مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
تعهد زناشویی
منبع:
تعالی مشاوره و روان درمانی دوره نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۵
22 - 35
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی روابط علی تعهد زناشویی از طریق مدل سرمایه گذاری ارتباط و ریشه های تحولی با واسطه گری سبک های پردازش هیجانی و تمایزیافتگی خود بود.روش: این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش دانشجویان مرد و زن متأهل دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین در سال تحصیلی 97-1396 به تعداد 1416 نفر بودند. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 302 نفر برآورد شد که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997)، سرمایه گذاری ارتباط راسبلت (1980)، فرزندپروری یانگ و کلوسکو (1993)، سبک های پردازش هیجانی باکر و همکاران (2007) و تمایزیافتگی خود دریک (2011) بودند. داده ها با روش مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزار ایموس تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل سرمایه گذاری ارتباط و ریشه های تحولی بر پردازش هیجانی، تمایزیافتگی خود و تعهد زناشویی تاثیر مستقیم و معنادار و پردازش هیجانی و تمایزیافتگی خود بر تعهد زناشویی تاثیر مستقیم و معنادار داشت (01/0p < ). همچنین، مدل سرمایه گذاری ارتباط با واسطه پردازش هیجانی و تمایزیافتگی خود بر تعهد زناشویی و ریشه های تحولی با واسطه تمایزیافتگی خود بر تعهد زناشویی تاثیر غیرمستقیم و معنادار داشت (01/0p < )، اما ریشه های تحولی با واسطه پردازش هیجانی بر تعهد زناشویی تاثیر غیرمستقیم و معنادار نداشت (05/0P>).نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر برای بهبود تعهد زناشویی دانشجویان متأهل می توان برنامه هایی برای ارتقای مدل سرمایه گذاری ارتباط، ریشه های تحولی، سبک های پردازش هیجانی و تمایزیافتگی خود در آنها طراحی و از طریق کارگاه های آموزشی اجرا کرد.
رابطه بین محیط خانواده، تعهد زناشویی، حمایت همسر و رفتارهای خود مراقبتی در بیماران قلبی: یک مطالعه معادلات ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
87 - 112
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بیماری قلبی نه تنها خود فرد بلکه خانواده وی را تحت تأثیر قرار می دهد. هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه بین محیط خانواده، تعهد زناشویی، حمایت همسر و رفتارهای خود مراقبتی در بیماران قلبی بود. روش: مطالعه حاضر، یک مطالعه همبستگی بود که با روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری این پژوهش بیماران قلبی مراجعه کننده به مراکز بهداشتی شهر کرمان در سال 1397 بود که ازاین بین نمونه ای به حجم 200 نفر به شیوه در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های رفتارهای خود مراقبتی جارسما و همکاران (2003)، تعهد زناشویی استنلی و مارکمن (1992)، جو خانوادگی موس و موس (1986) و حمایت همسر سالیس و همکاران (1987) جمع آوری و با آزمون های همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه و مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که محیط خانواده و حمایت همسر قادر به پیش بینی معنی دار رفتارهای خود مراقبتی در بیماران قلبی بودند (05/0>p)، اما نقش پیش بین تعهد زناشویی معنی دار نبود (05/0<p). یافته های تحلیل معادلات ساختاری نشان داد که محیط خانواده خوب از طریق افزایش حمایت همسر بر رفتارهای خود مراقبتی بیمار تأثیر می گذارد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که حمایت همسر در ارتباط بین محیط خانواده و رفتارهای خود مراقبتی بیماران قلبی نقش میانجی معنی داری دارد و تعهد زناشویی نقش معنی داری در مدل پیش بینی رفتارهای خود مراقبتی ندارد.
