مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
محرومیت
گشوده شدن پنجره جمعیتی جوان متولدان دهه های 1360و1370 (نسل پرزائی) به روی جامعه ایران، در شرایط گذار اقتصادی- اجتماعی و در بستر تحولات فرهنگی و سیاسی چند دهه اخیر، به منزله فرصتی طلایی برای استفاده از پتانسیل رشد موجود درجمعیت جوان برای تحقق اهداف توسعه ملی محسوب می شود. متاسفانه، فقدان یا ضعف سیاست اجتماعی هدفمند، برنامه ریزی بلند مدت و اندیشیدن تمهیدات لازم برای نیازهای رشد، حمایت و تامین رفاه آنان در چرخه زندگی از کودکی تا بزرگسالی کارآمد و مستقل، موجب بروز تهدید ات مختلف علیه قشر (نسل) جوان مذکور و نیز جامعه در حال توسعه ایران گردیده است. در چنین شرایطی، سنجش و ارائه تصویری جامع از وضعیت جوانان در ایران در چارچوب رویکرد نوین و حقوق محور طرد و ادغام اجتماعی می تواند توجهات لازم را برانگیزد، شناخت وارزیابی دقیقتری از موقعیت و وضعیت اجتماعی - اقتصادی و مسائل جمعیت جوان به دست دهد و راهگشای سیاستگزاران و نهادهای متولی ساماندهی و مرتبط با امور جوانان باشد. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربی وضعیت جوانان درایران، درقالب مفهوم جهانی طرد اجتماعی و عملیاتی سازی آن، میزان طرد و محرومیت یا "عدم ادغام اجتماعی" جوانان در نظام اجتماعی (کلیت جامعه ) را در دو سطح عینی و ذهنی مورد مطالعه قرار داده است. مفهوم طرد عینی در سه بعد 1- محرومیت مادی، 2- محرومیت از حقوق اجتماعی اساسی و 3- محرومیت از ادغام اجتماعی- فرهنگی عملیاتی شده است. مفهوم طرد ذهنی نیز ناظر بر فاصله بین خواسته ها و انتظارات فرد با وضعیت و شرایط واقعی او می باشد. نتایج این پیمایش توصیفی- تبیینی که در سطح ملی و طی سال های 93-1391، برروی نمونه ای به حجم 4522 نفر از جوانان 15 تا 29 ساله، از 12 استان کشور -که به روش نمونه گیری خوشه ای احتمالی چند مرحله ای انتخاب شده بودند- با استفاده از پرسشنامه (استاندارد و بومی سازی شده ) به انجام رسیده، نشان می دهد قریب نیمی (45 درصد) از پاسخگویانِ جوان، طرد اجتماعی عینی (محرومیت چندگانه و مزمن مادی و غیرمادی) را در مسیر حیات و کلیت زندگی خود، به میزان قابل ملاحظه ای (میانگین 34) تجربه کرده اند. نیز حدود نیمی از آنان، با طرد ذهنی (احساس بیرون افتادگی و محرومیت اجتماعی ) شدید (میانگین 7/68) همسازند. همچنین، تفاوت های موجود بین گروه های مختلف جمعیت جوان، درسطوح و ابعاد طرد اجتماعی، مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفته است .
صدای خاموش دختران معلول یزدی: برساخت محدودیت و محرومیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۵)
79 - 100
حوزههای تخصصی:
دختران معلول جسمی _حرکتی از آسیب پذیرترین گروه های جامعه اند که در زیست جهان خود با چالش های زیادی روبه رو هستند. بر همین مبنا، پژوهش حاضر با هدف واکاوی و تحلیل تجارب زیسته دختران دارای معلولیت جسمی-حرکتی در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی در شهر یزد انجام شده است. این تحقیق با رویکرد کیفی و با روش پدیدارشناسی انجام شده است. میدان تحقیق، شهر یزد و روش گزینش نمونه ، به صورت هدفمند و گلوله برفی با تعداد 18 نفر به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. مقوله های انگ هویتی، وازدگی، سربارگی، فوبیای تأهل، خانه نشینی اجباری، رنج تحصیل، نابرابری و محدودیت اجتماعی در مرحله کدگذاری استخراج شد. به روایت دختران، آنان جسم ناقص خود را در عین تحقیر، فرودستی و ناامیدی تجربه می کنند و معلولیت، تنها آنان را دچار مشکل نمی کند، بلکه خانواده، اطرافیان و جامعه در برساخت این چالش ها و تشدید آن، مشارکت بیشتری دارند که در یک پیوند نزدیک و نامناسب، چرخه معیوبی از محدودیت ها و محرومیت ها را برای آنان رقم می زند.
