مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
عصر مفرغ
منبع:
پیام باستان شناس سال ۸ بهار و تابستان ۱۳۹۰ شماره ۱۵
91 - 110
حوزههای تخصصی:
نخستین فصل کاوش در تپه علی یورد در تابستان و پاییز سال ۱۳۸۹ توسط گروه باستان شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر به انجام رسید. این تپه باستانی که یکی از بزرگ ترین و مهمترین مکان های باستانی منطقه است، در غرب شهر صائین قلعه و در حوزه ابهر رود در استان زنجان واقع است. هدف از کاوش در این محل مطالعه توالی فرهنگی حوزه ابهر رود و همچنین آموزش دانشجویان رشته باستان شناسی است. به همین جهت یک ترانشه پلکانی در دامنه شمالی تپه و یک گمانه آزمایشی در مرکز آن ایجاد شد که حدود نیمی از ارتفاع تپه لایه نگاری گردید. در نتیجه، این کاوش آثار و بقایایی از دوره اسلامی، دوره تاریخی و عصر مفرغ به دست آمد که در این نوشتار گزارش مقدماتی آن ارائه می شود. امید است با ادامه کاوش در فصل دوم بتوان لایه نگاری این تپه مهم را به انجام رسانید.
بازنگری گستره جغرافیایی توالی سفالی گودین III در زاگرس مرکزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱۹
73 - 92
حوزههای تخصصی:
سنت سفال منقوش تک رنگ گودین III، یکی از گسترده ترین سنت های سفالگری عصر مفرغ ایران محسوب می گردد که بیش از یک هزاره تداوم می یابد و سراسر حوزه جغرافیایی زاگرس مرکزی ایران را پوشش می دهد. در این تحقیق با هدف مطالعه گستره جغرافیایی مراحل توالی سفالی گودین III، مشخص گردید که این نوع سنت سفالگری در همان ابتدای ظهورش و همزمان با گودین III:6/ شوش IVA در سراسر حوضه جغرافیایی زاگرس مرکزی گسترش می یابد، به طوری که در این فاز از گسترده ترین حوضه توزیع برخوردار است، به علاوه سفال این فاز از نظر سبک شناسی دارای ارتباطات روشنی با سنت سفال منقوش تک رنگ همزمان در منطقه فارس است. از سوی دیگر، قطعات محدودی از سفال های این فاز در الحیبا در جنوب بین النهرین یافت شده است. بعد از پایان فاز III:6 گودین، با وضعیت متفاوتی مواجه می شویم، در حالی که در نواحی شمالی و شمال شرقی حوضه توزیع، شامل شرق کوه گرین، پیش کوه شرقی و دره های شمالی پیش کوه غربی، مراحل متوالی توسعه این نوع سنت سفالگری تا پایان این دوره به حیات خود ادامه می دهد؛ در نواحی جنوبی شامل پشتکوه، خوزستان و برخی دره های جنوبی ناحیه پیش کوه غربی، وضعیت متفاوتی حاکم است و همزمان با هر فاز، با وضعیت متفاوتی روبرو می شویم.
شواهدی جدید از عصر مفرغ جدید و عصر آهن در قلعه تپه ابهر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۲۰
69 - 82
حوزههای تخصصی:
حوضه آبریز ابهررود در شرق استان زنجان از مناطق کمتر شناخته شده باستان شناسی ایران است. قلعه تپه یکی از بزرگ ترین مکان های باستانی این حوضه بوده و در کناره جنوبی ابهررود قرار دارد. امروزه به علت تخریب گسترده قسمت زیادی از تپه باقی نمانده است. در سال ۱۳۹۰ قلعه تپه مورد کاوش باستان شناختی قرار گرفت که طی آن آثار قابل توجهی از دوره های مختلف به دست آمد. یکی از مهم ترین این آثار سفال های عصر مفرغ جدید و عصر آهن است. مدارک سفالی به دست آمده نشانگر حضور مردمان عصر مفرغ جدید و عصر آهن در این تپه است. وجود سفال های موسوم به پلی کروم عصر مفرغ در این محل نشانه ارتباط قلعه تپه با مناطق شرقی و دشت قزوین است. همچنین وجود سفال های خاکستری عصر آهن I در قلعه تپه می تواند نشانگر استمرار در استفاده از این محل از عصر مفرغ تا آهن باشد. وجود چندین ظرف سفالی سالم عصر آهن I و یک ظرف پلی کروم عصر مفرغ جدید نشان می دهد که در اواخر عصر مفرغ و اوایل عصر آهن از تپه برای دفن مردگان استفاده می کرده اند. در نهایت بر پایه یافته های سفالی در قلعه تپه می توان به چشم اندازی از ارتباطات فرهنگی مردم ساکن حوضه آبریز ابهررود، که همچون دالانی طبیعی دو منطقه فرهنگی شمال غرب و شمال مرکزی را به هم وصل می کند، با مناطق همجوار دست یافت. احتمالاً حوضه آبریز ابهررود به عنوان سهل ترین راه ارتباطی شمال مرکزی با غرب و شمال غرب، در طول زمان به تناوب تحت نفوذ فرهنگ های مناطق شرقی و غربی خود قرار گرفته است.
