فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۹۲۱ تا ۳٬۹۴۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
مقایسه تحمل پریشانی و عواطف مثبت و منفی بین افراد وابسته به مواد و عادی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه تحمل پریشانی و عواطف مثبت و منفی در افراد وابسته به مواد و عادی بود. این پژوهش یک مطالعه علّی – مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه افراد وابسته به مواد مراجعه کننده به مرکز حرفه آموزی و کار درمانی شهر سمنان بود. همچنین، جامعه آماری افراد عادی شامل همراهان و بستگان افراد وابسته به مواد بودند. به منظور انتخاب نمونه، 80 نفر (40 نفر فرد عادی، 40 نفر فرد وابسته به مواد) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسش نامه تحمل پریشانی و مقیاس عواطف مثبت و منفی را تکمیل کردند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که بین افراد وابسته به مواد و عادی در مولفه های تحمل پریشانی و عواطف مثبت و منفی تفاوت معنی داری وجود دارد. بدین صورت که افراد وابسته به مواد در پرسش نامه تحمل پریشانی نمرات پایین تری در مقایسه با افراد عادی داشتند. همچنین افراد وابسته به مواد در مولفه عواطف منفی نمرات بالاتری نسبت به افراد عادی داشتند. در مجموع نتایج حاکی از آن بود که افراد وابسته به مواد دارای مشکلاتی در تنظیم هیجان هستند و از عواطف منفی رنج می برند. لذا این موضوع باید مورد توجه متخصصان وابستگی به مواد قرار گیرد.
بررسی میزان اثربخشی فرایند کاهش عرضه مواد مخدر (مورد مطالعه: دوره شش ساله 89-1384 در ایران)
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق، مطالعه و بررسی میزان اثربخشی فرایند کاهش عرضه مواد مخدر و ارزیابی واقع گرایانه عملکرد و اقدامات نیروهای مقابله ای اعم از حوزه های انتظامی، اطلاعاتی، عملیاتی و قضایی کشور در دوره شش ساله 89-1384 در ایران است. روش این پژوهش از نوع اسنادی و کتابخانه ای است. پژوهشگر ضمن مطالعه، فیش برداری، تحلیل محتوای اسناد و جمع آوری داده های آماری مستند، به بررسی ماهیت و روند فرایند کاهش عرضه مواد مخدر در ایران در قالب تجزیه و تحلیل مقایسه ای (سنواتی و برنامه ای) شاخص های مرتبط با موضوع، طی شش ساله 89-1384 پرداخته است.
یافته های تحقیق مؤید پیدایش تغییرات کیفی در دو حوزه رویکردی و عملکردی در زمینه کاهش عرضه مواد مخدر در کشور است. فرایندکاهش عرضه مواد مخدر و روان گردان در ایران با گذار از مبارزات سنتی و پرهیز از اقدامات کلیشه ای و نیز حرکت به سوی علمی و حرفه ای شدن، از کارآمدی و اثربخشی لازم در کاهش تهدیدات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و کاهش مخاطرات بهداشتی و امنیتی ناشی از تولید، قاچاق و سوء مصرف مواد مخدر و روان گردان ها، برخوردار بوده است.
نقش ذهن آگاهی، تحمل آشفتگی و حافظه هیجانی در پیش بینی بازگشت و پیروی از درمان در سوء مصرف کنندگان مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش ذهن آگاهی، تحمل آشفتگی و حافظه هیجانی در پیش بینی بازگشت و پیروی از درمان در سوءمصرف کنندگان مواد انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل مراجعه کنندگان به مراکز درمان سوءمصرف مواد شهر اردبیل در نیمه اول سال 1393 بود. نمونه ای به تعداد 197 نفر از میان معتادان مراجعه کننده به پنج مرکز درمان سوءمصرف مواد به صورت در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس های پیروی کلی، پیش بینی بازگشت، تحمل آشفتگی، آزمون حافظه هیجانی، و پرسش نامه ذهن آگاهی استفاده شد. یافته ها: نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بازگشت و پیروی از درمان با ذهن آگاهی، تحمل آشفتگی و حافظه هیجانی رابطه معناداری دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که 8/35 درصد واریانس بازگشت و 5/33 درصد واریانس پیروی از درمان از طریق ذهن آگاهی، تحمل آشفتگی و حافظه هیجانی تبیین می شود. نتیجه گیری: این نتایج نشان می دهد که ذهن آگاهی، تحمل آشفتگی و حافظه هیجانی پیش بینی کننده های مناسبی برای بازگشت و پیروی از درمان در سوءمصرف کنندگان مواد می باشد. بنابراین، در روند درمان می بایستی برای این متغیرها برنامه داشت.
