اختلاف نظر علما درباره برخى از جنبه هاى سوگوارى محرم
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
یکى از دینى ترین جنبه هاى مراسم شیعیان2* که هرساله در ده روز اول ماه محرم در یادبود شهادت امام حسین (شهادت: 680م/61هـ.ق) برپا مى شود, منظر مردانى است که با دست به سینه هاى لخت خود مى زنند, با زنجیر به شانه ها و پشت خود مى کوبند و ـ در دهم ماه محرم ـ پیشانى خود را با قمه زخمى مى کنند. این اعمال تشکیل دهنده بخش اعظمى از مراسم عزادارى هستند که با نام کلى تعزیه (در عربى و در فارسى عزادارى) شناخته مى شود. در میان این مراسم, نمایش هاى احساسى که در دهم ماه محرم برپا مى شود, از نظر علمى مورد علاقه غربى ها بوده است.3
در این مقاله, از پرداخت مجدد به این پرسش که بسیار مورد بحث قرار گرفته, یعنى بحث از ریشه و دلایل گسترش این برنامه هاى دراماتیک خوددارى مى کنم, و تنها به ذکر این نکته بسنده مى کنم که بسیارى از نویسندگانى که درباره این نمایش ها قلم زده اند به رفتار و موضع تردیدآمیز و حتى شدیداً انتقادى برخى علماى شیعه درباره محتوا و طریقه اجراى این نمایش ها اشاراتى داشته اند.4 به هر حال, تا آنجایى که بنده اطلاع دارم, در هیچ زبان غربى, تحلیلى مفصل, براساس منابع شیعى درباره موضع علماى شیعى نسبت به عزادارى به طور کل و یا برخى از جنبه هاى آن به طور خاص, وجود ندارد.5
در این مقاله من تنها در مورد مسئله موضع آنها در مورد سینه زنى و استفاده از زنجیر و قمه در خودآزارى در جریان مراسم بحث کرده ام. در این متن از این پس این اعمال با واژه کلى (خودزنى) مورد اشاره قرار مى گیرد.*
در حدود پنجاه سال قبل, بحث و جدلى بین علماى شیعه بر سر مشروعیت خودزنى و دیگر آداب محرم, باعث پیدایش بحرانى در جوامع شیعى سوریه و لبنان گردید که نویسندگان شیعى معاصر از آن با نام (فتنه بزرگ) یاد کرده اند.6 به عنوان یک گام مقدماتى در جهت برخوردى موشکافانه با کل مسئله آداب عزادارى, آن گونه که محققان شیعى به آن نگریسته اند, بنده برخى از یافت هاى خود را که در طول مطالعات خود درباره ادبیات و همچنین شرایط اجتماعى ـ سیاسى حاکم بر این جدل داشته ام, خدمت شما عرضه مى دارم. در حقیقت موشکافى این فتنه شیعى در اواخر دهه بیست میلادى مى تواند نقطه آغاز خوبى براى بررسى کلى مسئله باشد. در این نوشته, حوادث مشابه و یا بازتاب هاى این مجادله در ایران مورد بحث قرار نخواهد گرفت.7
عنصر اصلى ماجرایى که با عنوان فتنه شیعه در قرن بیستم از آن یاد شده سید محسن امین عاملى (1952/1371ق) مى باشد. وى نویسنده یک اثر تراجم نگارى بزرگ با عنوان اعیان الشیعه است.8 سید محسن, که در شقراء در جبل عامل (جنوب لبنان) در سال هاى 1876 یا 1868 [1284ق] متولد شده, در نجف تحصیل کرد, بعدها به دمشق رفت و در آنجا رهبر معنوى جامعه شیعه گردید. در اوایل دهه بیست قرن بیستم وى کتابى در پنج بخش درباره شهادت امام حسین فرزند على(ع) و دیگران امامان اهل بیت(ع) به نام المجالس السنیه9 نوشت. سید محسن در این کتاب, ضمن دفاع از دیدگاه سنتى شیعه درباره تاریخ اولیه اسلام و تأکید بر شایستگى عزادارى براى شهیدان, از برخى آدابى که در مراسم عزادارى محرم اجرا مى شود, و به خصوص خودزنى انتقاد کرد. این انتقاد بلافاصله توسط یکى از هم میهنان وى به نام شیخ عبدالحسین صادق (وفات: 1942م/ 1361هـ.