باستان شناسی مسیرهای ارتباطی عصر مفرغ و عصر آهن حوزه بیرانوند و زاغه لرستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲۱
41 - 58
حوزههای تخصصی:
شرایط مساعد جغرافیایی بخش های بیرانوند و زاغه لرستان طی ادوار مختلف عصر مفرغ و عصر آهن زمینه ساز شکل گیری محوطه های باستانی در این خطه گردید. این محوطه ها به واسطه راه مواصلاتی شمال به جنوب (شوش - هگمتانه) و شاخه های فرعیش توانستند با یکدیگر و دیگر محوطه های همجوار تبادلات فرهنگی اجتماعی و اقتصادی درون و برون منطقه ای برقرار کنند. بر اساس موقعیت قرارگیری محوطه ها نسبت به راه ها در هر مرحله از عصر مفرغ و عصر آهن که با کمک روش تجزیه و تحلیل GIS و مطالعه نقشه راه ها و پراکنش محوطه ها انجام پذیرفت گروه بندی چهارگانه ای حاصل گردید. این چهار گروه شامل قرارگیری محوطه ها در مسیر راه های فرامنطقه ای قرارگیری محوطه ها در حاشیه راههای فرامنطقه ای قرارگیری محوطه ها در مسیر راه های اصلی منطقه ای و قرارگیری محوطه ها در مسیر کوره راه ها یا راه های فرعی است. نتایج مطالعه این گروه بندی چهارگانه طی اعصار مفرغ و آهن، تأثیرات متقابل و دو سویه میان راه ها و محوطه های این محدوده را به اثبات رسانید.
نحوه ایجاد بافتها و فضاهای معماری عصر مفرغ (3000-1500ق م) در حوزه شمال-شرق فلات ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۶ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۹
۲۴۳-۲۳۳
حوزههای تخصصی:
فرهنگهای دوران مفرغ ایران از نظرتاریخی بطور نسبی اوایل هزاره سوم تا اواسط هزاره دوم ق م یعنی حدود 1500 سال را در برمیگیرد (3000-1500ق م). این فرهنگ روبه رشد به شاخصهایی در زمینه فن آوری ابداع چرخ سفالگری، نوآوری در فلزکاری مس، پیدایش خطوط آغاز ایلامی و ایجاد ساختارهای شهرنشینی دست یافته است. باتوجه به پیدایش مفرغ در این دوره ایجاد کارگاههای فلزکاری، میتواند به نوعی ایجاد بافتهای معماری صنعتی را نشان دهد. همچنین افزایش تجارت بین منطقه ای و فرامنطقه ای نشانه ای از ایجاد جوامع انسانی است که نیازمند فضاهای معماری مسکونی می باشند و در آخر تغییر الگوی تدفین در این دوره که از حالت تدفین مردگان در زیر محل مسکونی تغییر پیدا کرده است و به بیرون محل زندگی یعنی قبرستانها منتقل گشته اند حاکی از آن است که تحولی در جنبه های اعتقادی آنان ایجاد شده است و شاید این نیز دال بر ایجاد بناهایی مذهبی باشد. باتوجه به گستردگی مناطق تحت نفوذ فرهنگ عصر مفرغ در ایران، در این مقاله تنها به حوزه شمالشرق ایران که شامل مناطقی باستانی که آن زمان در قلمرو ایران بوده اند و اکنون از خاک آن جداگشته اند و چندین محوطه باستانی از جمله تپه حصار و... پرداخته میشود. درکل میتوان بافت معماری عصرمفرغ رابه سه دسته: اول- بناهای مسکونی، دوم- بناهای صنعتی و سوم- بناهای مذهبی تقسیم بندی نمود.