رابطه هوش اخلاقی و هوش معنوی با تعهد زناشویی زنان: نقش واسطه ای صمیمیت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت تعهد زناشویی در سلامت و پایداری نظام خانواده، شناسایی عوامل موثر بر آن مهم است. از این رو، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای صمیمیت زناشویی در رابطه هوش اخلاقی و هوش معنوی با تعهد زناشویی بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری زنان متاهل مراجعه کننده به فرهنگسرای خاواران شهر تهران در سال 1398 بود که تعداد 338 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسش نامه تعهد زناشویی (آدامز و جونز، 1997)، سیاهه شایستگی اخلاقی (لنیک و کیل، 2005)، سیاهه هوش معنوی (کینگ،2008) و مقیاس صمیمیت زناشویی (والکر و تامپسون، 1983) گردآوری و با روش مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها نشان داد که اثر مستقیم هوش اخلاقی بر صمیمیت زناشویی (01/0> P ) و هوش معنوی بر صمیمیت زناشویی (01/0> P ) به طور مثبت معنادار است. در نهایت، نتایج نشان داد که صمیمیت زناشویی در رابطه بین هوش اخلاقی و تعهد زناشویی ( 05/0 P< ) و در رابطه بین هوش معنوی و تعهد زناشویی ( 05/0 P< ) نقش واسطه ای دارد. در مجموع، مطالعه حاضر بر نقش واسطه ای صمیمیت زناشویی تاکید دارد. بنابراین، در کنار تقویت هوش اخلاقی و هوش معنوی با کمک به ارتقای صمیمیت زناشویی می توان میزان تعهد زناشویی را ارتقا داد.
عوامل مؤثر بر حفظ تعهد زناشویی در دوره های فشار اقتصادی از دیدگاه زنان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال نهم آبان ۱۳۹۹ شماره ۸ (پیاپی ۵۳)
175-186
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل موثر بر تعهد زناشویی در دوره های فشار اقتصادی از دیدگاه زنان متأهل بود. بدین منظور، از رویکرد کیفی با روش پدیدارشناسی استفاده شد. میدان پژوهش شامل 15 زن متأهل شهر بندرعباس بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته جمع آوری گردید و از طریق روش تحلیل مضمون تحلیل شد. یافته ها نشان داد عوامل موثر بر حفظ تعهد زناشویی چهار مضمون اصلی را تشکیل می دهند: عوامل مربوط به خانواده هسته ای، عوامل مربوط به خانواده اصلی، عوامل اعتقادی-فرهنگی و عوامل روان شناختی. عوامل مربوط به خانواده هسته ای شامل دو مضمون فرعی (عوامل مربوط به رابطه ی زوجین و عوامل مربوط به فرزند)، عوامل مربوط به خانواده اصلی شامل دو مضمون فرعی (انجام وظایف و مسئولیت پذیری و فرزند پروری)، عوامل اعتقادی-فرهنگی شامل سه مضمون فرعی (باورهای مذهبی، باورهای برخاسته از فرهنگ محلی، باورهای فرهنگ ملی)، عوامل روان شناختی شامل پنج مضمون فرعی (عوامل عاطفی، عوامل مربوط به ادراک فرد از طرف مقابل، عوامل نگرشی، سواد ارتباطی و عوامل شخصیتی) بودند. این یافته ها می تواند در حوزه پیشگیری از طلاق و تحکیم خانواده مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی آموزش شناختی رفتاری برظرفیت خودمهارگری و تعهد زناشویی در زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده به مرکز مشاوره(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۵۷
135 - 152
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری برظرفیت خودمهارگری و تعهد زناشویی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 3 شهر تهرانانجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره نیماه در بازه زمانی 3 ماهه اذر ماه تا اواخر بهمن ماه تشکیل دادند بدین منظور 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شد. در پژوهش حاضر از بسته آموزش مهارت های شناختی- رفتاری و دو پرسشنامه ظرفیت خودمهارگری(1988) و تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997 ) استفاده شد.نتایج آزمون تحلیل کواریانس نشان داد نمرات پس آزمون در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل با حذف اثر نمرات پیش آزمون به طور معناداری در خودمهارگری، (03/0= P، 21/4= F)و تعهد زناشوی (20/5=F، 003/0=P) با هم متفاوت هستند . سایر نتایج نشان داد که میزان تأثیر آموزش مهارت های شناختی رفتاری بر افزایش ظرفیت خودمهارگری و بر افزایش تعهد زناشویی معنادار بود. بر این اساس می توان گفت زوجین با تغییر تفکرها و باورهای بنیادین از منفی به مثبت از طریق آموزش مهارت های شناختی- رفتاری می توانند ظرفیت خودمهارگری و تعهد زناشویی خود را افزایش دهند.
