مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
هویت شخصی
حوزههای تخصصی:
مصرف کالاهای مختلف حاوی کارکردها و معانی مختلفی برای هر فرد خاص در هر جامعه ی خاص می باشد. تجارب مصرفی در حیطه آثار هنری نیز به مصرف کنندگان معانی مختلفی را ارائه می دهد و به آن ها در ساخت هویت خویش کمک می کند. در مقاله حاضر نیز شیوه های مصرف آثار هنری (نقاشی) مورد بررسی قرار گرفته است. تکنیک گردآوری داده ها مصاحبه ی عمیق بوده است و مشارکت کنندگان براساس روش نمونه گیری نظری انتخاب و یافته ها از طریق تحلیل تماتیک تحلیل شده اند. برای کفایت نمونه نیز از معیار اشباع تماتیک استفاده گردیده است که در نهایت تعداد 16 نفر در این پژوهش شرکت کرده اند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در مصرف آثار نقاشی علاوه بر ارزش های زیبایی شناختی و اقتصادی، ارزش هویتی نیز توسط افراد مورد توجه قرار گرفته است. در واقع آزادی مصرف سبب آزادی انتخاب هویت شخصی و پذیرش یک تصویر و قریحه ی مطابق با ترجیحات شخصی گشته که به واسطه ی مصرف و نمایش ابژه هایی معین که دلالتی فرهنگی دارند شکل می گیرد.
مکان و هویت شخصی: نقش محیط کالبدی در شکل گیری «حس خود»
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۱ شماره ۳
97 - 108
حوزههای تخصصی:
در زندگیِ همه ما مکان هایی وجود دارند که خود را بدون آن ها نمی توانیم تصور کنیم. هر یک از آن ها بخشی از «من» یا «خود» ما را می سازند. آنچه روانشناسان بدان «هویت شخصی» می گویند. مفهوم روانشناختیِ «هویت مکانی»، معرف جنبه هایی از هویت شخصی فرد است که به واسطه تجربه مکان ها حاصل می شود؛ اما در توضیح جنبه ی کالبدیِ هویت شخصی، نظریه های مختلفی وجود دارد که تفاوت میان آن ها را می توان ناشی از تفاوت میان تعریف آن ها از مفهومِ«خود» دانست. در تعبیر سنتی، «خود» مجموعه ای از ویژگی هاست که فرد را از دیگری متمایز می کند. اما در تعبیر متأخرتر، «خود» مجموعه ای از معناهاست که فرد میان تجربه های زندگی اش می سازد. در تعبیر نخست «خود» ماهیتی «مفهومی» دارد و در تعبیر دوم از جنس «روایت» است.این مقاله می کوشد تا با اتکاء بر متون نظری و با مرور مفاهیم روانشناختی مرتبط، از منظر تعبیر دوم توضیح دهد که چگونه یک محیط کالبدی مشخص مکان با هویت شخصی افراد ارتباط می یابد.چنان که توضیح داده خواهد شد، آن چه باعث می شود یک مکان- رویدادِ مشخص، در تصویرِ فرد از خودش اهمیت بیابد، نه خودِ آن مکان- رویداد بلکه «نسبتی» است که میان فرد و آن مکان- رویداد شکل گرفته است و هر بار به کمک داستان ها و صحنه های وابسته به آن بازسازی می سازد. می توان گفت نقش علوم طراحی در شکل گیری نسبتی میان فرد و مکان- رویدادها، زمانی بارز می شود که بتوانند به کمک ایجاد و تقویت «کیفیت هایی واسطه ای» میان فرد و یک مکان مشخص، امتزاج این دو، و امکان پدید آمدن داستانی مشترک میان «من» و «مکان» را میسر کنند.
