مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
باستان شناسی
حوزه های تخصصی:
آنچه که امروز تحت عنوان حفاظت معماری شناخته می شود، نه به یکباره و نه لزوماً در شکل امروزی آن بلکه در یک سیر تحول تاریخی و در پی تحولات اساسی در اندیشه و عمل افراد در اعصار مختلف شکل گرفته است . حفاظت معماری به معنای عام آن دارای یک گسست بنیادین از سنتی به مدرن بوده است که فهم این گسست نیاز به فهم نگاه تاریخی حاکم بر هریک دارد. ماهیت میراث فرهنگی و شأن و منزلت آن را باید در نوع نگاه به تاریخ جستجو کرد. اروپا بعد از رنسانس و به خصوص در قرن هجدهم تحولی بنیادین را در فهم تاریخ تجربه می کند که این مهم زمینه ساز نگاهی نو به تاریخ شد. مبنای فهم جدید از تاریخ بر این اصل استوار شد که رخدادها به صورت زنجیرهای در یک سیر متوالی از یک نقطه مشخص آغاز شده، تا به امروز ادامه داشته و در آینده نیز امتداد خواهند یافت. بر اساس این فهم جدید از تاریخ بود که کنجکاوی در گذشته و علاقه به شناخت تاریخی به وجود آمد. این امر سبب ایجاد علاقه ای در حفاظت گران میراث فرهنگی شده است تا در حد امکان به تحقیق درباره تاریخ، نگرش تاریخی و شیوه های پژوهش در تاریخ بپردازند. مقاله حاضر سعی در پاسخگویی به مسأله اصلی تحقیق، یعنی نسبت این فهم جدید از تاریخ و حفاظت معماری، دارد. نسبت یاد شده از رهگذرِ پاسخگویی به دو پرسش اساسیِ "فهم جدید از تاریخ چگونه در شکل گیری جنبش حفاظت مدرن تأثیر گذاشته است؟" و " کنجکاوی تاریخی، باستانگرایی و باستان شناسی چه امکانی را در جهت علاقه مندی به حفاظت معماری فراهم نموده است؟"، روند شکل گیری حفاظت معماری را روشن می سازد . در این پژوهش با استناد به متون منابع کتابخانه ای و بر اساس راهبردهای روندپژوهی در تحقیق تاریخی، به تفسیر و تحلیل اطلاعات پرداخته شده است. کنجکاوی و علاقه یاد شده در ابتدا باستان گرایی در قالب عتیقه گرایی و عتیقه شناسی، سپس باستان شناسی و در نهایت حفاظت میراث گذشتگان را در پی داشت. فهم جدید از تاریخ در حفاظت معماری که آن را پدیده مدرن تاریخمندی نیز می نامند، امکان جدیدی را برای تصمیم گیری در مورد اینکه چه چیز و چگونه باید حفاظت شود به وجود آورده است. شکل گیری باستان شناسی، قوام یافتن روش شناسی و معرفت شناسی پژوهش های تاریخی و نگاه انتقادی به گذشته و فعالیت های مرمتی در گذشته از منظر زمان حال، شکل دهنده این دوره از حفاظت تاریخی بوده است.
فن شناسی اشیای فلزی محوطه های عصر آهن شمال و شمال غرب ایران با استفاده از متالوگرافی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تبیین باستان شناسی عصر آهن شمال و شمال غرب ایران، مطالعه آثار فلزی به دلیل ارزش های فنی نهفته در آن ها از اهمیت خاصی برخوردار است. زیرا اساس گاهنگاری عصر آهن فلات ایران منطقه شمال غرب، به ویژه محوطه حسنلو است و در حقیقت فن فلزگری در این دوره از این منطقه به مناطق دیگر فلات ایران راه پیدا می کند. در این پژوهش شناخت چگونگی روش های ساخت آثار فلزی محوطه های شمال و شمال غرب ایران در عصر آهن به لحاظ روش های ساخت اشیای فلزی موردبررسی قرارگرفته است. بدین منظور آزمایش متالوگرافی بر روی آثار فلزی محوطه های عصر آهن گوهر تپه و گورستان لفورک در استان مازندران واقع در منطقه شمال ایران و محوطه های عصر آهن حسنلو، کردلر تپه، هفتوان تپه، زیویه و گورستان مسجد کبود، واقع در منطقه شمال غرب ایران انجام گردید و از هر هفت محوطه عصر آهن شمال و شمال غرب ایران، یک نمونه شی فلزی برای آزمایش متالوگرافی انتخاب گردید. در این پژوهش، با استفاده از روش میکروسکوپی الکترونی روبشی به بررسی روش های ساخت آثار فلزی پرداخته شد. نتایج حاصل از این آزمایش نشان می دهد که عمده ترین روش های ساخت آثار فلزی در این محوطه ها چکش کاری گرم و ریخته گری بوده است.
