مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
کنترل فکر
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی اختلال استرس پس از آسیب بر اساس دشواری در تنظیم هیجان و راهبردهای کنترل فکر انجام شد.\nروش: شرکت کنندگان در پژوهش شامل، 149 نفر از افراد ساکن در روستاهای زلزله زده شهرستان هریس بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت گردآوری اطلاعات از مقیاس نشانگان اختلال استرس پس از آسیب- فرم مصاحبه (PSS-I)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (DERS) و پرسشنامه راهبردهای کنترل فکر (TCQ) و جهت تحلیل داده ها از شاخص های توصیفی، آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام بر پایه نرم افزار SPSS-16 استفاده شد.\nیافته ها: نتایج حاکی از ارتباط مثبت معنادار بین اختلال استرس پس از آسیب ، راهبردهای تنظیم هیجان و کنترل فکر (01/0>p) بود. ارتباط مثبت و معنادار بین راهبردهای عدم پذیرش هیجان، دشواری در رفتارهای هدفمند، دسترسی محدود به راهبردهای مؤثر تنظیم هیجان ، دشواری در کنترل رفتارهای تکانشی و نیز خودتنبیهی با اختلال استرس پس از آسیب (01/0>p) وجود داشت. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که دو خرده مقیاس از مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (دشواری در رفتارهای هدفمند و دسترسی محدود به راهبردهای مؤثر تنظیم هیجان) در مجموع 29 درصد از واریانس اختلال استرس پس از آسیب در گروه نمونه را پیش بینی می کنند.\nنتیجه گیری: بر اساس نقش دشواری در تنظیم هیجان، خصوصاً دشواری در رفتارهای هدفمند و همچنین دسترسی محدود به راهبردهای مؤثر تنظیم هیجان، به عنوان عوامل پیش بینی کننده اختلال استرس پس از آسیب، نتایج حاکی از ضرورت آموزش تنظیم هیجان در راستای پیشگیری و بهبود اختلال استرس پس از آسیب می باشد.
مدل دلزدگی زناشویی در ارتباط با الگوی ابعادی ارتباط با خدا، کنترل فکر و زبان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی مدل دلزدگی زناشویی در ارتباط با الگوی ابعادی ارتباط با خدا، کنترل فکر و زبان انجام شد. 350 نفر از دانشجویان متأهل مشغول به تحصیل در دانشگاه های آزاد و دولتی (93-1392) به روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب و همبستگیِ بین آنها بررسی شد. ابزار پژوهش شامل دلزدگی زناشویی پاینز (1996)، الگوی سه بعدی رابطه انسان با خدا، مظاهری و پسندیده (1390)، توانایی کنترل فکر آلگرابل و مارتینز (2005) و کنترل زبان محقق ساخته بود که روایی و پایایی پرسشنامه ها با استفاده از تحلیل عاملی و ضریب آلفای کرونباخ بررسی و از آزمون های مدل یابی معادلات ساختاری بهره گرفته شد. یکی از یافته ها این بود که الگوی ابعادی ارتباط با خدا، تنها به طور غیرمستقیم، از راه کاهش هر یک از «کنترل زبان» و «کنترل فکر»، پیش بینی کننده افزایش «دلزدگی زناشویی» است و نیز نشان داد که مسیرِ مثلثِ «ایمانِ خدامحورانه» تنها از راه «افزایش کنترل زبان» و «کنترل فکر» می تواند در جهت پیش بینی کاهش دلزدگی زناشویی مؤثر واقع شود.
