با ظهور دولت صفویه در قرن دهم، تحولات قابل ملاحظه ای در حوزه دیانت و فرهنگ ایران پدید آمد. در این دوران مکتبی عرفانی پدید آمد که گرچه مأخذی صوفیانه داشت، اما با اندیشه های تشیع و حکمت اسلامی پیوند یافت. زمینه چنین مکتبی که نوعی تحول در اندیشه شیعه است از چند قرن قبل در ایران آغاز شده بود و سرآمدان آن مانند افضل الدین کاشانی، عبدالرزاق کاشانی و نصیرالدین کاشانی، کاشی بوده و یا نزد کاشیان، عرفان و حکمت آموخته بودند مانند سید حیدر آملی و داوود قیصری. در این مقاله به زمینه های پیدایش این مکتب و نقش عارفان و حکیمان کاشی در آن اشاره می شود.
تاریخ قم از مهمترین کتب تاریخ محلی ایران است که اطلاعات بسیار سودمندی از اوضاع تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی ناحیه قم در سده های آغازین دوره اسلامی ارائه می دهد و از آنجا که در آن دوران، کاشان مهمترین و بزرگترین رستاق از کوره قم بوده است، این کتاب، اطلاعات ارزنده ای از تاریخ و جغرافیای تاریخی این منطقه به دست می دهد. در این مقال سعی شده است به آبادیهای منطقه کاشان که در تاریخ قم، وصفی از آنها آمده – به ویژه کاشان، اردهال، راوند، نوش آباد، ابروز، درام، بطریده، ورازآباد- در مقایسه با دیگر منابع تاریخی شناخته شده پرداخته شود.
مفاهیم جدید کلامی که از غرب نشات می گرفت، تقریبا از دوره امیرکبیر و سپهسالار، توسط منورالفکران در ایران مطرح شد و رفته رفته واکنش متکلمان را برانگیخت. نخستین مباحث در حوزه علوم اجتماعی و سیاسی مطرح شد، که عبارت بود از آزادی، مساوات، قانون عرفی و منشا مردمی حکومت. این مفاهیم از دوره مشروطه به بعد مورد دفاع متکلمان قرار گرفت.پس از مشروطه نیز مباحثی چون علم و دین، ماتریالیسم دیالکتیکی و مارکسیسم به مسائل جدید کلامی افزوده شد. بررسی آسیب شناسانه مواضع متکلمان نشان می دهد که غالب آنها به مسائل جدید آشنایی زیادی ندارند و به ندرت متکلمی در یک مسأله مورد بحث تخصص دارد. آنها با همان ابزار و معارف سنتی به نقد مسائل جدید می پردازند به کارکردهای مثبت این مسائل توجه نداشته، در برخی موارد به دلیل ناآشنایی با مساله کلامی، مواضع متنقاضی اتخاذ می کنند.
این مقاله به مهمترین تحلیلهاى جدید از واقعه عاشورا که عمدتاً در دهه چهل و پنجاه مطرح شد اشاره دارد. صالحى نجفآبادى هدف امام حسینعلیه السلام را برقرارى حکومت اسلامى معرفى مىکند و رخداد حادثه عاشورا را مولود حوادث غیرقابل پیشبینى مىداند. دکتر شریعتى و شهید مطهرى حرکت امام را حماسى و بر طبق منطق شهادت تحلیل مىکنند. دکتر شهیدى نیز پایاننگرى سیاسى را از منطق امامعلیه السلام به دور مىداند و حرکت آن حضرت را بر طبق اتمام حجت براساس دعوت کوفیان تحلیل مىکند.