بررسی و نقد ترجمه کتاب ترسیم یافته های باستان شناسی و هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم اردیبهشت ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
21-40
طراحی اشیاء در جهت مستندسازی و انتقال اطلاعات جزئی از فعالیت های اصلی باستان شناسی محسوب می شود. طیف گسترده ای از اشیاء در فعالیت های باستان شناختی مورد طراحی قرار می گیرند. نوشتار حاضر به نقد ترجمه کتابی در زمینه طراحی اشیاء باستان شناختی می پردازد که کتاب اصلی آن، منبعی اگرچه قدیمی، اما نسبتاً معتبر در این زمینه محسوب می شود. با توجه به اینکه این کتاب حتی پیش از ترجمه نیز جزء منابع بسیار مهم طراحی محسوب می شد، ترجمه آن به زبان فارسی اهمیت آن را نزد باستان شناسان دو چندان می نماید. ترجمه تحت اللفظی، برگردان فارسی نامفهوم و نامأنوس، کیفیت بسیار پایین تصاویر نسبت به کتاب اصلی که نقش عمده ای در افزایش درک مخاطب از مطالب کتاب دارند، فصل بندی آشفته و نامنظم و خوانش دشوار از جمله موارد قابل نقد در ترجمه کتاب هستند. تسلط بر زبان انگلیسی و داشتن آگاهی در زمینه طیف گسترده اشیاء و یافته های باستان شناختی جهت ترجمه چنین کتبی از مواردی است که در آینده بایستی مورد توجه مترجمین محترم قرار گیرد.
نقش و جایگاه اجتماعی زنان دوره ی پارتی
منبع:
زن و فرهنگ سال هشتم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۲۹
113-123
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی وضعیت زنان، نقش و جایگاه آنان در طبقات اجتماعی دوره ی پارتی بود.این پژوهش به شیوه ی توصیفی تحلیلی انجام یافته است . شیوه ی گرد آوری اطلاعات به شیوه ی کتابخانه ای است و سعی شده تا همه ی بازنمایی های زنان این دوره بر اساس داده های باستان شناختی و آثار باقی مانده هنر پارتی مورد مطالعه قرار گیرد همچنین تاثیر فرهنگ و هنر یونان را بر روی پوشش زنان پارتی بررسی کند. نتایج این پژوهش نشان داد که در این دوره بیشتر از ادوار پیشین به شمایل نگاری زنان توجه و پرداخته شده بود و حضور زنان در جامعه نسبت به دوره هخامنشیان کمرنگ تر بود.
مطالعه پوشاک زنان ایران در سده ششم هجری و تأثیر آن بر جایگاه اجتماعی زنان بر اساس نگاره های سفال مینایی
منبع:
زن و فرهنگ سال دهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۰
21-36
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی چگونگی نوع پوشاک متداول زنان ایران در سده ششم هجری و تأثیر آن بر جایگاه اجتماعی زنان آن دوره بر اساس نگاره های سفال مینایی می باشد. جامعه تحقیق حاضر نقوش زنان بر سفالینه های مینایی است که با تکیه بر مستندات عینی از پوشش زنان مورد بررسی قرار گرفت. روش تحقیق این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. شیوه گردآوری اطلاعات با کمک منابع کتابخانه ای و مطالعه میدانی به صورت بازدید از نقوش سفالینه های مجموعه های هنری صورت پذیرفته است. مطالعه منطقی و روشمند شواهد باستان شناختی، از جمله مشاهده چگونگی نوع پوشاک جوامع گذشته می تواند در بازسازی نظام اجتماعی و فرهنگی آنها نقش مهمی داشته باشد. شواهد باستان شناسی در دوره میانی اسلام همچون؛ نقاشی ها و نگاره های موجود بر سفالینه های مینایی و زرین فام، می تواند نقشی ارزشمند در شناخت و بازتاب نحوه نگرش و تأثیرات ساختار اجتماعی و فرهنگی بر نوع پوشاک زنان این دوره داشته باشد. برآیند مطالعه نشان می دهد که در این دوره عوامل مختلفی از جمله نوع اقلیم منطقه، الگوپذیری از سبک های کهن، سبک های بومی و نوع تقاضا بر کیفیت و چگونگی شکل ظاهری لباس تأثیرگذاربوده است. نوع پوشش زنان این دوره نیز متناسب با فضای اجتماعی و مجالسی که در آن حضور پیدا می کردند. در حقیقت مضامین و نوع نقوش روی پوشاک زنان دوره سلجوقی می تواند بیانگر بخشی از فرهنگ و جایگاه و مرتبه اجتماعی زنان آن دوره باشد.