مقایسه کنترل فکر، ذهن آگاهی و سبک های دلبستگی در دانشجویان با گرایش بالا و پایین به اعتیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه کنترل فکر، ذهن آگاهی و سبک های دلبستگی در دانشجویان با گرایش بالا و پایین به اعتیاد بود. روش: این پژوهش با روش علی مقایسه ای انجام شده و جامعه آماری آن شامل دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی در سال تحصیلی 95-94 بود که از بین آن ها 283 نفر با روش نمونه گیری تصادفی منظم به عنوان نمونه، انتخاب و پرسش نامه های تحقیق را تکمیل نمودند. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل پرسش نامه توانایی کنترل فکر لوچیانو و همکاران، مقیاس هشیاری توجه ذهن آگاهانه براون و ریان، پرسش نامه گرایش به اعتیاد میرحسامی و پرسش نامه سبک دلبستگی بزرگسال کولینز و رید بود. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد، دانشجویانی که گرایش بالاتری به اعتیاد دارند، از کنترل فکر پایین تری برخوردار بوده و میزان ذهن آگاهی دانشجویانی که گرایش کمتری به اعتیاد دارند، بیشتر از گروه دیگر می باشد. همچنین میانگین نمرات دلبستگی اجتنابی و دلبستگی دوسوگرا در دانشجویان دارای گرایش بالا به اعتیاد بیشتر از دانشجویان دارای گرایش پایین به اعتیاد می باشد. نتیجه گیری: تفاوت دو گروه در این متغیرها می تواند بیانگر اهمیت کنترل فکر، ذهن آگاهی و سبک دلبستگی، درگرایش به اعتیاد دانشجویان بوده و تلویحاً از اثرات مثبت آموزش خودکنترلی و ذهن آگاهی در پیشگیری از ابتلا به اعتیاد در بین دانشجویان حکایت می کند.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر مدل فرانظری و فراشناخت درمانی بر کنترل فکر و کاهش درد در بیماران مبتلا به درد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر مدل فرانظری و فراشناخت درمانی بر کنترل فکر و کاهش درد در بیماران مبتلا به درد مزمن بود. روش:این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل همه بیماران مبتلا به درد مزمن بالای 30 سال بود که در سال 1394 به مراکز درمانی تحت پوشش بیمارستان دکتر قلی پور بوکان مراجعه کردند. از میان مراجعه کنندگان به این مراکز 105 بیمار واجد ملاک های ورود به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گروه کنترل قرار گرفتند. گروه های آزمایش هشت جلسه ی 90 دقیقه ای دریافت نمودند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس درد مک گیل و کنترل فکر ولز و دیوس استفاده شد. یافته ها:نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد بین سه گروه در نمرات پس آزمون کنترل فکر و کاهش درد تفاوت معنی داری وجود داشت. نتایج آزمون تعقیبی بیانگر اثربخشی بیشتر و پایدارتر مدل فرانظری نسبت به مدل فراشناختی هم در پس آزمون و هم پیگیری دو ماهه بر کنترل فکر و کاهش درد بود. نتیجه گیری:برحسب نتایج حاصل از این پژوهش مداخله فرانظری کنترل فکر و کاهش درد بیماران مبتلا به درد مزمن را بیشتر افزایش داد. بنابراین متخصصان بهداشت روانی می توانند از این درمان جهت ارتقا کنترل فکر و کاهش درد بیماران استفاده کنند.
اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر تصمیم گیری، خودکارآمدی بر نظم جویی شناختی-هیجانی، کنترل فکر و میزان درد در بیماران مبتلا به درد مزمن با توجه به مدل فرانظری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر تصمیم گیری، خودکارآمدی بر نظم جویی شناختی-هیجانی و کنترل فکر و میزان درد در بیماران مبتلا به درد مزمن با توجه به مدل فرانظری بود. این مطالعه یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. ابتدا، آزمودنی ها با استفاده از ملاک های ورود و خروج غربال شدند، سپس، 70 بیمار واجد ملاک های ورود با روش نمونه گیری در دسترس از بین بیماران زن مبتلا به درد مزمن مراجعه کننده به مرکز درمانی دکتر قلی پور بوکان انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. افراد در گروه درمان بر اساس مدل فرانظری طی 8 جلسه تحت درمان قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین دو گروه از لحاظ نظم جویی شناختی- هیجانی و کنترل فکر و میزان درد تفاوت معناداری وجود دارد. بنابراین، درمان شناختی مبتنی بر مدل فرانظری که یکی از درمان های گروه شناختی- رفتاری است به عنوان یک مداخله موثر در بیماران مبتلا به درد مزمن اساسی تلقی می گردد.
