مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
توسعه فیزیکی
حوزه های تخصصی:
توسعه فیزیکی شهر یزد و تأثیر آن بر ساختار جمعیت بافت قدیم شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"در این مقاله به بررسی توسعه فیزیکی شهر یزد و تاثیر آن بر ساختار و شاخصهای جمعیت بافت قدیم و نتایج حاصل از این تحوّل و نیز به آثار نامطلوب جمعیتی ناشی از گسترش بی رویه و ناموزون شهر و بی توجهی به توسعه پایدار درونزا می پردازیم و با استفاده از روشهای تحقیق توصیفی، تحلیلی و بر اساس آمار و اطلاعات موجود در مرکز آمار ایران، به تفکیک دو بخش بافت قدیم و جدید دست می زنیم. نتایج حاصل از بررسی ها نشان میدهد که، توسعه فیزیکی و گسترش بی رویه شهر سبب مهاجرت جمعیت از بافت قدیم به بافت جدید و حاشیه شهر و در نتیجه تغییر ساختار جمعیتی بخش های مورد نظر، از جمله عدم توازن شاخص های رشد، تراکم، ساختار جنسی و سنی، سرانه ها، بعد خانوار و میزان سواد شده است.
"
بررسی تنگناهای طبیعی توسعه فیزیکی شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توپوگرافی و پدیده های طبیعی در مکان گزینی، گسترش، توسعه فیزیکی و مورفولوژی شهرها تاثیر بسزایی دارند. هدف اصلی پژوهش حاضر، شناخت تنگناهای طبیعی توسعه فیزیکی شهر سنندج و مکان یابی مناسب آن در توسعه آینده است. برای نیل به این هدف، از نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، کاربری اراضی، داده های هواشناسی، منابع کتابخانه ای و تحقیقات میدانی بهره گرفته شده است. ابتدا محدوده منطقه پژوهش روی نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی تعیین شد، سپس ازطریق نرم افزار 2004 AutoCad Map وArcInfo 8.0 به رقومی سازی نقشه ها، خطاگیری و تهیه توپولوژی پرداخته شد و از طریق سامانه اطلاعات جغرافیایی ((GIS پایگاه اطلاعاتی نقشه ها تهیه گردید. در تهیه خروجی های مورد نیاز از برنامه الحاقی تحلیل گر فضایی در سامانه اطلاعات جغرافیایی بهره گیری شد. پس از آن، مطالعات میدانی صورت گرفت. نتایج نشان داد عواملی همچون ارتفاعات آبیدر، تپه های داخل شهر و رودخانه قشلاق تنگناهایی را برای توسعه شهر به وجود آورده اند، به گونه ای که تنها 81/4 درصد از محدوده مورد مطالعه، مناسب توسعه شهر برشمرده می شود.
ارزیابی و پهنه بندی تناسب زمین برای توسعه فیزیکی شهر کرج و اراضی پیرامونی برپایه فاکتورهای طبیعی و روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP)
حوزه های تخصصی:
یکی ازمسایل اساسی کلانشهرها و شهرهای بزرگ، مساله رشد سریع جمعیت و توسعه کالبدی است. برای کنترل مناسب توسعه فیزیکی و گسترش شهرها، لازم است علاوه برتحلیل های اقتصادی - اجتماعی، شناخت و تحلیل دقیقی از خصوصیات زمین و تناسب آن نیز در دسترس باشد. تعیین تناسب زمین برای توسعه شهری می تواند به برنامه ریزی شهری و فضایی مطلوب تر و صحیح تر یاری رساند. مواد مورد استفاده در این پژوهش شامل نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، تناسب زراعی خاک، پوشش/ کاربری زمین، لرزه خیزی و داده های مرتبط با اقلیم محدوده بودند. از بررسی های کتابخانه ای نیز برای تکمیل داده ها استفاده شد. تعیین تناسب زمین برای توسعه فیزیکی کلانشهر کرج از طریق 9 فاکتور و معیار طبیعی مشتمل بر شیب، لیتولوژی، فاصله از گسله ها، فاصله از شبکه زهکشی، لرزه خیزی، عمق آب زیرزمینی، پوشش/ کاربری زمین ونوع لندفرم و با استفاده از روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (ای اچ پی) در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی صورت گرفت. تناسب زمین برای توسعه فیزیکی به پنج طبقه بسیار زیاد، زیاد، متوسط، کم و بسیار کم تقسیم شد و نقشه پهنه بندی آن تهیه گردید. نتایج نشان دادکه صرفنظر از اراضی کشاورزی، حدود 31 درصد مساحت محدوده، تناسب زیاد و بسیار زیادی برای توسعه فیزیکی دارد که عمدتا در بخش های جنوبی و غربی محدوده قرار دارند. بررسی همچنان نشان داد که طی سه دهه اخیر توسعه شهر کرج بیشتر بر روی زمین های با تناسب زیاد و متوسط صورت گرفته، با این وجود حدود 500 هکتار از بافت شهری نیز در زمین های با تناسب کم و بسیار کم در حاشیه پایکوهها و شیب های تند توسعه یافته اند.
