فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۶۱ تا ۲٬۰۸۰ مورد از کل ۴٬۸۴۶ مورد.
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۲ بهار ۱۳۹۴ شماره ۲
1 - 24
حوزههای تخصصی:
در میان کل سوانح طبیعی، سیلاب بیشترین خسارت را به بخش کشاورزی، شیلات، مسکن و زیرساخت ها وارد می سازد و به شدت روی فعالیت های اجتماعی و اقت صادی تأثیر می گذاردو تعداد بی شماری از افراد را تحت تأثیر قرار می دهد. رخداد چندین سیل توأم با خسارت های جانی و مالی در شهر ماکو نشان دهنده ضرورت مطالعه جامع در این زمینه در حوضه های منتهی به شهر ماکو از جمله زیرحوضه های کوچک کوهستانی شمالی شهر است. در این پژوهش نخست ویژگی های فیزیوگرافی محدوده مورد مطالعه را با استفاده از تصاویر ماهواره ای، توابع تحلیلی GIS و WMS معین کردیم. سپس پهنه های تولید سیل را در منطقه با تأکید بر شهر ماکو شناسایی و مسیل های هدایت کننده سیلاب به کالبد شهر را تحلیل کردیم. نتایج نشان داند که توپوگرافی خشن، ضخامت کم عناصر منفصل روی سنگ بستر و ظرفیت ناچیز آنها برای نگهداشت آب، نبود پوشش گیاهی مناسب، تجاوز به حریم سیلاب ها و تبدیل آنها به سطوح نفوذناپذیر، شرایط را برای جریان سیل های مخرب به ویژه هنگام وقوع بارش های رگباری در ماه های خشک سال مهیا می سازد به گونه ای که روان آب حاصل از یک بارش با شدت 120 میلی متر در ساعت، در حدود 5/2 میلیون مترمکعب برآورد شد. از این میزان 338 هزار متر مکعب از زیرحوضه های کوچک شمالی مشرف به شهر، حاصل می شود.
ارزیابی انواع روش های درون یابی، جهت تخمین آلودگی نیترات در منابع آب زیرزمینی (مطالعه موردی: دشت بیلوردی، استان آذربایجان شرقی)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱ زمستان ۱۳۹۳ شماره ۱
75 - 92
حوزههای تخصصی:
امروزه استفاده از روشهای درون یابی برای تخمین متغیرهای فضایی در علوم آب، بسیار مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. با توجه به اهمیت اطلاع از وضعیت کیفیت آبهای زیرزمینی برای مصارف مختلف و همچنین زمان بر و هزینه بر بودن اندازه گیری پارامترهای کیفیت آب زیرزمینی در کل دشت، یافتن راهکاری برای تخمین آنها در دیگر مناطق دشت، امری ضروری به نظر می رسد. هدف از این پژوهش ارزیابی انواع روشهای درون یابی جهت بررسی و تحلیل مکانی غلظت یون نیترات و انتخاب بهترین روش درون یابی در دشت بیلوردی است. بدین منظور در مهر ماه 1392، تعداد 15 نمونه برداشته شدند و در آزمایشگاه آب شناسی دانشگاه تبریز مورد آنالیز قرار گرفتند. محدوده مطالعاتی با وسعت 289 کیلومترمربع در 45 کیلومتری شمال شرق تبریز قرار دارد و از نظر هیدرولوژیکی از زیر حوضه های دریاچه ارومیه محسوب می شود. در این دشت از انواع روشهای درون یابی شامل معکوس فاصله (IDW)، تابع شعاعی (RBF)، تخمین گر عام (GP)، تخمین گر موضعی (LP)، کریجینگ K)) و کوگریجینگ (CoK) در محیط نرم افزار Arc Map، برای پیش بینی مقادیر نیترات استفاده کردیم. مقادیر RMSEو نمودارهای رگرسیون حاصل از درون یابی نشان داد که روش تخمینگر موضعی با تابع چندجمله ای درجه 3 بهترین روش برای درون یابی توزیع یون نیترات در دشت بیلوردی است.
پایداری دو جانبه و فروپاشی کاتاستروفیک: تحلیل ترمودینامیکی پدیده بیابان زایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات صورت گرفته درباره پدیده بیابانی شدن عمدتا معطوف به تحلیل فرآیند بیابانی شدن در مفهوم تخریب اراضی در مناطق خشک و نیمه خشک و بررسی عوامل موثر در تسریع روند آن است. چنین برداشت هایی ناشی از نگاهی تدریجی به بیابانی شدن اکوسیستم است. در چنین نگرشی مشکل بتوان مرز بین حالات پایداری و ناپایداری، تعادل و عدم تعادل و آستانه های فروپاشی اکوسیستم را تفکیک و تشخیص داد. حال آنکه در جهان ترمودینامیک، وقایع به شکل دیگری رخ می دهند. در دیدگاه ترموسیستمی، بیابان شدن یک منطقه را می توان نوعی جریان کاتاستروفیک از تغییر حالات ماده و انرژی دانست. به عبارتی بیابانی شدن گذر و عبور دینامیکی از یک حالت پایدار تولیدی به یک حالت کم تر پایدار یا با تولید بیولوژیک کم تر است. این گذر در نتیجه آشوب ها و اغتشاشات سیستمی حاصل از تغییرات محیطی است. در این مقاله سعی شده است تا مفهوم بیابانی شدن ترمودینامیکی یا فروپاشی کاتاستروفیک در اکوسیستم بحث و بررسی شود. هدف غایی این مقاله، بیان مفاهیمی است که این امکان را می دهد تا بر اساس رفتارهایی که در عناصر سیستم شکل می گیرد، بتوان به نوعی نزدیکی سیستم را به آستانه های ناپایداری و فروپاشی تشخیص داد. نتیجه چنین نگرشی در مقاله، معرفی مباحثی نو در تحلیل پایداری اکوسیستم و استفاده از الگوهای پوشش به عنوان علایم هشدار دهنده تغییرات کاتاستروفیک در اکوسیستم است.