تجزیه و تحلیل کورگان ها و گورهای کلان سنگی مکشوف از محوطه های باستانی قفقاز جنوبی و شمال غرب ایران در عصر مفرغ
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
73 - 95
حوزههای تخصصی:
کورگان ها یا گورهای کلان سنگی، ازجمله گورهایی هستند که در عصر مفرغ و آهن در محدوده جغرافیایی وسیعی، یعنی شرق اروپا، آسیای میانه، آناتولی و شمال غرب ایران گسترش پیدا می کند. وسعت کورگان ها و اشیائی که از این گورها به دست آمده، نشان دهنده میزان جایگاه اجتماعی شخص متوفی بوده است. تدفین حیوانات نیز سنتی است که در این دوره در مناطقی چون: قفقاز، شرق آناتولی و شمال غرب ایران، افزایش چشمگیری پیدا می کند. هدف از این پژوهش، توضیح و تبیین کورگان ها، گورهای کلان سنگی و سنت قربانی حیوانات برای طبقات اجتماعی خاص در عصر مفرغ است؛ ازجمله پرسش های این پژوهش این است که، آیا در عصر مفرغ روابط تجاری بین منطقه قفقاز جنوبی و شمال غرب ایران وجود داشته است؟ و چرا گورهای کلان سنگی این دوره، در اندازه و تعداد اشیائی که از داخل گورها به دست آمده ، با یک دیگر متفاوت هستند؟ فرضیه پژوهشی حاضر در پاسخ به این پرسش است که با توجه به کشف سرپیکان های ساخته شده از ابسیدین و سفال های نوع ارومیه که از محوطه های عصر مفرغ شمال غرب ایران به دست آمده، می توان گفت در عصر مفرغ بین منطقه قفقاز جنوبی و شمال غرب ایران، روابط نزدیکی برقرار بوده است؛ هم چنین بزرگ بودن اندازه کورگان ها و اشیائی که از داخل این گورها به دست آمده، نشان دهنده جایگاه اجتماعی شخص متوفی بوده است؛ بدین معنی که افراد عادی دارای گورهای سنگ چین ساده و گورهای صندوقی بودند و قبور آن ها فاقد هدایای تدفینی بوده است، ولی افراد سطح بالای جامعه دارای گورهای بسیار وسیع بوده و در کنار صاحب گور، تعداد زیادی هدایای تدفینی به دست آمده است. در این پژوهش با استفاده از مشاهدات عینی و مطالعات کتابخانه ای، به بررسی کورگان های مکشوف از منطقه قفقاز جنوبی و شمال غرب ایران در عصر مفرغ، پرداخته شده است. نتایج نشان می دهند که کورگان های مکشوف از قفقاز جنوبی قدیمی تر از کورگان های به دست آمده از شمال غرب ایران هستند و در عصر مفرغ متأخر ارتباط فرهنگی و تجاری بین این دو منطقه وجود داشته است. بیشترین گورهای کلان سنگی عصر مفرغ متأخر فلات ایران، مربوط به منطقه اصلاندوز و پارس آباد در اردبیل و منطقه اهر و خداآفرین در آذربایجان شرقی است، که اکثر آن ها دارای شکلی مدور هستند و از درون بیشتر این گورها اجساد حیواناتی چون گاو، اسب و سگ به همراه هدایای تدفینی به دست آمده است.
