هنگامی که دکتر مصدق سکان هدایت دولت را به عهده گرفت، حل مساله نفت و اصلاح قانون انتخابات را به عنوان دو برنامه اساسی خود اعلام کرد. در مورد برنامه دوم او اعتقاد داشت که برای جلوگیری از سوءاستفاده مالکان در انتخابات، باید افراد بیسواد را از رای دادن منع کرد؛ به همین منظور در روزهای اولیه صدارتش، لایحه آن را به مجلس برد، اما این لایحه به خاطر تنشهایی که در پی داشت، مسکوت ماند.
در ساعت 22/40 شامگاه 11 اردیبهشت 1358 خورشیدی، آیتالله مرتضی مطهری از شاگردان و نزدیکان امام خمینی(ره) و عضو بلندپایه شورای انقلاب، در حالی که از جلسه این شورا در خانه دکتر یدالله سحابی خارج شده بود، هدف گلوله ناشناسی مسلح قرار گرفت و اندکی بعد، پس از انتقال به بیمارستان درگذشت.1
در تاریخ معاصر ایران، تجدد یکی از مهمترین مفاهیم در حوزه اندیشه سیاسی و اجتماعی است که هر چند ریشههای آن را بهطور محدود میتوان در عصر صفویه جستجو کرد، اما عصر قاجاریه و مشروطیت را باید سرآغاز جدی تجددگرایی در ایران به شمار آورد. تکوین و شکلگیری اندیشه تجدد در ایران از پیوند تنگاتنگی با اندیشه ترقی در ایران برخوردار است. اندیشهها وتکاپوهای تجددطلبانه در ایران عصر قاجاریه و مشروطیت از همان آغاز با مخالفت جدی و سرسختانه گروههای مختلفی از جامعه سنتی ایران روبهرو شد.
ایجاد و گسترش مؤسسات خیریه به عنوان یکی از نمودهای تحول اجتماعی پس از مشروطه ومبتنی بر قوانین اساسی جامعه در زمره تحولات مهمی به شمار می آید که در دوره رضاشاه، دولت را در انجام وظایفی جدید مسؤول و ملزم ساخت. این رویکرد تازه، تا پیش از این دوره، توسط هیچ یک ازحکومت های ایران مورد توجه قرار نگرفته بود. درهنگام انجام این وظایف نیز، از سوی دولت رضاشاه مواضع مختلفی اتخاذ شدکه نشریات، به عنوان یکی از مراجع اصلی انعکاس سیاست های دولت، از عوامل مؤثر روند اجرائی وظایف و مسئولیت های دولت به ایفای نقش پرداختند. از جمله این نشریات، روزنامه شفق سرخ است که به عنوان یکی از روزنامه های مهم دوره رضاشاه، با انتشار فضای سیاسی و اجتماعی آن روزگار، در انعکاس عوامل و دلایل ایجاد و گسترش مؤسسات خیریه رفاهی - بهداشتی، بیشترین گزارش ها و اطلاعات را دراختیار مردم می نهاد. از این رو می توان روزنامه شفق سرخ را از منابع مهم و قابل اعتنائی دانست که در بررسی و تحلیل موضوع این نوشتار، اساس استناد قرارگرفته است. روایت روزنامه شفق سرخ ازچگونگی اهمیت یافتن و لزوم توجه به مؤسسات خیریه رفاهی– بهداشتی، روند اقدامات انجام شده، تنوع فعالیت مؤسسات مذکور، موانع و محدودیت های موجود و نظایر آن، با توجه به شرایط حاکم بر جامعه ایران و سیاست های حاکمیت؛ به همراه نیم نگاهی به جراید و نشریات دیگر، اعم از دولتی و غیردولتی و وجوه افتراق و اشتراک این روایت، درمقاله حاضر ارائه خواهد شد.
