مقالات
حوزه های تخصصی:
مقدمه:اختلال استرس پس از ضربه، یک اختلال اضطرابی تضعیف کننده است که تعداد قابل توجهی از بازماندگان ضربه های روانشناختی بزرگ را مبتلا می سازد و موجب بروز اختلالاتی در حافظه سرگذشتی می شود. هدف پژوهش حاضر بررسی بهبود حافظه سرگذشتی و مؤلفه های مرتبط، به واسطه درمان مواجهه روایی بود. درمان مذکور، شامل بسیاری از مؤلفه های مواجهه سازی، به علاوه مؤلفه هایی از درمان مبتنی برشواهد است. روش:24 نفر از زنان تهرانی با تجربه خیانت همسر و دارای استرس پس از ضربه، با جایگزینی تصادفی در گروه های کنترل و آزمایش قرار گرفتند. همه افراد، مورد مصاحبه بالینی قرار گرفتند، سپس مقیاس تجدید نظرشده تأثیر رویداد (IES-R)، آزمون حافظه سرگذشتی، آزمون تعیین اهداف و آزمون جملات بیست گانه را تکمیل کردند و مصاحبه حافظه سرگذشتی از ایشان گرفته شد. گروه آزمایش هشت جلسه درمان را پشت سر گذاشتند و گروه کنترل مداخله درمانی دریافت نکردند، سپس افراد هر دوگروه، مقیاس و سه آزمون را دوباره بلافاصله پس از درمان و سه ماه پس از آن تکمیل نمودند و به مصاحبه حافظه سرگذشتی پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه های مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. یافته ها:نتایج تحلیل آماری نشان داد استرس پس از ضربه در گروه آزمایش، بلافاصله پس ازدرمان و سه ماه پس ازآن به طور معنادار کاهش پیداکرد. میزان اختصاصی بودن حافظه سرگذشتی افزایش معنادار داشت. محتوای غیرمرتبط با ضربه و بارهیجانی مثبت در تعریف ازخود در گروه آزمایش به طورمعنادار افزوده شد. میزان استقلال اهداف بیان شده تغییر چشمگیری نشان نداد. نتیجه گیری:موفقیت درمان مواجهه روایی در بهبود نشانه های استرس پس از ضربه، مؤید این است که خاطره ضربه به خوبی در حافظه سرگذشتی یکپارچه شده است و با شکسته شدن شبکه ترس و دسترسی به جزئیات حافظه سرگذشتی، اختلالات مرتبط با این حافظه نیز بهبود یافته اند.
اثر بخشی درمان شناختی مبتنی بر مدل داگاس بر عدم تحمل بلاتکلیفی، اجتناب شناختی و باورهای مثبت نگرانی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلال اضطراب فراگیر (GAD)، در دهه گذشته، با پیشرفت و گسترش نظریه های مختلف درباره "نگرانی"، به عنوان یک مؤلفه شناختی بنیادین در این اختلال، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. اختلال اضطراب فراگیر، به عنوان یک اختلال مزمن، اغلب چندین سال قبل از افسردگی بروز می کند. امّا مطالعات اندکی درخصوص سبب شناسی و مداخلات درمانی این اختلال صورت گرفته است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر بخشی درمان شناختی مبتنی بر مدل داگاس بر عدم تحمل بلاتکلیفی ، اجتناب شناختی و باورهای مثبت نگرانی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بود. روش: در این پژوهش از طرح تک آزمودنی از نوع خط پایه چندگانه استفاده گردید. نمونه این پژوهش، پنج نفر بیمار مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بود که ملاک های ورود و خروج را دارا بودند. نمونه گیری پژوهش به صورت در دسترس انتخاب شد. تأیید تشخیص اختلال اضطراب فراگیر بر اساس مصاحبه بالینی ساختار یافتهSCID-I) ) و تشخیص روانشناس بالینی انجام شد. برای سنجش و ارزیابی قبل و بعد از مداخله شناختی مبتنی بر مدل داگاس از مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS)، پرسشنامة نگرانی ایالت پنسیلوانیا (PSWQ)، پرسشنامه اجتناب شناختی (CAQ)، پرسشنامه چرا نگرانی (WWQ-II) استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از درصد بهبودی و اندازه اثر استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که اندازه اثر محاسبه شده در مقیاس عدم تحمل بلا تکلیفی 72/0، اجتناب شناختی 79/0 و باورهای مثبت در مورد نگرانی 66/0 بود. نتیجه گیری: از یافته های پژوهش نتیجه گیری می شود که شناخت درمانی به شیوه داگاس توانسته بر روی عدم تحمل بلاتکلیفی، باورهای مثبت در مورد نگرانی و اجتناب شناختی اثر مثبتی داشته باشد و باعث کاهش علائم شده است. همچنین این درمان می تواند یکی از گزینه های مؤثر در کاهش علائم اختلال اضطراب فراگیر (GAD) در کنار سایر مداخلات دارویی باشد.