جایگاه زن در تمدن ساسانی براساس شواهد تاریخی و باستان شناختی
منبع:
زن و فرهنگ سال یازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۳
19-31
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی جایگاه زن در تمدن ساسانی از منظر شواهدِ تاریخی و باستان شناختی می باشد. جامعه پژوهش شامل نقوش زنان در آثار فرهنگی برجای مانده از دوران ساسانی است. نمونه پژوهش شامل نقش زن در مواد فرهنگی برجای مانده از عصر ساسانی براساس شواهد باستان شناختی است. طرح پژوهش توصیفی-تحلیلی بود. گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و از طریق فیش-برداری انجام شد و پس از آن به بررسی شواهد برجای مانده باستان شناختی از جایگاه زن در ایرانِ فرهنگی ساسانی پرداخته شد و اطلاعات به صورت کیفی مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد نقش زن در هنرهای وابسته به معماری نظیر نقاشی، گچ بری، پارچه بافی، موزاییک وغیره مشهود است و به لحاظِ جایگاه سیاسی، زنان از قدرت خوبی در جامعه برخوردار بودند و منابع تاریخی و شواهد باستان شناسی نظیر سکه ها آن را تأیید می نماید؛ از طرفی دیگر یافت شدن تصویر زنان در میان اکثر مواد فرهنگی باستان شناسی نشان از آن دارد که احترام به زن و گستردگی فعالیت های سیاسی، اقتصادی وغیره هنر، دیگر خاص دربار و در دستِ اعضای سلطنتی نیست، بلکه با بهبود یافتن قوانین اجتماعی، زنان از جایگاه و آزادی عمل بهتری در کنار با جامعه طبقاتی مردسالار داشتند.
فناوری و صنایع در باستان شناسی نقدی بر کتاب رهیافت های باستان شناختی به فناوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم شهریور ۱۳۹۹ شماره ۶ (پیاپی ۸۲)
43-68
کتاب "رهیافت های باستان شناختی به فناوری" نوشته هتر مارگارت لوییس میلر، استاد دانشگاه تورنتو، به درستی یکی از روزامدترین کتاب های باستان شناسی است که به موضوع فناوری و صنعت اختصاص یافته و نویسنده تلاش فراوانی به خرج داده تا از زوایای گوناگون به بررسی فناوری و صنعت از نگاه باستان شناسی بپردازد. نقد برگردان این کتاب به ما کمک خواهد کرد تا بتوان برگردان هایی از این دست را هرچه بهت کرد. جهت انجام نقد این برگردان، نخست فصول کتاب به دقت خوانده و نکات ویرایش و نگارشی ثبت گردید. سپس هرجا که به نظر نقص یا سنگینی در فهم مطلب بود به نسخه اصلی کتاب مراجعه و متن اصلی با برگردان مقابله شد تا در صورت وجود کاستی، شکل بهتر یا درست تر گوشزد گردد.یکی از نقاط اصلی قوت کتاب، ارجاع به منابع مختلف در مورد هر موضوع و بحث است که از این نظر آن را برای دانشجویان، به ویژه در مقاطع تکمیلی، مناسب می نماید. برگردان کتاب نیز که توسط وحید عسگرپور، استاد دانشگاه هنر اسلامی تبریز و یکی از باستان شناسان جوان، پرتلاش و آِینده دار انجام گرفته، از عهده کار بر آمده است و وام نگارنده را گذارده است. چاپ، صفحه آرایی و ویرایش و نگارش برگردان کتاب با دقتی کم نظیر انجام گرفته و قطعا نظر بیشینه مخاطبان را جلب خواهد کرد. برگردان روان و دقیق کتاب باعث می شود تا مخاطبان در خواندن کتاب چندان دچار مشقت و دشواری نشوند. اما با این حال تلاش برگرداننده برای وفاداری به متن، اندکی ساختار جملات بخش هایی از کتاب را از اصول نگارش فارسی دور کرده، به گونه ای که اهل فن براحتی تشخیص می دهند که کتاب نخست به زبانی غیر از فارسی نگاشته شده و سپس به فارسی برگردانده شده است.
بررسی و نقد کتاب باستان شناسی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم شهریور ۱۳۹۹ شماره ۶ (پیاپی ۸۲)
119-145
جستار حاضر با هدف نقد و شناسایی موارد قوت و ضعف معیار های شکلی و محتوایی کتاب "باستان شناسی ایران" به قلم مؤلفان بزرگوار دکتر کریم حاجی زاده و پرویز پور کریمی، انجام شده است. کتاب مذکور از نظر محتوا از جمله تألیفات نادر و پیشرو درزمینه ارتباط بین باستان شناسی و گردشگری در ایران به شمار می رود و دور از انتظار نیست که پیشگامی در طرح مباحث جدید موجب بروز برخی کاستی ها و نقص ها خواهد شد. مقاله حاضر بر آن است به بیان ویژگی ها و کاستی های محتوایی و نگارشیکتاب بپردازد. محور های اصلی این بررسی نقادانه، ارزیابی کتاب به عنوان منبع درسی بر اساس معیار های منابع درسی، انطباق مطالب کتاب با سرفصل مصوب شورای عالی برنامه ریزی، درستی یا نادرستی ارتباط مطالب با عنوان کتاب، کیفیت استفاده از منابع معتبر و جدید و بررسی اشتباهات چاپی غیر قابل چشم پوشی است. پیشنهاد مقاله حاضر آن است که کتاب یاد شده علی رغم محتوای غنی و تاثیر زیادی که در کاربردی کردن هرچه بیشتر دانش باستان شناسی در حوزه باستان شناسی و گردشگری دارد اما به نظر می رسد کاربرد آن به عنوان منبع تدریس در واحد درسی "باستان شناسی ایران" نیازمند بازنگری است.