جنگ جهانی دوم که در پی یک سلسله مناقشات سیاسی اروپایی در سال 1939 میلادی آغاز شد، پیامدهای سیاسی و اقتصادی متعددی در ایران داشت. در نتیجه چنین وضعیتی بود که پروژه صنعتی سازی در ایران عصر رضا شاه نیز به عنوان یکی از سیاست های اقتصادی این حکومت از پیامدهای جنگ بی تأثیر نماند. جنگ جهانی در دو مرحله بر صنعتی سازی در ایران تأثیر گذاشت و در نهایت منجر به پایان پروژه صنعتی سازی در کشور شد: مرحله یکم این تأثیرگذاری از آغاز جنگ جهانی تا اشغال ایران در شهریور 1320 و مرحله دوم پس از اشغال ایران توسط نیروهای متفقین را در بر می گیرد.
مقاله حاضر در صدد است تا با روش تاریخی و استفاده از کتاب ها و اسناد و مدارک آرشیوی با طرح این پرسش که جنگ جهانی دوم چرا و چگونه بر سیاست صنعتی سازی در ایران تأثیر گذاشت؟ به بررسی پیامدهای جنگ جهانی دوم بر سیاست های صنعتی سازی در ایران عصر رضاشاه بپردازد. برای پاسخ به این پرسش، این پیش فرض مطرح است که نیاز ایران به صنایع و متخصصان آلمان جهت تأسیس، تجهیز، تعمیر و نگهداری صنایع نوپای خود موجب وابستگی صنعتی ایران به آلمان شد. قطع ارتباط ایران با آلمان در نتیجه محاصره دریایی این کشور توسط انگلستان، صنایع ایران را که به صنایع و متخصصان آلمانی وابسته شده بود، دچار بحران کرد. در ادامه هم اشغال ایران توسط متفقین موجب شد تا صنایع ایران در نتیجه سیاست های جنگی متفقین به تعطیلی کشیده شوند و یا در خدمت سیاست های نظامی آنان درآیند.
جنگ جهانی دوم با حمله نظامی قوای آلمان هیتلری به لهستان آغاز شد. پیروزیهای مداوم آلمان نازی در این جنگ که آن کشور را حتی در آستانه دستیابی به چاههای نفت منطقه قفقاز قرار داده بود، انگلیس و شوروی را بر آن داشت تا با همدیگر متحد شده علیه این دشمن مشترک و نیرومند وارد جنگ شوند. هر چند ایران از همان روزهای آغاز جنگ (13 شهریور 1320 هجری شمسی) اعلام بیطرفی کرده بود، اما آشکارا برای آلمان آرزوی پیروزی میکرد، زیرا این کشور در سالهای اخیر به عمدهترین طرف تجاری ایران تبدیل شده بود.
.این مقاله، یکی از مقولات اصلی تاریخ نگاری زنان؛ یعنی دوگانگی بین طبیعت و فرهنگ و نحوه مواجهه زنان با این دوگانگی را در سال های انقلاب مشروطیت تا پایان دوره قاجار، بررسی کرده است.گرچه عمر تشخیص نظری این دوگانگی از نیم قرن تجاوز نمی کند، مصادیق آن در تاریخ مدرن کشورهای دنیا و از جمله ایران عصر مشروطیت، به اشکال مختلف وجود داشته است.از این رو، سوال اصلی مقاله این است که؛ «زنان در این دوره، چگونه با مضامین دوگانگی بین طبیعت و فرهنگ مواجه شدند؟»بررسی این پرسش که با ارجاع به نوشته های زنان در روزنامه ها و مجلات عصر مشروطیت تا پایان دوره قاجار صورت گرفته، به عهده سه قسمت به هم پیوسته مقاله یعنی «نقد نظری دوگانگی بین طبیعت و فرهنگ»، «به چالش کشیدن مردان» و «تلاش های زنان برای تحقق حق فرهنگی خویش»نهاده شده است.نتایج این بررسی ها این بوده است که؛ نخست، زنان آن دوره بنا به درک نسلی و عصری خود این دوگانگی را نقد کرده، عملکرد مردان و ارزش های بر ساخته آنان را به پرسش کشیدند و تلاش کردند تا سلطه مردان را بر حوزه فرهنگ کمتر کنند.دوم، با تأکید بر طبیعت زنانه- مانند طبیعت مادری- ارزش های زنانه خود را اعتبار فرهنگی ببخشند و سوم، امکان نگارش تاریخ نگاری زنان را در عصر مشروطیت از طریق برنامه ها، مقاله ها و لوایحی که از خود به ارث گذاشتند، برای نسل های بعدی مهیا سازند.