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به شیوه گروهی بر رضایت از زندگی مادران کودکان مبتلا به سرطان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به شیوه گروهی بر رضایت از زندگی مادران کودکان مبتلا به سرطان صورت گرفت. جامعه پژوهش شامل تمامی مادران دارای فرزند مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بیمارستان محک شهر تهران بود. روش:طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. به روش نمونه گیری در دسترس از بین مراجعان به مرکز درمانی محک32 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 16 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. به منظور ارزیابی رضایت از زندگی از پرسشنامه دنیر استفاده شد. مدت مداخلات برای گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای بود. یافته ها:داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب افزایش رضایت از زندگی در مادران کودکان مبتلا به سرطان در گروه آزمایش شده است. اندازه اثر به دست آمده حاکی از این بود که 34 درصد بهبود و افزایش رضایت از زندگی مادران کودکان مبتلا به سرطان در گروه آزمایش را می توان به درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد نسبت داد. نتیجه گیری:در تبیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رضایت از زندگی در مادران کودکان سرطانی می توان گفت که بسیاری از مادران در هنگام تشخیص بیماری فرزندشان دچار انکار واقعیت می شوندکه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، از طریق پذیرش احساسات ناخوشایند غیرقابل اجتناب به بهبود رضایت از زندگی منتهی می شود.
اثربخشی برنامه قدرت مقابله بر اختلال نافرمانی مقابله ای، مشکلات توجه و مهارت های ارتباطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:اختلال نافرمانی مقابله ای، یک اختلال شایع و ناتوان کننده در کودکان است که با میزان بالایی از مشکلات توجه و مشکلات ارتباطی همراه است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه قدرت مقابله بر اختلال نافرمانی مقابله ای و اختلال های همبود آن (نارسائی توجه و مهارت های ارتباطی) در کودکان بود. روش:پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. حجم شرکت کنندگان در پژوهش 32 نفر (18 نفر گروه آزمایش و14 نفر گروه کنترل) با روش نمونه گیری هدفمند که نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای و اختلال های همبود آن یعنی مشکلات توجه و نقص در مهارت های ارتباطی داشتند را شامل می شد. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه سیاهه رفتاری کودک از نظام سنجش مبتنی بر تجربه آخنباخ و پرسشنامه خودکارآمدی کودکان در روابط بین فردی با همسالان ویلر بود. برنامه قدرت مقابله با والدین و کودکان گروه آزمایش در16 جلسه گروهی 90 دقیقه ای از ابتدای سال تحصیلی 1393-1394 تا اواخر سال تحصیلی انجام شد. گروه کنترل نیز علاوه بر دریافت خدمات معمول مشاوره در فهرست انتظار برای مداخله قرار گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس استفاده شد. یافته ها:براساس نتایج به دست آمده، برنامه قدرت مقابله بر روی اختلال نافرمانی مقابله ای ومشکلات توجه تأثیر معناداری بر گروه آزمایش داشت، اما برنامه قدرت مقابله بر مهارت های ارتباطی با همسالان کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای، تأثیر معناداری نداشت. نتیجه گیری:یافته ها بیانگر آن است که برنامه قدرت مقابله به عنوان یک برنامه اثربخش در حیطه اختلال نافرمانی مقابله ای و مشکلات توجه است. با این وجود، نیاز به پژوهش های بیشتر و تغییر در محتوای برنامه برای اثربخشی در حیطه افزایش مهارت های ارتباطی دارد.