نقش ابعاد شخصیت مایرز- بریگز در پیش بینی میزان تمایل به مصرف مواد با میانجیگری سرمایه روان شناختی و خودکنترلی در معتادان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۱
275-294
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین نقش ابعاد شخصیت مایرز-بریگز در پیش بینی تمایل به مصرف مواد با میانجیگری سرمایه روان شناختی و خودکنترلی در معتادان بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمام افراد درگیر به اعتیاد تحویل داده شده به کمپ ترک اعتیاد ماده 16 راهیان بسوی سلامتی در دوره اول سال 99- 1398 که تعداد آن ها 420 نفر بود. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و در نظر گرفتن جدول مورگان تعداد 200 معتاد با برخورداری از معیارهای ورود به عنوان گروه نمونه؛ انتخاب شدند. از پرسش نامه های تیپ های شخصیت مایرز-بریگز، تمایل به مصرف مواد مخدر، سرمایه روانشناختی لوتانز و خودکنترلی تانجی استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که ابعاد شخصیت مایرز- بریگز با میانجیگری خودکنترلی و سرمایه روان شناختی نقش پیش بین در میزان تمایل به مصرف مواد در معتادان دارد. نتیجه گیری: براساس یافته های این پژوهش بین تمام ابعاد شخصیت با میزان تمایل به مصرف مواد با میانجیگری خودکنترلی و سرمایه روان شناختی در معتادان رابطه وجود دارد. می توان با اجرای آزمون ابعاد شخصیت مایرز-بریگز و شناخت ابعاد شخصیتی معتادان، برنامه های آموزشی جهت ارتقاء خودکنترلی و سرمایه های روان شناختی معتادان تدوین شود.
بررسی نقش میانجی گری سرسختی روان شناختی در رابطه بین جهت گیری مذهبی، خودکارآمدی و خودپنداره با گرایش به اعتیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: مطالعه حاضر به هدف بررسی نقش میانجی سرسختی روان شناختی در رابطه بین جهت گیری مذهبی، خودپنداره و خودکارآمدی در پیش بینی گرایش به اعتیاد انجام گرفته است. روش: روش پژوهش مورد استفاده توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری دانشجویان پسر دانشگاه رازی مقطع کارشناسی بوده که تعداد 358 دانشجو به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. پرسش نامه های جهت گیری مذهبی آلپورت، خودکارآمدی شرر، خودپنداره بک و سرسختی روان شناختی اهواز و آمادگی اعتیاد اجرا شد. یافته ها: نتایج نشان داد خودکارآمدی، خودپنداره و جهت گیری مذهبی درونی از طریق سرسختی روان شناختی با گرایش به اعتیاد رابطه منفی معنادار دارند. نتیجه گیری: با توجه به تأثیر متغیرهای پژوهش بر گرایش به اعتیاد می توان از نتایج پژوهش در برنامه های اجرایی در زمینه پیشگیری و درمان اعتیاد استفاده کرد.
