل بوده است. در تاریخ اندیشه اسلامی مبانی نظری، هم زیستی مسالمت آمیز به طور مبسوط د ر رویکرد تاریخی و تمدنی قران به پراکندگی جغرافیایی ادیان آمده است و در سیره ، رویداد تمدنی تاریخ جهان ،احتجاجات امام رضا با ملل و نحل ،نمونه متمایزی از منطق گفتگو با اثر وجودی ولایت امام است که همچنان آتشی افروخته در مناظرات بین الادیانی و روابط مسالمت آمیز با اهل کتاب است که هم زمان با تاسیس بیت الحکمه در بغداد و پذیرش و ترجمه و توسعه تمدن یونانی و سریانی و ایرانی و هندی است که با گفتگو و تعامل و تبادل مسالمت آمیز اسلام با ملل مختلف مسیحی ، زرتشتی ، یهودی و هندو ئیزم همراه بود و نتایج مثبت تمدنی داشت و محصول آن پیدایش تمدنی جوان و نوین از ترکیب تمدن های پیر باستانی بود،مورخان تاریخ تمدن جهانی مانند سارتن و دورانت و توین بی ، زمینه فرهنگی زندگی مسالمت آمیز بین پیروان ادیان ر ا که اسلام در قرون وسطی ایجاد کرد را عامل حرکت تاریخ و تمدن بشری دانسته اند . پژوهش حاضر توصیه های تاریخی به همزیستی مسالمت آمیز را که منجر به علم دین شناسی و پیدایش علم ملل و نحل به مفهوم ساینس در تمدن اسلامی شد را بررسی کرد ه است ،علمی که همواره می تواند عامل گفتگو وتعامل و زمینه نظری رفتار مسالمت آمیز بین ملل باشد .میراث مکتوب دین شناسی نشانه رفتار تئوریک برای فهم ادیان و بخشی از سیره علمی در تمدن اسلامی است ، بویژه در شهرهای مسیر بازرگانی راه ابریشم از کانتون تا بلنسیه ،راه اتصال شرق و غرب جهان و مثل اعلای هم زیستی پیروان ملل در طول تاریخ جهان است ، در ادوار تمدن اسلامی بویژه در عهد دولت فاطمیا ن در شرق و موحدان در غرب، هم زیستی ملل در شهرهای مصر وشام و آندلس و اسپانیا دوره اسلامی بویژه قاهره و اشبیلیه پیشرفت کرد زیرا ملل مختلف مسیحی و یهودی و مسلمان با فرهنگ ها و مذاهب مختلف در آن جا زندگی می کردند و محی الدین عربی آندلسی و ابن رشد مشاور خلیفه موحدی تلاش کرد ند تا الگوهایی نظری برای همزیستی ادیان ارایه دهند ، این روابط ادیان در محدوده شهر های مدیترانه غربی در سواحل افریقیه در دوره دولت حفصیان و بویژه در سیسیل عهد فردریک دوم ، شدت گرفته است . با سقوط آندلس ونابودی جوامع اسلامی آن جا که نماد تجربه تاریخی بشر در هم زیستی ادیان بود ، اشکال جدیدی از برخورد و شناخت ادیان در زیر سایه استعمار پرتغال و اسپانیا وانگلیس که جهان را بین خود تقسیم کردند، شکل گرفت و اما در شرق با ورود سلاجقه و اتابکان و دول صلیبی و ممالیک ، شناخت و تقریب نظری ادیان کاهش پیدا کرد ولی در ادوار مغولان و ایلخانی ایران و عهد صفویه شناخت و مطالعات مربوط به هم زیستی ادیان رونق گرفت،در اصفهان پایتخت پر تسامح سلطنت صفویان که ملل مختلف در آن زندگی می کردند ، با وجود نهضت ردیه نویسی در شرق و غرب جهان ،آثار آکادمیک بسیاری برای شناخت و همزیستی مسالمت آمیز ادیان تولید شد در آثار فلسفی و عرفانی ملاصدرا ، به شیوه محی الدین و مولانا ، ادیان ، فهم های متفاوت از حقیقت واحد است، عملیات شناخت ادیان در دوره معاصر و قاجار با قبض و بسط بیشتری در قالب نخستین برخوردهای فرهنگی سیاسی و نظامی و تحقیقات شرق شناسی و مقتضیات مربوط به مدرنیسم ، استمرار پیدا کرده است . تا کنون الگو های متفاوتی از گفتگو و هم زیستی مذاهب و فرهنگ ها ارایه شده است .سوال پژوهش حاضر این است که آیا امروزه فقط قدرت پول است که در الگوی جدید راه ابریشم ملل با ادیان مختلف را مجبور به هم زیستی مسالمت آمیز کرده است یا هنوز علائق و ارزش های علمی در قالب فلسفه های مضاف دین می تواند فعال باشد و آیا الهیات جهانی برا ی روابط مسالمت آمیز بین ادیان در آینده وجود دارد؟
