پیشینه یِ استفاده از زیورآلات وابسته به پوشاک در ایران به قبل از اسلام بر می گردد. اما با ظهور اسلام، نوع و جنسِ زیورآلات، به ویژه برای مردان، تغییر یافت. شدتِ این تغییر در هر دوره، بسته به شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و معیشتی، نوسان داشته است. از میانِ دوره هایِ مختلف، هنر در دوره یِ قاجار عمدتاً در خدمت درباریان بود و آنان برای نمایاندنِ جایگاهِ خود، لباس هایی مزین به زیورآلات به تن می کردند. درواقع، درآن دوره، زیورآلات بیش از آن که جنبه زیبایی داشته باشد، نمایان گرِ میزان تمول و جایگاه اجتماعی بود. در این دوره، پوشاک، افزون بر آنکه خود تزئینات مشخصی داشت، با انواع زیورآلات جانبی و به شکل هایِ مختلف تزیین می شد؛ زیورهایی مانند بازوبند، مدالیون، تکمه، جقه، سردوشی، ساعت و... در این میان، زیورآلات قاجاری تا حدی از نظر روشِ ساخت و طراحی، متأثر از هنر غرب، تحول یافت. اما این تأثیر پذیری از پایان دوره یِ قاجار به بعد، چه در نوعِ پوشش و چه از نظرِ تزییناتِ وابسته به آن، دچارِ سردرگمی شد. بررسیِ این تحول و تأثیربرداریِ افراطیِ آن، آن هم از سوی ملتی با فرهنگ با تمدنی بسیار غنی، موضوعِ پژوهشِ حاضر است.
هر نقش و اثر هنری متشکل از دو بخش معنایی صورت و معنی است. دین،آیینوفرهنگملیمعمولاً درصورت و معنایآثار هنریملتیمتجلیمی گردد، کهارزش ها وشاخص هایتعیین کننده ایدر روحآن آثار پدیدار می شود. معماری معابد و اماکن مذهبی که تجلی گاه عالم دیگرند نقطه مرکزی اتصال روح به عالم برتر خواهد شد. حال در پی آنیم که بیابیم، درآمیزی سمبل ها در گسترش معنایی فضای درونی این مکان ها چه نقشی را بازی می کنند؟ در نوشته حاضر با دریافت و شناسایی وحدت و عناصر وجودی آن در دین معاصر اسلام، به پردازش حضور آن در معبد دور-اونتاش در دنیای کهن می پردازیم. هدف این پژوهش با شناسایی عناصر متمرکز بر وحدت در این بنا، در پاسخگویی به این سؤالات است که:
1- «آیا مفهوم وحدت در ادیان باستانی ایلامی(در معماری نجومی چغازنبیل) نیز حضور داشته است؟»
2- «آیا می توان رخداد وحدت را در این معماری، اولین رخداد وحدت در جهانِ واقع دانست؟»
این پژوهش به وجه اشتراک فرم در معماری باستان و وحدت دینی در فضای معماری عصر حاضر با تأکید بر معماری معبد دور-اونتاش (چغازنبیل) می پردازد، که به حضور حقیقتی آنسوی واقعیت اشاره دارد. درپی پاسخگویی به این مقوله به شرح و تفسیر معنایی وحدت، نحوه حضور آن در فضا و کاربرد آن در معماری دینی پرداخته ایم.
شناشیل، میراث ماندگار اقلیم گرم و مرطوب و یکی از گنجینه های فرهنگی ایرانیان محسوب می شود. در واقع شناشیل ها ماحصل فرهنگ و طراحی اقلیمی منطقه می باشند که طی نسل ها بوجود آمده و در عراق و کشورهای حاشیه خلیج پهناور فارس نیز رشد و توسعه یافته اند. پرداختن به موضوع شناشیل از دیدگاه معماری، علاوه بر آشکار نمودن گوشه های مبهم روند تکنولوژی بومی در این سرزمین، خود می تواند بهانه ای برای پیشبرد توسعه فرهنگی، اقتصادی به حساب آید. این پژوهش در پی آن است که به چند سؤال پاسخ دهد و فرضیه هایی را که دربارۀ سابقه، فن ساخت و ویژگی عنصر بومی شناشیل را شناسایی کرده، تحلیل کند. سپس در هر بخش با تکیه بر نگرش درون فرهنگی راه حلی برای بکارگیری آن در بناهای معاصر ایران ارائه شود. بر این اساس، سه معیار در هندسه نظری، هندسه عملی و نقش ساختمانی برای تشخیص نمونه ها تبیین می گردد. در این پژوهش، کوشش شده که به اهمیت و جایگاه شناشیل به صورت تاریخی و توصیفی تحلیلی نگریسته شود و با تکیه بر اطلاعات میدانی، کتابخانه ای و آتلیه ای به تحلیل بپردازد. از آنجاییکه هدف کلی پژوهش پیش رو، دستیابی به شناختی صحیح از شناشیل است. این مقاله ضمن مطالعه و بررسی تکنولوژی شناشیل در فرهنگ ایرانی و تاثیر آن بر منظر محیطی، با هدف بسط دانش و تکنولوژی شناشیل و نگرشی نو بر آن در عصر حاضر، چگونگی احیاء و نوآوری این دستاورد اقلیمی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.