معمایِ کارلتون کوون: انسان شناس، باستان شناس، یا مامور CIA؟ (نقدِ روش شناسی و آثار کارلتون استیونز کوون در باستان شناسی پارینه سنگی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم شهریور ۱۳۹۹ شماره ۶ (پیاپی ۸۲)
341-364
کارلتون استیونز کوون از شناخته شده ترین چهره های باستان شناسیِ پیش از تاریخ ایران است که در حوالی 70 سال پیش به انجام نخستین پژوهش هایِ سازمان یافته در باستان شناسی ایران همت گماشت. برای سالیان متمادی، باستان شناسان ایرانی آثار کوون را مطالعه و اساتید در کلاس درس خود، آنها را تدریس کرده اند. اکنون و پس از گذشت هفت دهه، لزوم بازبینی کارهای کوون بیش از پیش احساس می گردد. در این نوشتار این بازبینی از چندین نگاه انجام گردیده است: مبانی نظری کار میدانی، میزان تخصص گرایی (تطابق تخصص سرپرست با پژوهش)، رهیافت عملی کاوش، نحوه ثبت و ضبط مواد فرهنگی و چگونگی آنالیز مواد فرهنگی. نتایج بازنگری کارهای میدانی کوون در ایران حاکی از این است که وی در رهیافت های نظری و عملی خود دچار ضعف های فراوانی بوده و بیش از آنکه دغدغه انجام صحیح کار میدانی باستان شناسی داشته باشد، بیشتر درپی کشف بقایای اسکلتی انسان نئاندرتال بوده است. از دیگر سوی، نگاهی به کارنامه انتشاراتی کوون، عقاید به غایت نژادپرستانه، در کنار سابقه عضویت نامبرده در ارتش و آژانس اطلاعاتی ایالات متحده (سیا) در جنگ جهانی دوم و جنگ سرد و همچنین پرسشهای فراوان بی پاسخ درباره چرایی انتخاب محوطه های مورد کاوش قرارگرفته در ایران، این فرض را قوت بخشیده که باستان شناسی، اولویت نخست کوون در ایران نبوده است.
پژوهشی بر جغرافیای تاریخی نام جای های کوستِ نیمروز ساسانی ازمنظرِ منابع تاریخی و شواهد باستان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تهاجمات اقوام بیگانه از جهاتِ مختلف در دوره ساسانی سبب تقسیم کشور به چهار ناحیه شد تا امپراتوری ساسانی بتواند از قلمرو خویش به بهترین شکل دفاع نماید. در جُستار حاضر می کوشیم تا به بازشناسی و معرفی نام جای ها (شهرهای) مهم کوستِ نیمروز (جنوب، جنوب شرق) قلمرو ایرانشهر ساسانی در منابع تاریخی دستِ اول دوره ساسانی (متون پهلوی، اثر مُهر و...) و منابع جغرافیایی مورخان اسلامی قرون اولیه و میانی اسلامی بپردازیم. رساله شهرستان های ایرانشهر و جغرافیای موسی خورنی جزء مهم ترین منابع تاریخی هستند که علاوه بر آثار گوناگون دینی و اداری و سنگ نبشته های شاهان ساسانی (کعبه زرتشت)، جامع ترین آگاهی ها برای بررسی استان و شهرهای دوره ساسانی در اختیار پژوهشگران قرار می دهند. رساله شهرستان های ایرانشهر جزئیاتی درباره استان و شهرها ارائه نمی دهد اما تقسیم بندی کامل ایرانشهر به چهار کوست و ذکر شهرها و منطقه های هر کوست را به خوبی بیان کرده است. در میان دو منبع فوق شاهنامه حماسه ملی ایرانیان علاوه بر صحبت از سرگذشت ایران از دوره اساطیری تا تاریخی، احتمالاً بتوان از آن به عنوان یک منبع تاریخی قابل اعتماد یاد کرد؛ بنابراین در بخش ساسانی شاهنامه فهرستی از نام جای های ساسانی را می توان مشاهده و قابل انطباق دانست. هدف از پژوهش حاضر بررسی تطبیقی جای نام ها کوست نیمروز در منابع اشاره شده و ارزیابی شواهد نوشتاری با یافته های باستان شناسی می باشد. روشی که اتخاذ شده روشی توصیفی- تطبیقی و مبتنی بر مطالعاتِ کتابخانه ای و یافته های باستان شناختی است. نتایج پژوهش نشان داد که ساختِ شهرهای بیشمار به دست پادشاهان به ویژه در کوست نیمروز، به منظور تحقق اهداف نظامی، امنیتی و یا بعضاً اقتصادی بود. از سویی دیگر اکثر جای نام های اشاره شده در متون پهلوی دوره ساسانی در دوره اسلامی به همان نام خویش پایدار باقی مانده است. همچنین با بررسی و مقایسه سه متن پیش رو مشخص شد که تناقضاتی میان سه منبعِ مورد مطالعه شده در بیان جهات جغرافیایی شهرهای کوستِ نیمروز وجود دارد.
