مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
پدیدارشناسی دین
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائلی که از آغاز ذهن پدیدارشناسان و مورخان ادیان را به خود خوانده است رابطه میان این دو روش دین شناسی است. این مقاله بر آن است تا مبنائی را که با آن بتوان پدیدارشناسی دین را از تاریخ دین بازشناخت نشان دهد. این دو اصطلاح نزد دین شناسان مختلف معانی متفاوتی دارد. در این بحث تاریخ و پدیدارشناسی دین، هر دو در معنای جزئی ترش به کار می روند. پدیدارشناسی همواره خواهان آن بوده است که خود را متفاوت از تاریخ دین نشان دهد. اگرچه دانشمندان درباره اینکه مرزهای تمایز دقیقاً چه هستند، کاملاً با هم وحدت نظر ندارد، * اما همگی بر این باورند که پدیدارشناسی دین هرچند با دیگر روش های مطالعه ادیان ارتباطی داشته باشد، روشی متمایز و مستقل است.
بررسی تعاریف دین از منظری دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«تعریف دین» امروزه از بحث های مهم و چالش خیز در حوزه های گوناگون دین پژوهی، به ویژه روان شناسی، جامعه شناسی و پدیدارشناسی دین می باشد و این موجب شده که این بحث از مسائل جدید کلامی بشمار آید؛ هرچند، تاکنون چندان توجهی بدان نمی شد. در این مقاله ضمن اشاره به مبانی خاص تعریف های گوناگون دین و بیان اهمیت جایگاه شناسی معرفتی این تعاریف، با تکیه بر تعریف های روان شناختی، جامعه شناختی و پدیدارشناختی دین، عوامل اصلی گوناگونی تعریف های دین مشخص خواهند شد که عبارت اند از: عدم تفکیک دین به عنوان حقیقتی مستقل و واقعیتی وابسته به انسان؛ عدم تفکیک دین متحقق و دین آرمانی؛ اضلاع متکثر دین؛ ظهور رشته های گوناگون دین پژوهی با اختلاف در پیش فرض ها و نظریه های پذیرفته شده از سوی دین پژوهان (نظریه مند بودن تعریف های دین).
بررسی توانایی دین پژوهی مدرن در گزاره سازی در باب دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پدیدارشناسی دین و مقایسة ویژگی های آن با پدیدارشناسی فلسفی
حوزه های تخصصی:
«پدیدارشناسی دین» یکی از مطرح ترین و پرکاربردترین رویکردها در مطالعات دین است. بنابراین، شناخت ویژگی ها و مؤلفه های جوهری این رویکرد برای دین پژوهان اهمیت زیادی دارد. ممکن است تصور بر این باشد که پدیدارشناسی دین چیزی جز کاربستِ رویکرد پدیدارشناسی فلسفی در فهم دین نیست. اما آیا این رویکرد در تمام ویژگی ها و در ذاتِ خود، عیناً با پدیدارشناسی در مفهوم فلسفی مشارک است؟ یا در آن باید به جست وجوی ویژگی ها و جوهری متفاوت بود؟ و آیا هر عیب و هنری که برای پدیدارشناسی فلسفی صادق باشد بر پدیدارشناسی دین نیز صدق می کند؟ این نوشتار پس از توصیف و تبیین ویژگی های پدیدارشناسی، کوشیده است مؤلفه ها و ویژگی های رویکرد پدیدارشناسی دین را شناسایی کند تا از آن میان، جوهری ترین مؤلفة این رویکرد را استنباط کند و نسبت آن را با رویکرد پدیدارشناسی فلسفی معلوم سازد. حاصل این جستار بجز آشکار کردن نسبت این دو، شناخت و تبیین برخی از مؤلفه ها و ویژگی های اختصاصی و متمایز پدیدارشناسی دین است که خود می تواند به استفادة درست از رویکردی که چاره ای از به کارگیری آن در بسیاری از پژوهش های دینی نیست، مدد رساند.