بررسی اثربخشی معنویت درمانی بر دلزدگی و تعهد زناشویی زنان در آستانه طلاق در شهر گرگان
حوزه های تخصصی:
این پژوهش حاضر بررسی اثربخشی معنویت درمانی بر دلزدگی زنان در آستانه طلاق در شهر گرگان را مورد توجه قرار داده است. این تحقیق از نوع تحقیقات نیمه آزمایشی است در این تحقیق از نمونه ها پیش آزمون و پس آزمون استفاده شده است و دو گروه نمونه کنترل و آزمایش که 20 نفر از زنان متأهل در هر گروه که برای طلاق به مراکز مشاوره دادگستری گرگان تعیین شده است در این تحقیق از پرسشنامه های پرسشنامه میزان بی ثباتی ازدواج (احتمال طلاق)، مقیاس دلزدگی زناشویی CMB برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. نتایج نشان می دهد معنویت درمانی تاثیر مثبت و معناداری بر دلزدگی زوجین در آستانه طلاق است.
نقش واسطه ای الگوهای تعاملی زوجین در رابطه میان سبک های عشق ورزی و تعهد زناشویی
حوزه های تخصصی:
تعهد زناشویی زوجین در پایداری نظام و بنیان خانواده نقش بسیار اساسی دارد و از ارکان اصلی آن به شمار می آید، لذا بررسی مؤلفه های تأثیرگذار و تقویت کننده آن از اهمیت بالایی برخوردار است، طرح پژوهش حاضر توصیفی، از نوع همبستگی که با هدف بررسی نقش واسطه ی الگوهای تعاملی زوجین در ارتباط بین سبک های عشق ورزی و تعهد زناشویی صورت گرفت. جامعه آماری پژوهش، زوجین شهر کرمانشاه در سال 1398 بود که تعداد 190 زوج از آن ها که در 5 منطقه شهری (6،5،3،1 و 7) بودند به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تعهد زناشویی (آدامز و جونز،1997)، مقیاس عشق (استرنبرگ، 1986) و پرسشنامه الگوهای تعاملی زوجین (کریستنسن و سالاوی، ۱۹۸۴) بود. داده ها به شیوه رگرسیون چندگانه و آزمون بارون و کنی (1986) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که رابطه مثبت و معناداری ( r = 0/43 و p < 0/01 ) بین سبک های عشق ورزی و تعهد زناشویی وجود دارد. علاوه بر این تنها بین خرده مقیاس الگوی سازنده متقابل از میان الگوهای تعاملی زوجین با تعهد زناشویی ( r = 0/19 و p< 0/01 ) و سبک های عشق ورزی ( r = 0/12 و p < 0/01 ) رابطه مثبت و معنادار بود. همچنین نقش واسطه ای الگوی تعاملی سازنده متقابل در رابطه بین سبک های عشق ورزی و تعهد زناشویی مورد تائید قرار گرفت. لذا با استفاده از یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که سبک های عشق ورزی با افزایش استفاده از الگوی تعاملی سازنده موجب تقویت و افزایش تعهد در روابط زناشویی می گردد که نتیجه آن برخورداری زوجین از خانواده ای پویا و پایدار است.
تأثیر آموزش رفتار بی آلایش بر گرایش به رابطه مثلثی
حوزه های تخصصی:
رفتار بی آلایش زناشویی بیشتر به عنوان یک نیاز روان شناختی بنیادی و یکی از ویژگی های کلیدی ارتباطات زناشویی شناخته شده است که بر سازگاری زناشویی تأثیر می گذارد. هدف پژوهش حاضر آشکار ساختن اثربخشی آموزش رفتار بی آلایش بر کاهش تراز گرایش به رابطه مثلثی بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. به منظور جمع آوری اطلاعات از میان همه مراجعین زن دارای نشانگان گرایش به رابطه مثلثی مراجعه کننده به مرکز مشاوره سینای شهرستان همدان در 6 ماهه نخست سال 1393 که تعداد این افراد نزدیک به 200 نفر بود، 30 زن انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده پرسشنامه محقق ساخته گرایش به رابطه مثلثی بود. نخست از هر دو گروه کنترل و آزمایش داده های پیش آزمون جمع آوری شد. سپس گروه آزمایش 12 جلسه آموزش رفتار بی آلایش دریافت کرد ولی گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. در مرحله آخر از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. نتایج تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش رفتار بی آلایش باعث کاهش گرایش به رابطه مثلثی در زنان متأهل می شود (01/0> p ، 79/40= F ). همچنین آموزش رفتار بی آلایش باعث کاهش گرایش به گفتگوی خودمانی با دیگران (01/0> p ، 10/15= F )، کاهش گرایش به افشاگری با دیگران (01/0> p ، 29/9= F )، کاهش گرایش به وقت گذاشتن با دیگران (01/0> p ، 46/14= F ) و کاهش خروج از منزل با دیگران (01/0> p ، 96/7= F ) می گردد.