ق) پاسخ گفته شد. وى اهل نبطیه10 بود, مکانى که به دلیل تعزیه هاى آن تا سال هاى اخیر شهرت خاصى داشت [10الف]. این جوابیه که در 1926 یا اوایل 1927 [1345هـ.ق] با عنوان سیماء الصلحاء11 منتشر شد, به وسیله سید محسن در کتابچه اى کوچک ولى بسیار جالب به نام التنزیه لاعمال الشبیه* مورد انتقاد قرار گرفت. این کتابچه در محرم 1346 هجرى (جولاى 1927) نوشته شد12 و در صیدا در اواخر 1928 چاپ شد.13 کتابچه یاد شده که بعداً در مورد آن بیشتر سخن خواهیم گفت, شعله این فتنه شیعه را برافروخت و مى توان آن را به عنوان متن اصلى آن ماجرا شناخت. در این کتابچه, سید محسن نه تنها خودزنى بلکه استفاده از آلات موسیقى و حضور زنان بدون پوشش در مراسم محرم به عنوان سمبل زنان خانواده امام حسین(ع) را بدعتى نامشروع نامید. از آنجایى که کتاب التنزیه حمله اى شدید به آن دسته از علماى شیعى بود که در قبال آنچه سید محسن آنها را به عنوان معلول دسیسه هاى شیطان عنوان کرده بود, سکوت اختیار کرده و یا حتى از آن دفاع مى کردند, این کتابچه منجر به زنجیره اى از پاسخ هاى مجادله آمیز شد, تا آنجا که بنابر ادعاى سید محسن تنها یک نویسنده این جرأت را به خود داد که در اثر خود به دفاع آشکار از آن بپردازد.14
این دفاع15 و بسیارى از ردیه ها در عراق منتشر شد, جایى که شیعیان لبنانى مخالف سید محسن, اخبار آنچه را که آنها به عنوان حمله افتضاح آمیز به بنیان شیعه مى دانستند, به آنجا آورده بودند. این کتابچه هاى مجادله آمیز منابع خوبى براى تحقیق و مطالعه درباره مسئله مورد بحث هستند; ولى دستیابى به آنها بسیار مشکل است. دلیل اصلى مشکل بودن این دستیابى, در کنار سایر دلایل, این است که کتابخانه هایى که این گونه نوشته ها در آنها یافت مى شود ـ به خصوص در مراکز کتابخانه اى عراق ـ نمى تواند بسادگى توسط خارجى هاى غیر شیعى مورد استفاده قرار گیرد. در ضمن, شیعیان عموماً در صحبت درباره بیشتر این موضوعات با خارجى ها تردید دارند.
در حقیقت, جزوات مجادله آمیز بر ضد آثار سید محسن, المجالس السنیة والتنزیه هنوز در دسترس بنده قرار نگرفته اند. با این همه, نام نویسندگان این نوشته ها, به همراه همه اطلاعات کتاب شناختى که بنده موفق به کشف و اثبات درستى آنها شده ام, در این متن آمده است. بنده امیدوارم لیست زیر براى خوانندگانى که تمایل به تحقیقات بیشتر درباره تاریخ مجادلات شیعه در مورد تعزیه را دارند, مفید واقع شود:
الف. عبدالله السبیتى, رنة العصا فى تعظیم شعائر العزاء, بغداد چاپ دوم (مطبعة النجاح) از این کتاب در ذریعه, ج2, ص254, ش1552 و معجم المؤلفین العراقیین, ج2, ص326 یاد شده است. براى اطلاعات بیشتر درباره مؤلف این کتاب بنگرید: خانبابا مشار, مؤلفین, کتب چاپى, ج3, ص992ـ 993.