توالی گاهنگاری دشت سیستان بر مبنای تاریخگذاری مطلق تپه یل (یلدا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نیمه دوم هزاره چهارم پیش از میلاد همگونی فرهنگی در مناطق وسیعی از فلات ایران شکل می گیرد که از آن به عنوان دوره یا افق آغاز ایلامی نام برده می شود. هم زمان با این افق، استقرار در شهرسوخته شکل می گیرد که در هزاره سوم پیش از میلاد وسعت شهر گسترش یافته و محوطه های اقماری متعددی در دشت جنوبی سیستان به وجود می آید. یکی از تپه های شاخص اقماری شهرسوخته، تپه یل یا طالب خان 2 بوده که در فاصله 11 کیلومتری جنوب این شهر قرار دارد. جهت شناخت کامل تر تحولات فرهنگی و الگوهای زیستی هزاره سوم پیش از میلاد در حوزه فرهنگی جنوب شرق ایران، نیاز است تا برخی از محوطه-های شاخص اقماری شهر سوخته مورد کاوش قرار گیرند تا به تحلیلی جامع تر دست پیدا کنیم. با توجه به برخی مشکلات و سؤالات موجود و همچنین آموزش دانشجویان رشته باستان شناسی دانشگاه زابل، تپه یل به مدت شش فصل کاوش شد. در هر کاوش باستان شناسی اولین سؤال مربوط به شناخت توالی فرهنگی هر تپه است؛ بنابراین طی کاوش فصل اول و دوم در تپه یل یکی از اصلی ترین اهداف، شناخت توالی فرهنگی محوطه و ارائه تاریخ گذاری نسبی و مطلق آن بود؛ که طی کاوش صورت گرفته چهار فاز استقراری شناسایی شد. در این مقاله سعی بر آن است تا با تحلیل مواد فرهنگی به دست آمده از کاوش های صورت گرفته و استفاده از نتایج آزمایش کربن 14 به گاهنگاری نسبی و مطلق این محوطه پرداخته شود. مهم ترین سؤالات عبارت اند از: توالی استقراری تپه یل هم زمان با کدام دوره های شهرسوخته بوده است؟ و با توجه به نتایج آزمایش کربن 14 تاریخ دقیق استقرار در این تپه مربوط به چه برهه زمانی است؟ جهت تاریخ گذاری مطلق نهشته های فرهنگی تپه یل، 5 نمونه زغال به آزمایشگاه مرکز باستان سنجی کورت انگلهورن ارسال شد که نتایج نشان می دهد این محوطه از حدود 2600 پیش از میلاد تا حدود 2300 پیش از میلاد یعنی هم زمان با شهرسوخته III و شهرسوخته IV مورد سکونت قرار داشته است. از آنجایی که یافته های سفالی فاز های جدید محوطه، قابل مقایسه با لایه های 1 و 0 شهرسوخته و تپه طالب خان 1 است، می بایست تاریخی قدیمی تر را برای دوره های III و IV شهر سوخته در نظر گرفت.
مطالعه فنی پیرامون نحوه ساخت و بازرسی خوردگی اشیاء فلزی عصر مفرغ مربوط به کاوش های گورستان شهر سوخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بقایای دولت شهری باستانی در محوطه ای باارزش از عصر مفرغ در شهر سوخته در ۵۶ کیلومتری زابل در استان سیستان و بلوچستان وجود دارد. در کاوش های گورستان محوطه شهر سوخته از یکی از گورهای حفاری شده در ضلع جنوبی محوطه 13 قطعه نمونه ی فلزی به دست آمده که تعداد چهار قطعه نمونه از آن در این پژوهش مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت. اهداف این پژوهش، شامل مطالعه و بررسی روش ساخت، ریزساختارنگاری و بررسی عناصر متشکله، هم چنین شناسایی فرایند خوردگی و بررسی وجود خوردگی فعال آثار به دست آمده است. بدین منظور از روش های میکروسکوپ الکترونی روبشی مجهز به طیف سنجی پراش انرژی پرتو ایکس (SEM-EDS) ریزساختارنگاری، رادیوگرافی و پراش پرتو ایکس(XRD) استفاده شده است. در نتایج به دست آمده، میزان متنابهی عنصر ارسنیک شناسایی شد؛ که نشان داد نمونه های مورد نظر، آلیاژ مس ارسنیکی است. هم چنین عناصر روی و سرب نیز شناسایی شد. می توان گفت با توجه به میزان عناصر شناسایی شده، نمونه های مورد مطالعه نسبتاً مشابه بوده و احتمالاً، منابع استحصال آن ها یکسان است؛ لیکن با توجه به خوردگی نسبتاً زیاد به قطعیت نمی توان به این نتیجه رسید. بررسی ریزساختاری نشان داد، روش ساخت در نمونه های مورد مطالعه مشابه یکدیگرند. اندازه دانه بندی ریز بوده و نشانه هایی از عملیات چکش کاری و تابکاری متناوب زیادی بر روی نمونه انجام گرفته است، مشاهده شد. هم چنین در بررسی های آسیب شناسی با میکروسکوپ الکترونی روبشی و متالوگرافی حفره ها و آخال ها و خوردگی بیرونی و داخلی در نمونه ها، مشاهده شده که محصولات خوردگی کوپریت، مالاکیت و تری هیدروکسی کلریدهای شامل پاراتاکامیت و آتاکامیت در آنالیزXRD شناسایی شد.