آثار و پیامدهای خشکسالی بر منابع آب حوضه مرکزی گناباد طی دوره 1385-1365
حوزه های تخصصی:
خشکسالی از جمله مخاطرات طبیعی موقتی است، که در بیشتر نواحی جهان ظهور می کند و به سرعت به شکل تهدید منابع آب خودنمایی می کند. این پدبده در نواحی خشک و نیمه خشک شدت بیشتری دارد. کاهش غیر منتظره در میزان بارش نرمال، هر منطقه سبب بروز خشکسالی می شود. تداوم خشکسالی بر منابع آبی، کشاورزی و اقتصاد منطقه اثر منفی می گذارد. اگر خشکسالی باعث کاهش رواناب، افت سطح آب سفره های زیر زمینی و کاهش دبی این منابع شود، خشکسالی هیدرولوژیکی بروز خواهد کرد. از آن جا که رودهای دایمی در حوضه مورد مطالعه وجود ندارد. منابع آب آن وابسته به قنات ها، چشمه ها و چاه های حوضه بوده که به شدت از تغییرات بارش اثر پذیرند. هدف این تحقیق بررسی خشکسالی در حوضه مرکزی گناباد (از زیر حوضه های دشت لوت) و آثار آن بر منابع آب این حوضه می باشد. برای تعیین خشکسالی و شدت آن شاخص های زیادی در نظر گرفته می شود، ولی در این تحقیق با استفاده از دو شاخص درصد از نرمال و انحراف از استاندارد بارندگی، بروز خشکسالی و تداوم آن مورد بررسی قرار گرفته، همچنین نقش باران های 48 ساعته در تشدید اثر خشکسالی بررسی شده است. سپس با استفاده از چهار شاخص افت سطح آب سفره های زیر زمینی در طول دوره 20 ساله، کاهش دبی، تعداد کف شکنی در چاه های حوضه و کاهش تعداد منابع آب، اثرات خشکی بر منابع آبی حوضه بررسی گردیده است. تداوم خشکسالی در این حوضه که از سال 1378 تا سال 1381 شدت بیشتری داشته و بر منابع آبی آن اثر گذاشته و باعث ایجاد خشکسالی هیدرو لوژیکی در حوضه مورد مطالعه شده است. نتایج آشکار ساخت طی این دوره خشکسالی منجر به کاهش آب دهی در قنات ها، به مقدار 48 درصد در چاه ها، به مقدار 40 درصد و در چشمه ها به مقدار31 درصد شده است.
بررسی روند توسعه فیزیکی بخش شمال غرب شهر تهران مطالعه موردی: حصارک
حوزه های تخصصی:
توسعه فیزیکی شهر فرآیندی است که طی آن محدوده های فیزیکی شهر و فضاهای کالبدی آن در ابعاد افقی و عمودی و در طول زمان از نظر کمی و کیفی افزایش می یابند. هدف از این پژوهش، بررسی روند توسعه فیزیکی و تغییرات کاربری اراضی روستای حصارک، در فاصله زمانی سال های 1380، 1358، 1334 می باشد. ابتدا محدوده مطالعاتی بر روی نقشه توپوگرافی، عکس های هوایی و تصویر ماهواره ای مربوطه تعیین شده، سپس از طریق سیستم اطلاعات جغرافیایی GIS لایه های اطلاعاتی مورد نیاز همچون شیب، طبقات ارتفاعی، کاربری اراضی محدوده تهیه شد. از طریق مطالعه میدانی و داده های حاصل از منابع کتابخانه ای و نقشه ها و نمودارهای مربوطه، نتایجی به قرار زیر بدست آمده است. عوامل تاثیرگذار بر توسعه منطقه مطالعاتی شامل دو دسته عوامل ژئومورفیک و عوامل انسانی است. توپوگرافی، شیب، ویژگی های زمین شناسی، احتمال وقوع حرکات دامنه ای و تاثیر رودخانه و آب های جاری از عوامل ژئومورفیک می باشند. عوامل انسانی نیز شامل احداث دانشگاه آزاد و نقش تعاونی های مسکن (عوامل مثبت در فرآیند توسعه منطقه)، و تاسیسات انبار نفت، باغات و اراضی کشاورزی و اراضی متعلق به نیروی انتظامی (عوامل محدودیت زا در توسعه منطقه) تشخیص داده شده است. وسعت منطقه مورد بررسی 6.26km2 می باشد که از این میزان در سال 1334، 84.8 درصد به اراضی بایر، 15 درصد به باغات و 0.15 درصد به ساخت و ساز اختصاص داشته است. در سال 1358 وسعت اراضی بایر 72.8 درصد، باغات 16.4 درصد، ساخت و ساز تاسیسات 10.8 درصد بوده است. درسال 1380 نیز شاهد کاهش وسعت اراضی بایر 21.8 درصد و باغات 13.5 درصد و به موازات آن افزایش وسعت ساخت و ساز و تاسیسات شهری 57.8 درصد در منطقه مطالعاتی می باشیم.