پیش بینی احتمال روی آوری مجدد به مصرف مواد مخدر براساس تاب آوری و الگوهای ارتباطی همسران افراد معتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
87-100
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف از پژوهش حاضر پیش بینی احتمال روی آوری مجدد به مصرف مواد مخدر براساس تاب آوری و الگوهای ارتباطی همسران افراد معتاد بود. روش : روش پژوهش همبستگی بوده که در روش های توصیفی طبقه بندی می شود. جامعه آماری متشکل از افراد معتاد در منطقه 8 شهر تهران که پس از ترک، دوباره به مصرف مواد روی آورده بودند. براساس فرمول کرامر، 120 نفر نمونه به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چندمرحله ای انتخاب شد. برای سنجش متغیرها از پرسش نامه های الگوهای ارتباطات خانواده کوئرنر و فیتزپاتریک، تاب آوری کانر و دیویدسون استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده های آماری از آزمون رگرسیون لجستیک، استفاه شد. یافته ها: نتایج نشان داد، براساس الگوی ارتباطی گفت و شنود همسران افراد می توان روی آوری مجدد به اعتیاد را پیش بینی کرد. ضریب منفی متغیر گفت و شنود بیانگر این است که با کاهش نمره همسران در این متغیر شانس روی آوری مجدد به مصرف مواد افزایش می یابد. نتیجه گیری: یافته ها حاکی از این است که الگوهای ارتباطی با روی آوری مجدد به سوءمصرف مواد موثر است. بنابراین، برای کاهش روی آوری باید الگوهای ارتباطی را بهبود بخشید.
اثربخشی آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه درمانی پذیرش و تعهد بر روابط زنان دارای فرزند مبتلا به اختلال بیش فعالی- نقص توجه با همسرانشان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: همان گونه که والدین بر افراد خانواده تأثیر می گذارند، فرزندان نیز با ویژگی های شخصیتی، رشدی و رفتاری خود، تأثیراتی را بر رفتار والدین دارند. اختلالات رفتاری یکی از فرزندان از جمله بیش فعالی- نقص توجه (Attention deficit hyperactivity disorder یا ADHD) اغلب به صورت عامل استرس زایی برای خانواده درک می شود و می تواند همه جنبه های خانواده از جمله رابطه مادران با همسرانشان را تحت تأثیر قرار دهد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه پذیرش و تعهد (Acceptance and commitment therapy یا ACT) بر روابط زنان دارای فرزند مبتلا به ADHD با همسرانشان بود.
مواد و روش ها: این پژوهش به روش شبه آزمایشی و به صورت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 9 ماهه همراه با گروه شاهد انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه مادران دارای فرزند مبتلا به ADHD شهر اصفهان بود که در سال 1392 به کلینیک ها و مطب روان پزشکان مراجعه کرده بودند. 30 نفر از مادرانی که در شاخص تنیدگی والدینی (Parenting Stress Index یا PSI)، بالاترین نمره تنیدگی را در روابط با همسر کسب کردند، انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد قرار گرفتند. برای گروه آزمایش، 8 جلسه 90 دقیقه ای آموزش مدیریت استرس به شیوه ACT اجرا شد و گروه شاهد هیچ مداخله ای دریافت نکرد. جهت بررسی فرضیه پژوهش، از PSI زیرمقیاس روابط با همسر استفاده گردید که قبل و بعد از مداخله و 9 ماه پس از مداخله توسط مادران تکمیل شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: تفاوت معنی داری بین نمرات پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری گروه آزمایش در مقایسه با گروه شاهد وجود داشت (001/0 = P) که این یافته حاکی از بهبود روابط با همسر در مادران بود.
نتيجه گيري: آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه ACT، می تواند باعث بهبود روابط زنان دارای فرزند ADHD با همسرانشان شود.