گسترش های الگوی مرجع مفهومی سیداک: پاسخ به نیازهای سازماندهی دانش در حوزه های موضوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هستی شناسی ها ابزارهای پرکاربرد در سازماندهی دانش در بستر وب معنایی هستند. هستی شناسی ها برای موضوع های مختلف نیاز به گسترش دارند. مقاله حاضر گسترش هایی را معرفی و بررسی می کند که برای الگوی مرجع مفهومی سیداک ارائه شده است. روش : کلیدواژه هایExtension و CIDOC-CRM را در موتورهای جستجو و پایگاه های گوگل اسکالر، ساینس دایرکت، امرالد، ابسکو، و ریسرچ گیت جستجو کردیم و بیش از 50 مقاله یافتیم و چکیده های آنها را مرور کردیم. از میان آنها 21 مقاله را با الگوی مرجع مفهومی سیداک مرتبط یافتیم و مرور کردیم. یافته ها : رسماً 14 گسترش برای الگوی مرجع مفهومی سیداک تابه حال ارائه شده است. هر گسترش به فراخور نیاز حوزه های موضوعی، به معرفی رده ها و ویژگی های آنها پرداخته است. برخی گسترش ها افزون بر الگوی سیداک، از گسترش های دیگر نیز استفاده کرده اند. بیشترین کاربرد را گسترش الگوی سی.آر.ام.اس.سی.آی. داشته است. بیشترین گسترش ها هم در موضوع باستان شناسی بوده است. از لحاظ روش شناسی، همه گسترش ها با روش هماهنگ سازی و مطابقت دادن مفاهیم حوزه های موضوعی با الگوی سیداک انجام شده است. نتیجه گیری : نیاز به گسترش های موضوعی برای الگوی مرجع مفهومی سیداک همچنان وجود دارد و می تواند به غنی تر شدن مجموعه های داده ای در وب معنایی بیانجامد.
معرفی سیستم های سنجش ازدور فضایی (ماهواره ای) و کاربرد آن در باستان شناسی: مطالعه موردی دشت بهشهر مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقه دشت بهشهر مازندران به دلیل شکل جغرافیایی خاص و قرارگیری در میان دریا و بخش کوهستانی در جنوب و وجود رودهای منتهی به دریا از گذشته موردتوجه گروه های انسانی قرار داشته است. بااین وجود اطلاعات ما از این منطقه محدود به چندین فصل بررسی و شناسایی محوطه های باستانی آن است و پژوهش دقیقی پیرامون شکل گیری استقرار و تأثیر عوامل جغرافیایی بر آن صورت نگرفته است. ازاین رو مطالعه شکل گیری الگوی استقراری این منطقه امری ضروری است. در پژوهش حاضر از روش های نوین در باستان شناسی و تلفیقی از داده های باستان شناسی و علم سنجش ازدور ماهواره ای به جای روش های سنتی بهره گرفته شد. برای باستان شناسان دانستن مزایا و معایب استفاده از سنجش ازدور ماهواره ای به عنوان ابزاری قدرتمند در تجسم چشم اندازهای گذشته مهم است. در این مقاله سعی گردید با به کارگیری سنجش ازدور در بررسی میدانی دشت بهشهر، مبنی بر تحلیل الگوی استقراری این منطقه به طور موردی، بخشی از فواید به کارگیری این روش نشان داده شود و ضمن استخراج اطلاعات محیطی و درجه بندی و وزن دهی آن ها با کمک تحلیل رگرسیون، به میزان تأثیرگذاری آن ها بر شکل گیری استقرارهای منطقه پژوهش پرداخته شود. در گام بعدی با تلفیق این داده ها و داده های حاصل از نرم افزار GIS، مطلوبیت استقرار در دشت بهشهر موردسنجش قرار گرفت و در ادامه نقشه پتانسیل مکانی استقرارهای باستانی تهیه گردید که نقاط مستعد شکل گیری استقرار را مشخص می سازد. ارزیابی نتایج کسب شده نشان می دهد مطابق پیش بینی دسترسی به منابع آب بیشترین نقش را در این رابطه داشته است. دسترسی به خاک حاصلخیز جهت انجام فعالیت های کشاورزی در اولویت بعدی قرار دارند.