تحلیلی بر ارزیابی علل فرسایش و برآورد میزان رسوب در حوضه های کوهستانی مناطق نیمه خشک (مورد:حوضه آبریز فاروب رومان نیشابور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه آگاه شدن از وضعیت فرسایش و تغییرات حاصل از آن راهگشای مدیران و برنامه ریزان در امر مهم و حساس حفاظت آب و خاک می باشد، لذا از آنجا که فرسایش خاک از جمله معضلات مهم آبریزهای کشور است، می توان آن را یکی از مهم ترین موانع دستیابی به توسعه پایدار دانست. حوضه آبریز فاروب رومان در کویر مرکزی شهرستان نیشابور واقع شده است. در محدوده مورد مطالعه با توجه به موقعیت کوهستانی نیمه خشک و سرد، و دارا بودن شرایط ناپایدار از لحاظ سیل خیزی حوضه، و نیز کمبود آمار و اطلاعات در زمینه ارزیابی کمی رسوب از مدل تجربی EPM به منظور بررسی میزان فرسایش و رسوب استفاده شده است. براین اساس، حوضه آبریز بر پایه زیرحوضه های 22گانه تقسینم بندی شده و برآورد رسوب سالانه حوضه، بر مبنای این زیر حوضه ها ست.در زیر حوضهF5معادل T/h/y75/10 شده که بیشترین مقدار تولید رسوب را نسبت به سایر زیر حوضه ها دارد. مقدار فرسایش ویژه کل حوضه 58/20 تا 01/3 تن در هکتار در سال و میزان رسوب ویژه بین 69/8تا 15/4 تن در هکتار در سال محاسبه شد. مقدار متوسط فرسایش ویژه کل حوضه برابر 64/8 تن در هکتار در سال برآورد شده است. طبق بررسی های انجام شده وجود سازنده های حساس به فرسایش در مرحله نخست و نوع کاربری،از عمده ترین و مهم ترین عوامل مؤثر در فرسایش محسوب می-شود که سایر فاکتورها را نیز تحت تأثیر قرار می دهند، لذا گزینه مناسب، جهت کنترل فرسایش و رسوب در مناطق به صورت مدیریت مراتع، مدیریت اراضی، عملیات سازه ای می-باشد. امید که با انجام اقدامات پیشنهادی به کاهش خسارات ناشی از فرسایش و تولید رسوب و بهبود وضعیت اکولوژیک منطقه کمک شود.
تدوین الگوی برنامه ریزی راهبردی توسعه اکو توریسم تالابی در راستای سلامت اکوسیستم تالاب و پایداری جوامع روستایی، مورد محدوده تالابهای میانکاله و لَپوی زاغْمَرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تالابهای میانکاله و لپوی زاغمرز با جاذبههای متنوع اکولوژیکی شرایط توسعه اکو توریسم تالابی را با تدوین راهبردهای مناسب دارا هستند. مسأله مهم در توسعه اکو توریسم تالابی، طراحی الگوی راهبردی و توسعه شاخصهای مناسب است تا ضمن بهرهبرداری از جاذبه های طبیعی سلامت اکوسیستم و پایداری جوامع محلی را ممکن سازد. هدف پژوهش حاضر با روش توصیفی – تحلیلی و شیوه میدانی (پرسشنامه) سنجش ظرفیت اکو توریسم تالابی در روستاهای مورد مطالعه و طراحی راهبردهای توسعه اکو توریسم تالابی بر اساس شاخصهای مؤثر در توسعه اکو توریسم تالابی میباشد. در ابتدا الگوی نظری مطلوب و شاخصهای مهم توسعه اکو توریسم تالابی تدوین شد، سپس در راستای الگو به بررسی ظرفیت اکو توریستی تالاب های میانکاله و لپوی زاغمرز و روستاهای دهستان میانکاله و ارائه راهبردهای مطلوب توسعه اکو توریسم تالابی در منطقه پرداخته شد. چارچوب پیشنهادی بر حسب سه محور «حفاظت تالاب»، «آموزش» و «توانمندسازی روستا» است که در منطقه از دیدگاه سه گروه خبرگان، مسئولین و روستاییان 11 روستای دهستان میانکاله آزمون شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون آماری t تک نمونهای و برای ارائه راهبردها از روش سوات و ماتریس QSPM استفاده شد. یافتهها نشان میدهد ظرفیت اکو توریستی تالابها بالا بوده و در روستاهای مورد مطالعه نیز ظرفیت اکو توریستی بر اساس طیف لیکرت در اکثر شاخصهای مورد سنجش بالاتر از حد مطلوب عددی مورد آزمون (عدد 3) ارزیابی شده است و در سطح آلفا 0.05. نیز معنادار بوده است. همچنین با ارزیابی محیط درونی تعداد 17 نقطه قوت و 15 ضعف و با مطالعه محیط بیرون تعداد 16 فرصت و 13 تهدید شناسایی شد. تحلیل کمی نشان می دهد توسعه اکو توریسم تالابی در منطقه منوط به اتخاذ راهبردهای بازنگری میباشد..