رهیافتی مقایسه ای بر اندیشه های اسلامی ابن سینا در هماوردی فکری افکار مسیحی توماس آکویناس در مورد سعادت
هر غایت مندی آفرینش و اینکه آدمی در جهت نیل به مقصود والایی در تکاپو باشد همواره دغدغه فکری آدمی از ابتدای حیات بوده و اندیشمندان بسیاری را به بحث و تکاپو در این باره کشانده است. ابن سینا از بزرگان فلسفه اسلامی است که با تأثیر و الهام بسیار زیادی که از منابع اسلامی داشته، سعادت غایی را در جهت کسب رضای الهی و سکنی گزیدن در جوار او تبیین نموده است. توماس آکویناس نیز با بهره گیری از آموزه های مسیحی به تبیین سعادت پرداخته و آن را با گناه اولیه و هبوط آدمی پیوند می دهد. بررسی و مقایسه افکار ابن سینا و آکویناس به عنوان دو اندیشه از دو دین مختلف که تأثیر بسیار زیادی بر افکار و اندیشمندان بعد از خود گذاشته اند و آشنایی با مغایرات و اشتراکات دینی آنان در این باره امری است که می تواند ما را با اندیشه های آنان در باب سعادت و تقریرات صورت گرفته از آن آشنا کند. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی مفهوم لغوی و اصطلاحی سعادت و همچنین چیستی سعادت، مراتب سعادت و سعادت عظمی و اینکه چگونه می توان بدان دست یافت؛ از دیدگاه ابن سینا و آکویناس پرداخته می شود و در نهایت نیز به مقایسه افکار این دو فیلسوف در این باره ختم می شود. ابن سینا و آکویناس سعادت را امری ذو مراتب می دانند که اعلی درجه آن مشاهده عقلی آفریدگار است که سعادتی ما فوق آن و لذتی که از آن حاصل می آید با هیچ خیر و کمالی قابل قیاس نیست.
مقایسه ساختار هندسی پلان های کلیسا با مساجد براساس اندیشه های دینی (نمونه موردی: کلیسای سرکیس مقدس تهران)
حوزه های تخصصی:
هندسه عامل بسیار مهمی در سازماندهی ساختار کالبدی بناهای عبادتگاهی با توجه به نحوه تفکر هر مکتب می باشد که به چگونگی حضور و رفتار انسان در فضای عبادی جهت می دهد. این مقاله در صدد یافتن ریشه های مذهبی موثر در هندسه ساختار کالبد عبادتگاههای اسلام و مسیحیت می باشد. در ابتدا یکی از مباحث مهم هندسه یعنی هندسه اشکال با پیگیری ریشه های دینی آنها در دو مکتب و چگونگی بروز آنها در معماری مسجد و کلیسا به صورت جداگانه بررسی شده است و در نهایت تلاش شده است تا مباحث اصلی مطرح شده در دو مکتب با هم قیاس شوند. به عنوان نمونه موردی مورد بررسی نیز کلیسای سرکیس مقدس تهران از نظر چگونگی تجلی مبانی مذهبی در شکل گیری ساختار هندسی پلان، مورد واکاوی قرار گرفته است. برای انجام این پژوهش از رویکرد تطبیقی با روش توصیفی تحلیلی و استدلال منطقی برای بررسی شباهت ها و تمایزات هندسه در ساختار مسجد و کلیسا استفاده شده است و سپس تلاش شده است تا ریشه های مذهبی مسیحی مربوط به ساختار هندسه بنا در کلیسای سرکیس مقدس تهران مورد واکاوی قرار گیرد. براین اساس مشخص گردید که, اصل کلی در مکتب اسلام, اصل توحید است که این وحدت با کثرت موجودات رابطه علت و معلولی داشته و ظهور هندسی آن در تمامی اجزای بنا مشاهده میگردد. این مفهوم اساسی در عین حال با شکل مربع پلان مسجد که به دایره ای در سقف منتهی میشود, اهمیت حضور انسان در فضای غیرمرکزگرا و غیرمحورگرایی که به دلیل اهمیت توامان موعظه و عبادت فردی در اسلام در بسیاری موارد از فرم مربع خارج شده و به سمت مستطیلی بدون کشش و محور توسعه یافته است. اما در باور مسیحیان توحید مبتنی بر تثلیث می باشد که مسیح(ع) و در نبود او قدیسان در فضای کلیسا نقش میانجی میان عالم کثرات موجودات و وحدت خداوند را ایفا میکنند. فرمهای جهت دار, تقاطع اشکال, محاط شدن پلان در دایره و تناسبات استفاده شده در معماری کلیساها نیز همه در جهت تحقق این اصل کلی شکل گرفته اند.