مطالعات گیاه باستان شناسی تپه طالب خان، سیستان، جنوب شرق ایران (2300-2500 ق.م)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در هزاره سوم قبل از میلاد، مناطق قابل سکونتِ بخش جنوبی دشت سیستان به اراضی دلتای رود بیابان (شاخه قدیمی و خشک شده رود هیرمند) منحصر می شده است. شاخصه مهم و اصلی آن زمان فراوانی باران و برف در هندوکش و آب های هیرمند بوده که از مجرای رود بیابان وارد دشت سیستان می شده است. ازاین رو، شکل گیری و پویایی استقرارهای این حوزه، همواره ناشی از نوسانات آبی رود هیرمند بوده و جابجایی و چرخش جریان های آبی، همواره باعث بی ثباتی و تغییر استقرارهای انسانی و محیط زیست بوده است. فاکتورهای محیطی و انسانی بدون شک درگذر زمان تغییرات چشم گیری را در سیمای گیاهی دشت ایجاد نموده اند. هدف اصلی این مقاله شناخت منابع گیاهی دشت سیستان بر اساس یافته های گیاهی تپه طالب خان و چگونگی استفاده ساکنین از این منابع در هزاره سوم پیش از میلاد است. مطالعات گیاه باستان شناسی کنونی، بر روی بقایای گیاهی به دست آمده از 25 نمونه نهشته گیاه باستان شناختی از فصل ششم کاوش های باستان شناختی در تپه طالب خان انجام یافته است. این نمونه ها مربوط به بسترهای باستان شناختی گوناگون (که تاریخ آن ها هزاره سوم پیش از میلاد، 2500-2300 ق.م است) مانند نهشته خاک، نهشته خاک و آوار، نهشته خاک و اندود ، نهشته خاک و خاکستر، آوار خشت، لایه خاکستر، خاک سوخته، اجاق، محتویات اجاق و کف هستند. نتایج حاصل از این مطالعات و همچنین شواهد گیاه باستان شناسی یافت شده در شهر سوخته بیانگر کاشت گیاهان زراعی گوناگون ازجمله گندم های بدون پوشینه (گندم ایمر، گندم نان، گندم چماقی، گندم دانه مرغی)، جو با پوشینه و جو نودووم بدون پوشینه، عدس، ماشک، خلر، نخود سبز، کتان، انگور و کدوییان بوده که خود گواهی بر نوعی اقتصاد معیشتی بر پایه کشاورزی در بخش جنوبی دشت سیستان است. همچنین مطالعه بقایای زغال چوب نشان می دهد که ساکنان تپه طالب خان برای رفع نیازهای سوختی خویش از چوب گیاهان شور پسند و خشکی پسند مانند اسفناجیان و گز که بافتی نرم و خاصیت شعله وری سریع دارند، استفاده می کرده اند.
مروری بر کاربرد تابش سینکروترون در علوم باستان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیقات علمی با هدف بررسی، شناسایی و حفاظت از یافته های باستان شناسی و هنری بر اساس رویکردی قابل تامل از اشتراک رشته های علمی متنوع و با همکاری متخصصان، دانشمندان و باستان شناسان در زمینه های گوناگون نمود پیدا می کند. در این بستر، انتقال دانش بین گروه های تحقیقاتی مختلف به واسطه میزان قابل توجهی از تکنیک های متداول و پیشرفته ی علمی مورد توجه باستان شناسان است. یکی از الزامات اصلی که باستان شناسان در مطالعات باستانی نمونه های باارزش در نظر میگیرند استفاده از تکنیک های غیرمخرب می باشد. با درک این مهم،روش های مبتنی بر تابش سینکروترون می تواند نقش به سزایی در این زمینه ایفا نماید.در مقاله ی حاضر به چگونگی استفاده از تابش سینکروترون، که حاوی میکرو پرتوهای ایکس بسیار درخشان و موازی شده است، در تحقیقات شناختی اشیای باستان شناسی و هنری خواهیم پرداخت و برخی نتایج گرفته شده که در آنها مزیت استفاده از تکنیک تابش سینکروترون به طور متمایزی نسبت به روش های قبلی مورد تاکید است، مورد استناد قرار خواهد گرفت.