بررسی روند توسعه فیزیکی شهر جدید سهند و تعیین محدوده های مناسب به منظور توسعه آتی آن
حوزه های تخصصی:
امروزه بسیاری از شهرهای کشور ما با توجه به گسترش نامحدود و بدون برنامه خود سبب دستاندازی به محیطهای طبیعی و از بین بردن آنها شدهاند. در حالی که افزایش روزافزون جمعیت شهرنشین و در پی آن رشد شهرها، توجه به چگونگی کنترل توسعه شهرها و گام برداری در راستای اصول توسعه پایدار را الزامی مینماید. شهر جدید سهند که در حدود دو دهه پیش و به منظور جذب سرریز جمعیت کلانشهر تبریز ایجاد گردیده است نیز از این قاعده مستثنی نیست. از آنجا که این شهر در محیطی که از نظر منابع طبیعی از غنای بالایی برخوردار است واقع شده است، ضرورت توجه به چگونگی رشد و توسعه آن و همچنین تدوین برنامهای مناسب به منظور توسعه مناسب این شهر را دوچندان مینماید. در این مقاله نحوه توسعه فیزیکی شهر سهند و ویژگیهای جمعیتی آن از ابتدا تا به امروز مورد بررسی قرار گرفته است. سپس به منظور توسعه آتی این شهر در نواحی با توان اکولوژیکی مناسب، اراضی صفه سهند بر اساس اصول آمایش سرزمین مورد ارزیابی قرار گرفته و مناسبترین اراضی برای این توسعه معین شده است. بدین ترتیب که ابتدا اطلاعات مربوط به منطقه با استفاده از آمار و اطلاعات موجود تهیه گردید. سپس بر اساس روش سیستمی و با استفاده از نرمافزارهای مختلف مانند GIS تجزیه و تحلیل و جمعبندی داده ها صورت گرفت. در ادامه توان اکولوژیکی محدوده مورد مطالعه تعیین و محدودههای مناسب برای توسعه آتی شهر جدید سهند با مساحتی حدود 3200 هکتار پیشنهاد گردید.
مدلسازی تغییرات کاربری اراضی زراعی و بایر به سطوح ساخته شده در منطقه شهری اردبیل با استفاده از مدل CLUE_S(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نکته ی قابل توجه در بررسی اجمالی ارقام فزاینده ی شهرنشینی، فرایند تبدیل کاربری های زراعی و بایر به سطوح ساخته شده اعم از کاربری های شهری، فراشهری و صنعتی و غیره می باشد. امروزه، اغلب مناطق برخوردار از توسعه ی کالبدی بسیار زیاد در مناطق مختلف جهان، شهرهای دارای مرکزیت سیاسی و اقتصادی می باشند. مدل های فضایی تغییرات کاربری اراضی ابزار مهمی در جهت تحلیل وضعیت ممکن این تغییرات در آینده نزدیک می باشند.
هدف از این مقاله در وهله ی اول تبیین میزان و نحوه تبدیل کاربری های زراعی و بایر موجود در منطقه شهری اردبیل به سطوح ساخته شده و در وهله بعدی مدلسازی الگوی آتی این تغییرات تا افق 1400 با استفاده از مدل کلو_اس می باشد. بدین منظور از تصویر ماهواره ای منطقه اردبیل در سال 1367 ماهواره اسپات و تصویر 1386 ماهواره ای IRS جهت تهیه ی نقشه ی کاربری اراضی سال های مربوطه استفاده شده است.
تحلیل آماری میزان و نوع روابط بین متغیّرهای وابسته و مستقل تحقیق با استفاده از رگرسیون لجستیک در نرم افزار SPSS صورت گرفته است. نتایج تحقیق حاکی از وقوع تغییرات کاربری در مکان هایی با بالاترین درجه مطلوبیت مکانی برای نوع خاصی از کاربری اراضی می باشد که وضعیت آتی آنها در قالب 2 سناریوی تغییرات کم و زیاد ارائه شده است. به نحوی که بیشترین میزان از تغییرات در مناطق جنوبی و جنوب غربی شهر به وقوع خواهند پیوست که محلات مسکونی کوثر، دادگستری، مخابرات، ولایت نادری و کارشناسان را شامل خواهد شد.
مدل سازی الگوی فضایی کاربری اراضی شهر سرعین در افق 1400 با استفاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، بخش مهمی از مناطق برخوردار از توسعه بسیار بالا در مناطق مختلف جهان، مراکز شهری دارای جاذبه های گردشگری هستند. در این شهرها، توسعه شهری به عنوان یکی از چالش های اساسی فراروی تصمیم گیران و برنامه ریزان محلی است. هدف تحقیق حاضر، تعیین نیروهای موثر در رشد شهری سرعین به عنوان یکی از شناخته شده ترین مراکز گردشگری کشور (به علت برخورداری از آبهای گرم معدنی) است. لذا به منظور تعیین عوامل مؤثر در تغییرات کاربری اراضی در حواشی شهری سرعین از تحلیل رگرسیون لجستیک استفاده شده است. اخیرا مدلی که «کلو- اس» (تبدیل کاربری اراضی و آثار آن در پهنه کم وسعت) نام گرفته، در جهت کشف دینامیک های فضایی کاربری زمین در سطح وسیعی برای شبیه سازی تغییرات کاربری اراضی در آینده نزدیک به کار رفته است. در این مقاله عوامل مؤثر بر توسعه هر کدام از کاربری های اراضی موجود در شهر سرعین براساس ادبیّات موضوعی، مشاهدات و مطالعات میدانی و نیز مصاحبه با مقامات و برنامه ریزان محلّی، شناسایی شده و با استفاده از مدل فوق به پیش بینی الگوهای آتی کاربری اراضی در قالب 2 سناریوی تغییرات آهسته و زیاد با محوریت افزایش کاربری های گردشگری در افق 1400 پرداخته شده است.