بررسی نظریه خلق از عدم از نگاه اسلام، مسیحیت و یهود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۹۷
49 - 82
حوزه های تخصصی:
نظریه خلق از عدم (Creation ex Nihilio) نظریه رقیب «خلق از ماده ازپیش موجود» (Creation ex materea) یکی از بنیادی ترین مباحث در تاریخ اندیشه دینی و فلسفی است. این نظریه از لوازم ضروری و جدایی ناپذیر «توحید» در اسلام، مسیحیت و یهود است و از دیرباز تاکنون مهم ترین پرسش های مطرح در این زمینه، بحث چگونگی خلق اولیه از ﻋﺪم یا از ﺷیء دیگر بوده است. هدف این پژوهش تبیین، تحلیل و ارزیابی نظریه خلق از عدم در اسلام، مسیحیت و یهود است. این تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای و تدبّر در کتب مقدس ادیان و متون مربوطه انجام شده است. برخلاف عقاید اهل صُدفه، طبیعت گرایان، فلاسفه یونان و ارسطو- که با توحید مناقات دارد- در ادیان توحیدی، خالقیت، امری مسلّم و بدیهی است. پیروان ادیان براساس تعالیم ادیان الهی، متکلمان و اغلب فیلسوفان بر این باورند که خداوند این عالم را آفریده است جهان، آغاز دارد و آفرینش از نیستی به هستی به صورت خلق و ابداع از هیچ (مسبوق به عدم) یا خلق «لا من شیء بوده» است.
ارزیابی تحلیلی روش کلیسای کاتولیک در بسط عدالت اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلیسای کاتولیک با ادعای اصالت، جامعیت و مرجعیت، توانسته است قلمرو اجتماعی وسیعی در جهان امروز برای خود تدارک ببیند. روش این کلیسا برای بسط عدالت اجتماعی چیست و این روش تا چه اندازه می تواند کارآمد تلقی شود؟ هدف این مقاله، یافتن ابعاد مثبت و منفی روش کلیسای کاتولیک در زمینه بسط عدالت اجتماعی از راه ارزیابی تحلیلی آن است. مقاله پیش رو با معرفی و ارزیابی روش کاتولیک در این زمینه، با شیوه توصیفی تحلیلی نشان خواهد داد که اگرچه ضرورت بسط عدالت اجتماعی در مسیحیت کاتولیک مورد توجه قرار گرفته و سنت کاتولیک، به ویژه از شورای واتیکانی دوم، گام های مثبتی برای کمک به برقراری عدالت اجتماعی برداشته است، اما وجود برخی چالش ها و فقدان دستوراتی مشخص در این فرقه مسیحی برای مبارزه عملی با ظلم های اجتماعی، ارائه نظامی منسجم و موفق برای اجرای عدالت اجتماعی را با مشکل مواجه کرده است.
نسبت علم و دین در گذر تاریخ (دوره پیشارنسانس با تأکید بر اسلام و مسیحیت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طول تاریخ ِجوامع دینی، سرنوشت علوم به ویژه علوم عقلی همواره به به دست آموزه های إلاهیاتی آن جامعه بوده است از این نظر بررسی نحوه تعامل علوم به ویژه علوم عقلی با دین به معنای آموزه های إلاهیاتی دارای اهمیت است؛ اثر پیش رو که پژوهشی با رویکرد تاریخی است ضمن توصیف و تحلیل آراء مورخان درباره چگونگی تعامل علم و دین در دوره ماقبل تاریخ، یونان باستان و قرون وسطی در جهان مسیحیت و اسلام به این نتیجه می رسد که علم و دین در طول تاریخ همواره نسبت های پویا، دو طرفه و گوناگونی با یکدیگر داشته اند با این همه از زمان شکل گیری علوم، چه در یونان باستان و چه در قرون وسطی در عالم اسلام و مسیحیت همواره بین بخشی از آموزه های علوم به ویژه علوم عقلی با مواضع إلاهیاتی برخی از مذاهب دینی نوعی ناسازگاری وجود داشته است؛ با اینکه مسیحیت و اسلام هر دو در ابتدای ظهورشان سبب رشد علوم بودند و علوم- علوم عقلی- نیز روش لازم را برای تبیین تعالیم دینی در اختیار إلاهیدانان می گذاشت اما همواره نوعی ناسازگاری بین ساختار ذهنی - روانی مفسران آموزه های دینی و یافته-های علوم عقلی وجود داشته است.