ب. مرتضى آل یاسین, نظرة جامعة تبحث عن المظاهرات فى عاشوراء کل سنة (محرم), بغداد (مطبعه الفرات), عنوانى که در Der Islam 17/1928/341 ذکر شده با آنچه در معجم المؤلفین العراقیین, ج3, ص291 آمده است, فرق دارد. تاریخ چاپى که در هر دو مرجع ذکر شده سال 1927 را نشان مى دهد که این اثر نمى تواند (آن گونه که در ذریعه, ج4, ص455 گفته شده) بر ضد التنزیه نوشته شده باشد, ولى مى تواند ردى بر المجالس السنیه باشد. درباره مرتضى آل یاسین بنگرید: رجال الفکر والادب فى النجف, ص472, ش2036.
ج. عبدالحسین حلى, النقد النزیه لرسالة التنزیه, نجف, 1347 قمرى (29ـ 1928) بنگرید: معجم المؤلفین العراقیین, ج2, ص227; نقباء البشر, ج1/3, ص1062ـ1072. براساس آنچه در منبع دوم گفته شده, عبدالحسین حلى رد دیگرى هم بر تنزیه سید محسن با عنوان نصره المظلوم ولى با اسم مستعار حسن المظفر نوشت. این نکته با آنچه در معجم المؤلفین العراقیین, ج1, ص332 و ج2, ص226 آمده تأیید مى شود, اما تاریخ چاپى که در آنجا آمده (1345ق/ 27ـ1926) با تاریخ چاپ التنزیه (1928) هماهنگى ندارد. به هر روى استفاده از نام المظفر به عنوان اسم مستعار توسط عبدالحسین حلى چندان هم تصادفى به نظر نمى رسد (بنگرید به ادامه بحث).
د. محمدحسین المظفر: الشعائر الحسینیة, بغداد, 1348هـ.ق (20ـ1929), مطبعة النجاح, (ذریعه, ج14, ص191, ش2136; معجم المؤلفین العراقیین, ج3, ص154). درباره مؤلف بنگرید: نقباء البشر, ج1/2, 6464.
هـ. عبدالمهدى المظفر: ارشاد العلماء للتمسک بالائمه, نجف, 1348هـ.ق (30ـ1929). بنگرید: ذریعه, ج1, ص512, ش2510 و معجم المؤلفین العراقیین, ج2, ص353. یک مطلب از ارشاد العلماء در اعیان الشیعه, ج40, (1957), ص122. در ذریعه, ج12, ص272, ش1819 از کتاب دیگرى از عبدالمهدى المظفر با عنوان السیاسیة الدینیة لدفع الشبهات على المظاهرات الحسینیه (نجف) یاد شده است. درباره مؤلف بنگرید: نقباء البشر, ج1/37, ص1240ـ1242.
و. على نقى اللکهنوى, اقالة الاثیر فى اقامة الشریعة الحسینیة, نجف, 1348ق (30ـ1929), بنگرید: ذریعه, ج2, ص263, ش1072 (نیز: ج4, ص455, ش2027). معجم المطبوعات (بنگرید پاورقى ش15), ص88, ش158 از چاپ 1374ق, مطبعه الغرى (59ص) یاد کرده است. درباره مؤلف بنگرید: رجال الفکر والادب فى النجف, ص390, ش1650.
ز. گفته هاى برخى از علماى معروف شیعه در حمایت از خودزنى و آداب مربوط به آن به احتمال زیاد در کتابچه اى اثر سید محسن السویج (یا السویجى) با عنوان الفتاوى والتقریر فى جواز التشبیه والعزاء (مطبعه الغرى, 32ص, چاپ سال 1957) آمده است. این کتابچه نیز در دسترس بنده قرار ندارد.16
خوشبختانه, تنزیه سید محسن حدود پنج سال پیش در بیروت تجدید چاپ شد (1973؟).17 همچنین اثر وى اطلاعاتى را درباره محتواى سیماء الصلحاء شیخ عبدالحسین صادق در اختیار ما قرار مى دهد, چرا که سید محسن بخش هاى طولانى از کتاب هاى مخالفانش را عیناً نقل مى کند. [17الف] در نتیجه, این توانایى را به ما مى دهد که تصورى از بحث هایى که برخى علماى شیعه در دفاع از خودزنى و آداب مربوط به آن داشته اند, به دست آوریم; مانند این ادعاى شیخ صادق درباره اینکه زخمى کردن جلو سر به عنوان نشانه عزادارى براى امام حسین(ع) به گونه اى شبیه عمل طبى حجامت است و بنابراین مجاز است; علاوه بر آن که در این کار یک هدف مذهبى هم دنبال مى شود.18
به علاوه, عدم دسترسى نسبى به آثار ردیه اى مربوط به این بحث را مى توان با استفاده سیستماتیک و اصولى از آثار کتابشناسى و متون شرح حال که اخیراً نوشته شده جبران نمود.19 بدین ترتیب, مى توان تاریخ ادبى فتنه شیعه را, به خصوص با در نظر گرفتن روابط خانوادگى بین برخى از نویسنده هاى درگیر در این موضوع مجدداً بازسازى کرد.