تحلیل تطبیقی و جامعه شناختی تبعیض طبقاتی در سروده های قانع مریوانی و محمّد مهدی الجواهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
439 - 471
حوزههای تخصصی:
جامعه ای که قانع مریوانی(1898 1965) و محمّد مهدی جواهری(1900 1997) در آن زندگی می کردند، جامعه ای دوقطبی بود که رابطه ی دیالکتیکی ضعف و هژمونی و استثمارگر و استثمارشده در نتیجه ی تبعیض طبقاتیِ برآمده از سیطره ی فئودال ها بر رعیت، بر فضای آن سایه افکنده بود. در چنین محیطی، دو شاعر به مثابه ی شعرای متعهّد، سروده های خود را به آینه ی تمام نمای رنج های رعیت و ظلم و استثمار رواداشته شده بر آنان از سوی طبقه ی فئودال تبدیل کرده و روایتگر فقر و گرسنگی و دردهای دهقانان بی بهره از حقّ حیات در جامعه ی مبتلا به شکاف طبقاتی گشته اند. با توجّه به معاصر بودن دوره ی زندگی دو شاعر و وجود قرابت ها و مشابهت های سیاسی اجتماعی در محیط زندگی و درون مایه ی سروده هایشان و نیز از آن روی که تاکنون جستار مستقلّی به بررسی تطبیقی شکاف طبقاتی در سروده های قانع و جواهری نپرداخته است، نگارندگان در پژوهش حاضر بر آنند تا به تحلیل تطبیقی تبعیض طبقاتی در شعر دو شاعر بپردازند. مسئله ی بنیادین پژوهش حاضر این است که پدیده ی تبعیض طبقاتی، چگونه و در چه قالب هایی در سروده های دو شاعر، نمود یافته و با چه مفاهیمی پیوند خورده است؟ جهت بررسی این مسئله ، نگارندگان از روش توصیفی تحلیلی مبتنی بر بررسی جامعه شناختی بُن مایه های سروده های دو شاعر بر اساس رویکرد مارکسیستی بهره گرفته اند. دوگانگی فقر و ثروت، ظلم اجتماعی و استثمار از پُربسامدترین نمودهای تبعیض طبقاتی در جامعه ی ارباب و رعیتی است که در سروده های قانع و جواهری بازنمایی شده و به تبع آن، تأثیرپذیری از محیط اجتماعی مبتنی بر تضادّ طبقاتی، دو شاعر را به سوی کُنش انقلابی به عنوان گریزگاه رهایی از شکاف طبقاتی و سلطه ی فئودال ها سوق داده است. رویکرد رئالیستی دو شاعر در تصویرسازی مؤلّفه های تبعیض طبقاتی و اعتقاد به کنش انقلابی به مثابه ی گریزگاه برون رفت از جامعه ی طبقاتی، وجه اشتراک دو شاعر است لکن خلّاقیّت جواهری در تصویرسازی تبعیض طبقاتی و کاوش در رابطه ی دیالکتیکی بین دو قطب جامعه، در سطحی والاتر از سروده های قانع قرار دارد.