بررسی ساحات وجودی آدمی از نظر موسی دلئون و یاکوب بومه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
115-142
حوزه های تخصصی:
انسان ابعاد و ساحات مختلفی دارد که فهم آن ها می تواند در شناخت ماهیت او نقش مهمی ایفا کند. به لحاظ اهمیت شناخت انسان تصمیم گرفته شد تا به روش توصیفی مقایسه ای، ابعاد وجودی انسان در دیدگاه دو عارف مطرح یهودی و مسیحی بررسی گردد. موسی دلئون، عارف یهودی، و یاکوب بومه، عارف مسیحی، از زوایای مختلف ساحات انسان را بررسی کرده اند. دلئون انسان را تجلی خداوند می داند که از طریق سفیره ها واسطه بین خدا و جهان است. او به ابعاد سه گانه روح انسان، منشأ و روابط آن ها اشاره کرده و رستگاری انسان را نتیجه اعمال او در جهان معرفی می کند. دلئون اتحاد انسان و خدا را امری موقتی دانسته و در توصیف آن از نماد های عاشقانه استفاده کرده است. به نظر بومه، انسان از جسم و نفس و روح تشکیل شده، جسم از زمین، نفس از صورت های فلکی و روح از خداست. جسم، نفس، روح و ذهن انسان با یکدیگر ارتباط دارند و هر جنبه از ساحت های وجودی انسان بر دیگر جنبه ها تأثیر می گذارد. انسان می تواند به مدد فیض الهی در مبارزه با خواهش های نفسانی به نجات دست یابد. با اینکه بومه از لفظ اتحاد عرفانی استفاده نکرده، به زندگی خدا در انسان اذعان می نماید؛ که این امر نوعی اتحاد عرفانی انسان و خداست.
ادبیات اقلیت ها و تردید در مسیحیت به عنوان فراروایت رستگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
382 - 413
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی نوع مواجهه نویسندگان اقلیت پسا استعماری با مسیحیت می پردازد. مسیحیت در طول تاریخ با فراروایت رستگاری و تولید روایت های استعماری عملاً در نقش نهادی ایدئولوژیک به دنبال باز تولید و تقویت گفتمان غالب استعماری به منظور نهادینه سازی فرمانبرداری و ایجاد سوژه های رام و منقاد در مستعمره بود. با ظهور دوران پسا استعمار و متعاقباً پیدایش گفتمان اقلیت ها، فراروایت مسیحیت به تدریج «اعتبار» خود را از دست رفته دید و «تردید» ها نسبت به ژست خیرخواهانه آن افزایش یافت. نویسندگان ادبیات / گفتمان اقلیت تعاریف جدیدی از مسیحیت به دست دادند. آن ها خواستار جدایی مسیحیت استعماری از لوگوس بودند و نتیجتاً آن را از فراروایت رستگاری تا مرز فراروایتی سیاسی از طریق ایجاد مدلول های واسازانه برای مسیحیت تنزل دادند. مقاله پیش ِرو خوانشی لیوتاری-دریدایی از گفتمان مربوط به مسیحیت اقلیت ها به دست می دهد و واکنش های مختلف مقاومت آنها را بررسی می کند و گفتمان های بدیل و رقیب را که در اَشکال پناه به دیگر فراروایت ها، بازگشت به دامان مسیحیت و احیای آیین ها و مذاهب بومی تبلور می یابد مورد ارزیابی قرار می-دهد.
