
مقالات
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش واکاوی وضعیت کنونی تشویق دانش آموزان دورهٔ ابتدایی است؛ که از نظر هدف «کاربردی» بوده و با روش «پدیدارنگاری» از روش های کیفی و درون پارادایم تفسیرگرایی اجرا شده است. جامعهٔ آماری عوامل نظام آموزشی (مدیران، معاونان، مشاوران، آموزگاران، و دانش آموزان) شهرستان مریوان بود؛ برای این پژوهش با نمونه گیری هدفمند، 20 نفر جهت انجام مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته انتخاب شدند. روش تحلیل داده ها تحلیل محتوای استقرایی با بهره گیری از کدگذاری و ابزار بازبینه و نرم افزار MAXQDA بود که طی آن، مفاهیم، مضامین، طبقات توصیفی، و در نهایت ابعاد پدیدهٔ تشویق، در قالب فضای نتیجه به صورت افقی، ترسیم گردید. براساس یافته ها، بعد اول (تبیین مفهومی) شامل دو عنصر ثابت است؛ اول: معانی و مفاهیم، مشتمل بر دو عنصر متغیر انگیزش – پاداش، بازخورد، و دوم: اهداف و مقاصد، مشتمل بر چهار عنصر متغیر بازخورد، استقلال، ارتباط، رضایت؛ بعد دوم (توصیف رویکردی) شامل دو عنصر ثابت است: اول، روش ها و رویکردها، مشتمل بر سه عنصر متغیر ژتونی، عاطفی، بازخورد توصیفی؛ و دوم، تهدیدات و مفاسد، مشتمل بر سه عنصر متغیر تهدیدات رفتاری، عاطفی، شناختی روش های موجود؛ در نهایت، بعد سوم (تدوین راهبردی) شامل عنصر ثابت تمهیدات و راهبردها مشتمل بر هشت عنصر متغیر است: حذف روش های ژتونی، تداوم روش های شناختی، تداوم روش های عاطفی، ایجاد شوق یادگیری، ارائهٔ تکالیف چالشی، تبیین اهداف و مسئولیت ها، تقویت انگیزش درونی، و تحول رویکردی در نظام آموزشی.
شناسایی مؤلفه های مؤثر در بالندگی نظام آموزش و پرورش از دیدگاه صاحب نظران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی مؤلفه های مؤثر در بالندگی نظام آموزش و پرورش از دیدگاه صاحب نظران بود که با رویکرد کیفی و روش مطالعه موردی انجام شد. جامعه آماری پژوهش صاحب نظران حوزه بالندگی و مدیران ارشد آموزش و پرورش استان سمنان در سال 1402 بودند که 20 نفر، طبق اصل اشباع نظری با روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته و بررسی اسناد موجود در این زمینه بود. داده ها با روش تحلیل مضمون تحلیل شدند. نتیجه تحلیل داده ها به شناسایی 323 مضمون پایه، 63 مضمون سازمان دهنده یک و 15 مضمون سازمان دهنده دو در زمینه بالندگی نظام آموزش و پرورش منجر شد. این مضامین در قالب چهار مضمون فراگیر بالندگی در سطح وزارت آموزش و پرورش با چهار مضمون سازمان دهنده (سیاست گذاری و راهبری، مدیریت منابع انسانی، وضعیت اقتصادی و ساختار سازمانی)؛ بالندگی در سطح ادارات کل آموزش و پروش با سه مضمون سازمان دهنده (رهبری، مراکز بالندگی، نیروی ستادی و کارشناسان)؛ بالندگی مدرسه با چهار مضمون سازمان دهنده (بالندگی فردی، بالندگی حرفه ای، سازمانی و سواد مدیران و معلمان) و بالندگی برنامه درسی با چهار مضمون سازمان دهنده (برنامه درسی مهارت محور، برنامه درسی آینده پژوهانه، برنامه درسی مبتنی بر حقوق شهروندی، برنامه درسی مبتنی بر تربیت شهروند جهانی) طبقه بندی شدند. داده های به دست آمده با استفاده از روش بازخورد مشارکت کننده اعتباریابی شدند و روایی داده ها با استفاده از معیار کیفیت (موثق بودن) سنجیده و تأیید شد. با استفاده از یافته های پژوهش، الگویی برای بالندگی نظام آموزش و پرورش ارائه شد. امید می رود نظام آموزش و پرورش با حرکت به سوی این الگو، با دیدن یک کل منسجم، در راستای استقرار مطلوب و استمرار بالندگی در سطح وزارت، ادارات کل، مدرسه و برنامه درسی تغییرات اساسی ایجاد کند.