شناخت و ارزیابی عوامل مضر حاشیه نشینی و تأثیرات آن بر محرومیت کودکان از فضاهای کودک محور (نمونه موردی: شهر سنندج)
حوزههای تخصصی:
حاشیه نشینی یکی از مسائل مهم در حیطه شهرسازی و معماری است و باید به نکات مهم تأثیرگذاری بر ساکنین و پیامدهای آن توجه ویژه داشت؛ نکاتی همچون کمبود فضاهای آمورشی و پرورشی مانند فضاهای کودک محور، مسائل امنیتی، فشارهای معیشتی و تربیتی می تواند پیامدهای بسیاری بر روی ساکنین خود بگذارد اما بزرگ ترین و حساس ترین قربانیان آسیب های اجتماعی کودکان هستند. در این راستا، محرومیت کودکان از فضاهای کودک محور باعث تخلیه انرژی کودکان در محیط های نامناسب می شود که همین امر زیان های مالی، جسمی، روحی و حتی جانی را می تواند به همراه داشته باشد. این پژوهش به شناسایی و بررسی عوامل تأثیرگذار بر شرایط نامناسب کودکان حاشیه نشین و کنکاش بر دلایل محرومیت کودکان از نبود یا کمبود فضاهای کودک محور و اثرات مخربی که بر کودکان در حال و آینده می گذارد، همچنین ارائه راهکارهایی برای بهبود این وضعیت می پردازد. پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی است و داده ها از طریق جمع آوری اسنادی و کتابخانه ای اکتساب شده اند، سپس با استفاده از تجارب سایر اساتید و محققین، با ذکر نمونه ها و مقالات کار شده در زمینه های تخصصی متنوع، بررسی میدانی ازجمله بازدید، مصاحبه با ساکنین و پرسشنامه انجام شده است و در نهایت تحلیل و نتیجه گیری نویسندگان، صورت گرفته است. حاشیه نشینی اغلب همراه با تقابل فرهنگ های متفاوت و نامتجانس همراه است، این امر موجب بروز آسیب هایی ازجمله، افزایش جرم و جنایت و فروش مواد مخدر و کار کودکان، تهدید سلامت روانی ساکنان و به ویژه کودکان، توزیع نابرابر و نامتوازن امکانات رفاهی، بهداشتی، آموزشی و همچنین عدم کیفیت فضاهای باز شهری مانند پارک، فضای بازی کودکان است که با بررسی این عوامل در محلات (نایسر، اسلام آباد و فرجه)، کمیت و کیفیت آن ها تعیین شده و به ارائه راهکار جهت رفع این عوامل پرداخته شده است.
بررسی رابطه انواع محرومیت با مدارای اجتماعی در میان شهروندان تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جوامع ملوّن، متکثّر و ناهمگون امروزی برای بنیان نهادن فرهنگ دموکراتیک و توسعیه پایدار نیازمند حاکمیت اصل مدارای اجتماعی به مثابیه پذیرش تفاوت ها، درک حقوق دیگرانِ نامتشابه و همزیستی مسالمت آمیز هستند؛ بنابراین، با عنایت به اهمیت موضوع، بررسی این مسئله که محرومیت از امکانات، منابع در دسترس و فرصت ها در حوزه های چندگانه چه تأثیری بر میزان تمایلات و کردارهای مداراجویانه افراد می گذارد، هدف اصلی از انجام پژوهش جاری را شکل می بخشد. بدین منظور پس از واکاوی و تلفیق تئوری ها در باب محرومیت و مدارا به ویژه بازشناسی نظریات جامع و چندبعدی همچون پارسونز، بوردیو، مزلو، اینگلهارت و چلبی با تکنیک پیمایش، داده ها در میان 400 نفر از شهروندان تهرانی 18 تا 64 سال از طریق نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و در مناطق انتخابی پنج گانه جمع آوری شد (بازیه زمانی پژوهش 1402 الی 1403). یافته های پژوهش نشان داد که میزان مدارای اجتماعی در میان شهروندان تهرانی از حد متوسط کمتر است و میان متغیرهای محرومیت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی و احساس محرومیت نسبی (در مقایسه با دیگران) با مدارای اجتماعی، همبستگی و هم تغییری معنی دار وجود دارد. افزون بر آن قوی ترین متغیرهای مستقل واردشده به معادلیه رگرسیون مدارای اجتماعی، مشتمل بر متغیرهای محرومیت فرهنگی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی است. مقدار ضریب تعیین تعدیل شده نیز حاکی از آن است که 2/28درصد از واریانس متغیر مدارای اجتماعی توسط متغیرهای مستقل تبیین می شود.