نهایتاً, نوشته هاى (خاطرات) مانند جعفر الخلیلى20 درباره شخصیت هاى معاصر عراق, اطلاعات غنى و با ارزش دیگرى را درباره مجادلات مربوط به آداب محرم در اختیار ما قرار مى دهد, چرا که وى خود یکى از معدود پیروان متعصب سید محسن در نجف بوده است.21
عموماً براساس تنزیه سید محسن و دیگر مواردى که در بالا ذکر کردم, قصد دارم تا درباره برخى جزئیات این نزاع, توضیحات و تفاسیرى را ذکر کنم و درباره موضع علماى شیعه درباره خودزنى نتایجى بگیرم.
1. واضح است که سید محسن هیچ گاه قصد نداشت مراسم عزادارى محرم را براندازد یا لغو کند. حتى به نوعى, مى خواست آن را احیا کرده و گسترش دهد. وى امید داشت که با حذف بدعت ها از عزادارى محرم, آن را تبدیل به وسیله اى براى اقدامات تبلیغى شیعه کند. براى دستیابى به این هدف, او پیشنهاد کرد که باید سلسله جدیدى از مداحان و روضه خوانان آموزش دیده تربیت شوند و جایگزین آن دسته از کسانى شود که تصویر شیعه را با بیان رسوم غلط, نشر داستان هاى خرافى, تقویت خودزنى و غیره مخدوش مى کنند.22
2. سید محسن نخستین کسى نبود که براى حذف خودزنى و برخى دیگر از کارهایى که بدعت آمیز مى دانست, از مراسم محرم تلاش نمود. به هر روى, مدرک کتبى این موضع گیرى اصلاحى, تنها در نسخ چاپى, در دهه بیست قرن بیستم یافت مى شود, یعنى کم و بیش شبیه کارهاى سید محسن در این زمینه, نام دو تن از کسانى که با سید محسن هم عقیده و هم موضع بوده اند باید در اینجا ذکر شود: سید ابوالحسن اصفهانى, که تا زمان درگذشتش در نجف مجتهد (مرجع تقلید) بود23 و سید محمدمهدى قزوینى در بصره.24 گفته هاى آنها بر ضد خودزنى حدود دو سال قبل از انتشار کتاب تنزیه سید محسن بود.25
3. در جبل عامل, مجلس تعزیه در ماه محرم قرن هاست که برگزار مى شود. مراسم خودزنى ـ که بنابر احتمال زودتر از دهه آخر قرن نوزدهم شکل نگرفته است ـ توسط مهاجران ایرانى به نبطیه آورده شد.26 یک عالم شیعى به نام شیخ حسن الحبوشى, ملقب به المکى (م1907 یا 1908/1326ق)27 با این مراسم مخالفت کرد. وى از قائم مقام عثمانى در صیدا در باب این مسأله یارى خواست. به هر روى, والى عثمانى در بیروت, بعد از دخالت مراکزى که بنابر منابع در دست من, هویت آنها مشخص نیست,28 به قائم مقام دستور داد تا در مراسم مذهبى ایرانیان دخالتى ننماید. خیلى زود غیر ایرانى ها نیز بدان ها پیوستند و با حمایت اشخاص منتفذ محلى مراسم محرم نبطیه با آداب خودزنى و تعزیه هایش تبدیل به مرکز پر جاذبه اى شد که بینندگان فراوان شیعى و غیر شیعى را از روستاهاى مجاور و جاهاى دیگر به خود جذب مى کرد… شکل و سیاق ایرانى عزادارى حتى به دیگر مناطق جبل عامل به خصوص شهر کوچک جباع گسترش یافت.29