مطالعه تطبیقی مفهوم نور در باور ارامنه تبریز (مسیحیت)، صابئین مندائی اهواز و مسلمانان
اسلام، مسیحیت و صابئین مندائی ادیانی الهی و توحیدی می باشند و نور در متون مقدس و باورهای پیروان این ادیان از اهمیت زیادی برخوردار است. در آیات مقدس قرآن، متون مقدس انجیل و متون مقدس صابئین مندائی، خداوند با عنوان نور معرفی شده است . هم چنین فرشتگان، پیامبران و بعد روحانی انسان نیز به نور منسوب شده اند و این وجوه نور در عناوین مختلف و به شکل های گوناگونی دیده می شود. این مهم موجب شده است تا در پژوهش حاضر مفهوم شناسی نور در ادیان اسلام، مسیحیت و صابئین مندائی و شناسایی وجوه اشتراک و افتراق مفهوم نور در ادیان اسلام، مسیحیت و صابئین مندائی به عنوان هدف پژوهش مورد توجه قرار بگیرد. در این راستا سؤالات زیر مطرح شده است: 1- نور در ادیان اسلام، مسیحیت و صابئین مندائی دارای چه مفهوم و جایگاهی می باشد؟ 2- مفهوم نور چه وجوه اشتراک و افتراقی در باورهای ادیان اسلام، مسیحیت و صابئین مندائی اهواز دارد؟ لازم به ذکر است برای پاسخ گویی به سؤالات مطرح شده اطلاعات کتابخانه ای و داده های اسنادی با رویکرد توصیفی- تحلیلی- تطبیقی بررسی شده است و نتایج پژوهش نشان می دهد خداوند در باورهای هر سه دین اسلام، مسیحیت و صابئین مندائی نور است و فرشتگان الهی ماهیتی نورانی دارند اما در دین صابئین مندائی بر فرشتگان و ماهیت نورانی ایشان بیشتر تأکید شده است درحالی که نقش حضرت محمد (ع) و حضرت علی (ع) در اسلام و حضرت عیسی مسیح (ع) در مسیحیت پررنگ تر است و بر مفاهیمی چون نور محمدی و نور ولایت و نیز نور مسیح بیشتر تأکید شده است.
ایده «کارل لُویت» درباره مبانی الهیاتیِ اندیشه تاریخی- سیاسی «روشنگری» در بستر سنت ضدروشنگری آلمانی و منتقدان آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۸
109-137
حوزه های تخصصی:
اندیشه «روشنگری» از همان آغاز در سده هجدهم به کانون تأمل و تفکر اروپایی تبدیل شد. واکنش ها به جریان روشنگری متفاوت بوده است. در نیمه نخست سده بیستم در آلمان، گفتار ضدروشنگری به واسطه متفکرانی مانند هایدگر، اشمیت، آدورنو، هورکهایمر و کارل لُویت، انتقادهایی رادیکال علیه اندیشه روشنگری در حوزهای گوناگون فلسفی، سیاسی و تاریخی مطرح کرد. در این پژوهش، براساس رویکرد «زمینه–متن محور» اسکینر به بررسی ایده کارل لویت درباره اندیشه تاریخی-سیاسی روشنگری خواهیم پرداخت. پرسش این پژوهش این است که «ایده کارل لُویت درباره مبانی الهیاتی اندیشه تاریخی-سیاسی روشنگری در چه زمینه ای شکل گرفت و مدعا و نیّت مؤلف در طرح آن چیست؟». می توان گفت که ایده لُویت در بستر سنت ضدروشنگری آلمان نیمه نخست سده بیستم شکل گرفت. او فلسفه مدرن تاریخ و مفهوم پیشرفت را صورت سکولارشده الهیات تاریخ و مفهوم مشیت می داند. لویت با این مدعا تلاش دارد تا اندیشه روشنگری را با طرح ریشه های الهیاتی برای آن، نامشروع و خطا معرفی کند. به نظر می رسد که تبعات پذیرش ایده لویت می تواند مفروضات اندیشه تاریخی-سیاسی مدرن به ویژه درباره مفهوم «پیشرفت» را با چالشی اساسی به عنوان سکولارشده مفاهیم الهیاتی مواجه کند. به این معنا که اندیشه مدرن توان طرح خود به عنوان اندیشه ای مستقل را ندارد. درمقابل، سانتو ماتزرینو، هانا آرنت و هانس بلومنبرگ، مبانی نظری و روش لُویت را مورد نقدهای اساسی قرار داده و آن را با تردیدهایی جدی مواجه کرده اند.