نگاهی به تاریخچه پژوهش های باستان شناختی جزایر هرمزگان
نخستین گام ها در باستان شناسی هرمزگان، تقریباً هم زمان با سایر نقاط ایران در یک ونیم قرن پیش برداشته شد و از ابتدای امر، جزایر هرمزگان مرکز توجه این پژوهش ها به شمار می رفت. این فعالیت ها همچون دیگر نقاط کشور، از سوی پژوهشگران غربی آغاز و سه دهه بعد توسط پژوهشگران ایرانی دنبال شد. بااین حال مقطعی بودن این پژوهش ها و نبود کاوش و بررسی گسترده و مداوم سبب شد که این جزایر به رغم غنای تاریخی - فرهنگی، چندان که باید شناخته شده نباشد. در این نوشتار سعی شده است با مرور روند فعالیت های باستان شناختی جزایر هرمزگان، کاستی های این حوزه پژوهشی بررسی شود. نتایج به دست آمده حاکی از اهمیت پژوهش های باستان شناختی در جزایر هرمزگان و لزوم رشد و گسترش آنها است. عدم انسجام و نبود یک برنامه کلی، از جمله مسائل قابل توجه دیگر این پژوهش ها به شمار می روند. متأسفانه، حجم قابل توجهی از اطلاعات جمع آوری شده طی چند دهه اخیر، به صورت گزارش های منتشر نشده در مراکز اسناد نگهداری می شود؛ و در بسیاری از موارد، همین گزارش های اولیه نیز تحویل داده نشده و از این رو، از نتایج برخی از پژوهش ها اطلاعی در دست نیست. با همه این کاستی ها، نتایج حاصل از بررسی ها، کاوش ها و گمانه زنی هایی که در دو دهه اخیر توسط نسل جوان باستان شناسان ایرانی صورت گرفته است، نشان از آغاز مرحله جدیدی از این پژوهش ها در این بخش از سرزمین ایران است. در نوشتار حاضر فراز و نشیب های فعالیت های باستان شناختی در جزایر هرمزگان به ترتیب تاریخ در هر جزیره بررسی و مرور شده است.
صیانت و سامان دهی عرصه و حریم منظری تپه های باستانی سیلک(مقاله علمی وزارت علوم)
تپه های سیلک کاشان از نخستین استقرارگاه های دائمی انسان (روستانشینی) در فلات ایران محسوب می شود که آثاری از هزاره هفتم (دوره نوسنگی) پیش از میلاد تا عصر آهن 3 (دوره ماد) را در خود جای داده و بدین سبب ارزش و جایگاه فرهنگی و مطالعاتی ویژه ای دارد. محوطه باستانی سیلک در طول یک قرن اخیر آسیب های فراوانی را متحمل شده است. پدیده مخرب گسترش و توسعه کالبدی شهرها همیشه گریبان گیر محوطه های باستانی از قبیل سیلک که در بافت شهرها قرار دارند، بوده است. در راستای رویه ویرانگر و روزافزون گسترش و توسعه کالبدی شهر کاشان به طرف محوطه سیلک، کشاورزان منطقه نیز بیکار ننشسته و به اندازه وسع و توان خویش، به عرصه محوطه سیلک یورش برده و بخشی از آن را برای کشاورزی تصرف کرده اند. با توجه به رشد روندِ دست اندازی و تعرض به عرصه و حریم سیلک و برای جلوگیری از آسیب های بیشتر عرصه و سامان دهی حریم منظری سیلک، میراث فرهنگی کاشان با مساعدت شهرداری کاشان، به تبیین برنامه و فعالیت مطالعاتی باستان شناسی با عنوان «گمانه زنی به منظور تعیین عرصه و پیشنهاد حریم محوطه باستانی سیلک» اقدام نمود که این پروژه پژوهشی به تعیین و تکمیل و مشخص شدن عرصه و حریم این محوطه باستانی منجر شد.
نقد و بررسی کتاب "استخوان شناسی انسانی در باستان شناسی " جواد حسین زاده ساداتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب " استخوان شناسی انسانی در باستان شناسی : دستورالعمل نحوه نگهداری و تعامل با بقایای اسکلت انسانی در باستان شناسی " نوشته سید میلاد هاشمی و حامد وحدتی نسب، اعضای هیئت علمی گروه باستان شناسی دانشگاه تربیت مدرس، در سال 1398 با 185 صفحه نوشتار، عکس، طرح و جدول، توسط انتشارات ندای تاریخ در تهران به چاپ رسیده است. انتشار این کتاب موجز و مختصر به هنگام بوده و نشان از وقت شناسی نگارندگان محترم و در عین حال توجه جامعه باستان شناسی ایران به مسئله حفظ بقایای انسانی دارد. گرچه کتاب از نظر اصول نگارشی و ویرایشی کتابی ویراسته و پیراسته است اما از نظر صفحه آرایی قطعا می توانست بهتر از آن باشد که هست. کتاب از نظر ساختاری دارای فصل بندی نیست اما با این حال مطالب در یک سیر منطقی به صورت عنوان هایی پشتِ سر هم آورده شده که به طور کلی شامل اهمیت بقایای انسانی، آماده سازی شرایط جهت کاوش بقایا، مستندسازی بقایا، مطالعات اولیه و در نهایت حفظ و نگهداری آنها می شود. از نظر محتوایی نیز به جز موارد بسیار معدود، نگارندگان با تسلط بر موضوع مورد بحث و با روایتی روان جنبه های مختلف مطالعه و حفاظت از بقایای انسانی را مرور کرده و با کمک تصاویر و طرح ها و جدول ها تلاش کرده اند تا ضروریات اولیه مطالعه و حفاظت از بقایای انسانیِ به دست آمده از کاوش های باستان شناختی را به مخاطب مورد نظرشان منتقل نمایند.
