مهاجرت افغان ها به ایران، نیروی کار فعالی که شمار آن از پانصد هزار تا 2 میلیون نفر برآورده می شود را بوجود آورده است. این کارگران با حقوق کمتر از همتایان ایرانی شان عمدتاً به کارهایی مشغول می شوند که سخت تر و سنگین تر از کارهای معمول است. وجود این کارگران یکی از عوامل رونق گرفتن کارهای ساختمانی و سازه در ایران دوران بازسازی بوده است. این مقاله تلاشی است برای تحلیل و برآورد تأثیرات اقتصادی حضور کارگران افغانی در ایران.
در این نوشته دیدگاه ساموئل هانتینگون که در مقاله «رودررویی تمدن ها» مورد بحث قرار گرفته است ارزیابی شده و هم از جنبه تاریخی و هم از جنبه منطقی مورد نقد قرار میگیرد. نویسنده نشان میدهد که اولاً و برخلاف نظر هانتینگون، کمترین جبری در نوع رابطه کشور ها یا مناطقی که از فرهنگ های مختلف برخوردارند وجود ندارد و ثانیاً در تعیین نوع رابطه که گاه خصمانه بوده و در اغلب اوقات صلح آمیز همان حد که کشورهای قوی تصمیم گیرنده بوده و هستند، به همان میزان نیز کشورهای ضعیف مؤثر بوده و میتوانند باشند . نویسنده یکی از علل عمده بروز خشونت را فقدان شناخت متقابل میداند.
نویسنده مقاله براین نظر است که برآمدن گورباچف در شوروی اثبات می کند که بر خلاف باور اکثر شوروی شناسان ، جامعه شوروی جامعه ای ایستا نبوده و توانسته عواملی را که باعث تغییرش شوند را در درون خویش تربیت کند . به این اعتبار، استبداد سیاسی نتوانست جلوی آن تغییراتی را که زمینه های اجتماعی دموکراسی خواهد شدند، بگیرد . کاری که استبداد سیاسی کرد فقط این بود که این تغییرات کندتر و ناموزون تر به وقوع بپیوندند و زمانی که به حوزه سیاست بروز کردند، جامعه از نهادهای لازم همچون احزاب، سندیکاها و سایر نهادهای جامعه مدنی برای بهره برداری بهینه از این تحول برخوردار نبود و در نتیجه نتوانست از آن بهره ببرد .