اثربخشی ارائه زیرآستانه تصاویر مرتبط با موادمخدر و دخانیات بر باورهای مرتبط با مصرف مواد، عقاید وسوسه انگیز و ولع مصرف
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر ارائه زیرآستانه تصاویر مرتبط با موادمخدر و دخانیات بر عقاید وسوسه انگیز، باورهای مرتبط با مواد و ولع مصرف انجام شد. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش متشکل از مردان مصرف کننده مواد مخدر در سال 1397 بود که به کلینیک های ترک اعتیاد شهر رشت (ناحیه دو) مراجعه کرده بودند. در میان آن ها نمونه ای به حجم 100 شرکت کننده با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (50 نفر) و گروه گواه (50 نفر) گمارده شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه عقاید وسوسه انگیز (رایت، 1993)، پرسش نامه باورهای مرتبط با مواد (رایت، 1993) و مقیاس ولع مصرف مواد (سوموزا و همکاران، 1995) بودند. پس از اجرای پیش آزمون، تصاویر مرتبط با مواد مخدر (اختیاری و همکاران، 2010) و دخانیات (خزال و همکاران، 2012) به صورت زیرآستانه به گروه آزمایش ارائه شد، در حالیکه گروه گواه در معرض تصاویر زیرآستانه خنثی رنگی قرار گرفتند. پس از اتمام برنامه، هر دو گروه تحت انجام پس آزمون قرار گرفتند. نتایج پژوهش بیانگر افزایش نمرات پس آزمون عقاید وسوسه انگیز و ولع مصرف در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل پس از کنترل نمرات پیش آزمون بود. در حالیکه بین نمرات این دو گروه از نظر باورهای مرتبط با مواد تفاوت معناداری بدست نیامد. با توجه به تاثیر ارائه زیرآستانه تصاویر مرتبط با موادمخدر و دخانیات بر عقاید وسوسه انگیز و ولع مصرف مواد، می توان از روش ارائه زیرآستانه در زمینه های بالینی در افراد وابسته به مواد استفاده کرد.
مطالعه پدیدارشناسانه بسترهای اعتیاد به مواد مخدر در زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۱
31-54
حوزههای تخصصی:
هدف: گزارش های رسمی نشان می دهد علاوه برافزایش روزافزون مصرف مواد مخدر در کشور، روند اعتیاد از تک جنسیتی به سمت دوجنسیتی می رود. عوامل متعددی در سبب شناسی سوءمصرف و اعتیاد مؤثر است که در تعامل با یکدیگر به شروع مصرف و سپس اعتیاد منجر می شود. هدف این مطالعه تبیین تجربه زیسته زنان مصرف کننده مواد مخدر صنعتی در شهر کرمانشاه است. روش : روش این تحقیق، کیفی از نوع پدیدارشناسی است. جامعه آماری زنان مصرف کننده مواد مخدر صنعتی در شهر کرمانشاه است. 25نفر نمونه به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از روش مصاحبه عمیق استفاده شده است. یافته ها: از تجزیه وتحلیل داده ها 4 مقوله مفهومی اصلی به دست آمد. علل اعتیاد در قالب مقوله اصلی تسهیل گرهای فردی و محیطی اعتیاد، دریافت احساسی از مصرف مواد با عنوان مقوله اصلی پیوستار احساسی، پیامدهای اجتماعی اعتیاد در قالب مقوله اصلی تنبیه جامعه و مقوله علل پیشگیری ناموفق در قالب مفهوم اصلی اصلاح و درمان کم دوام به دست آمد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش با توجه به پیچیدگی موضوع، شرایط مبارزه کنونی تحت عنوان کاهش عرضه خیلی جواب گو نیست. باید روش کاهش تقاضا، برنامه های آموزشی، برنامه های اقتصادی برای تغییر، بازنگری در قوانین و برنامه های پیشگیری و تقویت برنامه های حمایتی جهت ارتقاء زنان مدنظر قرار گیرد.
قسمت فنی: مضرت دخانیات
مدل مفهومی چگونگی سوءمصرف شیشه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه تبیین فرایند اعتیاد جوانان و سهم خانوده و دوستان در آن بود. در این مطالعه با استفاده از روش کیفی و تکنیک نظریه پدیدار گشته از تجربه برای دستیابی به این هدف تلاش شده است. در این تحقیق با نمونه گیری هدفمند، 12 نفر از معتادان به شیشه انتخاب شده و سپس مصاحبه ی عمیق از آنها به عمل آمد. سپس بر اساس یافته ها، مقوله ها در چند مرحله با استفاده از کدگذاری آزاد و محوری به دست آمد. برای به دست آوردن یافته ها با روش چرخشی بین نظریه ها و داده ها به بسط مفاهیم نظریه پرداخته در این بسط از الگوهای آسیب اجتماعی و فرزندپروری استفاده شده است. مقوله های پدیدار گشته در پژوهش حاضر مقوله های اصلی سبک والدگری، یادگیری اجتماعی و باورهای سترون شده درباره اعتیاد است که مقوله ی اصلی دارای زیرمقوله های فرعی می باشد. زیرمقوله ی سبک والدگری، رابطه ی والدین با فرزندان، رابطه ی والدین با یکدیگر، انعطاف ناپذیری در سبک، سرمایه های خانواده است. زیرمقوله ی یادگیری اجتماعی، دوستان مصرف کننده و وجود فرد مصرف کننده در خانواده است. زیرمقوله ی باورهای سترون شده تعاریف مطلوب، توجیه عمل، عدم قبول مسئولیت نتیجه ی عمل است. سبک های والدگری و سرمایه های خانوادگی از یک سو و ملحق شدن به گروه های دوستی که مصرف کننده نیز هستند، از سوی دیگر نوعی گرایش به مصرف در فرد به وجود می آورد که این تمایلات رفته رفته باورهایی را در فرد ایجاد کرده که در ابتدا مشوق مصرف از روی کنجکاوی یا تفریحی بوده، اما به مرور باورهای سترون نسبت به اعتیاد در فرد ایجاد و تثبیت می شود که اجبار، ولع و تنوع در مصرف شکل می گیرد.
اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بر تغییر نگرش دانشجویان نسبت به موادمخدر
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور تعیین اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بر تغییر نگرش دانشجویان پسر نسبت به موادمخدر صورت گرفت. طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون–پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان پسر مقطع کارشناسی دانشگاه فرهنگیان حضرت رسول اکرم (ص) اهواز بود که در سال تحصیلی ۹۷-۹۶ مشغول به تحصیل بودند. ۳۰ نفر از افراد واجد ملاک های ورود از طریق روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت مداخله آموزش هوش اخلاقی قرار گرفت. شرکت کنندگان پرسش نامه نگرش سنج مواد مخدر را در پیش آزمون و پس آزمون تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند. نتایج نشان داد که آموزش هوش اخلاقی در تغییر نگرش دانشجویان نسبت به اثرات استفاده از موادمخدر، تمایل به مصرف مواد و خطرات استفاده از مواد مخدر مؤثر بوده است. به نظر می رسد که هوش اخلاقی نوعی توانایی اخلاقی یکپارچه کننده است که موجب افزایش خودکنترلی (یکی از فضیلت های هوش اخلاقی) افراد می شود. در مجموع، نتایج نشان داد آموزش هوش اخلاقی بر تغییر نگرش دانشجویان نسبت به مواد مخدر مؤثر است و می توان از آن استفاده کرد.
نقش ویژگی های انحرافی شخصیت در پیش بینی مقاومت در برابر تغییر در مصرف کنندگان مواد
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش ویژگی های انحرافی شخصیت در پیش بینی مقاومت در برابر تغییر مصرف کنندگان مواد انجام گرفت. روش پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی بود. کلیه افراد مصرف کننده مواد که در نیمه دوم سال 1396 به مراکز ترک اعتیاد شهر اصفهان مراجعه کردند، جامعه آماری پژوهش حاضر را تشکیل می دادند. تعداد 120 نفر از این جامعه به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب و به مقیاس های مقاومت در برابر تغییرو انحراف شخصیتی پاسخ دادند. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که مقاومت در برابر تغییر با افکار خصمانه، بدنام سازی دیگران، فقدان اعتماد به نفس، وابستگی، سلطه پذیری، اعمال خصمانه ارتباط مثبت و معنادار دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که از کل واریانس مقاومت در برابر تغییر 49 درصد به وسیله مؤلفه های ویژگی های انحرافی شخصیت تبیین می شود. نتایج این مطالعه نشان می دهد که ویژگی های انحرافی شخصیت می تواند ازجمله عوامل خطر برای مقاومت در برابر تغییر افراد مصرف کننده مواد باشد.
