هنر ایرانی از متن تحولات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی برآمده است. این مطلب خود رابطه ای مستقیم را با فرضیه ای کلی تر که به مسئله ی هویت فرهنگی و چگونگی اقتباس یا انطباق ایده های نو می پردازد، مطرح می کند. ایران به عنوان کشوری با فرهنگی کهن و سنت های غنی، همواره شاهد مواجهه های فرهنگی متفاوت بوده و از آن ها متاثر شده است؛ اما هم زمان نیز قادر به تبادل فرهنگی و حتی ایجاد تأثیر متقابل بر فرهنگ های مهاجم و محصولات آن بوده است. امروزه، اندیشمندان و مصلحان اجتماعی به تکثر فرهنگی برپایه ی حفظ فرهنگ های بومی تمایل دارند. پست مدرنیسم سرنوشت محتوم بشریت است و ما نیز اکنون در سرنوشت خود با دنیای غرب شریک هستیم و ناچاریم در پرتو آن به آینده ی خود بیندیشیم. هم اکنون نیز، در رویارویی با معضلات گسترده ی فرهنگ غرب و تمایل سیطره جویانه ی آن، با وضعیت پیچیده ای روبه روییم و با سهل انگاری، فرصت های بسیاری را برای بررسی تمام جنبه های آن از دست داده ایم.
نقاشی ایرانی به مثابه ی میراث فرهنگی، سرمایه ی نمادین و معنوی ماست که باید آن را در جایگاه خاصش به عنوان میراث معنوی و تجربه ای تاریخی پاس داری کنیم و با بررسی امکانات و ایجاد شرایط انتقال آن به آیندگان بکوشیم.
در این مقاله، با هدف بررسی موقعیت نقاشی ایرانی، به طرح آخرین نظریه ها درباره ی سنت، مدرنیسم و پست مدرنیسم می پردازیم و با توجه به تحولات سریع هنری در غرب، به نظر می رسد برای درک آن ها، بررسی تحولات اندیشه به عنوان متن تاریخی این تحولات، راه گشا باشد.
روش و رویکرد این مطالعه، تحلیلی و شیوه ی گردآوری داده ها اسنادی است. یافته های کیفی نشان می دهند همچنان که مدرنیته به مفهوم گسست از سنت نیست، اقتباس از سنت و فهم نوزایش های آن ممکن و ضروری است. باید درصدد پاسخ های ممکن برای این پرسش اساسی بود که چگونه می توان اندیشه و فرهنگ هنر سنتی را در تلاقی با اندیشه و فرهنگ هنر جهانی، از نو آفرید و گفتمان تازه ای خلق کرد و درنهایت، آموزش عالی هنر برای نیل به آگاهی فرهنگی جامع از مبانی فکری هنر سنتی و مدرن برنامه ریزی کند.
در سال 1937م، برای نخستین بار در کتاب الثورة العرابیة، روایتی انقلابی از واقعه ای در گذشته ای نه چندان دور صورت گرفت. این واقعه، جنبش عرابی پاشا و نویسنده آن، عبدالرحمن رافعی بود. بیش از بیست سال از نخستین انتشار متن الثورة سپری نشده بود که خلاصه ای از آن به دست رافعی چاپ شد، اما این بار به نام الزعیم الثائر، احمد عرابی. خیلی زود خوانندگان و حکومت وقت تفاوت کتاب دوم را نه در خلاصه بودن آن، که در نگاه جدید و متفاوت به عرابی دریافتند. چرا رافعی جنبش عرابی را انقلاب متفاوتی روایت کرد؟ و چرا توصیفش را از پیشوای انقلاب دگرگون ساخت؟ معنا و هدف این متون چه بود؟
رویکرد مقالة حاضر برای پاسخ به این پرسش ها، مطالعه شاخصه های تاریخ نگاری دو اثر است. این شاخصه ها در قالب گفت وگوی میان متن با نویسنده و بافت های موقعیتی، اندیشه ای و سیاسی- اجتماعی زمانه ی متن تحلیل می شوند.
خوانش انتقادی و چرایی تولید و تغییر متون تاریخ نگاریِ رافعی- به دلیل تعلق وی به گروه های ناسیونالیستی- تا حد زیادی روشن کننده جریان تاریخ نگاری ناسیونالیستی در مصر سدة بیستم میلادی است. از این منظر، الثورة العرابیة و خلاصه آن، بازتاب خواسته ها و سرخوردگی های تاریخ نگاری ناسیونالیستی سدة بیستم از واقعیت های جامعة عصر خویش است.
واکاوی حاضر نشان می دهد، رافعی متأثر از فضای آزادتر سیاسی دهه 1930م، موقعیت حزب وطنی و اندیشه ناسیونالیستی اش، برای نخستین بار جنبش عرابی را یک انقلاب علیه استبداد و نفوذ اجنبی تعبیر کرد. رافعی در روایتش به خاطر شکست انقلاب و اشغال کشور، با تندی و خشم به عرابی تاخت. بعدها رافعی متناسب با فضای متشنج سیاسی، ناکارآمدی دولت مردان ملی گرا و تحول نیاز سیاسی-فکری مصر به رهبرانی متفاوت در آغازین سال های دهه 1950م، مجبور به تغییر نظرگاه منفی اش نسبت به عرابی شد.
در 21 فروردین سال 1344 شاه از سوی یکی از سربازان گارد سلطنتی مورد سوءقصد قرار گرفت. این حادثه در محافل خبری داخلی و رسانه های خارجی به صورت های گوناگون مورد تفسیر و ارزیابی قرار گرفت. مساله این است که مجلس شورای ملی نسبت به این حادثه چه واکنشی نشان داد. نظر به اهمیت و حساسیت این حادثه، مجلس در چند نوبت به این موضوع پرداخت و نمایندگان مجلس واکنش های مهمی نسبت به این رخداد نشان دادند که در نوع خود منحصر به فرد بود. متن مذاکرات نمایندگان مجلس از منظر تحلیل گفتمانی به ویژه از لحاظ نوع تعبیرهای ایدئولوژیک به کار رفته در آن بسیار حائز اهمیت است. این مقاله قصد دارد با روش تحلیل گفتمانی مواضع نمایندگان مجلس را مورد ارزیابی قرار دهد و پیش فرض ها، ایدئولوژی پنهان و کارکرد اجتماعی آن را آشکار سازد و پیوند آن را با نهاد قدرت بررسی کند. مقاله سرانجام به این نتیجه می رسد که در متن این مذاکرات، نظام سلطنت و شخص شاه راز اصلی سربلندی ایران و علت ثبات و پایداری کشور شمرده شدند و این سخنان درحقیقت چکیده گفتمان رسمی حکومت پهلوی در عرصه سیاسی بود که اینک بر زبان نمایندگان مجلس جاری می شد.