گونه شناسی و طبقه بندی شمشیرهای موزه بزرگ خراسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ و فرهنگ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۳
31 - 53
حوزههای تخصصی:
تکوین و توسعه تمدن ها از دوره پیش از تاریخ تاکنون، تا حد زیادی مدیون کشف فلز است. انسان هزاره ششم و پنجم ق.م. از فلز برای ساخت ابزار و سلاح استفاده می کرد که این عمل تا عصر حاضر نیز تداوم یافته است. با افزایش اطلاعات بشر، نقش فلزات در تحولات کشاورزی، حمل و نقل، هنر و صنایع اهمیت یافت. سلاح سازی و یا ساخت جنگ افزارهای فلزی، یکی از زیرشاخه های فلزگری محسوب می شود و تاکنون مطالعه ای متمرکز بر رزم افزارهای منطقه خراسان به دلیل کمبود مطالعات باستان شناسی در این منطقه، صورت نگرفته است. درحالی که با تأسیس موزه خراسان، برخی از جنگ افزارهای فلزی در مخزن موزه ملی ایران، به این موزه منتقل شد که در حال حاضر در مخزن موزه خراسان است و اغلب این اشیاء از قاچاقچیان عتیقه کشف شده و تاریخچه و گاه نگاری علمی برای آن وجود ندارد. موضوع پژوهش حاضر، گاه نگاری نسبی و شناخت بستر فرهنگی شمشیرهای مطالعاتی است. این اشیاء بخشی از مواد فرهنگی است که فاقد شناسنامه بوده و مطالعه علمی و بررسی گاه نگاری آن یکی از ضروریات است. به همین دلیل در پژوهش حاضر، ابتدا شمشیرهای این مجموعه رزم افزار، معرفی، توصیف، گونه شناسی شده و سپس با اتخاذ رویکرد مطالعه تطبیقی، جهت ارزیابی گاه نگاری و بستر فرهنگی شان، مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج به دست آمده بیانگر وجود پنج گونه متفاوت شمشیر فلزی است که گاه نگاری نسبی آن بر اساس مطالعه تطبیقی متعلق به عصرآهن تا اواخر دوره تاریخی است. جنس این اشیاء مفرغ، آهن و ترکیبی از این دو فلز است و از نظر فرمی و ظاهری شباهتی با نمونه های به دست آمده از مناطق شمال مرکزی، شمال غرب و غرب فلات ایران دارد که به خاطر نداشتن بستر باستان شناختی برجا، انتساب این اشیاء به منطقه ای خاص، چالش هایی را به همراه دارد.
