همزمان باکاهش سهم جابجایی عابر پیاده در نظام حمل و نقل درشهرهای بزرگ. تلاش زیادی در چند دهه اخیر از سوی مسئولین مدیریت این شهرها در جهت مناسب سازی فضاهای عمومی پایدار آغاز گشته است. هدف از ارایه این مقاله، ارزیابی رفتار عابر پیاده به منظور ارتقای کیفیت سازمان فضایی/ عملکردی در مراکز شهری از طریق بررسی شاخص های موثر در افزایش پیاده روی، اندازه گیری پتانسیل پیاده روی، در ارتباط با مکان های پیاده روی در محیط های مسکونی و تجاری می باشد. در این پژوهش نخست عوامل موثر بر روی حرکت عابر پیاده، شناسایی و سپس از طریق مطالعه موردی، اثرات این عوامل بر روی حرکت عابر پیاده مورد بررسی و حاصل این مطالعه در قالب نقشه های پهنه بندی پیاده روی برای دو کاربری مسکونی و تجاری با استفاده از قابلیت GIS از مکانی نمودن حرکت عابر پیاده نمایش داده شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که شناسایی شاخص های موثر جهت ارزیابی پتانسیل پیاده روی، مناسب صورت پذیرفته است و همچنین نقشه های پتانسیل پیاده روی در دو کاربری مورد مطالعه نشان می دهد که در محیط های مسکونی، شاخص های فیزیکی و در محیط های تجاری، شاخص های فرهنگی/ اجتماعی از عوامل تاثیرگذار بر روی حرکت عابر پیاده می باشند. از سوی دیگر میزان همبستگی بین مقادیر پتانسیل و زمان پیاده روی در چهار معبر مهم تجاری در منطقه بیانگر عملکرد و توجیه مدل انتخابی می باشد.
عمده هدف مقاله حاضر، بررسی علت اصلی شکست نهضت جنگل است. از نظر نگارنده این مقاله تا پیش از ورود ارتش سرخ به ایران، جنبش جنگل یک نهضت ملی و اسلامی بود. هدف اصلی تشکیل این جنبش نیز خروج نیروهای خارجی (روس و انگلیس) از ایران بود. در کنار این هدف جنبش برپایی عدالت، در برخورد با حکام ستمگر محلی و کشوری و دادرسی به مردم را مدنظر داشت. سخنان و اظهارات رهبر جنبش، اعلامیه ها و فعالیت ها همه و همه به خوبی این اهداف مهم را نشان می دهند. البته روند جنبش در رسیدن به این اهداف دارای فراز و نشیب بوده است. اما با ورود ارتش سرخ به ایران و تفاهم هایی که میان رهبران جنبش و فرماندهان ارتش سرخ صورت می گیرد، رهبران جنبش بر عدم اجرای کمونیسم تاکید می کنند، لیکن جو ایده آل انقلابی و ورود نیروها و عناصر شوروی به تدریج نخستین ایدئولوژی جنبش را به چالش می طلبد. این مساله باعث کاهش سرمایه اجتماعی جنبش و به تدریج فروپاشی آن گردید.
