هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش معنامحور بر عملکرد خانواده زنان متاهل انجام گرفت. روش: روش این پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه پژوهش 24 نفر از زنانی بودند که در سال 1390 به یکی از خانه های سلامت منطقه 7 شهرداری تهران به نام خانه مدیران مراجعه کرده بودندکه به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. متغیر وابسته در این پژوهش عملکرد کلی خانواده بود که با پرسشنامه سنجش خانواده ارزیابی گردید. متغیر مستقل نیز آموزش معنامحور بود که طی 10 جلسه به گروه آزمایش آموزش داده شد. به منظور بررسی فرضیه های پژوهش نیز از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: پس از تعدیل نمره های پیش آزمون، اختلاف معنی داری بین آزمودنی های (803/160=(1،21)F)، 198/114=(1،21)F) دوگروه وجود داشت. نمرات میانگین تعدیل شده نشان داد که عملکرد کلی خانواده گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه پس از اجرای متغیر مستقل کاهش یافته است. نتیجه گیری: نتایج بدست آمده حاکی از آن است که معنا و تعامل خانواده ارتباط نزدیک و متقابل با هم دارند و داشتن معنای مشترک در زندگی زناشویی می تواند به عنوان روشی برای بهبود عملکرد خانواده زنان به کار رود.
هدف: بررسی اثربخشی گروه درمانی تحلیل رفتار متقابل بر کاهش پرخاشگری زوجین معتاد . روش: شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه شامل ۴۰ نفر از زوجین معتاد کمپ امید به زندگی شهرستان سبزوار بود که ۲۰ نفر در گروه گواه و ۲۰ نفر در گروه آزمایش گمارش شدند. اعضای گروه آزمایش ۸ جلسه گروه درمانی تحلیل رفتار متقابل را دریافت کردند و به اعضای گروه کنترل هیچ مداخله ای ارائه نشد. قبل و بعد از اجرای مداخله پرسشنامه پرخاشگری توسط گروه نمونه تکمیل شدند. یافته ها: در پس آزمون، پرخاشگری گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری داشته است. یافته های پژوهش مؤید این مهم است که گروه درمانی تحلیل رفتار متقابل باعث کاهش پرخاشگری زوجین معتاد می گردد.
زمینه و هدف: اغلب مداخله ها و روشهای زوج درمانی در صدد ارتقاء خودآگاهی و بینش زوجین هستند. بینش شناختی به عنوان توانایی ارزیابی و تصحیح باورهای تحریف شده و تفسیرهای نادرست تعریف شده است. هدف پژوهش بررسی اثربخشی مداخله های آموزش گروهی طرح واره م حور و سبک زندگی محور در افزایش سطح بینش شناختی زوجین دارای نارضایتی زناشویی است روش: به این منظور از بین جامعه زوجین دارای نارضایتی زناشویی مراجعه ک ننده به مراکز مشاوره دولتی وخصوصی شهرستان خوی، تعداد 106 نفر از زوجین پس از اعمال ملاک های ورود و خروج غربال شدند، سپس 90نفر (زن و شوهر) به صورت تصادفی در سه گروه مداخله طرح واره محور (30 نفر)، سبک زندگی محور (30 نفر) و کنترل (30 نفر) گماشته شدند. مداخله های طرح واره محور و سبک زندگی محور هر کدام 11 جلسه (5/1 ساعت) برای دو گروه آزمایشی اجرا شدند و گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکرد و در لیست انتظار قرار گرفت. پس از اتمام مداخله ها از هر سه گروه پس آزمون گرفته شد و پس از یک ماه پیگیری به عمل آمد. داده ها با روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخله های آموزشی طرح واره محور و سبک زندگی محور در ارتقاء سطح بینش شناختی اثربخش هستند. همچنین نتایج نشان داد که مؤلفه ی خوداندیشمندی تحت تأثیر مداخله های فوق قرار گرفته، اما در مؤلفه ی اطمینان به خود تاثیری ایجاد نشده است. مداخله آموزشی طرح واره محور در افزایش سطح خود-اندیشمندی زوجین اثربخش تر از مداخله سبک زندگی محور بود. نتیجه گیری: مداخله های آموزشی طرح واره محور و سبک زندگی محور می توانند به عنوان برنامه های مداخله ای مقرون به صرفه و آسان و با هدف افزایش سطح بینش زوجین، در دسترس روان شناسان و مشاوران خانواده قرار بگیرند.
هدف: هدف پژوهش حاضرتعیین تأثیر آموزش مداخله ای گروهی شناختی رفتاری مذهبی بر سلامت روانی زنان نابارور شهر اصفهان بود. روش: روش پژوهش نیمه تجربی با گروه آزمایش و کنترل و اجرای پیش آزمون و پس آزمون بود. حجم نمونه برابر با 10 زوج نابارور در گروه آزمایش و 10 زوج نابارور در گروه کنترل بود که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه12 سوالی سلامت عمومیGHQ) )بود. برای تحلیل نتایج از تحلیل کواریانس استفاده گردید. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که بین سطح سلامت روانی زنان نابارور گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: آموزش مداخله ای گروهی شناختی رفتاری مذهبی بر سلامت روانی زوج های نا بارور تاثیر داشته است.