گورتپه، میراث مشترک اوراسیا: کاوش در گورتپه قیه بوینو
منبع:
Caspian, Volume ۱, Issue ۲, July ۲۰۲۴
35 - 54
حوزههای تخصصی:
تدفین بخشی از فرهنگ معنوی و مادی انسان ها بوده که در هر منطقه و هر دوره ویژگی های متفاوت داشته است اما برخی از شیوه های تدفینی فراتر از یک منطقه و یا یک دوره مورد استفاده بوده است. ازآنجاکه نحوه خاک سپاری برخاسته از تفکرات، عقاید و فرهنگ جامعه است، با بررسی آنها می توان به بازسازی روند تکامل فرهنگی جوامع باستان پرداخت. گورتپه که ترجمه کورگان است، یکی از شیوه های تدفینی فراگیری بوده که در منطقه وسیعی از چین تا اروپا رایج بوده و از آن می توان به عنوان میراثی مشترک در منطقه اوراسیا نام برد. طی بررسی ها و کاوش های باستان شناسی صورت گرفته در ایران مشخص شده که در مناطقی از شمال غرب ایران نیز در هزاره دوم پ م این شیوه تدفینی رایج بوده است. در پی احداث سد احمدبیگلو در شهرستان مشگین شهر چندین گورتپه شناسایی شد که گورتپه قیه بوینو یکی از آنهاست. کاوش نجات بخشی این محوطه در سال 1399 به نگارنده اول این مقاله سپرده شد. هدف از کاوش نجات بخشی آثار و مستندنگاری بود که درنتیجه یک قبر کلان سنگی و بقایای پنج تدفین در کنار آن شناسایی شد. در این مقاله سعی برآن است تا براساس یافته های به دست آمده از کاوش با شاخصه های فرهنگی این منطقه در هزاره دوم پ م پرداخته شود. این گورتپه شامل یک تدفین اصلی با ساختار کلان سنگی بوده که در اطراف آن چندین تدفین به صورت ساده چاله ای دفن شده است. با مقایسه نسبی سفال های به دست آمده می توان اواسط هزاره دوم پ م را برای تاریخگذاری این گورستان پیشنهاد داد.
نقش زلزله در پراکنش محوطه های استقراری عصر مفرغ و آهن در شرق زاگرس مرکزی - ایران
حوزههای تخصصی:
زمین لرزه های باستانی همواره تهدیدی بالقوه برای سکونتگاه های نه چندان مقاوم در مناطق لرزه خیز محسوب شده اند؛ طبق نتایج مطالعات باستان شناسی یکی از الگوهای رفتاری بشر در مقابل این پدیده غیرقابل پیش بینی، تغییر دائمی محل سکونت خود بوده است. نظر به واقع شدن بخش عمده فلات ایران در یکی از پهنه های لرزه خیز کره زمین موجب می شود تا تحقیق و بررسی راجع به تأثیر این رخداد های طبیعی بر شیوه زیست انسان خصوصاً در دوران پیش ازتاریخ مورد مطالعه بیشتر قرار گیرد. در این راستا و با هدف میزان تأثیر این پدیده طبیعی در زاگرس مرکزی و به منظور آگاهی از نحوه واکنش انسان ها به این پدیده پرداخته شده است؛ پرسش اصلی در این پژوهش حول این محور است که، اساساً زمین لرزه های کهن در بافتارهای باستان شناسی چگونه و براساس چه شواهدی قابل شناسایی است ؟ و تأثیرات این پدیده مخرب بر تغییر الگوهای زیستی مردم در دوران پس از رخداد چگونه بوده است؟ برای گردآوری اطلاعات در این زمینه به یافته های مستند باستان شناسی حاصله از دو کاوش گودین تپه، کنگاور و تپه باباکمال تویسرکان از دوران مفرغ و تا پایان عصر آهن III پ.م. استناد شده است. در ادامه برمبنای شواهد ناشی از شدت تخریب ناشی از زمین لرزه سعی شده است تا نسبت به بازسازی مقیاس شدت زمین لرزه ها براساس مقیاس مرکالی اقدام گردد و در نتیجه نهایی مشخص گردید که وقوع زمین لرزه های مخرب با شدت بیش از 6 درجه در مقیاس ریشتر در منطقه مورد بررسی خصوصاً در عصر مفرغ و آهن بی ارتباط با تأثیر تغییرات اقلیمی ناشی از شدت ذوب یخچال ها و تغییر شرایط هیدرولوژی کره زمین نبوده است، ولی نهایتاً پس از دوره مفرغ متأخر عملا حوداث ناشی از این رخداد موجب فروپاشی نسبی بسیاری از استقرارها تا دوره آهن III گردیده است و عملاً در این برهه زمانی میزان جمعیت منطقه به حداقل ممکن کاهش یافته بود.