تأثیر آموزش حافظه ی فعال بر عملکرد خواندن و ظرفیت حافظه در دانش آموزان دارای ناتوانی خواندن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:از جمله مواردی که نظریات کنونی در مورد ناتوانی یادگیری بر آن تأکید دارند، حافظه است. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزش حافظه ی فعال بر عملکرد خواندن و ظرفیت حافظه در دانش آموزان با ناتوانی خواندن اجرا شد. روش:پژوهش از نوع آزمایشی و جامعه ی آماری شامل دانش آموزان پایه ی سوم ابتدایی دارای ناتوانی خواندنِ ناحیه 2 آموزش و پرورش شهر یزد بود که از میان آن ها 40 دانش آموز (20 دختر و 20 پسر) به شیوه ی نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به روش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل (هر گروه 10 دختر و 10 پسر) جایگزین شدند. ابزارهای سنجش شامل چک لیست نشانگان نارساخوانی، فرم مصاحبه ی بالینی محقق ساخته، مقیاس هوش تجدیدنظر شده ی وکسلر کودکان، آزمون خواندن و نارساخوانی نما و آزمون حافظه ی ارقام وکسلر بود. آزمودنی های گروه آزمایش در طی 18 جلسه (هر هفته 2 جلسه و هر جلسه 45 دقیقه) تحت آموزش حافظه ی فعال قرار گرفتند. داده ها از طریق تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:یافته های پژوهش نشان داد که آموزش حافظه ی فعال، عملکرد خواندن و ظرفیت حافظه ی دانش آموزان با ناتوانی خواندن را بهبود بخشیده است (001/0>p). نتیجه گیری:با توجه به یافته های پژوهش، آموزش حافظه ی فعال می تواند به عنوان یک روش مداخله ای در بهبود عملکرد خواندن و ظرفیت حافظه ی دانش آموزان با ناتوانی خواندن مورد استفاده قرار گیرد.
اعتباریابی و پایایی سنجی نسخه 10 سؤالی پرسشنامه افکار تکرارشونده در نمونه غیربالینی: یک ابزار فراتشخیصی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:افکار تکرارشونده منفی یکی از مهم ترین عوامل فراتشخیصی مشترک در شکل گیری و تداوم اختلال های هیجانی است. هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روانسنجی نسخه 10 سؤالی پرسشنامه افکار تکرارشونده بود. روش:در یک پژوهش مقطعی- توصیفی، 651 دانشجو از دانشگاه های تهران به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به پرسشنامه افکار تکرارشونده، پرسشنامه افسردگی بک-ویرایش دوم، پرسشنامه اضطراب بک، مقیاس عاطفه مثبت و منفی، پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا و مقیاس سبک پاسخ دهی نشخواری پاسخ دادند. به منظور تعیین اعتبار سازه از روش تحلیلی عاملی اکتشافی، برای تعیین همسانی درونی از ضرایب آلفای کرونباخ و برای ارزیابی اعتبار همگرا و واگرا، از ضریب همبستگی نسخه 10 سؤالی پرسشنامه افکار تکرارشونده با مقیاس های سنجش اضطراب، افسردگی، نشخوار فکری، نگرانی، عاطفه منفی و مثبت استفاده شد. یافته ها:نتایج پژوهش نشان داد نسخه 10 سؤالی پرسشنامه افکار تکرارشونده از ساختار تک عاملی، پایایی بازآزمایی مطلوب (76/0) و همسانی درونی بالایی (91/0) برخوردار بود. همچنین نتایج نشان داد که این ابزار با افسردگی، اضطراب، عاطفه منفی، نشخوار فکری و نگرانی اعتبار همگرای و با عاطفه مثبت اعتبار واگرای مطلوبی داشت. نتیجه گیری:در مجموع، نتایج پژوهش حاضر شواهدی دال بر اعتبار و پایایی مطلوب نسخه 10 سؤالی پرسشنامه افکار تکرارشونده، به عنوان ابزار بررسی مهم ترین عامل فراتشخیصی یعنی افکار منفی تکرارشونده در بین دانشجویان ایرانی فراهم آورد.