4. تا آنجایى که به عراق و دیگر کشورهاى با جوامع شیعى مربوط است, سید محسن هیچ چیزى درباره منبع ظهور خودزنى نگفته است. او تنها بدین نکته اشاره مى کند که در زمان آل بویه و دیگر حاکمان شیعى در دوره قرون میانه, خودزنى براى جامعه شیعى ناشناخته بوده است و بنابراین در منابع عالمان شیعى آن زمان مانند شیخ مفید, شریف مرتضى و شریف رضى بدان اشاره اى نشده است.30 به هر روى, همرزم سید محسن, محمدمهدى قزوینى, در اثرى که آن را در رمضان سال 1345 هجرى (مارس 1927) منتشر کرد, ادعا نمود که استفاده از آهن, یعنى زنجیر و قمه در خودزنى حدود یک قرن قبل توسط مردمانى که تسلط زیادى به قوانین شریعت نداشتند, پدید آمد.31 اگر فرض کنیم گفته قزوینى تنها در مورد تاریخ آن اعمال در عراق است, آن گاه این موضوع با سایر اطلاعاتى که در منابع دیگر درباره شیخ باقر بن شیخ اسدالله دزفولى (م1838 یا 1839) آمده است, مطابقت دارد. گفته مى شود که وى نخستین کسى بود که مراسم سینه زنى را در حرم کاظمین انجام داد.32 این امکان وجود دارد که سینه زنى و دیگرى فرم هاى خودزنى از مدت ها قبل از آن در عراق شناخته شده بوده ولى تنها در مجالس عزادارى که دور از ترس و آزار و اذیت عثمانى ها, در زیرزمین خانه هاى خصوصى برپا مى شده, انجام مى شده است.33
5. جزئیات چندى که در منابع گوناگون درباره شروع خودزنى در عراق یافت شده است, مؤید این دیدگاه مشهور است که فرم هاى افراطى عزادارى, شامل خودزنى, نخست در ایران ظاهر شد و سپس از آنجا به شیعیان کشورهاى همسایه انتقال یافت. به هر حال, در این مقاله, درباره این مسئله چیزى نخواهیم نوشت. بلکه, بنده تمایل دارم به موضوع اصلى یعنى همان نزاع میان علماى شیعه در اواخر دهه بیست و گفته هایى که میان آنان در جریان بحث و جدل بر سر برخى آداب محرم شکل گرفت, بپردازم.
6. همان گونه که انتظار مى رود, هر دو گروه طرفداران و منتقدان خودزنى براى اثبات دیدگاه هاى خود به علماى پیشین شیعه رجوع مى کنند. به هر روى, به نظر مى رسد سید محسن, با توجه به نظر خود نسبت به خودزنى به عنوان یک پدیده جدید, تلاش زیادى براى یافتن مدرک یا نمونه اى براى اثبات گفته خود از پیش از زمان شیخ مکى (م1326ق) ـ که موافق با اوست ـ نکرده است. از طرف دیگر, بسیار قابل توجه است که مخالف وى, شیخ عبدالحسین صادق, به عنوان مدرک, تنها به ذکر نام برخى از رهبران اخیر ـ ولى در عین حال مهم ـ شیعه اکتفا مى کند.34 سید محسن در مورد دو تن از کسانى که شیخ صادق از آنها نام برده است, یعنى شیخ جعفر معروف به کاشف الغطاء (م1812م/1228هـ.ق)35 و میرزاى قمى (م1815 یا 1816/ 1231هـ.ق)36 جواب مى دهد که گفته هاى آنها مربوط به آدابى که شیخ صادق به آنها اشاره کرده, نبوده است. به هر حال, وى در رابطه با دیگر علماى ذکر شده توسط شیخ صادق سکوت اختیار مى کند. در میان آنها, نام یکى از معاصران سید محسن و یکى از علماى صاحب نام به چشم مى خورد: میرزا حسین نائینى در نجف37 یکى از مهم ترین حامیان جنبش مشروطه ایران38 و (به موازات حاج سید ابوالحسن اصفهانى) مرجع تقلید جامعه شیعه تا زمان مرگش در سال 1936. روى سخن وى در حمایت از خودزنى با شیعیان بصره بود, که به دلیل دیدگاه هاى مختلف دو عالم بزرگ شیعى در آنجا, یعنى شیخ محمدمهدى قزوینى که پیش از این درباره او صحبت کردیم و شیخ عبدالمهدى مظفر (وفات: 1944/ 1323ش)39 بر سر این موضوع به نزاع پرداخته بودند. تا امروز, مدافعان خودزنى فتواى این مرجع تقلید (و ـ حتى مهم تر از آن ـ رهبرى مترقى و نوگرا) را به عنوان مهم ترین سند اثبات درستى موضع خود قلمداد مى کنند.40