بررسی و مطالعه تطبیقی پیکرک های مادینه زنان عصر مفرغ در شرق ایران (مطالعه موردی: شهر سوخته و تپه حصار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۶)
5 - 28
حوزههای تخصصی:
در شرق باستان، پیکرک های انسانی و حیوانی مدل سازی شده از دوره مفرغ در حجم نسبتاً زیادی کشف شده است. پیکرک های گوناگون گلی، سنگی، استخوانی و ... از هر دوره و بافتی که به دست آمده باشند، همواره نگاه دقیق و موشکافانه ای را برای مطالعه می طلبند. این داده های مادی، می توانند گوشه هایی پنهان از آیین، افکار، آداب ورسوم و دغدغه های زیستی و اجتماعی مردمانشان را آشکار نمایند. پیکرک ها در بیشتر دوره های تاریخی تمدن بشری دیده شده اند. در این جس تار کوش یده ایم تا پیکرک های محوطه های شمال شرق و جنوب شرق ایران را مورد بررسی، تحلیل و تطبیق قرار دهیم. روش پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی و ابزار جمع آوری داده ها، کتابخانه ای است. در راستای شناخت هر چه بیشتر پیکرک های حوزه های موردبررسی، هدف اصلی پژوهش، کارکرد پیکرک ها و درنهایت ارتباط این داده ها با جامعه و اجتماع ساکنان شرق ایران است. نتایج حاصل شده نشان می دهد، پیکرک های انسانی جنوب شرق و شمال شرق ایران، علیرغم تفاوت در جغرافیای محل ساختشان یعنی شهرسوخته و تپه حصار، از لحاظ سبک ساخت، دقیقاً شبیه به هم هستند؛ به گونه ای که پیکرک های این دو حوزه، مسبک و به دور از واقع گرایی و درنهایت س ادگی ساخته شده اند و تنها تفاوت شان در می زان پخت آن ها است که در شمال شرق ایران پیکرک ها پخت بهتری نسبت به جنوب شرق داشته اند. ازلحاظ عملکردی این پیکرک ها در هر دو حوزه فرهنگی ایران دقیقاً شبیه به هم بوده و در ارتباط با زایش و باروری ایجاد شده و تشابهاتی را با پیکرک های محوطه های عصر مفرغ آسیای میانه ازجمله (آلتین تپه، نمازگاه، مهرگره) و محوطه تورنگ تپه دارند.
گسترش دامنه پراکنش سفال نوع گودین III در کرانه های شرقی دشت قروه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
37 - 52
حوزههای تخصصی:
به طور کلی، باستان شناسی پیش از تاریخ کردستان یا به عبارتی محل تلاقی حوضه دریاچه ارومیه و حوزه زاگرس مرکزی به نسبت ناشناخته باقی مانده است. از جمله این دوره های پیش از تاریخ که بسیار مورد بی توجهی محققان قرار گرفته دوره مفرغ و به ویژه دوران میانی و جدید آن است. با نگاهی به موقعیت جغرافیایی منطقه کردستان در غرب ایران متوجه می شویم که کردستان بین دو فرهنگ شاخص مطالعات دوران مفرغ غرب ایران یعنی فرهنگ موسوم به سفال نوع ارومیه و فرهنگ خابور در شمال و همچنین سفال نوع گودین III در جنوب واقع شده است. هسته اصلی پراکنش فرهنگ گودین III مربوط به زاگرس مرکزی و تا حدودی جنوب غرب زاگرس بوده و سبک ارومیه به همراه سفال خابور نیز مربوط به مناطق شمال غرب ایران و به خصوص حوضه دریاچه ارومیه است. علی رغم شناسایی محوطه های زیادی در داخل هسته اصلی این حوزه ها، تعداد محوطه های شناسایی شده خارج از آن ها و به ویژه حوزه گودین III بسیار ناچیز و انگشت شمار است. سفال های نوع گودین III به دست آمده از بررسی های اخیر تپه دینار وینسار در دشت قروه نشان می دهد که نمی توان حوزه پراکنش این فرهنگ ها و به خصوص فرهنگ گودین III را فقط به مناطق هسته ای محدود کرد. بر اساس نویافته های تپه دینار وینسار می توان دامنه پراکنش این فرهنگ را فراتر از هسته اصلی آن، یعنی از مناطق مرکزی و جنوب غرب زاگرس تا مناطق شرقی کردستان گسترش داد. بنابراین، به نظر می رسد که مهم ترین دلیل انگشت شمار بودن محوطه های دوره مفرغ میانی و جدید کردستان به روش های بررسی باستان شناختی بر می گردد تا وجود نداشتن استقرارهای این دوره در منطقه.