اثربخشی آموزش تئوری انتخاب بر مسئولیت پذیری و تعهد زناشویی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش تئوری انتخاب بر مسئولیت پذیری و تعهد زناشویی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران انجام شد. مواد و روش ها: روش تحقیق شبه تجربی از نوع (طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زوجین شهر تهران در سال 1398بود که با روش نمونه گیری در دسترس و با توجه به ملاک های ورود به پژوهش،32 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (16) نفر و کنترل (16) نفر جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای آموزش تئوری انتخاب دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه مسئولیت پذیری ( CPI-R ) و پرسشنامه تعهد زناشویی آدامز و جونز ( DCI ) استفاده شد و برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد آموزش تئوری انتخاب بر مسئولیت پذیری و تعهد زناشویی زوجین موثر بوده است. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که از آموزش تئوری انتخاب می توان به عنوان یکی از روش های آموزشی جهت بهبود مسئولیت پذیری و تعهد زناشویی زوجین استفاده کرد.
رابطه علی تمایزیافتگی خود و صمیمیت زناشویی با نگرش به روابط فرازناشویی از طریق میانجی گری تعهد زناشویی در زنان مراجعه کننده به مراکز روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و فرهنگ سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۶
87 - 101
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، تعیین رابطه علی تمایزیافتگی خود و صمیمیت زناشویی با نگرش به روابط فرازناشویی با نقش میانجی تعهد زناشویی در زنان مراجعه کننده به مراکز روان شناختی شهر اهواز بود. جامعه آماری شامل کلیه زنانی که به مراکز مشاوره شهر اهواز در سال 1398 مراجعه کرده بودند. که به روش نمونه گیری هدفمند، 111 زن به عنوان نمونه انتخاب شدند. روش پژوهش، همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. برای جمع آوری داده ها از مقیاس نگرش به روابط فرازناشویی ویتلی (2008)، سیاهه تمایزیافتگی خود اسکورن و اسمیت (2003)، مقیاس صمیمیت زناشویی واکر و تامپسون (1983) و سیاهه تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها به روش آمار توصیفی و روش های آمار استنباطی هم چون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر انجام شد. نتایج نشان داد همه روابط مستقیم به جز رابطه تمایزیافتگی با نگرش به روابط فرازناشویی معنادار شدند. هم چنین، بین صمیمیت زناشویی با نگرش به روابط فرازناشویی با نقش میانجی تعهد زناشویی رابطه غیرمستقیم و معنادار وجود داشت. اما، بین تمایزیافتگی خود با نگرش به روابط فرازناشویی با نقش میانجی تعهد زناشویی رابطه غیرمستقیم و معنادار وجود نداشت.
پیش بینی تعهد زناشویی براساس باورهای ارتباطی و طرحواره های ناسازگار اولیه با میانجی گری الگوهای ارتباطی زوجین ورضایت جنسی و سبک های حل تعارض
پژوهش با هدف پیش بینی تعهد زناشویی براساس باورهای ارتباطی و طرحواره های ناسازگار اولیه با میانجی گری الگوهای ارتباطی زوجین، رضایت جنسی و سبکهای حل تعارض انجام گرفته است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانشجویان متاهل دانشگاه پیام نور کرمانشاه مباشد. حجم نمونه بر اساس روش نمونه گیری هدفمند 300 نفر انتخاب شد. ابزارها شامل پرسشنامه تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997)، طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (1988)، پرسشنامه باورهای ارتباطی آیدلسن و اپستین (۱۹۸۱)، پرسشنامه الگوی ارتباطی کریستنسن و ساالوی (1984)، پرسشنامه رضایت جنسی توسط لارسون (1988)، پرسشنامه سبکهای حل تعارض رحیم (1983) مباشد. روایی پرسشنامه ها مورد تایید صاحبنظران قرار گرفت. پایایی پرسشنامه ها نیز از طریق ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب تعهد زناشویی 82/0، طرحواره ناسازگار 89/0، باورهای ارتباطی 83/0، رضایت جنسی 81/0 و سبک های حل تعارض 93/0 محاسبه شد.