تحلیل یک رویکرد در مسئله هویّت شخصی؛ بازخوانی هویّت روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۰ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
151 - 167
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسائل در فلسفه، مبحث هویّت شخصی بوده است. پرسش از کیستی انسان، در تمام حوزه های فلسفه، علوم اجتماعی و روان شناسی نشان از همیشگی بودن این دغدغه نزد متفکران داشته است. با توجه به مطالعه سیر تاریخی در علوم مختلف انسانی،جنبه های متفاوتی از این مسئله بازگو و بررسی شده است. هم پوشانی برخی از ارزیابی ها در حوزه های مختلف باعث شده است که متفکران متوجه شوند ذات این پرسش فلسفی است؛ به عبارت دیگر، اندیشمندان در زمینه های مختلف در بحث هویّت شخصی همواره با پاسخ های خود تا حدود بسیاری به این امر اذعان کرده اند. با توجه به این مطلب، در این نوشتار ابتدا پرسش هویّت شخصی را تشریح می کنیم و سپس با پاسخ های فیلسوفانی چون جان لاک و همچنین برخی تحلیل های متأخران در حوزه فلسفه ذهن، نشان خواهیم داد که ذات این پرسش هرمنوتیکال است. در سنت هرمنوتیکی نیز با نگاهی کوتاه، رهیافتی به هویّت شخصی خواهیم برد. ریکور به عنوان یکی از متفکران سنت هرمنوتیکی دغدغه هویّت شخصی را در بستر هرمنوتیکی تحلیل می کند. او تلاش می نماید تا با رهیافت هرمنوتیکی خود پاسخ های مناسبی برای این پرسش تقریر کند. رهیافت ریکور بر بستر خاصیت ذاتی تجربه انسان، یعنی روایت بنا شده است. این پژوهش با تحلیل آرای ریکور درصدد است تا با یافتن نسبتی مناسب میان هویّت شخصی و روایت و همچنین بازخوانی نقدها بر پاسخ های انتزاعی به این پرسش، پس زمینه مناسبی به نام هویّت روایی را ارائه دهد.
منظر اول شخص قوی؛ معیار هویت شخصی از دیدگاه لین رادر بیکر(مقاله علمی وزارت علوم)
فیلسوفان ذهن، براساس رویکردهای گوناگون در مسئله ذهن، درباره هویت شخصی، «شخص» یا «من» معیارهای متفاوتی مطرح کرده اند. یکی از این معیارها داشتن منظر اول شخص است. یکی از طرفداران این دیدگاه، لین رادر بیکر، فیلسوف فیزیکالیست غیرتقلیل گرا است که در عین حال که هویت انسان را نه نفس مجرد می داند و نه تحویل آن به جنبه های فیزیکی را برمی تابد، داشتن منظر اول شخص قوی را شرط لازم و کافی برای شخص بودن می داند. منظر اول شخص قوی به معنای توانایی درک خود به عنوان خود به صورت اول شخص و بدون استفاده از هر اسم و توصیف یا همان خودآگاهی است که شخص انسان را از دیگر موجودات متمایز می کند. در مقابل، منظر اول شخص ضعیف قرار دارد که ویژه موجوداتی است که علی رغم داشتن آگاهی از ویژگی خوداگاهی بی بهره اند. مقاله حاضر با روش تحلیلی-انتقادی ضمن تحلیل بیکر در باب منظر اول شخص، دیدگاه او را ارزیابی و نقد کرده است. ابهام در ماهیت منظر اول شخص و شخص بودن، فقدان استدلال برای برخی ادعاها و فقدان وضوح در بعضی از پیش شرط ها و پیش فرض های آن از جمله نقدهایی است که مقبولیت و انسجام دیدگاه بیکر را با مشکل مواجه کرده است.