نقش تغییرات اقلیمی فاز اقل در تحول ژئومورفولوژیکی حوضه کرج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اثر تغییرات اقلیمی با ظهور دوره های برودتی به عنوان یکی از پدیده های اصلی مجموعه کواترنری مطرح است. لذا بررسی قوانین اصلی تغییرات اقلیمی در این مقطع زمانی، یعنی کواترنری اهمیت دارد که امروزه اقلیم ما را کنترل می کند. در پژوهش حاضر با ردیابی شواهد ژئومورفیک کانون های یخساز کواترنری بازسازی شرایط حرارتی و رطوبتی فاز اقل یعنی سردترین فاز دمایی حاکم در حوضه رودخانه کرج بررسی شده است. تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده با استفاده از مدل ارتفاعی رقومی و نرم افزارهایSurfer و Global Mapper صورت گرفته است. تطبیق و مقایسه نقشه های هم دما و هم بارش گذشته نشان می دهد که در فاز اقل، حوضه رودخانه کرج شرایط اقلیمی سردتر و مرطوب تر از عهد فعلی را تحمل کرده است. میانگین دمای سالانه، حدود 7 درجه سانتیگراد کمتر از زمان حال بوده و بارش 5/1 برابر افزایش داشت. همچنین نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که در فاز اقل، پایین ترین حد پیشروی زبانه های یخچالی حوضه کرج بر مرز دریاچه ای منطبق بوده که اسناد ژئومورفیک آن در دشت کرج به ویژه منطقه ماهدشت به دست آمده است. محل پارگی دریاچه در روستای شش ردیابی گردید. متروپل کرج نمونه بارزی از یک هردینگ سیستم است که تحت تأثیر جریان-های اقلیمی فاز اقل و در امتداد خط تعادل آب و یخ شکل گرفته است.
نظریه آشوب در ژئومورفولوژی جریانی (مطالعه موردی تغییرات بستر رود کل، هرمزگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده نظریه کیاس به بیان نوعی نظم در چهارچوب روندی بی نظم می پردازد، گرچه سیستم های پیچیده صرفاً ظاهری پر آشوب و نامنظم دارند و درنتیجه نامنظم و تصادفی به نظر می رسند، در واقعیت دارای نظمی پیچیده و تابع یک جریان معین هستند. این مقاله به تبیین مبانی تئوری کیاس و تطبیق آن در ژئومورفولوژی جریانی با تحلیل تغییرات مسیر رودکل در سواحل شمالی تنگه-هرمز می پردازد و برای دست یابی به چنین منظوری با مقایسه عکس های هوایی و تصاویر ماهواره ای در دوره های زمانی مختلف، ضمن تشریح پاره ای مفاهیم، تغییرات بستر رودکل در طول زمان را که شواهد بارز کیاس به شمار می آید، تشریح نموده و با مواردی که این پدیده در آن قابل مشاهده نیست، مقایسه می کند. نتایجی که این تئوری در اختیار ما قرار می دهد، تغییر مقیاس در نگاه به وقایع است؛ به گونه ای که بتوان نظم ساختاری آن را کشف کرد. مسیرهای قبلی رود کل حالتی از سیستم جریانی است که با فرایندهای امروزی در تعادل نیستند و بیانگر نوعی بی نظمی در رابطه بین پاسخ فرم و فرایند می باشد، اما این امر به مفهوم ایجاد عدم تعادل در کل سیستم نیست؛ تغییرات حول وحوش میانگین صورت می گیرد و نوسان خاصی که بیانگر افت وخیز روند کلی تغییر باشد، دیده نمی شود. منحنی ناتعادلی در ابتدا تغییرات فرمی زیادی نشان می دهد، اما این تغییر در جهت دست یابی به پایداری است، اگرچه هنوز این امر رخ نداده است.
بررسی شدت بیابان زایی دررخساره های ژئومورفولوژی با استفاده از GIS در استان خوزستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه بررسی و تهیه نقشه شدت بیابان زایی دررخساره های ژئومورفولوژی دراستان خوزستان می باشد. برای این منظور واحدهای کاری موجود در منطقه بعنوان نقشه پایه با استفاده از روش ژئومورفولوژی تهیه گردید. علاوه بر معیارهای اصلی مدل شامل؛ اقلیم، خاک، پوشش گیاهی و مدیریت و سیاست دو معیار فرسایش آبی و فرسایش بادی نیز در ارزیابی بیابان زایی این منطقه استفاده شده است. در این راستا فرآیندهای عمده بیابان زایی شناسایی و قابلیت های مدل مدالوس در ارائه یک مدل منطقه ای ارزیابی گردید. شاخص های مربوطه در واحدهای کاری؛ منطبق بر رخساره ها با تعیین بازه 1 تا 2 امتیاز دهی گردید و امتیاز هر معیار از محاسبه میانگین هندسی امتیازات شاخص ها حاصل گردید. در نهایت امتیاز وضعیت بیابانزایی نیز با محاسبه میانگین هندسی امتیاز معیارهای تعیین شده، به دست آمد و کلاس بیابان زایی هر واحد کاری و به تبع آن کل منطقه مشخص گردید. نتایج نشان می دهد 53/7 % از کل منطقه در کلاس بسیار شدید بیابان زایی، 36/ 3% در کلاس شدید بیابان زایی و 8/9 % در کلاس متوسط از نظر شدت بیابان زایی قرار گرفتند، که منطبق با، اراضی پف کرده و کویری، سطوح تپه ماسه ای، فرسایش آبراهه ای و مخروط افکنه، دشت ریگی و پادگانه آبرفتی می باشد. نتایج حاصل از ارزیابی شاخص ها و معیارهای مختلف تاثیرگذاردر بیابان زایی نشان داده است که مدیریت و سیاست با متوسط امتیاز 176، پوشش گیاهی با متوسط امتیاز 8/166، فرسایش بادی با متوسط امتیاز 75/164، اقلیم با متوسط امتیاز 13/162، خاک با متوسط امتیاز 25/145 و فرسایش آبی با متوسط امتیاز 4/132 است. ضمناٌ میانگین وزنی ارزش کمی شدت بیابان زایی برای کل منطقه بر اساس شش معیار مورد بررسی 7/ 155 DS= است که کلاس حساسیت به بیابان زایی برای کل منطقه بحرانی نوع (C3) برآورد گردید.