بررسی مدل ساختاری رابطه رضایت زناشویی با بنیان های شناختی-اخلاقی و تعهد زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۷
259 - 282
حوزه های تخصصی:
ازدواج، مهم ترین تصمیم زندگی فردی؛ و رضایت از ازدواج نیز اصلی ترین عامل تعیین کننده کیفیت زندگی و سلامت روانی است. پژوهشگران بسیاری تلاش نموده اند تا عوامل موثر بر رضایت زناشویی را شناسایی و روابط بین آنها را تعیین نمایند. این پژوهش با هدف بررسی برازش مدل ساختاری ارتباط رضایت زناشویی با بنیان های شناختی-اخلاقی و تعهد زناشویی انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی با استفاده از روش مدل یابی معادالات ساختاری بود. جامعه آماری زنان و مردان متاهل شهر تهران بودند که نمونه ای به حجم نمونه 230 نفر (122 زن و 108 مرد) با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای به کار گرفته شده شامل پرسشنامه تعهد زناشویی (آدامز و جونز، 1997)، پرسشنامه بنیان های اخلاقی (MFQ30) (هایت، گرام، 2007)، و رضایت زناشویی انریچ (السون و همکاران، 1989) بود. تجزیه وتحلیل داده ها از طریق روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار SPSS-21 و PLS-3 انجام شد. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان دهنده برازش مناسب مدل ارتباط رضایت زناشویی با تعهد زناشویی و بنیان های اخلاقی بود. بر اساس نتایج، سطوح بالاتر تعهد و ینیان های اخلاقی مثبت، پیش بینی کننده سطح بالاتر رضایت زناشویی بودند. همچنین نقش میانجی تعهد زناشویی در رابطه بنیان های اخلاقی مراقبت، وفاداری، و پاکی با رضایت زناشویی تایید شد. این نتایج دارای تلویحات کاربردی برای طراحی و اجرای مداخلات روانشناختی برای مشکلات زناشویی بوده و نشان داد که با هدف قرار دادن بنیان های اخلاقی می توان تعهد و رضایت زناشویی را تقویت نمود.
تدوین مدل ساختاری تعهد زناشویی بر اساس بخشایشگری و خود-تمایزیافتگی با میانجی گری صمیمیت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای درک کیفیت و ثبات روابط زناشویی، توجه به تعهد زناشویی به اندازه رضایت زناشویی اهمیت دارد. پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل علی تعهد زناشویی بر اساس بخشودگی و تمایزیافتگی با میانجیگری صمیمیت زناشویی، انجام گرفت. روش پژوهش ازلحاظ ماهیت کمی، ازنظر هدف کاربردی و ازلحاظ شیوه گردآوری داده ها همبستگی از نوع تحلیل معادلات ساختاری است. نمونه ای به حجم 442 نفر از میان تمامی کارکنان متأهل آموزش وپرورش ناحیه 1 و 2 سنندج به صورت در دسترس انتخاب شدند. پرسشنامه های تعهد زناشویی (Adams & Jones, 1997)، صمیمیت زناشویی (Walker & Thompson, 1983)، خود تمایزیافتگی (Skowron & Schmitt, 2003) و بخشش(Pollard & Anderson, 1988) توسط آزمودنی ها تکمیل شد. نتایج حاصل از تحلیل معادلات ساختاری نشان داد که بخشش (47/0=β، P≤01/0)، تمایزیافتگی (13/0=β،P ≤ 05/0) و صمیمیت (12/0=β، P ≤ 05/0) بر تعهد زناشویی اثر مستقیم دارند. همچنین بخشش (08/0) و تمایزیافتگی (02/0) با واسطه صمیمیت بر تعهد زناشویی، اثر غیرمستقیم دارد. یافته های پژوهش بیانگر برازش مدل مفهومی تعهد زناشویی بر اساس تمایزیافتگی و بخشش با واسطه گری صمیمیت زناشویی با مدل تجربی است. درمجموع یافته های این پژوهش نشان دهنده تأثیر بخشش، تمایزیافتگی و صمیمیت بر تعهد زناشویی است و درنتیجه باوجود تعهد زناشویی زوج علی رغم تجربه رویدادهای دردناک همچنان باهم بودنشان را حفظ می کنند و با مقید بودن به اعمال و چهارچوب هایی خاص به یک هدف عالی مقید می باشند.
