مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
سبک شناسی تطبیقی
حوزه های تخصصی:
علم سبک شناسی عبارتست از کشف قوانین ابداع در ساختار گفتمان ادبی .و از آنجایی که این نوع سبک شناسی منحصر به ارتباط بین متون و نگاهش صرف ارتباط متونی می باشد فقط باید از دیدگاه تطبیقی باید بدان نگریست مخصوصا اینکه این متون از زبانهای متفاوت باشد و از آنجایی که محور این نوع ادب محدود به متون ادبی است بنابراین رویکرد کار هنری و به عبارتی دیگر زیبایی شناسانه است. ادب این سه شاعر یعنی احمد شوقی و محمد هراوی که هردو مصری و عباس یمینی شریف ایرانی در ادبیات کودکان جلوه گر می شود.و این ادب جزء حیاتی از ادبیات محسوب می شود چراکه به طیف معینی از جامعه می پردازد و باید با اسلوب ساده و جذاب ارائه شود. شالوده کارشان کلمات زیبا و بنیان آن خیال و هدفشان جذابیت این کلمات و پرورش و آموزش مخاطب است. این سه شاعر در زمینه سرودن شعر کودک در یک موضوع و با درونمایه واحد نقطه اشتراک دارند و آن ، شعر کتاب است . این شعر نوعی شعر تربیتی بوده و به همین دلیل این سه شاعر انتخاب شده و قصیده کتاب براساس سبک شناسی که دارای چهار لایه صوتی(موسیقی داخلی و خارجی) و لایه بلاغی(کارکردهای زیبایی شناسی) و لایه ی نحوی و لایه ی فکری بررسی می شود و نتایج به دست آمده نشان می دهد که درلایه ی آوایی می توان به هماهنگی و هارمونی موسیقی داخلی و خارجی و انواع مختلف تکرار کلمات و حروف بمنظور تحقق ریتم (ضربآهنگ)و بیان احساس درونی و تأکید معنی اشاره کرد.مضمون و درونمایه شعری این سه شاعر ،تربیتی ، پرورشی و عشق به یادگیری و کتاب می باشد.در زمینه بلاغی، خیال در شعر کتاب یمینی شریف ازنوع خیال تألیفی است در حالی که نزد أحمدشوقی ابتکاری و نزد هراوی، بیانی است.همچنین این شعرا برای بیان احساساتشان از تشبیه ها و استعاره های ساده بهره جسته و در لایه ی فکری تربیت کودکان و آموزش آنها از طریق ایجاد روحیه تعاون و همکاری و قدرت تشخیص بین خوب و بد بوسیله آموزش سخنوری از دیگر نتایج دست یافته می باشد. این جستار بر متون شعری این سه شاعر تکیه دارد و بر ابداع زبان شعری نزد هرکدام از این سه شاعر و امکانات هنری و زیبایی شناسی و ابداعی بارویکرد سبک شناسی تطبیقی -که بنیان کار خود را براساس تطبیق متون ادبی در دو(یا چند) زبان مختلف مانند ادبیات تطبیقی قرار داده با این تفاوت که محور عمل خودرا برروی سبک و زبان متمرکز می کند- موارد اشتراک واختلاف رادر چهاربخش آوایی ،معنایی ، نحوی ( ترکیبی )و مضمونی بررسی می کند.
تحلیل محتوایی و ساختاری مقامات حمیدی و گلستان سعدی و واکاوی ریشه های آن دو در ادب عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقامه نویسی در نثر فارسی، نخستین بار با مقامات قاضی حمیدالدّین بلخی در قرن ششم و به تقلید از اسلوب نگارش مقامه نویسی عربی، پدید آمد. این کتاب که در همان عصر مؤلّف با اقبال و توجّه فراوان روبه رو شد، از سوی مترسّلان و نثرنویسان بسیاری مستقیم و غیرمستقیم نیز مورد تقلید قرار گرفت. چنین به نظر می رسد که سعدی، نیز با تألیف «گلستان» که نثر آن از نظر نوع انشا و اسلوب نگارش به مقامه شباهت دارد، در نگارش اثر خود از جهاتی به این اثر ادبی نظر داشته و از آن متأثّر بوده است؛ خصوصاً وجود تشابهات بسیار در دو سطح زبانی و ادبی در حکایت «جدال سعدی با مدّعی» و مقامة «فی الشّیب والشّباب» از مقامات حمیدی، ای ن فرض یه را ق وّت می بخشد که سعدی در این حکایت از نظر ساختار کلّی و شیوة داستان پردازی، سبک نگارش و ویژگی های زبانی و ادبی، بسیار به مقامة قاضی حمیدالدّین نزدیک شده است که هر دو نویسنده نیز در موارد مشترکی تحت تأثیر مقامات عربی بوده اند. در این جستار، بر آنیم تا با بررسی وجوه تشابه در این دو مقامه، علاوه بر نشان دادن تأثیرپذیری سعدی از قاضی حمیدالدّین بلخی، میزان تأثیرپذیری آن دو را از مقامات عربی، به ویژه مقامات حریری، نیز مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم.