بررسی تطبیقی دیدگاه «استمرار روانی» و «جوهر غیرفیزیکی» در باب این همانی شخصی(مقاله علمی وزارت علوم)
مسئولیت پذیری حقوقی و اخلاقی و همچنین جاودانگی انسان در حیات پس از مرگ و معقولیت آن مبتنی بر پذیرش «این همانی شخصی» است. با توجه به وجود تغییرات گوناگون در انسان، در صورتی می توان این همانی شخصی» را پذیرفت که به لحاظ هستی شناختی، حقیقتی ثابت در طول زمان را بتوان در انسان کشف کرد. از این رو، پرسش مهم از این قرار است که با توجه به وجود تغییرات گسترده در طول حیات انسان، چه ملاکی برای هویت شخصی قابل پذیرش است؟ دیدگاه ای گوناگونی در باب ملاک«این همانی» وجود دارد. مقاله حاضر با روش تحیلی-انتقادی به تبیین و بررسی تطبیقی دو دیدگاه مهم در در باب این همانی، یعنی «استمرار روانی» یا «این همانی عرضی» و دیدگاه «جوهر غیرفیزیکی» می پردازد. توجه به چالش های مهم هر یک از این دو دیدگاه مورد توجه جدی نوشتار حاضر خواهد بود. از آنجا که دیدگاه جناب ملاصدرا ملاک دقیقی برای این همانی جوهری ارائه می کند و هم مشکلات دیدگاه هایی همانند استمرار فیزیکی (به ویژه عرض پنداری من) را ندارد، با حل چالش جمع میان «این همانی» و «حرکت جوهری نفس»، این همانی جوهری غیرفیزیکی دیدگاه برگزیده این مقاله به حساب می آید.
تعارض انسجام اجتماعی و هویت شخصی در قانون حاکم بر روابط خانوادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عامل ارتباط در دسته احوال شخصیه و به طور خاص در روابط خانوادگی، کارکردی دوگانه دارد؛ از یک سو، بازتاب تعلق و انتساب یک شخص به کشور یا جمعیت معین است و از سوی دیگر، نقش مهمی در ایجاد همگرایی اجتماعی ایفا می کند و برای تحقق اهداف سیاسی و اجتماعی دولت ها مورد استفاده قرار می گیرد. مسئله اساسی این است که ایجاد همگرایی اجتماعی موجب تقویت کدام عامل ارتباط برای تعیین قانون حاکم شده است. آیا از احترام به هویت شخصی و اراده فردی، آزادی انتخاب قانون حاکم بر روابط خانوادگی ولو انتخاب حقوق غیردولتیِ برآمده از هنجارهای مذهبی استنباط می شود؟ دغدغه ایجاد انسجام اجتماعی در بسیاری از کشورها موجب گرایش به سوی اعمال قانون محل سکونت عادی شده است. از سوی دیگر، احترام به هویت فردی و تأمین انتظارات مشروع اشخاص موجب رواج بیش ازپیش حاکمیت اراده و تجویز انتخاب قانون حاکم در روابط خانوادگی شده است. حتی با توجه به اینکه بسیاری از اشخاص هویت فردی خود را در حقوق غیردولتی و به طور خاص، تبعیت از قواعد مذهبی جستجو می کنند، حاکمیت اراده به سوی اعمال حقوق غیردولتی و پذیرش حقوق مذهبی به عنوان قانون حاکم بر روابط خانوادگی پیش رفته است؛ هرچند اعمال موازین مذهبی خصوصاً شریعت اسلامی، در پرتو تضادهای سیاسی و فرهنگی، همچنان با دشواری همراه است و احترام به هویت فردی و تنوع فرهنگی در اثر ملاحظات راجع به انسجام اجتماعی، کارکرد خود را از دست داده است. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و مقایسه حقوق کشورهای مختلف، به ارزیابی عوامل ارتباط مناسب در روابط خانوادگی فرامرزی می پردازد.