الگوی ساختاری تعهد زناشویی براساس الگوهای ارتباطی در زنان: نقش واسطه ای هوش هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین الگوی ساختاری تعهد زناشویی بر اساس الگوهای ارتباطی در زنان با نقش واسطه ای هوش هیجانی بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری کلیه زنان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره تهران در سال 1397 بود. به این صورت که در انتخاب مراکز مشاوره از نمونه گیری تصادفی ساده به قید قرعه استفاده شد. بدین منظور ابتدا شهر تهران به پنج منطقه شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز تقسیم شد؛ سپس از هر منطقه سه مرکز مشاوره به شکل تصادفی و به قید قرعه انتخاب و بر اساس نرم افزار سمپل پاور 300 زن انتخاب شدند. سپس پرسشنامه تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997)، پرسشنامه الگوهای ارتباطی زوجین کریستنسن و سولاوای (1984)، و پرسشنامه هوش هیجانی بار-آن (2002) تکمیل و داده ها با استفاده از معادلات ساختاری اسمارت پلاس تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که الگوی ساختاری می تواند تعهد زناشویی را بر اساس الگوهای ارتباطی (41/0= β ، 01/0=P) با میانجی گری هوش هیجانی پیش بینی کند و از برازش مطلوبی برخوردار است. مسیر مستقیم الگوهای ارتباطی (57/0= β ، 01/0=P) و هوش هیجانی (28/0= β ، 05/0=P) بر تعهد زناشویی معنادار و مسیر غیرمستقیم نشان داد که الگوهای ارتباطی(51/0= β ، 01/0=P) با میانجیگری هوش هیجانی بر تعهد زناشویی شدت اثر مطلوبی داشته است. نتیجه گیری: برای انسجام و خَلق رابطه زناشویی مطلوب، می توان با تقویت هوش هیجانی هریک از زوج ها، نوع سبک الگوهای ارتباطی و تقابل عناصر درون روانی آن ها، روابط زوج ها را بهبود بخشید.
رابطه تعهد زناشویی و کیفیت زندگی مادران با سبک های دلبستگی فرزندان
حوزه های تخصصی:
بحث رابطه میان فرزندان و پدر مادرها مدت زیادی است توجه متخصصین روانشناسی و تعلیم تربیتی را جلب کرده است . رابطه والد فرزندی یک رابطه اساسی و حیاتی جهت به وجود اوردن امنیت و عشق است. دلبستگی یک عمل دو طرفه از ارتباط هیجانی است که بر رشد روانشناختی فیزیکی و شناختی کودک اثر میگذارد و پایه ای در جهت اعتماد و بی اعتمادی کودک محسوب می شود . رابطه صریح داشتن در خانواده و مهارت مشارکت و همفکری و درک احساسات برای رشد ظرفیت روانی کودک در تنظیم فکر ها و عواطف او لازم است . پژوهش حاضر به بررسی رابطه تعهد زناشویی و کیفیت زندگی مادران با سبک های دلبستگی فرزندان پرداخته است. این مطالعه توصیفی در سال 99 بر روی 200 زن ساکن مشهد که حداقل 5 سال از زندگی مشترک آن ها می گذرد انجام شد. در این پژوهش از پرسشنامه سبک دلبستگی هازن و شیور (1387)، پرسشنامه تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997) و پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی استفاده شد. بر اساس ضریب همبستگی پیرسون میان سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا با تعهد زناشویی و همچنین کیفیت زندگی مادران ارتباط منفی و معنادار وجود دارد. میان تعهد زناشویی و همچنین سبک دلبستگی ایمن با کیفیت زندگی مادران ارتباط مثبت و معنی دار وجود دارد ( P<0.05 ). بر اساس نتایج مطالعه، هر چه سبک دلبستگی ایمن بالاتر باشد تعهد شخص افزایش می یابد و هم چنین اگر دلبستگی شخص بیشتر اجتنابی و اضطرابی باشد، تعهد شخصی او کم تر است.