تأثیرآموزش مهارت های ارتباطی بر سلامت روان مادران دارای فرزند معتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارت های ارتباطی بر سلامت روانی مادران دارای فرزند معتاد انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی بوده و از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. جامعه آماری پژوهش متشکل بود از تمامی مادران دارای فرزند معتاد پسرمراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد آفرینش شهر کرج در سال 1391، که فرزندان آن ها تحت درمان با متادون بودند (تعداد= 198نفر). تعداد 40 نفر از افراد دارای شرایط ورود، به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه (هر هفته دوجلسه به مدت 120 دقیقه) آموزش مهارت های ارتباطی را دریافت کردند، در حالی که گروه گواه تحت هیچ مداخله ای قرارنگرفت. ابزار پژوهش پرسش نامه سلامت روان بود. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیره (مانکوا) نشان داد در متغیرهای سلامت جسمی، اضطراب، افسردگی، اختلال در کارکرد اجتماعی و سلامت کل، بین گروه آزمایش وگواه در مرحله پس آزمون تفاوت وجود دارد ( (P<0/05. نتیجه گیری: آموزش مهارت های ارتباطی شیوه موثری برای بهبود سلامت روان مادران دارای فرزند معتاد است.
مقایسه الگوی تعاملات خانواده های دارای عضو وابسته به مواد و عادی و ارائه ی راهبردهای مداخله ی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مطابق با رویکرد سیستمی، اعتیاد مرکز ثقل کارکرد خانواده های ناکارآمد است. در این مطالعه کارکرد خانواده های دارای عضو وابسته به مواد و عادی به منظور شناسایی الگوی تعاملات این گونه خانواده ها و ارائه راهبردهای مداخله ای مناسب، مورد مقایسه قرار گرفته است. روش: روش پژوهش علی- مقایسه ای است. جامعه پژوهش شامل خانواده های ساکن در مناطق غرب و شرق شهر تهران است که یکی از اعضای آن(فرزند خانواده) وابسته به مواد است و جهت درمان به مراکز درمان سرپایی اعتیاد در این مناطق مراجعه می کردند. 4 مرکز درمان سرپایی اعتیاد از مناطق غرب و شرق تهران بصورت تصادفی انتخاب شد. نمونه پژوهش شامل 50 نفر از مراجعه کنندگان به این مراکز بودند که واجد شرایط ورود به پژوهش بودند. 50 نفر نیز از افراد عادی، جهت مقایسه، با گروه اول همتا شدند. شرکت کنندگان به ابزار سنجش خانواده مک مستر (FAD) پاسخ دادند. داده های گردآوری شده، با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که کارکرد خانواده های دارای عضو وابسته به مواد و عادی در تمامی ابعاد بجز نقش در سطح خطای کمتر از 05/0 تفاوت معناداری دارند. همچنین نتایج نشان داد کارکرد خانواده افراد وابسته به مواد که میزان عود بالا و تاریخچه خانوادگی مثبت اعتیاد دارند ناکارآمدتر است این تفاوت با توجه به نوع ماده مصرفی معنادار نبود. نتیجه گیری: این مطالعه به متخصصان و درمانگران راهبردهای مداخله ای پیشگیرانه و الگوی درمانی متناسب با ویژگیهای خانواده های دارای فرزند وابسته به مواد را ارائه می کند.
آنتی بادی پروتئین شوک حرارتی 27 و سوء مصرف آمفتامین و سایر مواد مخدر: یک مقاله ی مروری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بیان آنتی بادی شوک حرارتی (HSP) در سیستم اعصاب مرکزی در استرس های مختلف مانند هیپوترمی، هیپوکسی، آسیب تروماتیک و صرع پایدار و سوء مصرف مواد دیده می شود. از سویی HSP به عنوان یک محافظ مولکولی برای پروتئین های آسیب دیده ی سلولی نیز مطرح است. در این مطالعه ی مروری به بررسی و جمع بندی مقالات مرتبط با نقش پروتئین شوک حرارتی در روان پریشی ناشی از سوء مصرف مواد پرداخته شده است.
روش کار: در این مطالعه مروری نظام مند، کلیه مقالات چاپ شده تا دسامبر 2014 به دو زبان فارسی و انگلیسی در زمینه ارتباط پروتئین شوک حرارتی و سوء مصرف مواد انجام شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. این مطالعات از طریق پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، بانک اطلاعات مقالات علوم پزشکی ایران، پژوهشگاه اطلاعات و مدارک علمی ایران، بانک اطلاعات نشریات کشور،Science Direct، Ovid، Google Scholar ، PubMed، CINAHL و با استفاده از کلیدواژه های پروتئین شوک حرارتی 27 و سوء مصرف مواد، به دست آمد. به منظور جمع آوری داده ها از فرم استخراج داده ها که بر اساس هدف پژوهش طراحی شده بود، استفاده گردید. نتیجه ی این جستجو دست یابی به 11 مقاله ی مرتبط با موضوع بودکه از این میان 5 مقاله به علت دارا نبودن معیارهای ورود از مطالعه حذف و 6 مطالعه وارد پژوهش شدند.