طراحی و تبیین مدل معلم رهبری در مدارس دوره ابتدایی با رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، طراحی و تبیین مدل معلم رهبری در مدارس دوره ابتدایی است و به روش کیفی از نوع فراترکیب با استفاده از رویکرد هفت مرحله ای سندلوسکی و باروسو (2007) انجام شده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه مطالعات فارسی و انگلیسی چاپ شده در حوزه معلم رهبری طی سال های 2012 تا 2023 تشکیل می دهد. در این راستا، کلیدواژه های مرتبط با هدف پژوهش مورد جستجو قرار گرفت و مطالعات و مقالات بدست آمده با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و معیارهای پذیرش مورد برر سی قرار گرفت که در نهایت 48 مقاله به عنوان نمونه انتخاب شدند که از معیارهای ورود به مطالعه برخوردار بودند. مقالات منتخب با استفاده از روش کدگذاری باز، محوری، انتخابی از طریق نرم افزار مکس کیودی اِی (maxqda) تجزیه و تحلیل شدند. پایایی کدگذاری ها با استفاده از ضریب توافق کاپا (kappa) در نرم افزار اِس پی اِس اِس (spss) با مقدار 763/0 تایید شد و جهت بررسی روایی پژوهش، از نظرات پنج نفر از متخصصین و مفسران تحقیق کیفی استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها، 186 کد باز برای معلم رهبری نشان داد که براساس ارتباطات مفهومی و یافته های پژوهشی در قالب 15 مولفه فرعی و 5 مولفه اصلی قرار گرفتند که در نهایت منجر به ترسیم مدل معلم رهبری برای مدارس دوره ابتدایی شد. ابعاد اصلی این مدل عبارتند از: رشد و بهبود مستمر، فرهنگ مشارکتی، ظرفیت سازی، رفتار رهبری و شایستگی ها. ساسیت گذاران و دست اندرکاران تعلیم و تربیت می توانند از این مدل به عنوان کاتالیزوی برای ایجاد تحول و بهبود وضعیت مدراس دوره ابتدایی استفاده نماید.
ارائه چهارچوب مفهومی اشاعه برنامل درسی در نظام آموزش وپرورش عمومی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش ارائه چهارچوب مفهومی اشاعه برنامه درسی در آموزش وپرورش عمومی است. پژوهش از نوع کیفی و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی انجام شد. داده ها ازطریق بررسی اسناد و منابع علمی، مرتبط با موضع پژوهش در دو دهه گذشته (2000 تا 2023) گردآوری شده است. بدین منظور، کلیدواژه های مرتبط با موضوع در پایگاه های معتبر علمی جست وجو شدند و درنهایت 49 منبع (35 خارجی و 14 داخلی) برای تحلیل نهایی انتخاب شد. منابع و پژوهش های انتخاب شده در نرم افزار اطلس تی آی سازمان دهی و با روش تحلیل محتوای مقوله ای و با واحد تحلیل مضامین تجزیه وتحلیل شدند و بخش های کلیدی هر متن، انتخاب و نشانه گذاری شد. پس از بررسی و تحلیل محتوای منابع، به روش کدگذاری، چهارچوب مفهومی اشاعه برنامه درسی شامل 7 بعد، مشتمل بر 27 مؤلفه، استخراج شد. ابعاد چهارچوب مفهومی اشاعه برنامه درسی، شامل ماهیت اشاعه، عناصر اشاعه، فرایند آگاه سازی و ترغیب ذی نفعان، رویکردهای اشاعه، ذی نفعان برنامه درسی (عاملان تغییر)، فعالیت های اشاعه و عوامل مؤثر در آن است که از تعامل چندجانبه این مؤلفه ها، چهارچوب چندبعدی اشاعه برنامه درسی کشف و ارائه شد.
بررسی تطبیقی پساپدیدارشناسی و ساخت گرایی انتقادی در مطالعات فناوری و دلالت های آن در تعلیم وتربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی شباهت ها و تفاوت ها و امکان تطبیق دو رویکرد مهم در فلسفه فناوری یعنی پساپدیدارشناسی و ساخت گرایی انتقادی و دلالت های آن در تعلیم وتربیت است؛ ازاین رو با استفاده از روش تحلیل و توصیف و استنتاج، ابتدا شباهت ها و تفاوت های دو رویکرد بررسی شده است و سپس امکان استفاده از این دو رویکرد در مطالعات فناوری های آموزشی مورد توجه قرار گرفته است. هر دو رویکرد، فراتر از ابزارگرایی و جبرگرایی، بر نقش فناوری ها در زندگی انسان تمرکز دارند. پساپدیدارشناسی بیشتر بر جنبه فردی و ساخت گرایی انتقادی بیشتر بر جنبه اجتماعی و سیاسی تأکید دارد. تعلیم وتربیت در فرایند دموکراتیک کردن فناوری ها، که مورد توجه ساخت گرایی انتقادی است، سهم مهمی دارد. دلالت های تربیتی حاصل از بررسی تطبیقی دو رویکرد عبارت اند از: تغییر مفهوم فناوری های آموزشی از ابزارهای آموزشی به عامل های آموزشی، توجه به تفاوت های فرهنگی در تولید فناوری های آموزشی، توجه به جنبه های سیاسی و اجتماعی پنهان در فناوری های آموزشی، تحول در پژوهش های فناوری های آموزشی و تحول در اهداف تربیت در رابطه با فناوری.