کفر «ثالِثُ ثَلاثَهٍ» و توحید «رابِعُ ثَلاثَهٍ» از منظر قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیری سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۶
203-222
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم با تعبیرهای مختلف از یک سو، به نفی شرک و چندگانه پرستی می پردازد و از سوی دیگر، مردم را به توحید و یکتاپرستی دعوت می نماید. نفی اعتقاد به « ثالِثُ ثَلاثَهٍ » درباره خدا و تاکید بر « رابِعُ ثَلاثَهٍ » بودن او، یکی از این راه هاست. ازمنظر قرآن کریم، تعبیر « ثالِثُ ثَلاثَهٍ » درباره خدا، بیانگر محدودیت، جسمیت و هم عرض بودن خدا با سایر موجودات و به تبع آن، اِسناد وحدت عددی به خداست؛ به طوری که اگر خدا به همراه دو نفر باشد، با آنها به شمارش درآمده، مجموع آنان سه نفر می شود. از این جهت، « ثالِثُ ثَلاثَهٍ » کفر و باطل است. این در حالی است که « رابِعُ ثَلاثَهٍ »، خدا را از محدودیت و هم عرضی با سایر موجودات دور داشته، وحدت او را غیر عددی می داند و به همین دلیل، اگر خدا با دو موجودی، معیت داشته باشد، سومی آن دو بوده، بر آنان احاطه قیّومی و عملی دارد، نه اینکه با آنها شمارش شود و به عدد و رقم آنان اضافه گردد. به همین دلیل، « رابِعُ ثَلاثَهٍ » نشانه توحید ناب بوده، درباره خدای سبحان به کار می رود.
بررسی رویکرد مسیحیت نسبت به مفهوم صلح با نگاهی بر نهج البلاغه
منبع:
صلح پژوهی اسلامی سال اول زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
37-70
حوزه های تخصصی:
انسان همواره بر مبنای عقل و فطرتش به صلح می اندیشیده است. ادیان الهی نیز همواره در پی رسیدن بشریت به صلحی پایدار و همیشگی بوده اند. همان طور که اسلام ناب پیام آور صلح و محبت است، مسیحیت ناب نیز چنین است. بررسی و مقایسه کتب آسمانی و عملکرد پیروان سه آئین الهی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) روشن می سازد گرچه پیامبران آن ها، پیام آوران صلح و رحمت بوده اند، ولی در میان پیروان آن ها در طول تاریخ شاهد وقوع جنگ های خونی، طولانی و پی در پی بوده ایم. لذا در این نوشتار نقش مسیحیت و پیروان این دین در رفتار با پیروان مذاهب دیگر مورد تحلیل قرار می گیرد. بررسی روابط بین الملل در آئین مسیحیت نشان می دهد که آنان همواره معتقدند که شریعت الهی حق، همان شریعت مسیح بوده و به جز مسیحیان هیچ گروهی اهل نجات نخواهند بود و با چنین بینشی روشن است که آن ها نمی توانسته اند با ملت های غیر مسیحی روابط دوستانه داشته باشند. نکته قابل توجه دیگر، برتری جویی و نژاد پرستی مسیحیان است چنان چه در آیاتی از قرآن کریم به این مسأله اشاره شده است. از جمله آن جا که ادعا می کنند ما فرزندان خدا هستی. مسیحیان، همه انسان ها را موظف به عمل بر اساس عهد جدید می دانند و همه مخالفان را دشمن خدا می دانند و در صورت رسیدن به قدرت، کمترین حقوقی برای آنان قائل نبوده اند. از نظر حضرت مسیح (ع) آن چنان که در متون موجود به ایشان نسبت داده شده است، احسان و محبت باید شامل دشمنان نیز بشود با این حال، حوادث تاریخی مسیحیت بیانگر این نکته است که آنان هیچ گاه به دستور حضرت مسیح (ع) مبنی بر محبت و دوستی نسبت به همه،ک حتی دشمنان عمل نکره اند.