فهم تجارب زیسته ی حاشیه نشینان از نابرابری اجتماعی (مورد مطالعه: حاشیه نشینان شهر کوت عبدالله)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نابرابری اجتماعی از گذشته های دور همواره به عنوان یکی از مهم ترین مسائل جوامع بشری مطرح بوده است، پیچیدگی های مفهوم نابرابری باعث ایجاد نظرات مختلفی حول بایسته های تعدیل یا توجیه آن در جوامع مختلف شده است. حاشیه نشینان اطراف کلان شهرها معمولاً به دلیل مقایسه وضعیت منطقه با مناطق برخوردار و مرفه نشین، نابرابری ها را عمیق تر و شدیدتر تجربه می کنند و ادراک خاصی از این موضوع دارند. در این تحقیق به دنبال پاسخ به سؤالاتی نظیر اینکه حاشیه نشینان کوت عبدالله چه برداشتی و چه تجاربی از نابرابری اجتماعی دارند؟ عوامل مؤثر بر تجربه نابرابری اجتماعی آنها کدامند؟ و حاشیه نشینان چگونه با نابرابری کنار می آیند؟(مکانیسم سازگاری) هستیم.در این مقاله سعی شده با استفاده از روش کیفی و رویکرد پدیدارشناسی تفسیری و با در نظر گرفتن صدای خاموش حاشیه نشینان، تجربه زیسته مشارکت کنندگان از نابرابری اجتماعی مورد واکاوی قرار گیرد. به این منظور از طریق مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته با تعداد 21 نفر که با استراتژی نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیدند، اطلاعات مورد نیاز گردآوری شده اند. یافته های تحقیق با استفاده از روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری اسمیت و همکارن مورد تحلیل قرار گرفته اند. از مجموع مصاحبه ها تعداد 9 مقوله و 26 مفهوم استخراج گردیدند. مقولات استخراج شده شامل: فوران محرومیت، تبعیض های ساختاری ادراک شده، احساس رها شدگی، ناکارآمدی دولت و کژاورگی اقدامات آن، جاافتادگی وضعیت نابرابر، فضا-مکان طرد شده، اراده ساختاری کنترل کننده، تشدید آسیب های اجتماعی و انفعال گرایی می باشند. یافته های به دست آمده از تحقیق نشان می دهد حاشیه نشینان شهر کوت عبدالله با توجه به مجاورت با کلان شهر اهواز و همچنین چاه های نفت و شرکت های نیشکر و صنایع فولاد اطراف این منطقه، محرومیت عمیقی را احساس می کنند که ناشی از بی توجهی ها و بی اعتنایی ها به رفاه مردم بومی منطقه می باشد.
بررسی رابطه طردشدگی اجتماعی با رفاه ذهنی در میان مهاجران افغانستانی ساکن شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۰
345 - 382
مسئله ی رفاه ذهنی مهاجران در جامعه میزبان و اینکه چه عواملی آن را تحت تأثیر قرار می دهد، از جمله طردشدگی اجتماعی، در زمره ی مسائل اساسی علوم اجتماعی در سال های اخیر است. رفاه ذهنی به احساسات، ادراک ها، شناخت ها، و تجارب هر شخص از زندگی مربوط می شود. این پژوهش با هدف بررسی رابطه ی طردشدگی اجتماعی مهاجران افغانستانی ساکن شهر شیراز با رفاه ذهنی آن ها انجام شده است.این پژوهش با منطق کمی انجام شده و به لحاظ تکنیکی در رد ه ی پژوهش های پیمایشی است. جامعه آماری در این پژوهش مهاجران افغانستانی ساکن شهر شیراز در رده سنی 59-15 سال بودند که 380 نفر از آن ها به صورت نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و با ابزار پرسشنامه به صورت حضوری مورد پرسشگری قرار گرفتند. در این پژوهش ملاحظه شد که به طور کلی رفاه ذهنی مهاجران متوسط رو به بالا و میزان طردشدگی اجتماعی متوسط بوده است. نتایج آزمون همبستگی نشان داد هرچه فرد بیشتر احساس طردشدگی اجتماعی داشته باشد از میزان رفاه ذهنی اش کاسته می شود و برعکس. در نتیجه ی تحلیل رگرسیونی مشخص شد که متغیر طردشدگی اجتماعی و دو بعد آن یعنی مشارکت اجتماعی و محرومیت مادی بالاترین تاثیر رگرسیونی را بر متغیر رفاه ذهنی داشتند.برای کاهش احساس طردشدگی در مهاجران و بالا بردن احساس رفاه آن ها به عنوان عضوی از جامعه، طراحی مداخلات اجتماع محور در حوزه سلامت روان و سلامت اجتماعی راهگشا است.