الگوی ساختاری تأثیر سبک فرزندپروری ادراک شده، شخصیت، استدلال اخلاقی و هویت شخصی بر هویت اخلاقی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: هویت اخلاقی به مثابه مقدمه کنش اخلاقی حاصل ادغام رشد اخلاقی و رشد هویت است. هدف این پژوهش بررسی الگوی هویت اخلاقی بر اساس ویژگی های شخصیتی، استدلال اخلاقی، سبک های والدینی ادراک شده و هویت شخصی در نوجوانان بود. مواد و روش ها: مطالعه در قالب پژوهش توصیفی- همبستگی اجرا شد. جامعه آماری دانش آموزان مقطع دوم متوسطه سال تحصیلی 99-1398 در شهر مشهد بودند. تعداد 199 دانش آموز به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای از جامعه انتخاب و سیاهه ی هویت شخصی بنیون و آدامز(1986)، شخصیت نئو(1985)، آزمون طرحواره اخلاقی رست (1999)، مقیاس سبک فرزندپروری ادراک شده بامریند(1973) و مقیاس هویت اخلاقی آکوئینو و رید(2002) تکمیل شد. تحلیل داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد الگوی ارائه شده از هویت اخلاقی بر اساس متغیرهای منظور شده از برازش مطلوبی برخوردار است و همبستگی درونی در بیشتر متغیرهای پژوهش معنی دار است، اثرات مستقیم استدلال اخلاقی بر هویت اخلاقی، ویژگی های شخصیتی بر پایگاه های هویتی، استدلال اخلاقی و هویت اخلاقی معنی دار و اثر سبک های فرزندپروری بر پایگاه های هویت و استدلال اخلاقی و اثر پایگاه های هویتی بر هویت اخلاقی، همچنین کلیه اثرات غیرمستقیم مدل هم معنی دار به دست آمده است. استدلال اخلاقی میانجی تأثیر صفات شخصیت بر هویت اخلاقی و تأثیر سبک های فرزندپروری بر هویت اخلاقی بود. نتایج حاکی از تأثیر غیرمستقیم و معنی دار ویژگی های شخصیتی و سبک های فرزندپروری بر هویت اخلاقی از طریق میانجی گری هویت شخصی و ویژگی های شخصیت و سبک فرزندپروری بر هویت اخلاقی از طریق میانجی گری پایگاه های هویت بود. نتیجه گیری: بنابر یافته ها، جدا از نقش تک تک متغیرهای پیشنهادی، ویژگی های شخصیتی و سبک فرزندپروری با تاثیرگذاری بر هویت شخصی و استدلال اخلاقی نقش میانجی را در تکوین هویت اخلاقی دارند و نباید از اهمیت آن غافل شد. تازه های تحقیق شعله امیری: Google Scholar, Pubmed
یگانه انگاری یا دوگانه انگاری هویت شخصی انسانی از نگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبایی یکی از فیلسوفان نظریّه پرداز در حکمت متعالیه است که به دیدگاه او درباره نفس، از جمله هویّت شخصی انسان، پرداخته نشده است. در این مقاله به گزارش، تحلیل و نقد دیدگاه علّامه طباطبایی درباره یگانه انگاری یا دوگانه انگاری هویّت شخصی انسانی پرداخته می شود. در این راستا باید به ارتباط میانِ نفس و بدن و تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر و هویّت شخصی منتَج از آن پرداخته شود؛ زیرا نکته اساسی در بررسی ارتباطِ میانِ نفس و بدن، ارتباط علّی میانِ آنهاست. به نظر می رسد که قائلان به دیدگاهِ ارتباط علّی میانِ نفس و بدن، از جمله علّامه طباطبایی، باید قائل به دوگانه انگاری میانِ نفس و بدن باشند. امّا با توجّه به مبانی وجودشناختی علّامه طباطبایی و پذیرش حرکت جوهری در نزد علّامه، خلاف فرض اوّلیّه، این نتیجه به دست می آید که نفس و بدن دو مرتبه از یک حقیقتِ مشکِّک و سیّال اند. لذا، از نظر علّامه، با توجّه به مبانی اصالتِ وجودی، هویّت شخصی انسان به صورتِ یک جوهر واحد سیّال خواهد بود. نگاه وجودشناختی علّامه به هویّت شخصی انسان́ شاخصه اصلیِ شاکله بحث و موجب تمایز دیدگاه او از سایر دیدگاه ها درباره نحوه ارتباطِ نفس و بدن در فلسفه ذهن است. در این مقاله روشن خواهد شد که دیدگاه علّامه، با وجود اختلاف عمیق در مبنا، به یگانه انگاری جوهری و دوگانه انگاری ناظر به ویژگی ها نزدیک است.