7. جعفر الخلیلى41 روش هایى را که مدافعان خودزنى در نجف ـ که بسیار از آنان طلاب و علماى جبل عامل بودند ـ براى ساکت کردن طرفداران سید محسن به آنها متوسل مى شدند, توصیف مى کند: آنها (مخالفان سید محسن) براى تحریک توده بى سواد علیه آنان, طرفداران متعصب سید محسن را اموى نامیدند; واژه اى حقیقتاً توهین آمیز در جامعه شیعه و به خصوص در مکانى مانند نجف. در مقابل, آنان خودشان را علیوان نامیدند. طرفداران خودزنى با اموى نامیدن دشمنانشان توانستند جمع فراوانى از شیعیان عراق را قانع کنند که انتقاد سید محسن به برخى آداب محرم برابر با ـ یا تلمیحاً در حد ـ زنده کردن امویان است; یعنى دودمانى که مسئول مرگ (شهادت) امام حسین بودند, و نامشان در تفکر شیعى مترادف با پستى است.42 آنها براى تحقیر نام سید محسن, مردانى را که به عزاداران آب مى فروختند, تحریک کردند تا به جاى (لعنت خدا بر حرمله) ـ [سربازى که فرزند تازه متولد شده حسین را با تیر شهید کرد] بگویند (لعنت خدا بر الامین)!43 مخالفان همچنین یک سخنران محبوب را که به خاطر توانایى بیانش شهره بود, جذب خود کردند تا مردم را علیه سید محسن و طرفدارانش در نجف برانگیزد.44 در نتیجه, تعداد خودزنانى که در مراسم محرم سال 1929/ 1307ش شرکت کردند از همیشه بیشتر بود; و این در حالى بود که (امویان) از ترس کشته شدن, مجبور به پنهان شدن و حتى خروج موقتى از شهر شدند.45
با این حال وقتى سید محسن در 1933/1312ش در سفرش به حرم هاى شیعى در عراق و یاران وارد نجف شد , مورد استقبالى باشکوه حتى از سوى کسانى که علیه وى و طرفدارانش در طول فتنه فعالیت داشتند, قرار گرفت.46 سید محسن در نوشته هایش درباره این سفر و درباره مسائلى که در جریان دیدارش در نجف رخ داد, سکوت مى کند.47
8. مطالعه اى درباره تاریخ این نزاع و فتنه, مشخص مى سازد که تعدادى از بزرگ ترین علماى شیعه در عراق و لبنان ـ که در میان آنها, به طور مثال, محمدحسین الکاشف الغطاء (م1954/1333ش) در نجف48 و عبدالحسین شرف الدین (م1957) در صور ـ در دفاع از خودزنى سخن گفته اند.49 از طرف دیگر, تعداد کسانى که خواستار برانداختن این آداب و رسوم از میان عامه مردم شدند, بسیار اندک ماند. بخش بزرگى از علماى شیعه در طول فتنه سکوت اختیار کردند. حتى اعلامیه هاى عمومى در دفاع از خودزنى, الزماً بدین معنا نبود که همه علماى درگیر در این مسئله بر تمامى جزئیات مراسم محرم مهر تأیید مى زدند.50 روشن است که, سید محسن از وضع دشوار آن دسته از علماى شیعه آگاه بود; کسانى که به خاطر ترس از دست دادن کنترل و نفوذ خود بر توده بیسواد جامعه, از خودزنى به عنوان نشانه خداترسى و پرهیزگارى دفاع مى کردند, و در عین حال, خودشان از پیوستن به این گونه رسوم خوددارى مى نمودند. سید محسن مى گوید, اگر اینان (علما) واقعاً به مستحب بودن این اعمال باور دارند, چرا هیچ یک از علما تا به حال در حال قمه زدن و یا سینه زنى در طول مراسم محرم دیده نشده است؟51