طراحی و اجرای یادگیری شخصی سازی شده مبتنی بر ابزارهای درسی الکترونیکی و تاثیر آن بر توانایی های خودتنظیمی، خودکارآمدی تحصیلی و کیفیت یادگیری دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی و اجرای یادگیری شخصی سازی شده مبتنی بر ابزارهای درسی الکترونیکی و تاثیر آن بر توانایی های خودتنظیمی، خودکارآمدی تحصیلی و کیفیت یادگیری دانش آموزان با روش نیمه (شبه) آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه چهارم ابتدائی شهر ساری در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 5382 نفر بود که تعداد 60 نفر از آنان به عنوان نمونه انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (30 نفر) و کنترل (30 نفر) گمارش شدند. ابزار اندازه گیری، پرسشنامه های توانایی های خودتنظیمی بوفارد و همکاران (1995)، خودکارآمدی شرر (1982) و کیفیت یادگیری مهدیون و همکاران (1390) بود که پایایی ابزار به روش همسانی درونی و با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب برابر، 78/0، 88/0 و 84/0 بدست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس یک متغیره (آنکوا) و تحلیل کواریانس چند متغیره (مانکوا) انجام شد. یافته ها نشان داد یادگیری شخصی سازی شده مبتنی بر ابزارهای درسی الکترونیکی بر توانایی های خودتنظیمی، خودکارآمدی تحصیلی و کیفیت یادگیری دانش آموزان پایه چهارم ابتدائی تاثیر دارد. هم چنین، تأثیر یادگیری شخصی سازی شده مبتنی بر ابزارهای درسی الکترونیکی بر توانایی های خودتنظیمی بیشترین و در مراتب بعد، به ترتیب بر خودکارآمدی تحصیلی و کیفیت یادگیری تأثیرگذار بود.
اولویت بندی عناصر برنامه درسی پیشنهادی آموزش شهروندی الکترونیک در دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گسترش مشارکت دیجیتالی در دنیای امروز محیط های آموزشی را با مسئله تبدیل کودکان به شهروندان نمونه جامعه روبه رو کرده است. هدف این تحقیق تعیین عناصر برنامه درسی پیشنهادیِ آموزش شهروند الکترونیک و اولویت بندی آن هاست. پژوهش حاضر ازنظرِ هدف کاربردی، ازنظرِ روش شناسی تلفیقی و ازنظرِ نوع روش کمّی و کیفی است. جامعه پژوهش را منابع چاپی و الکترونیک خارجی در زمینه شهروندی الکترونیک در پایگاه های داده ای آی اس آی، اسکوپوس، ای اس آی و آی اس سی و مقاله های داخلی در پایگاه های اس آی دی، مگیران، سیویلیکا و غیره در دوره 20۲۲-20۰۰ شامل می شد. 107 نمونه از آن ها براساس نمونه گیری هدفمند انتخاب و داده ها با استفاده از روش فراتحلیل تجزیه وتحلیل شدند. روایی الگو با بهره گیری از نظرهای کارشناسی در چارچوب روش دلفی و روش قابلیت اعتماد محاسبه شد. به منظور اولویت بندی عناصر برنامه درسی پرسش نامه ای میان 80 نفر از آموزگاران دوره ابتدایی توزیع و نتایج با استفاده از روش آنتروپی شانون تحلیل شد. 27 مؤلفه مؤثر در ذیل چهار عنصر هدف ها، محتوا، راهبردهای یاددهی یادگیری و ارزشیابی شناسایی شد. براساس مدل آنتروپی شانون راهبردهای یاددهی یادگیری (037/0)، محتوا (029/0)، هدف ها (025/0) و ارزشیابی (019/0) به ترتیبْ اولویت های اول تا آخر را دریافت کردند. بیشترین ضریب های اهمیت در عنصر هدف ها مؤلفه توانایی مشارکت الکترونیک (029/0)، در عنصر محتوا مؤلفه دانش کار با سخت افزارها (0۴0/0)، در عنصر راهبردهای یاددهی یادگیری مؤلفه مشارکتی (0397/0) و در عنصر ارزشیابی مؤلفه ارزشیاب بود. در بسیاری از مدرسه های ابتدایی، به علت کمبود و گاهی نبود امکاناتْ عملیاتی کردن تمامی مؤلفه های پیشنهادی امکان پذیر نیست. یافته های این تحقیق با ارائه اولویت عناصر برنامه درسی قابلیت دارد تا در مدرسه های ابتدایی ایران، طبق ضرورت و امکانات در دسترس برنامه ریزی آموزش شهروند الکترونیک، کاربردی شود.