بررسی سبک شناسی تطبیقی خطبه ی 27 و نامه ی 28 نهج البلاغه (مطالعه ی موردی لایه یواژگانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک شناسی، روشی علمی و کاربردی در بررسی و تحلیل متون است که از طریق بازشناسی مختصات سبکیِ پربسامد و کشف پیوند آنها با معانی وانهاده شده در متن، سعی در شناخت افکار و کشف درونیات مؤلف دارد. پژوهش پیشرو با استفاده از روش سبک شناسی توصیفی و با استمداد از تحلیل های دقیق آماری به بررسی لایه ی واژگانی خطبه ی 27 و نامه ی 28 نهج البلاغه در بستر سبک شناسی تطبیقی پرداخته، سعی بر آن دارد که وجوه تمایز و تشابه مختصات سبکی این دو گونه متفاوت ادبی را بازیابی و در نهایت، سبک هر یک را توصیف کند. در انتهای پژوهش، می توان نتیجه گرفت که هرچند کاربرد یکسان ساختارهای صرفی، تشابه سبکی چشمگیری را به وجود آورده و از نیت مشترک امام(ع)مبنی بر افزایش میزان شفافیت، قاطعیت، اثرگذاری و اقناع، پرده بر می دارد، اما گزینش هدفمند واژگان، تحت تأثیر موقعیت مؤلف و بافت هر متن، دلالت های معنایی متفاوتو ویژگی های سبکی متمایزی را برای هر متن رقم زده است
تحلیل مقابله ای ادبیّت سبک در توصیف «ایوان مدائن» از بحتری و «ایوان طاق بستان» از ارّجانی براساس معادله بوزیمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحتری (206-284)، شاعر عرب دوره عبّاسی، شیفتگی شگفت انگیزی به مظاهر تمدّن ساسانی نشان داده است. وی در سفری که از شام به بغداد داشته، پس از ویرانی «ایوان مدائن» به دست اعراب، از آن دیدن کرده، در ضمن قصیده ای 56 بیتی، آن ایوان را به زیبایی به تصویر کشیده و سوز درونی خود را نمایان ساخته است. این قصیده ، برترین چکامه ای است که در وصف ایوان مدائن و فضیلت شهریاران ساسانی به زبان عربی سروده شده است. اصح الدّین ارّجانی (460-544) نیز برترین شاعر عربی سرای ایرانی دوره سلجوقیان در خوزستان است که در توصیف اماکن باستانی و عبرت آموزی از حوادث روزگار و زوال حکومت های پیشین، سخت چیره دست بوده است. او نیز در شرایطی مشابه، در گذری که به منطقه «طاق بستان» کرمانشاه داشته، به تقلید از سینیه بحتری، در قصیده ای 65 بیتی، با نگاهی تأمّلی و حکمت آمیز به توصیف آن طاق باستانی پرداخته است. هدف نوشتار پیش رو بررسی تطبیقی میزان ادبیّت سبک در شعر بحتری و ارّجانی است که با تکیه بر نظریه بوزیمان، دانشمند معروف آلمانی نوشته شده است تا نشان دهد که اندیشه ، ایدئولوژی و سبک شاعران فارس و عرب، در توصیف این دو مکان آرکائیک، چگونه بوده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که سبک بحتری از سبک ارّجانی ادبیّت بیشترى دارد؛ زیرا ارّجانی، افزون بر نگرش عبرت آموز و حکیمانه، با استعمال تشبیه های مختلف، درراستای ملموس و نزدیک به واقع نشان دادن سنگ نگاره های طاق بستان، از میزان (ن ف ص) و ادبیّت شعر خود کاسته است.