9. انتقاد کلى دیگرى نسبت به دو دلى علما در محکوم نمودن بدعت هاى محبوب در حدود 18سال قبل از آن در عراق, توسط سید هبةالدین حسینى شهرستانى52 در نجف (م1967/1346ش) و در مجله اصلاح طلب العلم, که در بغداد طى سال هاى 1912ـ1910 چاپ مى شد, دیده مى شود.53 در حقیقت ما نام شهرستانى را, که وزیر آموزش عراق در سال هاى 1920ـ21 شده بود, در میان نام کسانى مى بینیم که الخلیلى به عنوان حامیان متعصب سید محسن در عراق از آنها یاد کرده است.54
10. درباره این حمایت کنندگان ـ که در میان آنها عالم و سیاستمدار با نفوذ عبدالکریم الجزائرى (م1962/1342ش)55 دیده مى شود ـ مطالب زیادى در رابطه با موقعیت, پیش زمینه خانوادگى و انگیزه هاى احتمالیشان در قبال موضعشان در این جنجال مى توان گفت. به طور مثال یک حقیقت تعجب برانگیز که الخلیلى بدان شااره کرده, این است که دو تن از معدود مراجع بزرگى که از تنزیه سید محسن در نجف دفاع کرده اند, به دلیل عدم تمایلشان به تفکرات نوگرایانه نیز شناخته شده بودند.56 در حوزه این مقاله, امکان بررسى دقیق این نکته و دیگر نکات که در این منابع یافت مى شود وجود ندارد. بنابراین بنده تنها به ذکر نقش مسلم ارتباطات خانوادگى و دیگر قیود شخصى در شکل گیرى خطوط مقدم فتنه اکتفا مى نمایم. اگر بخواهم یک داستان پیچیده را خلاصه شده خدمتتان عرض کنم, باید بگویم که مبارزه علیه سید محسن, حداقل در ابتدا, تقریباً یک مسئله خانوادگى بود: آل شرف الدین, یک خانواده از روحانیون شیعه در جبل عامل با شاخه هایى در عراق و ایران تبلیغاتى را علیه سید محسن در سوریه/لبنان و عراق پایه ریزى کردند. آنها این کار را با همکارى دیگر خانواده هاى ذى نفوذ علما که با ازدواج هاى بین خانوادگى با یکدیگر ارتباط داشتند, انجام دادند,57 به طور مثال آل یاسین در کاظمین.58 خیلى زود آل مظفر در نجف, خانواده اى که به دلیل آموزش هاى مذهبیشان شناخته شده بودند, به مبارزه علیه سید محسن پرداختند. در نتیجه, شیخ عبدالمهدى یکى از نوادگانشان را که پیش از این درباره وى گفتیم, در رقابتش با قزوینى در نقش رهبرى دینى در بصره حمایت کردند.59 به هر روى, به احتمال, ارتباطات خانوادگى نقش مهمى در شکل گیرى طرفداران و حامیان سید محسن بازى کرده است. [59الف]
11. در یک نگاه کلى, حتى این سؤال مى تواند پرسیده شود که آیا وقوع فتنه, حداقل تا حد زیادى, نمى توانسته به رقابت میان عاملى ها, یعنى خانواده هایى از جبل عامل که به طور سنتى به دلیل آموخته هاى مذهبى خود در سراسر جهان شیعه معروف بوده اند, بوده باشد؟60 زمانى که سید محسن امین به رغم آن که از خانواده کم نفوذترى بود, به موقعیت رهبرى شیعه در دمشق رسید, مشکلاتى براى وى از سوى سایر خاندان هاى شیعى پدید آمد. در این فضا انتقاد سید محسن از برخى آداب و اعمال محرم بدان ها ـ جدا از نظر واقعى آنها درباره این موضوع ـ بهانه و فرصتى داد تا موضع سید محسن را با تحریکِ بخش وسیعى از جمعیت شیعیان بیسواد علیه وى تضعیف کنند.