مقایسه ناگویی خلقی در افراد با و بدون اختلال نقص توجه/ بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: افراد دارای ADHD در تنظیم پاسخ های هیجانی نارسایی دارند که در واقع منبع اختلال در تعاملات بین فردی آن ها می باشد، از آن جهت که توانایی ادراک و تفسیر مناسب احساسات و هیجانات خود و دیگران به منظور سازگاری با روابط بین فردی بسیار حیاتی است. مقدمه:هدف پژوهش حاضر مقایسه ویژگی های ناگویی خلقی در بزرگسالان با و بدون اختلال نقص توجه/ بیش فعالیبود. روش:روش پژوهش علی مقایسه ای و جامعه آماری کلیه دانشجویان دانشگاه تهران بود. برای غربالگری دانشجویان از لحاظ اختلال نقص توجه/ بیش فعالی از پرسشنامه کانرز بزرگسالان، برای 580 دانشجو مورد استفاده قرار گرفت. در مرحله دوم 40 نفر از افرادی که در کرانه بالا قرار داشتند(یعنی افرادی که بالاترین نمره را در پرسشنامه کانرز کسب کرده بودند) به مصاحبه بالینی دعوت شدند، برای تشخیص اختلال نقص توجه/ بیش فعالی؛ مصاحبه تشخیصی توسط روانپزشک انجام شد. از بین افراد دعوت شده به مصاحبه، 10 نفر بر اساس تشخیص روانپزشک کنار گذاشته شدند. در پایان، دو گروه 30 نفره(30 نفر = بیمار، 30 نفر= عادی) با استفاده از مقیاس ناگویی خلقی تورنتو مورد مقایسه قرار گرفتند. یافته ها:نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که نمرات افراد مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالیدر مؤلفه های ناگویی خلقی شامل؛ ناتوانی در شناسایی احساسات و ناتوانی در توصیف احساسات به صورت معنی داری بیشتر از افراد عادی بود، اما از لحاظ تفکر برون مدار تفاوت معنی داری بین دو گروه وجود نداشت. نتیجه گیری:بر اساس یافته های حاصل از پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که افراد با اختلال نقص توجه/ بیش فعالیدارای برخی از ویژگی های ناگویی خلقی هستند و در پاسخ های هیجانی دچار نارسایی هستند. بنابراین توجه به مسائل هیجانی افراد با اختلال نقص توجه/ بیش فعالیبیش از پیش حائز اهمیت است.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر مدل فرانظری و فراشناخت درمانی بر کنترل فکر و کاهش درد در بیماران مبتلا به درد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر مدل فرانظری و فراشناخت درمانی بر کنترل فکر و کاهش درد در بیماران مبتلا به درد مزمن بود. روش:این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل همه بیماران مبتلا به درد مزمن بالای 30 سال بود که در سال 1394 به مراکز درمانی تحت پوشش بیمارستان دکتر قلی پور بوکان مراجعه کردند. از میان مراجعه کنندگان به این مراکز 105 بیمار واجد ملاک های ورود به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گروه کنترل قرار گرفتند. گروه های آزمایش هشت جلسه ی 90 دقیقه ای دریافت نمودند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس درد مک گیل و کنترل فکر ولز و دیوس استفاده شد. یافته ها:نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد بین سه گروه در نمرات پس آزمون کنترل فکر و کاهش درد تفاوت معنی داری وجود داشت. نتایج آزمون تعقیبی بیانگر اثربخشی بیشتر و پایدارتر مدل فرانظری نسبت به مدل فراشناختی هم در پس آزمون و هم پیگیری دو ماهه بر کنترل فکر و کاهش درد بود. نتیجه گیری:برحسب نتایج حاصل از این پژوهش مداخله فرانظری کنترل فکر و کاهش درد بیماران مبتلا به درد مزمن را بیشتر افزایش داد. بنابراین متخصصان بهداشت روانی می توانند از این درمان جهت ارتقا کنترل فکر و کاهش درد بیماران استفاده کنند.
اثربخشی آموزش راهبردهای نظم جویی فرآیندی هیجان در ناگویی هیجانی افراد مبتلا به پسوریازیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:نقش عوامل روان شناختی مانند تجارب هیجانی و به ویژه ناگویی هیجانی در سیر بالینی بسیاری از بیماری های پوستی مورد تأیید قرار گرفته است .هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای نظم جویی فرآیندی هیجان بر ناگویی هیجانی افراد مبتلا به پسوریازیس بود. روش :در چارچوب یک طرح تک آزمودنی از میان بیماران مبتلا به اختلال های پوستی مراکز درمانی تهران، 3 بیمار مبتلا به پسوریازیس به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس مصاحبه بالینی ساخت یافته برای اختلال های محور Iدر DSM-IV (SCID-I) و ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و 10 جلسه 1 ساعته آموزش راهبردهای نظم جویی فرآیندی هیجان مبتنی بر مدل گروس را دریافت کردند. بیماران 6 بار به وسیله ی مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (TAS-20) طی درمان و دوره پیگیری یک و نیم ماهه ارزیابی شدند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های تغییر روند، شیب، بازبینی نمودارها و برای تعیین معناداری بالینی از شاخص درصد بهبودی و اندازه اثر استفاده شد. یافته ها:نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد آموزش راهبردهای نظم جویی فرآیندی هیجان به طور معناداری در کاهش ناگویی هیجانی و زیر مقیاس های آن در بیماران مبتلا به پسوریازیس موثر است. نتیجه گیری:با توجه به نقش عوامل هیجانی به عنوان عوامل مستعدکننده، تسریع کننده و تداوم بخش در اختلالات پوستی شامل پسوریازیس، آموزش راهبردهای نظم جویی فرآیندی هیجان می تواند با کاهش ناگویی هیجانی و مدیریت هیجان های مثبت و منفی نقش مهمی را به عنوان درمان های حمایتی در کنار درمان های پزشکی ایفا کند.