تأملی روش شناختی در تعیّن معرفتی پدیدارشناسی دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه پدیدارشناسی دین، نزد بسیاری از دین پژوهان مقبول افتاده است. این روی آورد تحت تأثیر پدیدارشناسی هوسرل، وارد گستره دین پژوهی شد. مؤلفه های بنیادینِ پدیدارشناسی دین عبارتند از: توصیف پدیدارهای دینی به صورت صرف و عاری از تبیین، تمرکز بر حیث التفاتیِ نهفته در پدیدارهای دینی، مقابله با تحویلی نگری، تعلیقِ همه پیش فرض ها و پیش دانسته ها و تلاش برای شهود ذاتِ دین. پدایدرشناسی دین، فاقدِ همه ابعاد یک نظام شناختاری کامل است؛ لذا نمی توان آن را یک دانش مستقلِ بهره مند از تعین معرفتی تامّ دانست. پدیدارشناسی دین در کارآمدترین حالت صرفاً یک روی آوردِ متعلق به مقام گردآوری است، نه یک دانش مستقل و نه روشی برای مقام داوری. توقف در توصیفِ صرف، غفلت از تبیین و توجیه، ناکارآمدی در پیشگیری و درمانِ تحویلی نگری، ابتنا بر مفاهیم کلی و مبهم، فقدان الگوی مطالعاتی مشخص و برنامه پژوهشی مدون، فقدان روش های کارآمد برای سنجش نظریه ها در مقام داوری و امعان در مقام گردآوری، موجب ناکارآمدی پدیدارشناسی دین به منزله منطق فهم دین شده است.
پدیدارشناسی دین و هرمنوتیک نزد میرچا الیاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میرچا الیاده به عنوان یک متفکر اثرگذار در حوزه ی مطالعات ادیان شناخته می شود. او در مواجهه با ادیان می کوشد روش متفاوتی را پی افکند. در این مقاله درپی آنیم که رویکرد الیاده به دین را بررسی نموده، اشکالات او به روش های دیگر مطالعه ی ادیان را تحلیل کنیم. ازنظر الیاده، توجه به تاریخ ادیان، در کنار بهره گیری از پدیدارشناسی دین و هرمنوتیک، نگاهی دگرگونه به مناسک و آموزه های دینی را موجب می شود. لذا او روش تکاملی و تجربی و به عبارتی، فارغ دلانه را موردنقد قرار می دهد. در این رویکرد، اسطوره و نماد در مطالعه ی ادیان جایگاه ویژه ای پیدا می کنند. به عقیده ی او، انسان دین ورز، زمان و مکان و کل جهان را در ارتباط با امر مقدس درک می کند. جهان برای این انسان در صورتی معنادار است که محل تجلی امر مقدس باشد. مناسک نیز تکرار شرایط اولیه ی قدسی است.
تقابل معرفت شناسی میرچا الیاده و جاناتان زیتل اسمیت در مطالعات ادیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
117-134
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهشگران در حوزه ادیان مقایسه ای، فهم ادیان مبتنی بر توصیف صحیح و نه مبتنی بر توصیه و عقیده است. جنبه های هستی ختی، معرفت شناختی، روش شناختی و روش ها، چهار جنبه به هم وابسته از مفاهیم بنیادین پژوهش اند. موقعیت های متفاوت هستی شناسی (توجیه واقعیت و دیدگاه پژوهشگر درباره جهان)، معرفت شناسی (توجیه معرفت)، روش شناسی (توجیه روش) و روش (عمل پژوهش)، گفتمان های متفاوتی را تولید می كنند كه به فهم تازه ای در جهان ادیان منجر می شوند. نظریه های پژوهشی ریشه در مفروضات معرفت شناختی محققان دارند و هرچه در مواضع معرفت شناختی آنها بیشتر مداقه شود، فهم و مقایسه نظریه ها و دیگر عناصر بنیادین پژوهش امکان پذیر تر خواهد بود. دو گفتمان متأخر که سهم بیشتری در نظام مندکردن رشته دانشگاهی تاریخ ادیان داشته، بر فضای دین پژوهی معاصر استیلا دارند، عبارت اند از: گفتمان پدیدارشناسی و هرمنوتیک خلّاق با مرجعیت بلامنازع میرچا الیاده و گفتمان روش مقایسه ای تاریخ مدار با عنوان «گذر از الیاده» به نمایندگی جاناتان زیتل اسمیت (1938-2017). هرچند آثار فراوانی در حوزه الیاده پژوهی هست، ولی خوانش نظریات الیاده و اسمیت از منظر معرفت شناسی تازگی دارد. در ایران متأسفانه درباره زیتل اسمیت کار چندانی انجام نشده است و او به رغم اهمیت زیادی كه دارد، همچنان در محافل دین پژوهی ناشناخته و غایب است.