نامه های عاشقانه «غلامحسین ساعدی» به «طاهره کوزه گرانی» و «غسان کنفانی» به «غاده السمان» (مطالعه ای تطبیقی در ادبیات اعترافی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
81 - 102
حوزه های تخصصی:
ادبیات اعترافی، شاخه ای از ادبیات و دربرگیرنده آثاری است که به نوعی زندگی نامه شخصی نویسنده را بازگو می کند. نامه های عاشقانه بین ادیبان، شاعران و چهره های مشهور جهان، به نوعی از این دسته و بسیار جذاب هستند و توجّه خواننده را جلب می کنند. این اتّفاق در همه فرهنگ ها و ادبیات ملل رخ داده و ادبیات فارسی و عربی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. نامه های غلامحسین ساعدی، نویسنده ایرانی به طاهره کوزه گرانی و غسان کنفانی، مبارز و ادیب فلسطینی به غاده سمان، به عنوان یکی از ماندگارترین میراث عاشقانه های ادب معاصر فارسی و عربی به شمار می روند که نه تنها نمایانگر یک واقعه شاعرانه، بلکه ترکیبی از اعتراف، عشق سوزان و دل تنگی هستند و قدرت و عظمت عشق را نشان می دهند که هرکسی را فارغ از قدرت و شخصیت و غرور و... مبتلا می کند. نوشتار پیش رو رویکرد تحلیلی - توصیفی و تطبیقی در شکل گیری عشق و عشق ورزی آن ها در این نامه ها است. نامه هایی که با دقّت و صداقت نهفته در آن ها می توان به جنبه دیگری از حیات این دو نویسنده پی برد و از دریچه دیگری، پرده از شخصیت و زندگی این عشاق دلداده برداشت. دوری از متانت تزئینی و نقاب های دروغین، رقابت بر سر عشق، گریه و درد و رنج به خاطر دوری از معشوق، انتظار برای او و ترس ازدست دادنش، معشوق را در موقعیتی بالاتر از خود دیدن، نامه نوشتن به عنوان همبستگی عینی از عشق و خواهش از معشوق برای انجام متقابل، از مهم ترین بن مایه های مشترک در نامه های این دو نویسنده سرشناس ایرانی و فلسطینی است.
تبیین کارآمدیِ تکنیک های تعادل و همانندسازی در ترجمه ی قرآن کریم براساس «سبک شناسی تطبیقی» وینه و داربلنه (موردپژوهیِ مقابله ای؛ ترجمه های نعمت الله صالحی نجف آبادی، کریم زمانی و محمدعلی کوشا)
حوزه های تخصصی:
یکی از نظریه های کلاسیک ترجمه، نظریه ی وینه و داربلنه است. این دو نظریه پرداز فرانسوی با استناد به بررسی های مقابله ای خود از زبان های فرانسه و انگلیسی در کتاب «سبک شناسی تطبیقی فرانسه و انگلیسی؛ روشی برای ترجمه»، الگوهایی را برای ترجمه ی متون معرفی کرده اند که مترجمان دیگر زبان ها نیز از آن ها بهره مند می شوند. مترجمان قرآن نیز از این قاعده مستثنی نیستند. وینه و داربلنه در کتاب خود دو گروه استراتژی مستقیم و غیرمستقیم را مطرح می کنند که هر یک دارای چند روش است. استراتژی مستقیم شامل مؤلفه های قرض گیری، گرته برداری و ترجمه ی تحت اللفظی است و استراتژی غیرمستقیم مؤلفه های جابه جایی، تغییر بیان، تعادل و همانندسازی را شامل می شود. دو مؤلفه ی اخیر بویژه همانندسازی با مقوله ی مهم فرهنگ یک جامعه مرتبط است؛ لذا کیفیت کاربست آنها توسط مترجمان از اهمیت بسزایی برخوردار است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و مقابله ای و براساس نظریه «سبک شناسی تطبیقی وینه و داربلنه» ضمن تبیین دو مؤلفه ی تعادل و همانندسازی و بررسی نمونه هایی از آن ها در ترجمه های صالحی نجف آبادی، زمانی و کوشا به نحوه ی کاربست آنها در ترجمه های سه مترجم یادشده پرداخته است. هدف این پژوهش شناسایی معادل یابی ها و همانندسازی های قرآنی و کیفیت به کارگیری آنها در ترجمه های فوق است. نتایج حاکی از آن است که هر سه مترجم، اولاً در به کارگیری مؤلفه ی تعادل (معادل یابی) در برخی آیات، واژگان و ساختار متن قرآن را کاملاً تغییر نداده اند. ثانیاً در برخی موارد، معادل یابی های متفاوت از یک اصطلاح از سوی سه مترجم ارائه شده است. ثالثاً مؤلفه ی همانندسازی در ترجمه های مورد بحث غالباً در واژه های مفرد (نه ترکیبات و جمله ها) که فرهنگ بنیادند، کاربرد دارد.