تحلیل و بازشناسی انواع صهیونیسم براساس اندیشه موعود آخرالزمان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۸
31 - 52
حوزه های تخصصی:
صهیونیسم اندیشهای است که معتقد به تأسیس دولت یهودی در فلسطین در آخرالزمان است. این تفکر همواره با تفکر نجاتبخشی برای یهودیان همراه بوده؛ ازینرو صهیونیسم با آموزه موعود پیوندی ناگسستنی دارد. این مقاله تلاش دارد که با تعریف صهیونیسم و معرفی انواع آن در یهودیت و مسیحیت، به بررسی آموزه موعود بپردازد و بیان کند که در تمام انواع صهیونیسم (یعنی صهیونیسم دینی در یهودیت، صهیونیسم سیاسی_ دینی در مسیحیت، صهیونیسم سیاسی در یهودیت و صهیونیسم فرهنگی در یهودیت) همواره آموزه موعود نقش اساسی داشته است. همچنین در بررسی گونهشناسی موعود، تحلیل نماید که بازگشت صهیونیسم فرهنگی به صهیونیسم دینی در یهودیت است و صهیونیسم سیاسی یهودی ریشه در صهیونیسم سیاسی _ دینی مسیحیت دارد و تفاوت عمده این دو تفکر این است که تشکیل دولت یهودی در فلسطین در صهونیسم فرهنگی و دینی که برگرفته از شریعت یهودی و تورات و تلمود است، منوط به ظهور ماشیح و موعود است؛ اما در تفکر صهیونیسم سیاسی در یهودیت و نیز صهیونیسم سیاسی مسیحیت، تحقق دولت یهودی، قبل از ظهور موعود است و همین امر سبب اختلاف میان آنان است.
مفهوم، جایگاه و بازتاب انتظار و اهداف بازگشت مسیح (ع) در میان مسیحیان کاتولیک(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ر مشرق موعود سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۰
295 - 320
حوزه های تخصصی:
انتظار منجی، مفهومی مشترک در آموزههای ادیانی خصوصاً ادیان الاهی است که ضمن برخورداری از اصالت در کتاب مقدس آنان در میان پیروانشان نیز بازتاب اعتقادی و عملی دامنهداری داشته و دارد. در سنّت مسیحی به عنوان یکی از ادیان ابراهیمی نیز انتظارِ بازگشت دوباره منجی موعود، مفهومی کتاب مقدسی و انجیلی و زیربنای یک الاهیات فرجامشناسانه است که عیسی مسیح7 محور آن است و بازتاب آن در جایجای الاهیات و اخلاق مسیحی کاملاً مشهود است؛ اینکه یک مسیحیِ منتظر باید به عیسی7 اقتدا کند و خود را شبیه او سازد تا بعد از داوری نهایی در ملکوت الاهی همنشین او باشد، شاهبیت و غایت زیست اخلاقی و منتظرانه مؤمنان مسیحی است. این مقاله درصدد است با مراجعه به متون کلاسیک و معتبر در سنّت مسیحیت کاتولیک به عنوان اصلیترین شاخه مسیحیت، بازتابها و غایت این اعتقاد را در اعتقادات و حیات ایمانی کاتولیکها بکاود و از این رهگذر ضمن مراجعه مستقیم به منابع معتبر نزد آنان، ادبیاتی علمی جهت به کارگیری در مباحث تطبیقی و بینالأدیانی تأسیس و نیز مسیری بدون ابهام برای گفتوگوی کاربردی میان پیروان ادیان پیریزی نماید.
سیاست خلفای اموی در مواجهه با اهل ذمه شامات (41-132ه .ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استقرار خلافت اموی در منطقه شام وضرورت های اجتماعی آن قلمرو، سبب گردید تا سیاست های اجتماعی خلفا با توجه به واقعیات جامعه معاصر آنان تنظیم شود. در شامات افزون بر تنوع نژادی و قومی موجود، جماعات اهل کتاب حضور داشتند و به سبب توانمندی های اجتماعی و اقتصادی، عاملی تاثیرگذار در معادلات جامعه به شمار می رفتند. تعیین الگوی روابط بین حکومت و گروه های اهل کتاب و بررسی سیاست های خلفای اموی در ارتباط با اهل ذمه شامات مهم به نظر می رسد. حال این پرسش مطرح است که خلفای اموی در مواجهه با اهل ذمه شامات به ویژه مسیحیان چه سیاستی در پیش گرفتند؟ یافته های این پژوهش که با روش توصیفی و تحلیلی فراهم آمده است نشان می دهد که دو الگوی اساسی سیاست تسامح و مدارای مذهبی و اعمال محدویت ها خاص در مقاطعی بر مناسبات کلی حکومت امویان با اهل ذمه، یعنی مسیحیان حاکم بوده است.