بررسی الگوهای گردش جوی روزهای همراه با بارش برف سنگین در غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوره ی سرد سال، ریزش برف سنگین باعث بروز مشکلات و خسارات زیادی می شود. وسعت خسارات ناشی از ریزش برف های بسیار سنگین در بخش های مختلف پیامدهای دارد، از جمله تخریب ساختمان ها و تاسیسات، اختلال در بخش هایی نظیر حمل و نقل و توزیع سوخت و انرژی در فعالیت های بخش صنعتی و کشاورزی. همچنین، وقوع پدیده ی یخبندان در چنین شرایطی باعث تشدید خسارات می شود. در دوره ی سرد سال، لزوم شناخت و آگاهی از مکانیسم تشکیل چنین پدیده ای، که ریشه در الگوهای گردش جوی در مقیاس سینوپتیکی دارد، می تواند نقش موثری در مدیریت خطر و بحران داشته باشد. هدف اصلی این مطالعه شناسایی الگوهای گردش جوی مربوط به روزهای همراه با ریزش برف سنگین در حوضه های غرب ایران است. در این مطالعه، روزهایی را که حداقل 15 سانتیمتر برف طی 24 ساعت داشتند و ریزش برف در سطح فراگیری گزارش شده بود به منزله ی روز با ریزش برف سنگین انتخاب شد. سپس، برای شناسایی و طبقه بندی الگوهای گردشی مربوط به روزهای فوق، داده های روزانه مربوط به تراز 500 هکتوپاسکال و فشار تراز دریا ی روزها مذکور از مرکز داده های NCEPتهیه شد. برای طبقه بندی الگوهای روزهای همراه با برف سنگین از روش تحلیل مولفه های اصلی و خوشه بندی استفاده شد. سرانجام، الگو های گردش اصلی ریزش برف سنگین در منطقه ی مطالعه شناسایی شد. الگوهای به دست آمده می تواند در امر پیش بینی روزهای همراه با برف سنگین کارایی داشته باشد.
توسعة بهینة شبکة باران سنجی با استفاده از روش کریجینگ و آنتروپی در محیط GIS (مورد مطالعه: حوضة آبریز کرخه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به محدودیت امکان توسعة ایستگاه های باران سنجی، تعیین بارش در تمام نقاط و به تبع آن تخمین دقیق بارش منطقه ای امکان پذیر نیست. لذا، باید در انتخاب محل و تعداد ایستگاه ها در تخمین بارش منطقه ای دقت کافی به عمل آید. در این تحقیق از آنتروپی انتقال اطلاعات و واریانس تخمین بارش منطقه ای برای تعیین نقاط بهینة توسعة ساختار موجود شبکة باران سنجی استفاد شده است. در ساختار پیشنهادی، نقاط دارای حداکثر واریانس تخمین و حداقل آنتروپی انتقال اطلاعات در سطح حوضه کاندید ایستگاه های جدید در نظر گرفته می شود. مدل بهینه سازی برای ترکیب نتایج این دو روش توسعه داده شده و در نهایت موقعیت پیشنهادی تأسیس ایستگاه های جدید تعیین می شود. در ساختار پیشنهادی، از محیط GIS برای ارائة بهتر نتایج تحلیل های مکانی استفاده شده است. حوضة آبریز کرخه با توجه به اهمیت بالایی که از بعد منابع آبی کشور دارد، مطالعة موردی این تحقیق در نظر گرفته شده است. نتایج بررسی ها و تحلیل های صورت گرفته در این تحقیق نشان دهندة این است که با استفاده از ایستگاه های پیشنهادی در حوضة کرخه که هفده موردند می توان دقت نتایج تحلیل مکانی بارش را به میزان زیادی افزایش داد.