بررسی تاثیر توسعه فیزیکی شهر داراب بر سیلابهای شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از شهرهای مناطق خشک و نیمه خشک در روی مخروط افکنه ها بنا گردیده اند. اینگونه شهرها در معرض خطر سیلاب قرار دارند. توسعه شهری با دخالت در روند طبیعی آبراهه ها، افزایش سطوح غیره قابل نفوذ، تغییر در وضعیت شیب و تجمع و تمرکز مسیلها، کوتاه کردن زمان تمرکز حوضه و سد کردن مسیر سیلاب از طریق سازه های شهری باعث افزایش سیلابها می گردد. شهر داراب بر روی مخروط افکنه تنگ کتویه بنا گردیده است. یکی از مهمترین مشکلات این شهر، سیلابهای شهری و آب گرفتگی معابر در هنگام بارندگی است و هر ساله خساراتی را به تاسیسات شهری وارد می کند. هدف از این پژوهش بررسی توسعه فیزیکی شهر داراب و تاثیر آن بر سیلابهای شهری است به همین منظور، با استفاده از عکسهای هوایی و نقشه کاربری اراضی شهری، روند توسعه شهر داراب در سه مرحله 1335، 1363و1390 مورد بررسی قرار گرفته است و رابطه بین توسعه فیزیکی شهر و افزایش سیلابها با استفاده از روش سازمان حفاظت خاک امریکا (SCS) تبیین گردیده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد که توسعه فیزیکی شهر از مرحله اول به دوم رشدی 4 درصدی داشته در حالی که منجر به افزایش روانابی برابر با 7 درصد و از مرحله دوم به سوم دارای رشدی معادل 33 درصد و افزایش روانابی برابر با 23 درصد را موجب شده است.
تحلیلی بر مکانیابی جهات بهینه توسعه فیزیکی شهر اردبیل با استفاده از مدل AHP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهر اردبیل به عنوان مرکز استان اردبیل در طی چند دهه ی اخیر رشد و گسترش شتابانی را به خود دیده است. رشد 5/7 برابری جمعیت شهر نسبت به اولین دوره سرشماری و حدود 5/3 برابری آن بعد از جدایی استان اردبیل از آذربایجان شرقی همزمان با گسترش کالبدی 4/3 برابری آن نسبت به دوره های قبل گواه این مسأله می باشد. ادامه بروز این مسأله که در دهه ی اخیر دلیل اصلی گرایش به توسعه فیزیکی شهر در قسمت های مختلف به خصوص جنوب این شهر بوده، باعث گردیده تا مسأله مکان یابی جهات بهینه توسعه فیزیکی برای جمعیت در حال افزایش شهر یک ضرورت جدی تلقی گردد. در پژوهش حاضر که با رویکرد « توصیفی – تحلیلی» به انجام رسیده است، مکان یابی جهات مطلوب توسعه فیزیکی شهر به عنوان هدف اصلی پژوهش مد نظر قرار گرفته است. در راستای برآورد هدف و با توجه به شرایط فیزیکی منطقه شهری اردبیل و داده های در دسترس اقدام به تهیه و ترسیم نقشه های مربوط به شاخص های دخیل در امر مکان یابی گردیده. در این راستا از مجموعه 14 متغیر در قالب عوامل انسانی و طبیعی مؤثر در مکان یابی جهت بهینه توسعه فیزیکی شهر استفاده شده است. جهت تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده اقدام به ارزش گذاری شاخص های منتخب پژوهش با استفاده از نظرات 10 نفر از کارشناسان مربوط به حوزه بحث با استفاده از مدل AHP در قالب نرم افزار Edrisi شده و نتایج بدست آمده جهت نمایش فضایی آنها در قالب نرم افزار Arc GIS تلفیق گردیده است. برابر با نتایج بدست آمده، از دیدگاه کارشناسان و با توجه به وضعیت منطقه، شاخص عوامل طبیعی با کسب 527/0 وزن در مدل AHP دارای اهمیت و وزن بیشتری در بحث مکان یابی جهات بهینه توسعه فیزیکی شهر اردبیل گردید که در این بین بیشترین وزن های کسب شده از سوی خط گسل موجود در منطقه و توپوگرافی زمین بود. از سوی دیگر تلفیق وزن های بدست آمده و ترکیب آنها برای نمایش فضایی و آگاهی از جهت بهینه توسعه فیزیکی برای شهر اردبیل نشان داد که جهات شرقی شهر نسبت به سایر جهات مناسب ترین جهت برای توسعه فیزیکی احتمالی شهر خواهد بود. توپوگرافی مناسب، دوری از خط گسل اصلی و شیب مناسب زمین از عوامل اصلی انتخاب جهت شرقی برای توسعه فیزیکی برای شهر اردبیل بودند.