پیشگامان پدیدارشناسی
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۳ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۹۳)
231 - 248
حوزه های تخصصی:
پدیدارشناسی روشی است برای فهم ادراکات خود بدون کمترین قضاوتی. این روش زاده تأملات ادموند هوسرل فیلسوف آلمانی است که به دست متفکرانی چون هایدگر، سارتر، و مرلو-پونتی اصلاح و تکمیل گشت. همچنین به دست متفکران و ناقدان بعدی تنقیح گشت و در عرصه های مختلف از جمله دین پژوهی به کار گرفته شد. کتاب مقدمه پدیدارشناسی (2010) که متنی آموزشی است به روشنی و با تفصیلی مناسب گسترش این شیوه تفکر را که شورشی بر ضد پوزیتیویزم به شمار می رفت و می کوشید علوم انسانی را از سلطه نگرش فیزیکی نجات دهد، بیان می کند. این کتاب با محوریت چهار متفکر اصلی پدیدارشناسی، بسط این اندیشه و ابعاد آن را تا امروز پی می گیرد.
تقابل هستی شناسی میرچا الیاده و جاناتان اسمیت در مطالعات ادیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۱)
137-154
حوزه های تخصصی:
تفاوت رویکردها و نظریه ها در پژوهش های ادیانی را بیشتر باید در جنبه های هستی شناسی جست وجو کرد. بازتاب نگرش پژوهشگر درباره جهان، ادیان و سرشت آن منجر به راهبردها، روش ها و نظریه های خاص می شود و موقعیت های متفاوت هستی شناسی، گفتمان و به تبع آن، نتایج متفاوتی را تولید می کند. دو گفتمان در فضای دین پژوهی مقایسه ای امروزه حاکم است. گفتمان «پدیدارشناسی و هرمنوتیک خلاق با مرجعیت بلامنازع» میرچا الیاده و دیگری رویکرد «پسامدرنیسم و تاریخ مدار گذر از الیاده» به نمایندگی جاناتان زیتل اسمیت که سهم عمده ای در نظام مند کردن رشته دانشگاهی «تاریخ ادیان» دارد. این مقاله ضمن معرفی، واکاوی و بیان تقابل هستی شناسانه حاکم بر نظریه های این دو دین پژوه برجسته، ارزﯾ ﺎﺑﯽ دقیق تر و ﻓﻬ ﻢ ﺑﻬﺘ ﺮی از مطالعه روشمند ﺳ ﺎﺧﺘﺎرﻫﺎ و ﭘﺪﯾﺪارﻫﺎی دینی در پژوهش های بین ادیانی ارائه می دهد.
نقد پدیدارشناسانه دیدگاه دورکیم درباره نسبت دین و جامعه
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
105 - 124
حوزه های تخصصی:
امیل دورکیم، فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی، در کتاب «صور ابتدائی حیات دینی» از طریق بررسی توتمیسم استرالیایی به تبیین نسبت دین و جامعه پرداخته است. از نظر دورکیم، دین منشاء الهی و وحیانی ندارد بلکه منشاء دین، جامعه است. به نظر وی، جامعه دین را ایجاد می کند تا از طریق تحریک احساسات دینی خود را دائماً بازتولید کند و در این نگاه خود تا جایی پیش می رود که می گوید: جامعه همان خداست. در مقاله حاضر از منظر روش «پدیدارشناسی دین» به بررسی و نقد دیدگاه وی خواهیم پرداخت. بر اساس یافته های روش پدیدارشناسی دین، ساختار ادیان ابتدائی متفاوت از ساختار ادیان توحیدی است و شکل اجتماع این دو ساختار با همدیگر تفاوت اساسی دارند؛ به طوری که شکل اجتماعی متناسب ادیان ابتدائی،«قبیله» و شکل اجتماعی متناسب ادیان توحیدی، «جامعه» است و بر این اساس، دورکیم در بررسی دین، میان دو مفهوم«قبیله» و«جامعه» و بالتبع لوازم آن دو، خلط کرده است. نوع این تحقیق بنیادی-کاربردی است و می تواند با روشن نمودن مبانی نظری روش پدیدارشناسی دین، برای محقّقانی که می خواهند از این روش در تحقیقات تاریخ ادیان استفاده کنند، جنبه کاربردی داشته باشد. فرضیه اصلی مقاله حاضر این است از منظر روش پدیدارشناسی دین، نگاه دورکیم درباره نسبت دین و جامعه،فقط با ادیان ابتدائی مطابقت دارد.