منطقه کردستان ایران، یکی از مناطقی است که از لحاظ مطالعه و نوع تحلیل معماری، به خصوص در دوره اسلامی، به شدت مغفول مانده است. شناخت مساجد این منطقه می تواند درکی عمیق تر از وضعیت معماری ایران در این دوران به دست دهد. هدف نوشتار پیش رو، معرفی ویژگی های این مساجد و دسته بندی آن ها بنا به خصوصیات کالبدی شان یا به عبارتی گونه شناسی این مساجد براساس اجزای فضایی یا کالبدی آن هاست. نوشتار پیش رو، با مطالعه و مرور ۲۷ مسجد تاریخی حوزه فرهنگی کردستان، به دسته بندی، شناسایی خصوصیات و درنهایت، گونه شناسی مساجد این منطقه خواهد پرداخت. بدین منظور، در ابتدا، به تعریف اندام ها که در معماری مساجد این منطقه حائز اهمیت هستند، پرداخته خواهد شد و سپس به ترتیب از ساده ترین و بنیادی ترین الگو تا پیچیده ترین الگوهای موجود در این مساجد، به تفکیک براساس نوع ترکیب اجزای کالبدی شان معرفی خواهد شد. در ذیل این معرفی ها، رابطه هرگونه با گونه های ساده تر پیشین بررسی و نشان داده خواهد شد که این گونه ها در رابطه ای مشخص با یکدیگرند. شبستان ستون دار بنیادی ترین الگوی این مساجد است، تقریباً در همه نمونه ها و گونه ها همچنان حضور دارد و با نظمی قابل فهم بسط می یابد. راهرو و ایوان، به خصوص ایوان های رو به قبله، با افزودن به شبستان آن را گسترش می دهند. این مساجد گونه اصلی اول مساجد منطقه کردستان هستند. گونه دوم دارای حیاط مرکزی و ترکیبی از الگوهای مساجد گونه اول و مساجد مرکز ایران است. در این مساجد، حجره هایی که در گونه اول در راهروهای پیرامون شبستان ستون دار قرار داشتند، به سه طرف حیاط مرکزی منتقل شده اند. این دو گونه دارای زیرگونه هایی هستند که تفاوتشان در مواردی مانند تعداد یا وجود و عدم وجود ایوان ها و راهروهاست. درنهایت، به منظور نظم بخشیدن به اطلاعات و تحلیل های انجام شده، گونه بندی ای انجام شده که در قالب یک جدول جامع، در انتهای پژوهش، گرد هم آورده شده است.
ارتقای سطح کیفی مناطق مرکزی شهر، از اهداف اساسی مدیریت و برنامه های شهری است تا با اتخاذ رویکردهای سنجیده موجب تجدید حیات اقتصادی و اجتماعی این بافت ها گردد. این موضوع زمانی اهمیت می یابد که به دو نکته عمده توجه داشته باشیم: اول اینکه توانایی این بافت ها در تأمین نیازهای معاصر شهروندان در طول زمان کاهش یافته است و به تبع آن کارایی بافت و کیفیت زندگی نیز در سطح پایینی قرار دارد و موضوع تَرک شدن، به شدت این بافت ها را تهدید می کند، ثانیاً بافت های کهن، نماد تاریخی شهر محسوب می شوند که یک شهر هویت خود را از آن به عاریت می گیرد. مجموعه حسن پادشاه تبریز نیز با توجه به قرارگیری در بافت مرکزی شهر از این قاعده مستثنا نخواهد بود. اما طرح ها و اقدامات شهری با اتخاذ برخی سیاست ها نظیر توجه به حومه ها و توسعه برون شهری به توسعه نامتوازن شهری دامن می زنند که تهدیدی در راستای پوسیدگی شهر از درون خواهد بود. لذا این سؤال در ذهن متبادر می شود که ارزش محلات مرکزی شهر تبریز طی دهه های اخیر افول کرده یا ارتقا یافته است؟ فرض این است که بسط برون شهری که خود تحت تأثیر اقدامات مدیریت شهری است، عاملی موازی در تنزل ارزش بافت های مرکزی شهر محسوب می شود. بنابراین بررسی روند تغییرات در کیفیت بافت های مرکزی شهر تبریز در اثر اقدامات مدیریت شهری و اجرای برنامه های شهری طی 25 سال اخیر، انگیزه نوشته حاضر است. برای حرکت در راستای هدف پژوهش، از روش داده گیری ترکیبی (اسنادی و میدانی) استفاده شده است و روش مطالعه و تحلیل های پژوهش مبتنی بر روش تطبیقی- استقرایی و تحلیل روند بوده است. یافته ها بیانگر آنست که موضع دوگانه مدیریت شهری تبریز در قبال بافت های مرکزی و حومه شهری، موجب تنزل ارزش بافت های مرکزی شهر از جنبه های مختلف اجتماعی، کالبدی، اقتصادی و ... شده است