مدل ساختاری پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس تمایزیافتگی خود با نقش میانجی انعطاف پذیری شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش میانجی انعطاف پذیری شناختی در رابطه بین تعهد زناشویی و تمایزیافتگی خود انجام شد. روش پژوهش توصیفی- همبستگی و به شکل خاص مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری شامل کلیه ی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان چالوس بودند که تعداد 500 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های تعهد زناشویی (آدامز و جونز، 1997)، تمایزیافتگی خود (اسکورن و فریدلندر، 1998) و انعطاف پذیری شناختی (دنیس و واندروال، 2010) بودند. داده های به دست آمده با روش معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که شاخص های برازش مدل پژوهش در دامنه قابل قبول قرار دارند و انعطاف پذیری شناختی در رابطه ی بین تعهد زناشویی و تمایزیافتگی خود نقش میانجی ایفا کرده است. بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می توان تمایزیافتگی خود و انعطاف پذیری شناختی را به عنوان عوامل موثر در تعهد زناشویی زوجین در برنامه های پیشگیری و مشاوره ای در نظر گرفت.
اثربخشی زوج درمانی خودتنظیم گری-دلبستگی بر تعهد زناشویی و عملکرد جنسی زنان دارای رابطه فرازناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی زوج درمانی خود تنظیم گری _ دلبستگی بر تعهد زناشویی و عملکرد جنسی زنان دارای رابطه فرازناشویی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود.جامعه آماری کلیه زنان دارای رابطه فرازناشویی مراجعه کننده به مرکز مشاوره ویژه زنان در شهرستان سنندج بود. با نمونه گیری در دسترس، 30 نفر انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15نفره) گمارده شدند. پرسشنامه های تعهد زناشویی (آدامز و جونز، 1997) و عملکرد جنسی زنان (روزن، گراندون، مایرز و هاتی، 2004) استفاده شد. برای گروه آزمایش برنامه زوج درمانی خود تنظیم گری _ دلبستگی سپهوند، رسول زاده، طباطبایی، بشارت و الهیاری (1393) طی 8 جلسه 90 دقیقه ای، یکبار در هفته اجرا و داده ها با آزمون تحلیل واریانس آمیخته تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که زوج درمانی خود تنظیم گری _ دلبستگی بر بهبود تعهد زناشویی و عملکرد جنسی زنان دارای رابطه فرازناشویی اثربخش بود. و این اثربخشی در مرحله پیگیری ماندگار بود (001/ P< ). نتیجه گیری: رویکرد زوج درمانی خود تنظیم گری _ دلبستگی با کمک به زنان برای رسیدن به سازگاری بیشتر در روابط، گفتگو و مذاکره، افزایش توانایی تعامل می تواند تعهد زناشویی و عملکرد جنسی را در زنان دارای رابطه فرازناشویی بهبود بخشد.
مقایسه اثربخشی بسته آموزشی ارتقاء روابط بین فردی زوجین بر اساس رویکرد هیجان مدار و مشاوره زناشویی شناختی رفتاری بر دلبستگی و تعهد زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۸
259 - 294
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی بسته تدوین شده ارتقاء روابط بین فردی زوجین بر اساس رویکرد هیجان مدار و مشاوره زناشویی شناختی رفتاری بر دلبستگی و تعهد زناشویی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری شامل زوجین با تعارضات زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران بود که 30 زوج به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (هر گروه 10 زوج) قرار داده شدند. یک گروه 12 جلسه بسته آموزشی ارتقاء روابط بین فردی زوجین بر اساس رویکرد هیجان مدار و یک گروه 12 جلسه مشاوره زناشویی شناختی-رفتاری دریافت کردند؛ اما گروه کنترل، مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل مقیاس های تعارضات زناشویی، تعهد زناشویی و دلبستگی بزرگ سالان بود. داده های پژوهش با روش تحلیل کوواریانس چند متغیری در نرم افزار 22- SPSS تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش ارتقاء روابط بین فردی زوجین بر اساس رویکرد هیجان مدار بر تمامی ابعاد دلبستگی و تعهد زناشویی مقایسه با گروه کنترل اثربخشی معنادار و پایداری دارد (05/0p<) و در مقایسه با گروه مشاوره زناشویی شناختی – رفتاری اثربخشی بیشتری بر هر سه بعد دلبستگی و تعهد ساختاری دارد (05/0p<). گروه شناختی–رفتاری در مرحله پس آزمون فقط بر دو بعد دلبستگی (اجتنابی و اضطرابی) (05/0>p) اثربخشی معنادار داشته است که این اثرات پایدار نماند (05/0<p) ولی اثرات پایدار معناداری بر هر سه بعد تعهد زناشویی نشان داد (05/0>p). نتیجه پژوهش بیانگر این بود که استفاده از بسته ارتقاء روابط بین فردی زوجین براساس رویکرد هیجان مدار در مقایسه با مداخله شناختی-رفتاری جهت بهبود دلبستگی و تعهد زناشویی زوجین دچار تعارض زناشویی اولویت دارد.