کیاس فرسایشی و تحولات پیش بینی نشده چاله اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده پاره ای تغییرات جزئی در یک سیستم محیطی می تواند پیامدهای شگرف و غیر قابل پیش بینی را بدنبال داشته باشد. چنین تغییرات اندک، که می تواند تحولات بزرگ و غیر قبل تصوری را بوجود آورد اصطلاحاً کیاس گفته می شود. رصد تغییر در حوضه-های آبی از جمله مباحث مهم و اساسی است که همواره دید تیز بین محققان را بخود معطوف داشته است. همجواری حوضه های آبی می تواند تاثیرات عمده ای بر رفتار پاره ای از حوضه ها بگذارد. یکی از تاثیرات مهم همجواری حوضه ها وقوع پدیده فرسایش قهقرائی و بدنبال آن رخ دادن پدیده اسارت است. چاله اردبیل نیز از این قائده مستثنی نبوده و تحت تاثیر حوضه مجاور خود در شرف وقوع پدیده فرسایش قهقرایی است که در ادامه به اسارت و انحراف شبکه اصلی زهکش های این دریاچه قدیمی خواهد انجامید و در صورت وقوع چنین فرایند محتملی تغییرات عمده ای در ساختار هیدرولوژی کل منطقه ایجاد و تحولات بسیار مهمی برای مراکز جمعیتی، کشاورزی و صنعتی این دشت رخ خواهد داد. این مقاله که بر گرفته از یک طرح پژوهشی در دانشگاه اصفهان است با اتکا به روش تحلیل مقاطع توپوگرافی و زمین شناسی سعی دارد علاوه بر شناسایی عامل یا عوامل ایجاد اسارت رودخانه ای و مکانیسم چنین فرایندی در چاله اردبیل، آثارناشی از وقوع این پدیده را نیز مورد بررسی قرار دهد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که: محتمل ترین مکان وقوع چنین پدیده ای در حوالی کوه خان بلاغی است. با وقوع چنین پدیده ای جریان عمومی آب های سطحی و زیرزمینی در چاله اردبیل بطور کلی تغییر یافته و از میانه چاله به سمت خزر جاری خواهد شد. بیشترین خطر-پذیری در این رخداد متوجه فرودگاه اردبیل خواهد بود و تغییرات بنیادی در شبکه فاضلاب شهری رخ خواهد داد. از عوامل کنترل چنین فرایندی بازنگری در نحوه توسعه قسمت شرقی دشت اردبیل است.
پتانسیل سنجی توسعه فیزیکی شهر جدید پردیس با تاکید بر شاخص های ژئومورفولوزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعة فیزیکی شهرها در ارتباط مستقیم با بستر طبیعی و عوارض ژئومورفولوژی است و بسیاری از شهرهای ایران از نظر توسعة فیزیکی با محدودیت های ژئومورفولوژی مواجه اند. شهر جدید پردیس واقع در استان البرز در فاصلة 30 کیلومتری شمال شرقی تهران و در مسیر جادة تهران شمال واقع شده است. هدف از انجام این پژوهش مطالعه و بررسی پتانسیل ها و محدودیت های توسعة ژئومورفولوژیکی شهر جدید پردیس است. روش تحقیق بر پایة روش توصیفی- تحلیلی و با انجام مطالعات کتابخانه ای و میدانی و استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی AHP و توسط نرم افزار GIS Arc صورت گرفته است. با استفاده از شاخص های شیب، کاربری اراضی، ارتفاع، فاصله از گسل، فاصله از حوضة زه کشی، فرسایش و زمین شناسی، نقشة پهنه بندی مناطق دارای پتانسیل گسترش آتی شهر پیشنهاد شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که بخش وسیعی از محدودة فعلی شهر مورد مطالعه روی موانع طبیعی مشکل آفرین واقع شده است و مکان های دارای پتانسیل گسترش فیزیکی آتی شهر در بخش های شمال شرقی و شمال و شمال غرب قراردارد.
بررسی و تحلیل تغییرات زمانی- مکانی یخبندان در حوضه زاینده رود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حوضه زاینده رود به دلیل تنوع آب و هوایی و آب حیات بخش رودخانه زاینده رود، یکی از مناطق مهم کشاورزی در سطح کشور است. از آنجایی که پدیده یخبندان به ویژه یخبندان دیررس بهاره به درختان میوه و محصولات کشاورزی این منطقه خسارت زیادی وارد می کند؛ بنابراین بررسی یخبندان در این حوضه ضروری است. در این تحقیق شدّت یخبندان دوره سرد سال و فصل بهار در حوضه زاینده رود در 5 آستانه ی ضعیف (0 تا 5- درجه)، متوسط (1/5- تا 10- درجه)، شدید (1/10- تا 15- درجه)، بسیار شدید (1/15- تا 20- درجه) و فوق العاده شدید (کمتر از 20- درجه سلسیوس) با استفاده از آمار دمای کمینه شبانه روز 13 ایستگاه هواشناسی طی دوره آماری 16 ساله (72-1371 تا 87-1386) بررسی گردید. نقشه پهنه بندی فراوانی شدّت های مختلف یخبندان نیز در محیط Arc Map ترسیم شد. نتایج تحقیق نشان می دهد که تمام ایستگاه های مورد مطالعه حوضه زاینده رود در دوره سرد سال یخبندان ضعیف تا بسیار شدید را تجربه می کنند؛ امّا یخبندان فوق العاده شدید تنها در مناطق مرتفع (بالای 2000 متر) اتفاق می افتد. در فصل بهار، یخبندان ضعیف تا آخر فروردین و در ایستگاه های مرتفع تا دهه سوم اردیبهشت و یخبندان متوسط تنها در ایستگاه های 2000 متر به بالا در فروردین ماه رخ می دهد. یخبندان شدید نیز تنها در شمال غرب منطقه مورد مطالعه اتفاق می افتد. با توجه به نقشه های پهنه بندی، شمال غرب حوضه زاینده رود از نظر فراوا نی وقوع شدّت های مختلف یخبندان منطقه پرخطر می باشد.