برساخت اجتماعی ناتوانی (مطالعه موردی آموزش و پرورش دانش آموزان کم بینا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۴ بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱
131 - 154
مقالیه حاضر به موضوع برساخت اجتماعی ناتوانی در جامعه می پردازد. مسئلیه اساسی این است که ناتوانی چگونه و با چه سازوکاری در جامعه تولید و بازتولید می شود. این مقاله مطرح می سازد که مهم ترین عوامل اجتماعی برساخت ناتوانی، تبعیضی است که در نهادها و ساختارهای اجتماعی جامعه به شکل پیچیده، مؤثر و محیلی عمل می کند و بدین سان معلولان و جامعه را به مسائل جدی اجتماعی مبتلا می سازد. این مقاله با استفاده از نتایج پژوهشی در شهر تهران،چگونگی تولید و بازتولید تبعیض و به تبع آن ناتوانی دانش آموزان دچار آسیب بینایی در نهاد آموزش و پرورش را بررسی می کند و نتیجه می گیرد: دانش آموزان کم بینا در معرض تبعیض نهادی که با مکانیسم های محرومیت و نابرابری فرصت ها عمل می کند، به لحاظ آموزشی و پرورشی، به توفیقات مورد انتظار دست نمی یابند و ناتوانی را تجربه می کنند. درواقع معلولیت طی یک فرایند اجتماعی یعنی تبعیض نهادی/ساختاری، به ناتوانی مبدل می شود و بدین سان ناتوانی در جامعه برساخت می شود.
پدیدارشناسی تجربه زیسته هویت های دو جنسیتی از تعاملات خانوادگی تا تعاملات اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۹ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
191 - 212
این پژوهش با هدف رسوخ به بطن تجارب زیسته هویت های دو جنسیتی در تعاملات اجتماعی انجام شده است. توصیف تجربه و درک هویت های دو جنسیتی و پیامدهای این وضعیت جهت شناخت زیست جهان این افراد، از اهمیت به سزایی برخوردار است. بر همین مبنا، روش شناسی پژوهش حاضر کیفی است و با رویکرد تفسیری- ساختی انجام شده است. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند با 26 نمونه با افراد دو جنسیتی هرمافرودیت و تراجنسی مصاحبه عمیق بعمل آمده است. تجربیه زیسته هویت های دو جنسیتی در تعاملات اجتماعی، نشان از درک این موقعیت به مثابه تعارض جنسی، دوگانگی در نقش، تبعیض، عدم تایید والدین و جامعه، احساسات آزار دهنده رنج و عذاب، احساس ترس، ناامیدی، خشونت و نزاع در تعاملات تا نفرت و بیزاری به جسم خوداست. این تجربه و درک آنان در طیفی از طرد اجتماعی، محرومیت، تبعیض موقعیتی، تا بی حیثیتی و بدنامی و برچسب اجتماعی در تعاملات اجتماعی دلالت می کند. برساخته های معنایی این افراد حاکی از آن است که هویت های دو جنسیتی در حال تجربیه زیست جهان پیچیده، ناامن و دشواری هستند.