تحلیل عوامل مؤثر در توسعه فیزیکی شهر رحیم آباد (شهرستان رودسر) طی دو دهه ی اخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه فیزیکی شهر روندی است که طی آن محدوده های فیزیکی شهر و فضاهای کالبدی آن در ابعاد افقی و عمودی و در طول زمان از نظر کمی و کیفی افزایش می یابند. روند تحولات شهری در استان گیلان، اراضی حاشیه شهرها را تحت تأثیر روند شهرنشینی قرار داده و در راستای نیاز جمعیت شهری به مسکن جدید، کاربری این اراضی تغییر و به اراضی ساخته شده تبدیل شده است. هدف این پژوهش، بررسی و تحلیل عوامل مؤثر در توسعه فیزیکی شهر رحیم آباد و اثرات آن بر کاربری اراضی حاشیه شهر رحیم آباد در طی سال های 90 - 1370 می باشد. از این رو پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و مبنای روش آن توصیفی- تحلیلی است. اطلاعات مورد نیاز از طریق روش های اسنادی و مطالعات میدانی بدست آمده است. نتایج حاکی از آن است که شهر رحیم آباد در طی سال های مورد بررسی دو نوع روند توسعه فیزیکی، یکی روند کند و نسبتاً متعادل متناسب با افزایش طبیعی جمعیت شهری طی سال های80-1370 که تأثیر اندکی بر تغییر کاربری اراضی کشاورزی حاشیه شهری داشته و دیگری روند تند و شتابان در سال های90-1380 را تجربه نموده است. در این دوره حدود 53 هکتار از اراضی کشاورزی به محدوده ساخت و ساز شهری اضافه شده است. همچنین بررسی ها نشان می دهد که در بین عوامل مؤثر محیطی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در توسعه فیزیکی شهر رحیم آباد، سهم عوامل اجتماعی از قبیل افزایش جمعیت، مهاجرپذیری، بهبود شبکه های ارتباطی و عوامل سیاسی مانند نقش خدماتی و حوزه نفوذ بسیار بالای این شهر و بویژه اجرای برنامه های عمرانی دولت یعنی شروع عملیات احداث سد پلرود، بیش از عوامل محیطی و اقتصادی بوده است.
نقش عوامل محیطی در امکان سنجی توسعه فیزیکی بهینه شهر ملکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی و شناخت ویژگی های طبیعی هر منطقه می تواند نقش عمده ای را در امر برنامه ریزی و مکان یابی مناسب جهت توسعه و استقرار ساختمان ها و تاسیسات شهری ایفا کند و از طرفی می تواند مخاطرات محیطی را به حداقل برساند. در این تحقیق، مناسب ترین مناطق برای توسعه فیزیکی آتی شهر ملکان (واقع در جنوب استان آذربایجان شرقی) با توجه به ویژگی های طبیعی منطقه مورد بررسی قرار گرفت. مهمترین عوامل طبیعی شامل: واحدهای ژئومورفولوژیک، زمین شناسی، شیب، ارتفاع، قابلیت کشاورزی اراضی پیرامون شهر، نوع خاک، سطح ایستابی و کیفیت آب های زیرزمینی هستند. برای وزن دهی و همپوشانی لایه ها از مدل AHP- فازی استفاده شد. در این زمینه، برای تهیه لایه ها، وزن دهی، فازی سازی و همپوشانی فازی لایه ها از نرم افزارهای Expert Choice، Arc GIS، ENVI، و IDRISI selva بهره گرفته شد. مدل AHP برای بدست آوردن میزان اهمیت نسبی هر یک از متغیرها و منطق فازی برای تلفیق و همپوشانی لایه ها مورد استفاده قرار گرفت. بدین منظور، پس از محاسبه مقادیر عضویت فازی هر یک از کلاس های لایه های موضوعی، با استفاده از پنج عملگر مرسوم فازی یعنی «و» فازی، «یا» فازی، جمع جبری فازی، ضرب جبری فازی و گامای فازی نسبت به همپوشانی لایه ها اقدام گردید که در نهایت گامای 8/0 فازی به عنوان بهترین ترکیب انتخاب شد. مطابق این ترکیب، محدوده اطراف شهر بر اساس قابلیت توسعه فیزیکی به پنج پهنه با قابلیت بسیار زیاد، زیاد، متوسط، کم و بسیار کم طبقه بندی شد. نتایج نشان می دهد که ویژگی های طبیعی منطقه، فرصت های زیادی را برای توسعه فیزیکی شهر فراهم نموده است اما در عین حال، توسعه فیزیکی شهر به سمت شمال و بویژه احداث برخی واحدهای مسکونی و خدماتی در محدوده تاریخی تالاب باعث ایجاد مسائلی مانند برخورد با واحد های ژئومورفولوژیکی نامناسب از نظر توسعه شهری، برخورد با شیب های تند و سازندهای با استحکام پایین، بالا بودن سطح ایستابی آب های زیرزمینی و همچنین در معرض قرارگیری برخی واحدها در مقابل سیلاب های محلی شده است. بهترین جهت برای توسعه فیزیکی شهر ملکان، قطاعی با روند شرقی- غربی یعنی شمال غرب هسته اصلی شهر و جنوب شهرک ولی عصر است.