مقایسه باورهای فراشناخت، راهبردهای کنترل فکر و سبک های اسنادی دانش آموزان سرآمد و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه باورهای فراشناخت، راهبردهای کنترل فکر و سبک های اسنادی دانش آموزان سرآمد و عادی اجرا شد. روش: روش پژوهش علی - مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان سرآمد و عادی مقطع متوسطه مدارس شهر دامغان (3000 نفر) بود که حجم نمونه 300 نفر براساس جدول کرجسی و مورگان (1970) با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه های سبک های اسنادی (سلیگمن و همکاران، 1979)، کنترل فکر(ولز و دیویس، 1994) و باورهای فراشناختی (کارنزایت و هاتونوولز، 1997) بود. تحلیل داده ها به وسیله نرم افزار (SPSS-20) با استفاده از روش های آمار توصیفی و آزمون تحلیل واریانس مانوا وآنوا انجام شد. یافته ها: یافته های پژوهش در تحلیل مانوا نشان داد بین دانش آموزان سرآمد و عادی در باورهای فراشناخت، راهبردهای کنترل فکر و سبک های اسنادی تفاوت معناداری وجود دارد. میانگین دانش آموزان سرآمد و عادی در باورهای فراشناخت به ترتیب 51/78 و 72/67 در کنترل فکر به ترتیب 54/75 و 43/66 و در سبک های اسنادی به ترتیب 58/33 و 70/30 بود. میانگین باورهای فراشناخت، کنترل فکر و سبک های اسنادی دانش آموزان سرآمد بیشتر از دانش آموزان عادی بود. نتیجه گیری: براساس نتایج پژوهش می توان نتیجه گرفت که آموزش های ویژه ای برای تقویت باورهای فراشناخت، کنترل فکر و سبک های اسنادی دانش آموزان عادی و سرآمد باید پیش بینی شود. مربیان با تأکید بر اهمیت عوامل درونی قابل کنترل به عنوان عوامل اصلی موفقیت، توان پیش بینی موفقیت دانش آموزان را باید افزایش دهند.
اثر بخشی آموزش روان درمانی مثبت گرا بر کنترل فکر و سازگاری هیجانی دانش آموزان دختر 15- 17 ساله بهبود یافته از پاندمیک کرونا (COVID-19)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مداخلات روان پزشکی در هنگام شیوع بیماری های عفونی با میزان مر گ و میر بالا، ضروری است؛ لذا هدف ازانجام پژوهش حاضر تعیین اثر بخشی آموزش روان در مانی مثبت گرا برکنترل فکروسازگاری هیجانی دانش آموزان دختر 15-17 ساله بهبود یافته ازنخستین اوج پاندمیک کرونا) (COVID-19درشهرستان زابل می باشد. روش پژوهش: پژوهش حاضر یک پژوهش کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر ستان زابل بود و با استفاده ازروش نمونه گیری خوشه ای چند مر حله ای32نفردانش آموز بهبود یافته از نخستین اوج پاندمیک کرونا انتخاب ودر دو گروه آزمایش (16نفر)وگروه کنترل (16نفر)جایگزین تصادفی وگمارده شدند. پیش آزمون در تمام گروه ها اجرا وآموزشهای روان درمانی مثبتگراطی ده جلسه آموزش مجازی به افراد گروه آزمایش ارائه شد. پس آزمون از همه گروه ها به عمل آمد. در پیش آزمون وپس آزمون پرسشنامه های کنترل فکر ولز ودیویس ((TCQ، سازگاری هیجانی رابیو و همکاران (EAM) اجرا شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس یک راهه تک متغیری و آزمون تحلیل کوواریانس یک راهه چندمتغیری یا مانکووا استفاده شد. یافته ها: به طور کلی نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که آموزش روان درمانی مثبت گرا بر افزایش کنترل فکر دانش آموزان دختر 15-17 ساله بهبود یافته از نخستین اوج پاندمیک کرونا تأثیر نداشت. این آموزش برسازگاری هیجانی دانش آموزان تأثیر داشت. سازگاری هیجانی آزمودنی ها که باروش روان درمانی مثبت گرا آموزش دیدنددر مقایسه با گروه گواه به طور معناداری بهبود یافت. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که روان درمانی مثبت گرا می تواند باعث ارتقای کنترل فکر و سازگاری هیجانی دانش آموزان شود فلذا پیشنهاد می شود از آن در مشاوره و درمان استفاده گردد.