بررسی اثربخشی زوج درمانی به روش تحلیل رفتار متقابل بر سرخوردگی و تعهد زناشویی در زوجین دارای تعارضات زناشویی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی زوج درمانی به روش تحلیل رفتار متقابل بر کاهش سرخوردگی زناشویی و بهبود تعهد زناشویی در زوجین دارای تعارضات زناشویی انجام شد.روش: پژوهش در چارچوب یک طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه کنترل اجرا شد. جامعه پژوهش شامل تمامی زوجین دارای تعارضات زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان مهاباد در نیمه دوم سال 1398 بودند؛ به این منظور 30 زوج، با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه مساوی (هر کدام 15 زوج) جایگزین شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 2 ساعته (هفته ای یک بار) زوج درمانی به شیوه تحلیل رفتار متقابل را دریافت کرد؛ اما گروه کنترل آموزشی ندید. جمع آوری داده ها به وسیله مقیاس سرخوردگی زناشویی (کایزر، 1993) و پرسشنامه تعهد زناشویی (آدامز و جونز، 1997) و پرسشنامه تعارض زناشویی (ثنایی ، براتی و بوستانی پور، 1387) بودند. داده ها با روش های خی دو، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-24 تجزیه و تحلیل شدند.یافته ها: نتایج آزمون خی دو نشان داد که گروه های آزمایش و کنترل از نظر سن، شغل، تحصیلات، تعداد فرزندان، مدت ازدواج و قصد طلاق تفاوت معناداری نداشتند (5/0<P). همچنین، نتایج حاصل از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر نشان داد تفاوت معنادار بین دو گروه در متغیرهای سرخوردگی و تعهد زناشویی و خرده مقیاس های مربوط به آنان با در نظر گرفتن زمان بندی ها (پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری) وجود دارد (05/0>P). نتایج در مرحله پیگیری پس از دو ماه نیز حفظ شد (05/0>P).نتیجه گیری: بر اساس نتایج، خانواده درمانگران و زوج درمانگران می توانند از روش تحلیل رفتار متقابل در کنار سایر روش های درمانی برای بهبود مشکلات و تعارضات زناشویی استفاده کنند.
رابطه سبک استفاده از فضای مجازی با تعارضات زناشویی، طلاق عاطفی و تعهد زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی رابطه سبک استفاده از فضای مجازی با تعارضات زناشویی، طلاق عاطفی و تعهد زناشویی بود. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش را کلیه زنان متأهل دانشگاه آزاد تبریز به تعداد 4500 نفر تشکیل دادند. 380 نفر نمونه با استفاده از جدول مورگان و روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش، شامل پرسشنامه محقق ساخته نوع استفاده از فضای مجازی، تعارضات زناشویی ثنایی (۱۳۷۹)، طلاق عاطفی گاتمن (1387) و تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997) می شود. نتایج نشان داد که بین استفاده علمی از فضای مجازی، مهارت خانوادگی و کسب و کار با تعارضات زناشویی رابطه منفی وجود دارد (P<0/05)، اما بین ارتباط آسان و تفریح و سرگرمی با تعارضات زناشویی رابطه مثبت قابل مشاهده است (P<0/05). علاوه بر این، بین استفاده علمی از فضای مجازی، مهارت خانوادگی و کسب و کار با طلاق عاطفی رابطه منفی برقرار است (P<0/05)، از طرفی بین ارتباط آسان و تفریح و سرگرمی با طلاق عاطفی رابطه مثبت مشاهده می شود (P<0/05). همچنین، بین استفاده علمی از فضای مجازی و کسب و کار با تعهد زناشویی رابطه مثبت (P<0/05)، اما بین ارتباط آسان و تفریح و سرگرمی با تعهد زناشویی رابطه منفی موجود است (P<0/05). درنهایت، بین مهارت خانوادگی و تعهد زناشویی رابطه ای وجود ندارد (P<0/05).