در قرون گذشته، شماری از شخصیت ها و برخی خاندان های ایرانی بنا به دلایلی از ایران به شبه قاره هند مهاجرت کرده و نقش به سزایی در امور بعضی حکومت های آن سرزمین ایفا نمودند. یکی از این خاندان ها، سادات بیهقی بودند که اوایل قرن نهم هجری قمری وارد کشمیر شدند و از رهگذر حضور در رقابت ها و منازعات سیاسی- مذهبی این سرزمین و برقراری ارتباط و پیوند نزدیک با حکام کشمیر، برای مدتی به عرصه قدرت و حکومت کشمیر راه یافته و از نفوذ سیاسی و موقعیت اجتماعی مناسب برخوردار شدند. چرایی مهاجرت این خاندان و چگونگی ورود آنها به صحنه سیاسی کشمیر و نیز فراز و فرود موقعیت و نقش سادات بیهقی در حیات سیاسی کشمیر و عوامل موثر در این موضوع، از سوالات مهمی است که این مقاله به روش تحقیق تاریخی و با شیوه توصیفی– تحلیلی مبتنی بر منابع و مآخذ کتابخانه ای درصدد پاسخ به آنهاست. سادات بیهقی از طریق وصلت با خانواده حکام کشمیر و پذیرش هزینه های حضور در منازعه و رقابت با مدعیان سیاسی و رقیبان مذهبی، از جایگاه مهاجران و مهمانان به جایگاه شریکان و وارثان حکام کشمیر تغییر موقعیت داده و طی قرون نهم و دهم قمری، نقش مهمی در تاریخ سیاسی این سرزمین ایفا نمودند.
در جریان استیلای مغولان و نیز پیش از آن، کوچ های روشنفکری که از سرزمین های اسلامی تحت اشغال به آناتولی اتفاق افتاده بود در آناتولی به صورت گروه های سازمان یافته پخش شد و موجبات پیشرفت و هر چه ریشه دار شدن فرهنگ و مدنیت اسلامی را فراهم کرد. همچنین مشخص کردن افرادی که در این فرایند نقش داشتند، فهم ما را از ماهیت فرهنگ و اندیشه اسلامی که بعدها در این منطقه جغرافیایی شکل گرفت، آسان خواهد نمود. در این مقاله درباره نوادگان امام غزالی که به آناتولی آمده و در آقسرای اقامت گزیدند، بحث خواهیم نمود. در ابتدا، منبعی با نام الولد الشفیق را که در مورد این موضوع در دوره سلجوقی تنها منبع اطلاعاتی ثبت شده محسوب می شود و همچنین نویسنده آن را معرفی خواهیم کرد. به دنبال آن موضوع مدنظر این منبع که اطلاعاتی دربارة با نوادگان امام غزالی است را بررسی خواهیم کرد. در آخر بر چگونگی فهم و درک اطلاعات موجود در کتب ترجمة الاحوال که حاکی از نداشتن فرزند پسر امام غزالی هستند و نیز اطلاعات موجود در منابع در دسترس، متمرکز خواهیم شد.
پیشینه روند اسلام گرایی در سرزمین های آسیای جنوب شرقی اغلب به دهه های نخست قرن بیستم میلادی، یعنی دوران مبارزات استقلال طلبانه مسلمانان بر ضد استعمارگران اروپایی برمی گردد. در بیش تر این سرزمین ها به دلیل روی کار آمدن حکومت های غیردینی پس از کسب استقلال سیاسی، مبارزات اسلام گرایان همچنان ادامه یافت و در قالب جنبش هایی اسلامی با هدف تأسیس حکومت اسلامی نمایان شد. یکی از مهم ترین و اثرگذارترین این جنبش ها، نهضت دارالارقم مالزی است که در دوران حیات خود ضمن اثرگذاری بر رشد اسلام گرایی در منطقه جنوب شرق آسیا، کوشید با احیای سبک زندگی پیامبر(ص) و دوران صدر اسلام، الگوی نوینی از یک حکومت اسلامی ارائه دهد. این نوشتار با تکیه بر پژوهش های دستِ اول در این حوزه، کوشیده است سیر تحولات و فعالیت های نهضت دارالارقم برای تأسیس حکومت دینی در مالزی، نقش و جایگاه این نهضت در توسعه روند اسلام گرایی در مالزی و کشورهای همسایه آن، و سرانجام چرایی براندازی آن از سوی حکومت مالزی را بررسی کند. یافته های پژوهش نشان می دهد که نهضت دارالارقم با هدف ایجاد حکومتی اسلامی و حفظ هویت اسلامی مسلمانان مالزی در مقابل تغییرات حاصل از توسعه اقتصادی و سکولارسازی ساختار سیاسی حاکم شکل گرفت و سرانجام به دلیل تبدیل شدن به تهدیدی سیاسی برای حکومت مالزی و ترویج برخی عقاید انحرافی، از سوی حکومت این کشور منحل شد.