بازخورد اقلیم و ژئومورفولوژی در برنامه ریزی توسعه شهری (مطالعه موردی: کلانشهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مدیران و برنامه ریزان از توسعه شهری چینش منطقی کاربری های انسانی و طبیعی در یک مجموعه سیسمتی است. تعامل بین زیرسیستم ها به مطلوب ترین شکل می تواند سبب بالاترین حد آنتروپی مثبت و در نتیجه توسعه مدرن شهری گردد. در این پژوهش مسئله این است که آیا دینامیک توسعه فیزیکی شهر شیراز از ضوابط آشوبی یا برخالی تبعیت می نماید؟ مهم ترین ابزار تحلیلی در این برآورد در مرحله اول اعمال نگرش سیستمی در پژوهش می باشد. در مرحله دوم هر یک از زیرسیستم ها (زیرسیستم کلیماتیک، ژئومورفولوژیک، انسانی) به صورت کمی تعریف گردیده است. به این منظور اطلاعات مورد نیاز از خروجی های سی ساله اقلیمی سازمان هواشناسی استان به صورت قیاسی استخراج و از بطن آن به صورت استقرائی اطلاعات مورد نیاز حوضه ی شیراز در مطالعات اقلیمی از طریق واسطه یابی درونی مورد مطالعه قرار گرفته است. همچنین با استخراج پیکسل های دو بعدی مسطحاتی و سه بعدی (توپوگرافیکی و ژئومورفیکی) اطلاعات مکانی برداشت شده است. دیتاهای دو بعدی توسعه فیزیکی شهر شیراز به عنوان سیستم انسانی نیز به صورت قیاسی در کل استان و شهرستان شیراز و سپس به صورت واسطه یابی درونی به صورت کمی برداشت شده است. با توجه به آرایش فضائی هندسی اطلاعات عددی و تجزیه و تحلیل جبری زیرسیستم ها می توان به بازخورد سیستماتیک آنها که ناشی از ساختار کیاسی، فراکتال یافازی است پی برد و با آگاهی از عملکرد متقابل عناصر دو زیرسیستم حوضه طبیعی و زیرسیستم انسانی محدوده شهری شیراز طوری به مدیریت توسعه شهری شیراز پرداخت که کل سیستم دارای کمترین حد آنتروپی منفی در سایر زمینه های جریان ماده و انرژی و بالاترین حد بازخورد منفی سیستمی باشد. نتیجه این تحلیل سیستمی از طرفی سبب پیش بینی بروز عدم تعادل در زیرسیستم های پویای ژئومورفولوژی شهری و کنترل آنها خواهد شد و از طرف دیگر می تواند سبب کنترل سیستم به سمت ناتعادلی و سپس تعادل گردد.
بررسی تنگناهای ژئومورفولوژیکی و تأثیر آن بر توسعه فیزیکی شهر با استفاده از GIS و روش AHP (مطالعه موردی: شهر گیوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد شهرها و تأثیرات حاصل از آن بر محیط پیرامون، توأم با پیامدهای خاص است که متأسفانه اکثر آن ها جنبه و ماهیتی منفی دارند، اما با شناخت و آگاهی از نواحی و بررسی پارامترهای مسلط به ناحیه و منطقه و به کارگیری و استفاده بهینه از علوم و فن آوری های جدید می توان به سمت توسعه پایدار حرکت کرد و کاملاً مشخص است جغرافیا و شاخه های بسیار مهم آن به ویژه ژئومورفولوژی به عنوان علم تخصصی و کابردی می تواند در این فرایند نقش بسیار مهمی را ایفا کند. در پژوهش حاضر به بررسی مخاطرات و تنگناهای ژئومورفولوژیکی که در روند توسعه فیزیکی شهر مورد مطالعه، تأثیر دارند پرداخته شده است. این شهر خصوصاً گیوی سفلا به دلیل قرارگیری در بستر جغرافیایی نامناسب همواره مخاطرات ژئومورفولوژیکی آن را تهدید می کند که پرداختن به این مخاطرات مهم ترین هدف این پژوهش می باشد. برای نیل به مقصود از مدل تحلیل سلسله مراتبی (AHP) استفاده شده است. نتایج نهایی به دست آمده حاصل از تحقیق نشان می دهد که، از میان هفت عامل در نظر گرفته شده، عامل شیب با بیشترین وزن(4251/0) و عامل جهت شیب با کمترین وزن(0262/0)، به ترتیب بیشترین و کمترین تأثیر را در توسعه فیزیکی شهردارند. در نهایت تمامی پارامترها بعد از همپوشانی وزنی در محیط ArcGIS در پنج کلاس، از کاملاً مناسب تا کاملاً نامناسب تهیه گردید. به طوری که شمال غرب و غرب شهر مکان های کاملاً مناسب و شرق شهر مکان های کاملاً نامناسب برای توسعه فیزیکی شهرمی باشد.