مقایسه مدل های SLEMSA و CORINE در تخمین فرسایش خاک (مطالعه موردی: حوضه تنگ سرخ شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مشکلاتی که محققان رشته های ژئومورفولوژی، هیدرولوژی، کشاورزی و ... با آن مواجه هستند، برآورد میزان رسوب در سیستم های آبی است که میزان آن می تواند خسارات زیادی را به سازه های آبی همچون سدها متحمل گرداند. هدف از این تحقیق، بررسی شدت فرسایش و عوامل موثر در آن و مقایسه دو مدل SLEMSA و CORINE در حوضه آبخیز تنگ سرخ شیراز است. در این پژوهش، جهت مقایسه و ارزیابی دو مدل اشاره شده، ابتدا نقشه ها و مقادیر پارامترهای اصلی در مدل اسلمسا شامل داده های توپوگرافی، فرسایندگی و فرسودگی خاک و پوشش گیاهی تهیه و در نهایت نرخ فرسایش، کانون های فرسایشی و مهمترین عامل موثر در این مدل با استفاده از نرم افزار های ARC MAP (تابع raster calculator) محاسبه و سپس با محاسبه شاخص های اصلی در مدل کورین مانند فرسایش دهندگی، فرسایش پذیری، شیب و پوشش گیاهی منطقه مورد مطالعه از نظر میزان فرسایش طبقه بندی گردید. مقایسه این دو مدل نشان می دهد که مدل کرین با توجه به اینکه به جزئیات بیشتری می پردازد از دقت بیشتری برخوردار بوده و عامل شیب مهمترین فاکتور در افزایش میزان فرسایش در حوضه است.
بررسی آثار یخچالی کواترنری زنجان رود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نواحی کوهستانی شمال غرب ایران که ارتفاع بیش از 2500 و عرض جغرافیایی بالاتر از 36 درجه شمالی دارند، شرایط مساعدی برای گسترش یخچال های کواترنری داشته اند؛ بخصوص اینکه در شرایط کنونی هم در اغلب موارد جزء سردترین مناطق کشور شناخته می شوند. در ارتباط با یخچال کوهستان های با بیش از 3000 متر ارتفاع این منطقه، مثل؛ سبلان و سهند، مطالب زیادی نگاشته شده، ولی در مورد یخچال هایی مثل؛ ارتفاعات زنجان، که بلندترین قله-هایش کمتر از 3000 متر ارتفاع دارد، سخن کمتری به میان آمده است. غلبه دشت های نسبتاً هموار و وسعت کم مناطق مرتفع بالاتر از ارتفاع برف مرز دائمی کواترنری این گونه مناطق، به فرایند یخچالی، شرایط فرم سازی کمتری داده است. با این وجود، پراکندگی مورن های سرگردان و دره های U شکل در شمال و جنوب زنجان رود، همراه با پایین بودن متوسط دمای سالانه کنونی این مناطق (ایستگاه زنجان 4/11 درجه سانتی گراد) حاکی از تسلط فرایند یخچالی کواترنری است. به همین منظور ابتدا با شناسایی آثار سیرکی منعکس شده در نقشه-های توپوگرافی 50000/1 منطقه، مبادرت به برآورد ارتفاع برف مرز دائمی کواترنری به روش رایت گردید. سپس با جمع آوری و اصلاح داده های آماری ایستگاه های اقلیمی منطقه، خطوط همدمای کنونی و گذشته ترسیم گردید. بر اساس خط همدمای پنج درجه سانتی گراد گذشته، ارتفاع خط تعادل آب و یخ گذشته برآورد گردید(603 متر). کمترین ارتفاع حوضه در نقطه خروجی در حدود 1103 متر است، که بیان کننده خارج شدن یخچال های کواترنری از حوضه زنجان رود و وارد شدن به قزل اوزن است، در صورتی که شواهد ژئومورفولوژیکی منعکس کننده چنین وضعیتی نیست. به همین منظور در یک مطالعه قدم به قدم میدانی به بررسی شواهد ژئومورفیک ناشی از یخچال های کواترنری منطقه مبادرت گردید. نتایج حاکی از آن است که خط تعادل آب و یخ در ارتفاعی بالاتر از ارتفاع خط همدمای پنج درجه و منطبق با خط همدمای 16/2 درجه سانتی گرادی گذشته در ارتفاع 1550 متری بوده است.
نواحی تداوم بارش ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، جهت بررسی تداوم بارش ایران از داده هایِ بارشِ روزانه ی 1437 ایستگاه همدید، اقلیمی و باران سنجی ایران در بازه ی زمانی 01/01/1340 تا 11/10/1383(15992 روز) استفاده شده است. این داده ها، به روش کریگینگ ساده[1] بر روی گستره ی ایران در شبکه ای منظم به ابعاد 15× 15 کیلومتر میانیابی گردیده اند. سپس بر اساس معیار قراردادی روز بارشی، تداوم های بارش گستره ی ایران به همراه سهم آن ها در تأمین بارش و روزهای بارشی در هر نقطه (7187 نقطه) از ایران برآورد شده است. آنگاه نقاط مختلف ایران از لحاظ سهم تداوم های بارش در تأمین روزهای بارشی و بارش، مقایسه و پهنه بندی انجام گرفته است. بنابراین، بر اساس روز بارشی (5/0 میلیمتر و بیشتر در شبانه روز) تداوم های بارش در گستره ی ایران از 1 تا 45 روز متوالی نوسان داشت. سهم درصدی هر تداوم (45 تداوم) در تأمین روزهای بارشی و بارش هر نقطه از ایران (7187 نقطه) برآورد شده و با آرایه ی مبنای پهنه بندی ایران قرار گرفته است. اجرای فرایند تحلیل خوشه ای بر روی فواصل اقلیدوسی[2] این آرایه به روش ادغام وارد[3] نشان داد که پنج ناحیه ی تقریباً همگن در ایران بر اساس تداوم های بارش وجود دارد. آرایش جغرافیایی این نواحی، وابستگی مکانی بارش ایران به ناهمواری ها، مسیر سامانه های بارش زا، نزدیکی به منابع رطوبتی و اثر دریا و وابستگی زمان دریافت بارش ایران را به عرض جغرافیایی، مسیر سامانه های بارش زا و پیش روی و پس روی آنها را آشکار می سازد