تحلیل این همانی شخصی در دنیا و آخرت در فلسفه ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله این همانی شخصی افراد انسانی در طول حیات دنیوی و اخروی یکی از مباحث اساسی در تاریخ فلسفه و الهیات است. فیلسوفان از منظرهای مختلف به بررسی این مسئله پرداخته و آرای متعارضی در این زمینه مطرح کرده اند. این پرسش برای ابن سینا و ملاصدرا نیز تا حدودی مطرح بوده و هر دو فیلسوف در چارچوب نظام فلسفی خویش به بررسی آن پرداخته اند. ابن سینا بر این باور بود که انسان نوع واحدی است که نفس مجرد او، با عوارض و لواحقی، متشخص و متمایز می شود و هویت و تشخص فرد انسانی با بقای آن همچنان محفوظ است، هرچند بدن او تغییر کرده باشد یا به کلی از بین رفته باشد. ملاصدرا نیز طبق مبانی فلسفی خود، به ویژه حرکت جوهری، براین باور بود که هویت آدمی در تحول وجودی به سر می برد و حرکت اتصالی مساوقِ وحدت شخصی است. بنابراین با بقای این وجود متصل و جامع، هویت فرد در دنیا و آخرت محفوظ است و بر آن اساس می توان گفت که فرد اخروی همان فرد دنیوی است. گرچه هر دو نظر، بر اساس مبانی فلسفی خود، نکات برجسته و قابل دفاعی دارند، لکن از آنجا که طبق نظر هر دو فلسفه، در حیات اخروی، بدن مادی با ویژگی های دنیوی حضور ندارد، لذا شناسایی افراد در حیات اخروی توسط ناظر بشری و تطبیق آنها با افراد دنیوی با چالش مواجه است. بررسی این دو دیدگاه از جهات مختلف با رویکرد توصیفی-تحلیلی وظیفه ای است که این مقاله آن را بر عهده گرفته است.
نقدی بر کتاب محاوره ای در هویت شخصی و جاودانگی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
37 - 51
حوزههای تخصصی:
بحث راجع به هویت شخصی یعنی این مسئله که شخص بودنِ شخص مبتنی بر چیست، از جمله بحث های دارای سابقهٔ طولانی در فلسفه و کلام است. مهم ترین مسئله در بحث هویت شخصی این است که آنچه باعث می شود یک شخص در طول زمان همان شخص قبلی باقی بماند و از دیگران متمایز باشد چیست. هویت شخصی با مسائلی مثل نسبت روح و بدن، حافظه، چیستیِ من، شواهدِ تشخیص هویت، و حتی جمعیت انسان ها ارتباط دارد. ناگفته پیداست که هویت شخصی از جمله موضوعاتی است که می تواند در بقای نفس و جاودانگی، موضوعیتِ خاصی داشته باشد. جان پِری در کتاب محاوره ای در هویت شخصی و جاودانگی (۱۹۷۸) سعی می کند مواضع و دیدگاه های فلسفی گوناگون در باب هویت شخصی و جاودانگی را در قالب گفتگویی سه نفره بین سه شخصیت خیالی مطرح کند. در این کتاب، مسائل گوناگونی مثل بقا پس از مرگ، نقش حافظه در هویت شخصی و ارتباط بدن با روح یا نفس از جنبه های گوناگون مورد بحث قرار گرفته است. در مقالهٔ حاضر ابتدا به معرفی جان پری و آثار او می پردازیم. سپس محتوای کتاب و نقاط ضعف روند استدلال ها را بررسی می کنیم. در انتها نگاهی به وضعیت ترجمهٔ فارسی کتاب (ترجمه کاوه لاجوردی، نشر مرکز) و اشکالات آن خواهیم داشت.