مقایسه دو مدل منطق فازی و (AHP) در ارزیابی و پهنه بندی تناسب زمین برای توسعه فیزیکی شهر با تاکید بر پارامترهای طبیعی (مطالعه موردی: شهر سرعین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به توسعه فیزیکی روز افزون شهرهابه ویژه شهرهای جاذب جمعیت مثل شهرهای توریستی و صنعتی، کنترل توسعه فیزیکی متناسب شهری در زمین های پیرامونی شهرها یکی از مهمترین دغدغه های مدیران وبرنامه ریزان شهری و محیطی است. برای انجام چنین کاری لازم است تناسب زمین با استفاده از متغیرهای مختلف مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد. در این پژوهش با استفاده از دو مدل منطق فازی و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی(AHP) تناسب زمین برای توسعه فیزیکی شهر سرعین مورد ارزیابی قرار گرفته و نتایج به دست آمده از مدل ها با توجه به وضعیت موجود توسعه شهر مورد بررسی و صحت سنجی قرار گرفته است. برای این کار از هشت معیار طبیعی استفاده شده که عبارتند از: شیب،کاربری زمین،تناسب خاک، سنگ شناسی، لندفرم ها، فاصله از شبکه ارتباطی، فاصله از گسلو فاصله از شبکه زهکشی. نتایج بدست آمده در پنج کلاس کیفی (تناسب خیلی کم، کم، متوسط، زیاد وخیلی زیاد) طبقه بندی و مورد تحلیل قرار گرفتند. در مدل منطق فازی از سه مقدار مختلف گاما (7/0، 8/0 و9/0) برای انجام مدل استفاده شد و نتایج بدست آمده نشان داد که گامای 8/0بیشترین انطباق را با شرایط موجود دارد و طبق آن حدود 67 در صد از توسعه شهر بین سال های 1368 تا 1390 در زمین های با تناسب متوسط تا زیاد بوده است. حدود 7 درصد در زمین های با تناسب خیلی کم توسعه داشته است. در مدل AHP درصد زمین های با تناسب زیاد و متوسط زیاد نشان داده شده است و مقدار زمین های نامساعد(مثل مناطق شمال شرقی شهر) بسیار کم نشان داده شده است. نتایج ارزیابی نشان داد که مدل منطق فازی و عملگر گامای آن نتایج بهتری را نسبت به مدل AHP ارائه می دهد.
مقایسه تطبیقی توسعه فیزیکی شهرهای مرزی شرق و غرب کشور با استفاده از تصاویر ماهواره ای چند زمانه (مطالعه موردی : شهرهای زابل و پیرانشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد و توسعه فیزیکی شهرهای مرزی با توجه به ساختارهای دفاعی و امنیتی، مهاجرت و حرکات جمعیتی، زیرساخت های ارتباطی و حمل و نقل، مدیریت شهری، منابع معیشتی، تنوع آداب و رسوم فرهنگی و ... تحت تأثیر ارتباطات داخلی و خارجی طی سال های مختلف دچار تغییر و تحولاتی شده است.هدف اصلی این تحقیق مقایسه تطبیقی توسعه فیزیکی شهرهای مرزی شرق و غرب کشور با مطالعه موردی شهرهای زابل و پیرانشهر می باشد.بدین منظور تصاویر سنجنده هایETM، TIRS و OLI ماهواره لندست5، 7 و 8 در بازه زمانی 1394-1365 انتخاب گردیده و مدل های هلدرن و آنتروپی شانون مورد استفاده قرار قرار گرفتند. پس از زمین مرجع کردن تصاویر، با روش فازی به طبقه بندی تغییرات توسعه پرداخته شده و با استفاده از روش ترکیبی زنجیره های مارکوف و سلول های خودکار گستردگی شهری برای سال 1409 پیش بینی شده است. نتایج نشان می دهد که طی 29 سال مورد مطالعه، در شهر زابل اراضی ساخته شده از 10/2578 هکتار در سال 1365 به 92/3419 هکتار در سال 1394، و در شهر پیرانشهر از 10/612 هکتار در سال 5631 به 90/1785هکتار در سال 1394رسیده است. در شهر زابل طی این مدت بیشترین تغییرات کاربری، در اراضی کشاورزی با 76/58درصد و کمترین تغییرات در باغات با 42/0 درصد صورت گرفته است. در شهر پیرانشهر بیشترین میزان تغییرات کاربری، در اراضی کشاورزی با 88/67 درصد و کمترین تغییرات در اراضی بایر با 16/2 درصد بوده است. براساس مدل آنتروپی نشان داده شده است که طی29 سال اخیر، گسترش فیزیکی شهرها، باز هم به صورت پراکنده و غیرمتراکم در حال رشد بوده است. اما از میزان بی قوارگی نسبت به سال 1365 در شهر پیرانشهر کاسته شده است.همچنین در فاصله ی سال های 1394- 1365 حدود 85 درصد از رشد فیزیکی شهر زابل، مربوط به رشد جمعیت و 15 درصد رشد شهر مربوط به رشد افقی و اسپرال شهر بوده در حالی که در شهر پیرانشهر طی سال های مذکور با توجه به منفی شدن سرانه ناخالص، تمام رشد فیزیکی شهر حاصل از رشد جمعیت بوده است. پیش بینی می گردد که طی این 15 سال در شهر زابل با توجه به جمعیت پیش بینی شده، 49/364 هکتار و در شهر پیرانشهر 15/94 هکتار به اراضی ساخته شده شهری اضافه خواهد شد.مقایسه تطبیقی شهرها با توجه به رشد جمعیت، توسعه نامتوازن شهرها را در پی داشته که نیازمند هدایت، رشد و توسعه شهرها با برنامه های مطلوب و مناسب می باشد.
