۱.
در خلال بالاگرفتن دور دیگری از تحرکات سیاسی در فاصله مراحل پایانی دهه 1330 و سرآغاز دهه بعدی، دانشگاه تهران در اول بهمن 1340 هدف یک حمله فوق العاده خشونت بار نیروهای نظامی و انتظامی قرار گرفت، ارتباط این واقعه با تحولات سیاسی وقت و بویژه رقابتهای موجود در میان جناحهای سیاسی رقیب، هدف اصلی این بررسی است .
۲.
در خلال بیست و پنج سالی که میان مرداد 1332 و سرآغاز انقلاب ایران در سال 1357 فاصله بود، چنان استبدادی بر ایران حاکم شد که نه فقط کلیه سازمانهای مخالف بلکه هر نوع فعالیت سیاسی مستقل نیز به نابودی کشیدهشد. در این دوران به استثنای دوران کوتاه ولی حائز اهمیت 41- 1339، مهمترین مخالفت سازمانیافته با دولت در خارج از کشور و به پشتیبانی انبوه رو به رشد دانشجویان ایرانی خارج از کشور که توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی/اتحادیه ملی رهبری میشد، شکل گرفت. این مقاله تلاشی است برای بازسازی تاریخچه جنبش دانشجویی ایرانیان در خارج از کشور در چارچوب تحولات داخلی و خارجی.
۳.
در این نوشته، نویسنده با مروری بر اندیشه حاکم بر نظام دانشگاهی ایران از بدو تأسیس و نیز ارجاع به تفکری که در جهان پس از جنگ دوم جهانی کارکرد دانشگاهها را تعیین میکند از این نظریه دفاع میکند که دانشگاه مسئولیتی اساسی در زمینه ایجاد تعادل میان حفظ هویت فرهنگی و تجدد به عهده دارد و باید با آگاهی و بدون هیچگونه پیشداوری مسئله برخورد فرهنگها و لزوم توسعه اقتصادی را مطرح کند.
۵.
این مقاله با رجوع به تاریخچه جنبش دانشجویی پس از پیروزی انقلاب 57 تلاش می کند به دلایل ضعف این جنبش در سال های 73 تا 75 بپردازد. نویسنده بر این نظر است که جنبش دانشجویی ایران بعد از پیروزی انقلاب و به ویژه با تجربه اشغال سفارت آمریکا الگو و رسالتی را برای خویش برگزید که نه نتیجه مستقیم وضعیت صنفی وی بود و نه امکانات هدایت وی را داشت. پذیرش این الگوی انقلابی توسط دولت و سپس شرایط جنگ و بسیج جنگی، این جنبش دانشجویی را در توهم مشروعیت و نمایندگی خویش نگاه داشت. پس از پایان جنگ و آغاز دوران بازسازی، سازمان های پشتیبان تفکر انقلابی در این جنبش که انحصار حضور در دانشگاه را از آن خود می دانستند، پناهگاه دولتی خویش را از دست دادند، و همچنین نتوانستند با حمایت از قانونی که می توانست به تمامی تشکل های دانشجویی فرصت فعالیت در دانشگاه را بدهد برای خود پناهگاهی قانونی تغبیه ببینند. به این ترتیب در برزخ بین الگوی انقلابی که دیگر امکان پیگیری آن را نداشتند و الگوی دموکراتیک ابزار درون و برون دانشگاهی آن را تعبیه نکرده بودند، به بی تحرکی محض دچار شدند.
۶.
در نیمه دوم سال 1372 طرحی ناظر بر حذف تمامی محدودیت های شرکت زنان در رشته های دانشگاهی در شورای فرهنگی و اجتماعی زنان به تصویب رسید و جهت اجرا به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال شد. پیرو این طرح در دهم بهمن همان سال وزیر فرهنگ و آموزش عالی حذف کلیه محدودیت ها را به سازمان سنجش ابلاغ کرد. بدین معنا از این تاریخ به بعد، دیگر نه از طریق ممنوعیت صریح و نه از طریق سهمیه بندی، تقریباً رشته ای نبود که ""مردانه"" تلقی شود و دستیابی زنان به آن محدود شده باشد. این مقاله شرح مباحث، فعالیت ها و موضع گیری هایی است که به این برابری انجامید.
۷.
در این نوشته تأسیس دانشگاه تهران به عنوان نمادی از دومین دوره تلاش نخبگان ایران برای قدم گذاشتن در راه تجدد بررسی می شود. بدین سان دانشگاه تهران به عنوان نماد تجدد چیزی جز ادامه فرآیندی در نظر گرفته نمیشود که با تأسیس دارالفنون در اوایل حکومت ناصری و اصلاحات امیرکبیر آغاز شده بود. اما در این دوره دوم، تجددطلبی همراه است با نظام حکومتی خودکامه مبتنی بر حق مالکیت انحصاری دولت و تمرکز قدرت اقتصادی، اداری و نظامی ناشی از آن. نویسنده بر این نظر است که وجود این گرایش های متناقض و متضاد در تجددطلبی این دوران باعث آن شدند که دانشگاه تهران به مکان، فضا و اهرم دسترسی جامعه به خواسته ها و رؤیاهایش. جامعه ای که آرزوی دسترسی به پیشرفت کشورهای صنعتی را دارد. مسیر پیشرفت هم برای کسانی که علم و فن را راه رسیدن به آن می دانند و هم برای آن دسته که تغییر و تحولات سیاسی را طریق دسترسی به آن می دانند و بالطبع با خودکامگی به مقابله بر می خیزند.
۸.
این مقاله خلاصه ای است از گزارش دوسالانه یونسکو که در فوریه 1994 در مورد وضعیت علوم، تکنولوژی ونظام تحقیقات در جهان منتشر شده است. از آنجا که این گزارش حاوی داده هایی در مورد ایران نیست، نویسنده با رجوع به منابع ایرانی در همین زمینه در صدد تکمیل گزارش یونسکو برآمده است.
۹.
در این مصاحبه مسائل دانشگاه در ایران به ویژه آنچه نظام استادی نامیده می شود مورد بحث قرار گرفته اند. چنگیز پهلوان بر این نظر است که چنانچه در حوزه آموزش عالی، نظام استادیِ مناسب برقرار باشد، سایر مشکلات دانشگاهی قابل حل و فصل بوده و دانشگاه می تواند از پسِ مسئولیتش در پیشرفت دادن علم و رشد فرهنگ برآید. در غیر اینصورت، حتی در شرایطی که سایر عوامل مؤثر در بهبود وضع دانشگاه جمع باشند، این نهاد از عهده انجام وظیفه اش برنخواهد آمد. همچنین در این مصاحبه چگونگی به هم ریختن نظام استادی در دانشگاه های کشور پس از انقلاب به بحث گذاشته می شود.