در پژوهش حاضر، تاثیر موسیقی، سروصدا و محیط مطالعه ی قبلی بر عملکرد دانشجویان دختر درون گرا و برون گرا در آزمون های شناختی مورد آزمایش قرار گرفت. شرکت کنندگان پژوهش شامل 60 نفر از دانشجویان دوره ی کارشناسی ارشد رشته علوم تربیتی دانشگاه تربیت مدرس تهران بودند که بر مبنای پرسش نامه شخصیت آیزنگ (EPQ) به عنوان افراد گروه درون گرا(30 نفر) و برون گرا(30 نفر) تشخیص داده شدند. سپس اعضای هر گروه بر اساس شرایط مطالعه ی قبلی به سه گروه 10 نفره تقسیم شدند. در مرحله دوم، آزمودنی ها در محیط کاملا کنترل شده از نظر صدا در سه مرحله سکوت، موسیقی و سر و صدا به آزمون های شناختی موازی پاسخ دادند. یافته ها توسط آزمون آماری تحلیل واریانس طرح درون آزمودنی– بین آزمودنی مکرر و تحلیل واریانس طرح درون آزمودنی– بین آزمودنی مکرر دو راهه تحلیل گردیدند. نتایج حاکی از این بود که درون گرایان در موقعیت سکوت و برون گرایان در شرایط پخش موسیقی عملکرد بهتری داشتند. عملکرد هر دو گروه درون گرایان و برون گرایان در شرایط وجود سروصدا ضعیفتر از شرایط موسیقی و سکوت بود. گروه های مورد مطالعه در شرایط سر و صدا تفاوت معناداری با هم نداشتند. شرایط محیط مطالعه ی قبلی تاثیر معناداری بر عملکرد شناختی درون گرایان و برون گرایان نداشت. در مجموع یافته های پژوهش شواهد مطلوبی در جهت تفاوت درون گرایان و برون گرایان در گرایش به محرکهای محیطی، فراهم آورد.
هدف از پژوهش حاضر تبیین نقش واسطه گری خودکارآمدی بین متغیرهای سبک های یادگیری و انگیزش پیشرفت بود. جامعه ی آماری کلیه دختران دبیرستانی شهرستان ابرکوه را در بر گرفت. نمونه آماری شامل 200 دانش آموز دختر رشته ی انسانی بود. روش نمونه گیری مورد استفاده در این پژوهش خوشه ای چند مرحله ای بود. ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامه انگیزش پیشرفت و پرسشنامه خودکارآمدی و پرسشنامه سبک های یادگیری می باشد.داده ها به شیوه ی آماری تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل حاکی از آن بود که خودکارآمدی نقش واسطه گری معناداری برای متغیر سبک های یادگیری همگرا و واگرا و متغیر انگیزش پیشرفت ایفا می کند و سبک های یادگیری جذب کننده و انطباق یابنده با خودکارامدی و انگیزش پیشرفت رابطه معناداری ندارد.
مطالعه حاضر با هدف بررسی ایجاد برنامه آموزش زبان انگلیسی در دوره ی اول ابتدایی در ایران انجام شده است. این مطالعه از نوع توصیفی پیمایشی است. اطلاعات با فیش برداری از منابع متعدد و مطالعه برنامه آموزش زبان در کشورهای موفق آسیایی جمع آوری و تحلیل گردید. در مرحله بعد سه نمونه پرسش نامه محقق ساخته جهت نظر سنجی از متخصصان آموزش زبان تنظیم گردید. تمام نظرات نسبتا موافق و کاملا موافق انتخاب شدند و نهایتا در نظر خواهی سوم مورد بررسی، اصلاح و تایید نهایی قرار گرفت. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی و شاخصهایی مانند فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد و در سطح آمار استنباطی آزمون تی تک نمونه با استفاده از نرم افزار مورد محاسبه قرار گرفت. سپس بر اساس نمرات به دست آمده که از (0) تا (5) را شامل می شد – مرتب و مشخص شدند. صاحب نظران با نمره میانگین 64/4 برنامه آموزش زبان انگلیسی در دوره ی اول ابتدایی در ایران را ضروری دانستند. اهداف آموزش زبان انگلیسی و میزان تاکید مهارت های زبانی طبق نظر متخصصان تعیین گردید. با توجه به نظر موافق اکثریت صاحب نظران و فشار روزافزون والدین برای حضور کودکان در آموزشگاه های خصوصی در ساعات خارج از مدرسه جهت یادگیری زبان انگلیسی به نظر می رسد راه اندازی برنامه آموزش زبان انگلیسی در دوره ی ابتدایی می تواند به اجرای عدالت آموزشی برای همه کودکان ایرانی منجر شود.
پژوهش حاضر به منظور بررسی و مقایسه توانایی شاخص های آزمون نام بردن احتمالی در پیش بینی عملکرد ریاضی انجام شد. نمونه پژوهش 80 نفر از دانش آموزان پایه چهارم دبستان با مشکلات ریاضی و 80 نفر دانش آموزان عادی (بدون مشکلات ریاضی) پایه چهارم دبستان شهر تهران بودند. کلیه شرکت کنندگان آزمون ایران کی مت(IKMT) ، آزمون نام بردن احتمالی(CNT) ، مقیاس های فراخنای عددی (DS) در آزمون هوش وکسلر (WIT) و آزمون استروپ (ST)را تکمیل کردند. بر مبنای آزمون نام بردن احتمالی اندازه های مربوط به زمان پاسخ گویی، تعداد خود تصحیح گری، تعداد خطاها و کارایی به دست آمد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که نمره های خطا و زمان پاسخ گویی در تکلیف دارای دو ویژگی و نمره های کارایی در تکالیف دارای یک و دو ویژگی در آزمون نام بردن احتمالی توانایی بیشتری نسبت به متغیرهای دیگر این آزمون در پیش بینی عملکرد ریاضی داشتند. همچنین نمره های خطا در آزمون نام بردن احتمالی با نمره تداخل آزمون استروپ (که نشان دهنده بازداری پاسخ غالب است) همبستگی معناداری نشان داد. بر حسب نتایج این پژوهش به نظر می رسد که در مقایسه با آزمون هایی مانند استروپ و فراخنای حافظه عددی، شاخص های آزمون نام بردن احتمالی توانایی بیشتری در پیش بینی پیشرفت ریاضی دارند. نتایج پژوهش می تواند در ارزیابی و طراحی مداخلات عصب- روان شناختی برای دانش آموزانی که مشکلات ریاضی دارند مفید باشد.