بررسی عوامل موثر در بهبود عملکرد طرح هادی از دیدگاه دهیاران و اعضای شورای روستایی بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طرح هادی در نواحی روستایی با انگیزه های اقتصادی، کالبدی، اجتماعی و فرهنگی اجرا شده است و با توجه به اثرگذاری بالای این طرح بر زندگی روستاییان، ارزیابی تاثیرات آن ضرورت دارد. لذا این مقاله درصدد است تا از نگاه دهیاران و اعضای شورای روستا به بررسی ابعاد طرح هادی بپردازد. روش تحقیق توصیفی، تحلیلی از نوع پیمایشی و ابزار تحقیق پرسشنامه بوده است. جامعه آماری مشتمل بر دهیاران و اعضای شورای روستا است که دهیاران به روش سرشماری و اعضای شورا روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. تعداد نمونه دهیاران 31 و تعداد نمونه اعضای شورای روستایی 103 نفر بوده است(شوراهای سه نفره هر سه نفر و شوراهای 5 نفره سه نفر). نتایج نشان می دهد که طرح هادی بر روی وضعیت کالبدی روستاها اثر مثبتی گذارده است. با این همه از نظر اقتصادی و فرهنگی تاثیر چندانی نگذارده و نقشه های تدوین شده از روستا در طرح هادی نامناسب بوده است. یافته های تحقیق بیان می کنند که در مجموع رضایت پایینی از طرح هادی در بین دهیاران و اعضای شورا وجود داشته است و آنان معتقد بودند که در اجرای طرح هادی باید نظر آنان لحاظ می شد.
بررسی محدودیت های ژئومورفولوژیک توسعه فیزیکی و مکان یابی جهت های توسعه آینده شهر سنقر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طول قرن بیستم همراه با رشد سریع شهرنشینی و توسعه وسیع حمل و نقل ماشینی و هجوم انبوه مردم به شهرها، باعث شده که از یک طرف بسیاری از منابع و جاذبه های طبیعی در معرض نابودی و انواع آلودگی های زیست محیطی قرار گرفته و از طرف دیگر توسعه بدون توجه به عوامل طبیعی محدود کننده، منتهی به بروز بسیاری از مسائل و مشکلات خواهد شد. این مطالعه با هدف شناخت محدودیت های ژئومورفولوژیک توسعه فیزیکی شهر سنقر و مکان یابی مناسب آن در توسعه ی آینده انجام شده است. در این پژوهش با انجام مطالعات کتابخانه ای و میدانی و با استفاده از ۸ شاخص و بر اساس مدل منطق فازی در نرم افزار (GIS) اقدام به پهنه بندی جهت های توسعه ی فیزیکی شهر سنقر شده است. پس از آماده سازی و استاندارد سازی لایه ها عمل ضرب و جمع فازی بر آنها اعمال شده است. نتایج حاصل از نقشه ی نهایی در ضرب فازی نشان داد که ۴ درصد منطقه (در حدود ۵/۱۴ کیلومتر مربع) در پهنه ی کاملا مناسب، ۵ درصد منطقه ( در حدود ۲۱ کیلومتر مربع) در پهنه ی مناسب و ۹۱ درصد ( در حدود ۳۹۰ کیلومتر مربع) در محدوده ی کاملا نامناسب قرار دارد. عمده مناطق مناسب و کاملا مناسب منطقه به طرف غرب شهر سنقر و گسترش به سمت روستاهای داشلی بلاغ و شورآباد و در مسیر جاده ی سنقر به سطر و محدوده ی دیگر به طرف شمال غرب دشت سنقر به سمت قلعه حاج امین قرار دارد.
بررسی سناریوهای گسترش فیزیکی شهر یاسوج با تأکید بر فرآیندهای طبیعی
حوزه های تخصصی:
استقرار یک سکونتگاه شهری، بیش از هر چیز تابع فرم و فرآیندهای طبیعی و عوامل محیطی است؛ زیرا فرآیندهای طبیعی در مکان یابی، پراکندگی، توسعه فیزیکی و مورفولوژی شهر، اهمیت بسزایی داشته و گاهی به عنوان یک عامل مثبت و زمانی به صورت یک عامل بازدارنده عمل می کنند؛ لذا، در این پژوهش سعی شده است تا با بهره گیری از تلفیق فرایند تحلیل سلسله مراتبی و سامانه اطلاعات جغرافیایی، تأثیر فرآیندهای طبیعی در توسعه کالبدی شهر یاسوج بر اساس دیدگاه سیستمی و روش سناریوسازی تبیین گردد. نتایج نشان می دهد که سناریوهای اول (ژئومورفولوژی) و سوم (لرزه خیزی)، بالاترین دقت را نشان داده و نقشه پهنه بندی حاصل از آنها، مناسب ترین نتیجه برای گسترش فضایی شهر یاسوج است. در سناریوی ژئومورفولوژی، پهنه بسیار مناسب با مقدار شاخص ارزیابی دقت ۶۰/۸ درصد، ۹/۷۱ کیلومتر مربع از مساحت سکونتگاه های فعلی را در برگرفته و می تواند تا ۳۸/۶۷ کیلومتر مربع گسترش یابد. جهات گسترش بهینه شهر، عموماً به سمت غرب و جنوب غرب منطقه است. در سناریوی لرزه خیزی، پهنه بسیار مناسب با مقدار ۶۱/۳۹ درصد، بیشترین شاخص ارزیابی دقت را به خود اختصاص داده و ۱۱/۵۱ کیلومترمربع از مساحت سکونتگاه های فعلی منطقه در این پهنه قرار گرفته که می تواند تا ۵۲ کیلومتر مربع گسترش یابد. سمت گیری گسترش مطلوب آتی شهر در جهات شرق، مرکز و غرب منطقه مطالعاتی می باشد؛ درنتیجه، عوامل اصلی کنترل کننده توسعه کالبدی شهر یاسوج، فرآیندهای طبیعی؛ خصوصاً پارامترهای ژئومورفولوژی و تکتونیکی می باشند.