پهنه بندی اقلیمی ناحیه زاگرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناحیه بندی توسط عناصر و عوامل اقلیمی یکی از مهمترین موضوعاتی است که به دلایل گوناگون از جمله اهمیت آن در کشاورزی و معماری یک منطقه مورد توجه می باشد. اقلیم هر منطقه نتیجه ی عملکرد عناصر و عواملی است که در محیط حاکم هستند. در این مقاله ناحیه بندی بر اساس میانگین ماهانه دما و بارش در 16ایستگاه سینوپتیک منطقه زاگرس که دارای کامل ترین آمار از بدو تأسیس تا سال2005 بودند با استفاده از 4 روش تحلیل مؤلفه اصلی، نمره Z فصلی دما و بارش، انحراف معیار دمای ماهانه، فصلی و ضرایب اقلیمی (ضریب خشکی دومارتن) و (کلیموگرام پگی) انجام شد. نتایج نمره Z با استفاده از آزمون تحلیل واریانس تست شد. در 3روش ابتدایی، پهنه بندی با استفاده از روش وارد صورت گرفت. یافته ها 3 مؤلفه اصلی که 84/91درصد از واریانس متغیرها را توجیه می کرد شناسایی کرد و 5 ناحیه بدست آمد. نمره Z فصول در بهار و پاییز 5 و در تابستان و زمستان4 ناحیه بارشی و برای دما در تابستان4 ناحیه و در دیگر فصول 3 ناحیه را نشان داد. آزمون تحلیل واریانس این بخش فرض محقق (عدم برابری بین نواحی)را تأیید نمود. براساس انحراف معیار داده های دما 5 ناحیه اصلی بدست آمد. با استفاده از ضریب خشکی دومارتن و کلیموگرام پگی به ترتیب 4و3 ناحیه تأیید شد. در انتها نقشه های نواحی بارشی و دمایی زاگرس با روش Inverse Distans Weighted در محیط نرم افزار جی ای اس تهیه شد.
نقش عوامل هیدروژئومورفولوژیکی در تأمین آب و مکان گزینی سکونتگاه ها با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی "AHP" (مطالعه موردی: دشت میاندوآب)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱ زمستان ۱۳۹۳ شماره ۱
1 - 19
حوزههای تخصصی:
تأمین آب از مسائل مهم جهان از گذشته تا به حال بوده است. منابع آب سطحی و زیرزمینی یکی از منابع باارزش برای انسانها به شمار می روند. در شرایط موجود با عنایت به روند رو به تزاید جمعیت، توسعه فعالیت های کشاورزی، صنعتی و افزایش نیاز به آب، بهره برداری غیراصولی از یک سو و وقوع خشکسالی ها و نوسانهای آب و هوایی از دیگر سو، شناخت پتانسیل آبی هر منطقه جهت تصمیم گیری در حفاظت و استفاده درست از منابع آب ضروری است. بدین منظور در پژوهش حاضر به بررسی و شناسایی نقش عوامل هیدروژئومورفولوژیکی در تأمین آب و مکان گزینی سکونتگاهها در دشت میاندوآب پرداختیم. جهت انجام دادن این مطالعه از تصویر ماهواره ای لندست 2011 سنجنده TM، نقشه زمین شناسی 1:100000 استفاده کردیم. لایه فاکتورهای موثر (شیب، لیتولوژی، کاربری زمین، فاصله از گسل، بارندگی، فاصله از رودخانه، طبقات ارتفاعی و پوشش گیاهی) را در محیط GIS آماده شد سپس با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) وزن دهی لایه ها انجام دادیم. نتایج به دست آمده با استفاده از این روش و همچنین تفسیر ضرایب فاکتورها نشان داد که فاصله از رودخانه، بارندگی و طبقات ارتفاعی نقش مهمی در تأمین آب دارند. در نهایت نقشه مکان یابی سکونتگاهها را در محیط GIS در پنج کلاس از بسیار مناسب تا بسیار نامناسب تهیه کردیم. بهترین مکانها جهت مکان گزینی نواحی جنوب غربی و مرکزی دشت، و نواحی اطراف دریاچه ارومیه، نزدیک گسلها و همچنین نواحی بدلندی مکانهای نامناسب جهت مکان گزینی سکونتگاهها بودند. لذا آلودگی و یا کاهش کیفیت منابع آب می تواند به طور مستقیم و غیر مستقیم سلامتی انسان و امنیت غذایی او را به خطر اندازد. رودخانه اهر یکی از رودخانه های مهم دامنه های غربی سبلان می باشد و نقش موثری در سیراب سازی و تامین آب اراضی کشاورزی و شهرها و روستاهای در مسیر خود دارد.ولی در سال های اخیر این رودخانه دچار تغییراتی در میزان دبی و رواناب حوضه گردیده است. در این پژوهش به صورت موردی تغییرات درازمدت کیفیت آب رودخانه در ایستگاه اهر با استفاده از شاخص های(pH,Na، SO4، TDS) مورد بررسی و با استفاده از آزمون آماری من-کندال روندیابی گردیده است و سپس با استفاده از رابطه رگرسیون خطی هر سه شاخص تا سال 1400پیش بینی شده است .نتایج این بررسی ، نشان می دهد، هر سه شاخص در طول دوره چهل ساله مورد مطالعه، روند افزایشی داشته اند، که در نتیجه آن شاخص Na همچنان در منطقه خوب، شاخص SO4، در محدوده خوب و قابل قبول و شاخص TDS به محدوده نامناسب و بد برای مصرف انسان بر اساس آستانه های تعیین شده شولر رسیده است. بنابراین بر اساس نتایج و پیش بینی های انجام شده ، مواد جامد محلول در آب منطقه مورد مطالعه به شدت افزایش یافته ودرصورت تداوم وتشدید این روند منجر به آلودگی آب این رودخانه و مضر برای مصرف انسان می گردد .