یافته ها: از 6 مطالعه ی مورد بررسی، قدیمی ترین مربوط به سال 2001 و جدیدترین آن ها در سال 2014 انجام شده بود. 3 مورد (50%) از مطالعات روی رت (rat) و 3 مورد (50%) روی موش انجام گرفته بود. 4 مورد از مقالات سوء مصرف مورفین، 1 مورد سوء مصرف آمفتامین و یک مورد سوء مصرف فنوباربیتال بود.
نتیجه گیری: تمامی مطالعات نشان می دهند که پروتیئن شوک حرارتی 27 پس از ترک مواد، افزایش می یابد و به نظر می رسد دارای اثر محافظت کننده از آسیب باشد.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی گروهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر علائم اختلال شخصیت ضداجتماعی در معتادان ساکن در کمپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۲
137-162
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی گروهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر علائم اختلال شخصیت ضد اجتماعی در معتادان ساکن در کمپ انجام شد. روش: در قالب یک مطالعه شبه آزمایشی به شیوه پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه، از میان معتادان ساکن در دو کمپ ترک اعتیاد شهرستان گنبدکاووس در نیمه اول سال 1397، نمونه ای به حجم 30 نفر به شیوه در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 10 نفر) گمارش شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه بالینی چند محوری میلون 3 استفاده شد که توسط افراد هر سه گروه در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه تکمیل شد. گروه آزمایشی اول مداخله طرحواره درمانی و گروه آزمایشی دوم درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را در 12 جلسه 90 دقیقه ای به شیوه گروهی دریافت کردند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که هر دو مداخله درمانی در کاهش علائم اختلال شخصیت ضداجتماعی در پایان درمان و بعد از پیگیری یک ماهه مؤثر واقع شدند. همچنین میزان اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در پایان درمان و پس از پیگیری یک ماهه متفاوت بود. گروه طرحواره درمانی در مقایسه با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در کاهش علائم اختلال شخصیت ضداجتماعی اثربخشی بیشتری داشت (0/01 > p ). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش اثربخشی دو روش طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را در کاهش علائم اختلال شخصیت ضداجتماعی مورد تائید قرار داد.
مقایسه اثربخشی گروه درمانی با رویکرد پذیرش خویشتن به روش درایدن با آموزه های گروه های معتادین گمنام بر مؤلفه های سلامت روان معتادین شهرستان کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضربا هدف مقایسه اثربخشی گروه درمانی با رویکرد پذیرش خویشتن به روش درایدن با آموزه های گروه های معتادین گمنام بر مؤلفه های سلامت روان افراد معتاد انجام شد. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع طرح مقایسه گروه های نابرابر بود. در بخش گروه درمانی 21 نفر به طور داوطلبانه به عنوان نمونه انتخاب شدند و تحت 10 جلسه گروه درمانی بارویکرد پذیرش خویشتن قرار گرفتند. در بخش گروه معتادین گمنام نیز 27 نفر به طور داوطلبانه به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند و به مدت شش ماه تحت آموزه های این جلسات قرار گرفتند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسش نامه سلامت روان استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد اثربخشی آموزه های گروه های معتادین گمنام در مقایسه با گروه درمانی با رویکرد پذیرش خویشتن به شیوه درایدن بر سلامت روانی و کاهش علائم جسمانی و افسردگی افراد معتاد بیشتر است. نتیجه گیری: آموزه های گروه های معتادین گمنام به سبب ایجاد حس همدلی و انتخاب خود معتادین نسبت به روش گروه درمانی برای درمان علائم جسمانی، افسردگی و بهبود سلامت روان معتادان موثرتر می باشد.