اقبالیه کاشان؛ شواهد باستان شناسی از پهنه فرهنگی دشت کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاشان شناسی دوره ۱۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۲۵)
135 - 154
دشت کاشان یکی از مناطق مهم فلات مرکزی ایران از نظر سوابق ارزشمند تاریخی است. بر اساس بررسی های موردی و کاوش هایی که طی هشتاد سال اخیر در این منطقه به انجام رسیده، دوره هایی از دوره پارینه سنگی تا دوران اسلامی در قسمت های مختلف این محدوده جرافیایی شناسایی شده است؛ با وجود این، برنامه های پژوهشی باستان شناسی انجام شده اعم از کاوش و بررسی سهم چشمگیری ندارند و در وهله نخست، اجرای برنامه ای برای بررسی دقیق و جامع باستان شناسی برای شناخت هرچه بیشتر وضعیت باستان شناختی آن ضروری است. برنامه گمانه زنی در محدوده اقبالیه، واقع در شمال غربی کاشان، یکی از فعالیت های صورت گرفته در چند سال اخیر است که یافته های باستان شناسی شناسایی شده آن شامل دوره های مختلف پیش از تاریخ، هزاره چهارم پیش از میلاد، دوره آهن، دوران تاریخی و دوره های مختلف اسلامی تا عصر حاضر است. در این مقاله بر آنیم به پرسش هایی نظیر ماهیت و چیستی و وضعیت باستان شناختی محدوده اقبالیه و یافته های حاصل از کاوش، همچنین دلیل پراکنش یافته ها و گسیختگی و آشفتگی نهشته ها پاسخی درخور ارائه دهیم. شواهد باستان شناسی حکایت از آن دارند که زمین های محدوده اقبالیه با توجه به موقعیت پست خود، همواره محلی برای ته نشست سیلاب های فصلی بخش های بالادست دشت کاشان است که مواد فرهنگی را نیز در بر می گیرد.
نقش باستان شناسی عملی در آموزش تاریخ به کودکان
منبع:
پژوهش در آموزش تاریخ دوره اول پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
47 - 64
حوزه های تخصصی:
کودکان برای آنکه هویت یابی کنند، باید بدانند از کجا آمده اند، چه گذشته ای دارند و گذشتگان برای آن ها چه میراثی به جا نهاده اند. کودکان تنها به کمک آگاهی از تاریخ خود می توانند مناسبات دنیای کنونی را درک کنند، بدانند که امروز از دیروز شکل گرفته است و از امروز برای ساختن آینده درس بگیرند. با معرفی تاریخ در جایگاه واقعی خود، می توان کودکان را از سنین پیش دبستانی به این مقوله علاقه مند کرد و با تشویق آن ها به خواندن کتاب های تاریخی و مشارکت فعال در یافتن و گرد آوری داده های تاریخی، پیوند آن ها را با گذشته و نسل های پیشین محکم کرد. این پژوهش تلاش دارد با معرفی راهکارهای موفق، به انتقال، یادگیری و جذب هر چه بیشتر مخاطبان کودک به مفاهیم تاریخ یاری رساند. استفاده از راهکارهای جذاب عملی علم باستان شناسی می تواند علاوه بر زنده نگه داشتن میراث فرهنگی، موجب آشنایی کودکان با هویت ملی و قومی و برقراری ارتباط بین مخاطبان کودک و مفاهیم تاریخی گردد.
ضرورت توجه به دانش های کمکی تاریخ از منظر باستانی پاریزی (مطالعه موردی: جغرافیا و باستان شناسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمدابراهیم باستانی پاریزی (1393-1304) از معدود پژوهشگرانی است که در عرصه مطالعات تاریخی از سبک ویژه و منحصربه فردی برخوردار است؛ در این سبک، اتکا به دانش های کمکی تاریخ وجه بارز و برجسته ای دارد. او با اینکه شأن استقلالی تاریخ را به مثابه یک دیسیپلین و رشته علمی پذیرفته و سال ها در این عرصه به تدریس و پژوهش اهتمام ورزیده است، سر نیازمندی تاریخ به دانش های کمکی را در چه می داند و غفلت از آن ها را موجب پدیدآمدن کدام نقیصه می شمارد. یافته های این پژوهش که مبتنی بر روش کیفی و رویکرد توصیفی تحلیلی است، نشان می دهد که باستانی پاریزی از آنجا که تاریخ را دانشی مصرف کننده می داند، بر این باور است که این شاخه از معرفت، با استفاده از یافته های دانش های کمکی، مانندِ جغرافیا و باستان شناسی، می تواند بر زوایا و خبایای گذشته پرتوافشانی کند و آن ها را به عرصه شناخت، توصیف و تبیین بهتر بکشاند و غفلت از این دانش ها، در حکم محرومیت از داده ها و یافته هایی است که می تواند امکان های یادشده را برای تاریخ پژوه فراهم کند.