نظریه ژئو دوالیتی (ایده ای در حوزه دانش ژئومورفولوژی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تا کنون سعی ژئومورفولوژیست ها بر این بوده که پدیده های ژئومورفیک را در چارچوب قانون علیت تبیین نمایند. حال آنکه در جغرافیای فضایی بر خلاف جغرافیای کلاسیک الزامی بر علی بودن روابط بین پدیده ها وجود نداشته و تنها روابط مطرح شده از نوع ژنریک است که می تواند علیت را توجیه نماید و البته روابط ژنریک با آنچه تحت عنوان روابط همبستگی بیان میشود تفاوت اساسی دارد. دوال را شاید بتوان دوگانه و دوالیتی را دوگانگی معنی کرد. واژه ای که ضمن در بر داشتن مفهوم تباین ضمنی، تزویج و همراهی دو پدیده را نیز بیان می دارد. دوالیتی، قرینه بودن دو پدیده، عکس هم عمل کردن و مشخص نمودن پاره ای از نسبتها را هم می تواند در برگیرد. منظور از دوالیتی در ژئومرفولوژی پدیده خاصی است که با پدیده ای ثانوی زوج شده و اگر چه می توان ماهیتی مستقل و جدا برای آنها منظور داشت ولی پیوندی بین آنها منعقد است که میتوان رفتار یکی را در ارتباط با پدیده دیگر تبیین نمود. طرح نظریه دوالیتی در ژئومرفولوژی که از این پس تحت عنوان ژئودوالیتی از آن یاد می شود تنها بیان یک مفهوم ساده و بیان مصادیق آن در ژئومرفولوژی نخواهد بود بلکه محققان در این حوزه را به تجدید نظری کلی پیرامون نحوه مدیریت، کنترل و پایش بسیاری از پدیده ها در ژئومرفولوژی وا می دارد. در تشریح این ایده سعی شده است به اتکای روشی تجربی - قیاسی و با تکنیک تداخل سنجی موجی نسبت به تعریف این مفهوم و تاثیرات آن در تحلیل های ژئومرفولوژی اقدام گردد. بطور کلی نتایج حاصل از بکار گیری این مفهوم نشان می دهد که: تحلیل بسیاری از داده ها در چهارچوب نظریه ژئودوالیتی می تواند علت تامه متفاوتی را نسبت به تحلیل های کلاسیک در ژئومرفولوژی بوجود آورد. اگرچه مفهوم دوال با مفاهیمی چون کوپلینگ و ثنویت تشابه کاذب دارد و می توان تشابهاتی درحوزه تکنیک های بکار گرفته شده در مورد تحلیل اعداد و ارقام بین آنها مشاهده نمود ولی تفاوت ماهوی بین آنها وجود دارد. دوال را نباید با مفهوم ثنویت معادل دانست بلکه از دیدگاه فلسفی واژه ای که می تواند بار معنایی آنرا در زبان فارسی حامل باشد واژه زوجیت است.
تغییرپذیری زمانی – مکانی بارش های حدی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بارش از جمله عناصر اقلیمی است که در بُعد زمان و مکان دارای تغییرات بسیاری است. در این بین مطالعه بارش های حدی به سبب اثرات مخرب و زیانبار آن، دارای اهمیت بسزائی است. هدف اصلی مقاله، بررسی تغییرات درون سالانه مقادیر حدی بارش در ایران با استفاده از تکنیک تحلیل هارمونیک است. برای رسیدن به نتیجه مطلوب، داده های بارش از آمار 40 ایستگاه سینوپتیک کشور با دوره آماری 2010-1966 (45 ساله) استخراج گردید. تحلیل هارمونیک به واسطه عمل در فضای طیفی، دارای قابلیت زیادی در بررسی تغییرپذیری بارش است. تحلیل هارمونیک نشان داد که در بیشتر مناطق کشور، عمدتاً تغییرات مقادیر حدی بارش دارای الگوی سالانه بوده و PVR(1) بیشترین سهم را در توضیح و تبیین واریانس داده ها بر عهده دارد. بیشترین میزان PVR(1) در بخش های مرکزی و جنوب غربی (به میزان بیش از 80% به طور مثال در ایستگاههای دزفول و کاشان) مشاهده شد. در سواحل جنوبی دریای خزر و سواحل جنوبی ایران، هارمونیک اول از میزان قابل توجهی (بیش از 70%) برخوردار بوده است. به طورکلی دو هارمونیک اول، واریانس داده ها را به میزان زیادی در بیشتر نواحی ایران توضیح داده و نیاز به هارمونیک های بیشتر وجود ندارد. به عبارتی دیگر، تغییرپذیری سالانه و شش ماهه، مهمترین تغییرات در بارش های حدی ایران می باشند. بدین ترتیب نقش پدیده های بزرگ مقیاس جوی در ایجاد بارش های حدی بیشتر از سایر عوامل است. در بخش-هایی از شمال غرب و جنوب شرق هارمونیک دوم نقش بیشتری در توضیح واریانس دارد. میزان متفاوت T1 بارشهای حدی ایران نیز حکایت از تفاوت های زمانی و مکانی بسیار بالای رخداد های حدی بارش در این منطقه دارد.