عوامل موثر بر پیدایش و گرایش به بنیادگرایی
منبع:
دانش تفسیر سیاسی سال دوم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳
168-198
حوزه های تخصصی:
در چند دهه اخیر به دلایل مهمی همچون پایان یافتن جنگ سرد، گسترش شتابان جهانی شدن، گسترش ارتباطات، شاهد توجه بیش از اندازه پژوهشگران به مقوله بنیادگرایی هستیم. البته بنیادگرایی دارای اشکال گوناگونی است اما آنچه بیش از هر موضوعی مورد توجه قرار است بنیادگرایی مذهبی است که با ظهور داعش بسیار مورد توجه قرار گرفت. با این حال بنیادگرایی در مسیحیت، و یهود نیز وجود داشته است. وجه مشترک بنیادگرایی دینی کوشش برای احیای ارزش های مذهبی است. عده ای معتقدند که بنیادگرایی مذهبی، همچون گرایشی عمومی، محافظه کارانه و شورشی بر چرخش های هنجاری ناشی از مدرنیته است. از همین رو، این مقاله به روش تحلیلی و توصیفی به دنبال پاسخ به این پرسش است که عوامل موثر بر پیدایش و گرایش به بنیادگرایی چیست؟ یافته های پژوهش نشان میدهد که از یک سو نارسایی های محیطی جامعه و از سوی دیگر نگرانی از پیامدهای مدرنیته و جهانی شدن موجب تسری در حوزه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی شده و تلاش بنیادگرایان بازگشت به سنت برای حل این نارسایی ها است.
بررسی تطبیقی مسیحیت از منظر کانت و هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کانت و هگل هر دو معتقدند که مسیحیت از دل نظام اخلاقی یهودیت برخواسته است و هر دو سعی می کنند که اصول جزمی دین مسیحیت را به واسطه تعبیری عقلانی در فلسفه شان جای دهند. اما هگل با تمایز مستدلی که بین طرق اندیشه دینی و فلسفی قائل شده، فلسفه دینش در قیاس با کانت از عمق بیشتری برخوردار است. کانت دین مسیحیت را به عنوان یک دین وحیانی با دو لحاظ ممکن طرح می کند. یکی به عنوان دین طبیعی و دیگری به عنوان دین تعلیم شده. از طرف دیگر نگاهی که هگل در برن به مسیحیت دارد، همان دین تعلیم شده کانت است؛ به این معنا که اصول اعتقادی لوازمی دارند که با عقل قابل شناخت نیستند. تلقی هگل از مسیحیت در فرانکفورت را می توان با دین طبیعی کانت تطبیق داد، به شرط آنکه لفظ عشق را در آثار این دوره هگل تعبیر دیگری از مفهوم عقل در فلسفه کانت بدانیم؛ به این معنا که برای هر دو وجهی بنیادی قائل شویم که خود به خود موجه و پایه و اساس دیگر تعالیم هستند و هر دو محتوای اخلاق را از قالب شرع به درمی آورند و خودمحرک میشوند. مقاله حاضر با روش تحلیلی- توصیفی به این بررسی تطبیقی می-پردازد.
مطالعه تطبیقی علل و انگیزه های پدیده غلو از منظر قرآن کریم و عهدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از انحرافات مشترک و مشابه در حوزه ادیان آسمانی این است که با وجود هدایت های عقلانی و ارسال رسل و کتب الهی، انسان در گذر تاریخ به اسطوره سازی پرداخته و همت خود را معطوف به بزرگ نمایی از اشخاص، نمادهای دینی و اشیاء پیرامون خود نموده که در اصطلاح دینی به آن «غلو» گویند. ازآنجاکه عوامل فرهنگی و اجتماعی و اعتقادی متعددی در شکل گیری این پدیده دخیل بوده است، لذا هدف این نوشتار بررسی عوامل و زمینه های مشترک شکل گیری جریان غلو در عهدین و قرآن کریم می باشد. در این مقاله ابتدا به بیان تاریخچه، انگیزه و علل پیدایش غلو از منظر قرآن کریم و عهدین پرداخته شده و در ادامه، معیارهای مشترک شناخت غلو و اهداف مشترک مبارزه با غلو از منظر ادیان مذهبی مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهند که از جمله معیارهای مشترک شناخت غلو از منظر ادیان آسمانی، انتساب ربوبیّت و الوهیت به غیر خدا و انتساب صفات اختصاصی خدا به غیر او به صورت مطلق است. اهداف مشترک مبارزه با غلو در ادیان آسمانی نیز عبارت است از آزادی از قید و بندهای خرافی و غیرعقلانی و تعیین محدوده و قلمرو تقدیس پیامبران که در این مقاله به تفصیل با ذکر شواهد و مثال، بیان شده است.