مقدمه ای بر پدیدارشناسی ادیان ایران باستان
حوزه های تخصصی:
ادیان ایران باستان دایره وسیعی از تحولات دینی را در برمی گیرد که از حیث مطالعات پدیدارشناختی، نمونه قابل مطالعه از تحولات تاریخ ادیان به شمار می رود. در تاریخ ادیان در آغاز حیات دینی هر قومی، ادیان ابتدائی حاکم هستند؛ به طوری که حیث التفاتی همه پدیدارهای دینی به سوی مرکز معنای ادیان ابتدائی یعنی طبیعت پرستی، قبیله گرایی، بازگشت جاودانه به سرآغاز تاریخ و وطن پرستی معطوف هستند، اما ناگهان در برخی نقاط جهان پیامبران ظهور کرده و مردم را به مرکز معنای توحیدی یعنی اعتقاد به خداوند متعال و طبیعت شناسی، جامعه گرایی و عدالت، تاریخ گرائی و معاد و جهان شمولی دعوت می کنند. بعد از این مرحله، تاریخ ادیان به عرصه کشاکش ادیان ابتدائی و توحیدی تبدیل می شود و ادیان ابتدائی به اشکال مختلف در برابر پیام توحیدی مقاومت می کنند و به عرصه زندگی دینی مردم بازمی گردند.در ادیان ایران باستان این فرایند تحول دینی نیز کاملا مشهود است؛به طوری که ابتدا باورهای ابتدائی آریایی ها رواج دارند و بعد زردشت به عنوان پیامبر ظهور کرده و مردم را به توحید دعوت می کند اما بلافاصله بعد از مرگ ایشان، ادیان ابتدائی ماقبل زردشت به طور گسترده به زندگی دینی مردم بازمی گردند. مقاله حاضر با استفاده از روش پدیدارشناسی دین فرایند تحول دینی در ادیان ایران باستان را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد.
بررسی و تحلیل پدیدارشناسی دین شانتپیه و ارزیابی نقادان آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
574 - 595
حوزه های تخصصی:
عموم دین پژوهان گاهی شانتپیه دلاسوسایه را بنیانگذار پدیدارشناسی دین می دانند. این پژوهش نخست به تبیین دیدگاه شانتپیه درباره پدیدارشناسی دین می پردازد و ضمن تحلیل پدیدارشناسی دین شانتپیه که در میانه فلسفه دین و تاریخ دین قرار دارد، بر این باور است نقدی که عموماً بر پدیدارشناسی دین شانتپیه شده است، خود قابل نقد است. مهم ترین نقد بر پدیدارشناسی دین شانتپیه این است که او به ذات پدیدارها و ماهیت دین نپرداخت و پدیدارشناسی او از جهت رده بندی پدیده ها و با نگاه غیرتاریخی است. این مقاله با تعمق در اندیشه های شانتپیه اثبات می کند که اینگونه نیست که شانتپیه مطلقاً به ماهیت دین اعتنایی نداشت بلکه او به ماهیت دین به شکل معینی توجه دارد و برخلاف نقدهایی که به او وارد می شود که مدعی است پدیدارشناسی وی توصیفی صرف می باشد، در حقیقت شانتپیه دو جنبه اساسی ادیان یعنی ذات و ظهورات آن را مطالعه کرده است. این جستار این نقد را مورد کنکاش قرار داده و سپس آن را ارزیابی می کند و در نهایت تمییز می دهد که منتقدان، پدیدارشناسی دین شانتپیه را با توجه به پدیدارشناسی فلسفی هوسرل می سنجند؛ در حالی که شانتپیه با تأکید بر پدیدارهای آیینی درصدد شناخت ماهیت دین و در چشم اندازی شامل، درک امر قدسی به مثابه گوهر ادیان است.