12. به هر روى, عنصر دیگرى نیز بر شکل گیرى جناح ها در این جنجال اثرگذار بوده است: مسئله تقلید, یعنى وظیفه دینى هر شیعه معمولى (یعنى هر مقلد) در وفادار ماندن (تقلید کردن) از فتاواى یک مرجع است. در نجف, مقلدین مرجع تقلیدى که از وى نام بردیم سید ابوالحسن الاصفهانى, تا حد زیادى, یک خط دفاعى را علیه (علوى هاى) مهاجم تشکیل دادند. مهم تر از این, عامل دیگرى براى حفظ امنیت نسبى منتقدان مشهور و بنام خودزنى وجود داشت و آن وجود عطیه ابوکلل رهبر یک گروه اهل فتوت بود که مانند یک لشکر اخوت بر بخش هایى از نجف که زورکورت (یا زقورت) نامیده مى شد, تسلط داشت. وى یکى از مقلدان سید ابوالحسن اصفهانى بود.61
13. نکته اى که فقط در این مقاله مورد بررسى قرار گرفته است, نفوذ عوامل سیاسى ـ مانند رفتار سیستم حکومتى عثمانى با جامعه شیعه ـ بر رشد و گسترش عزادارى در عراق و سوریه/لبنان است. تا آنجایى که به این جنجال در اواخر دهه بیست مربوط مى شود, هر تحلیلى بر رشد آن باید ـ در کنار سایر عوامل ـ بازتاب قدرت یافتن وهابیون در حجاز و تأثیر آن بر جامعه شیعه را در نظر بگیرد. جامعه شیعه که به دلیل اقدامات ضد شیعى وهابیان و پاسخ مثبت به این اقدامات در برخى از مراکز تسنن در عراق احساس خطر مى کرد,62 با سخت گیرى نامتعارف بر تفکرات اصلاح طلبانه اى که توسط علماى خودشان بیان شده بود, اما کمابیش با انتقادات سنیان به رفتار شیعیان مشابه بود, برخورد کرد.63 در نتیجه, اقداماتى که ایرانیان ـ دولت رضاشاه ـ و دیگر دولت ها در اواخر دهه بیست علیه عزادارى عمومى انجام دادند,64 در میان شیعیان عراق نوع رنجش و ناراحتى در مقابل هرگونه بحثى در این باره به وجود آمد, به خصوص آنکه بسیارى از علماى عتبات ریشه ایرانى داشتند (براى نمونه نائینى) ولى به دلایلى مخالف سیاست هاى رضاشاه بودند.65 طبعاً فضاى خاص این مقطع زمانى با شرایط یاد شده, عامل تعیین کننده اى در حمایت اندک از دیدگاه هاى سید محسن براى انجام اصلاحات مورد نظرش بوده است.
14. و نهایتاً, منتقدان شیعه از منافع اقتصادى و انگیزه هایى که موجب دودلى علما در محکوم نمودن عمومى مراسم خودزنى و سایر مراسم محرم شده است, سخن گفته اند. به طور مثال, سید محسن برخى از مردم را به سودجویى هاى مادى در کمک به گسترش این بدعت ها در جبل عامل متهم مى کند.66 همشهرى وى محمدجواد مغنیه, جامعه شناس شیعى عراقى, على الوردى و شاگردش ابراهیم الحیدرى, از نوعى توافق میان برخى از روحانیون و بازاریان در جهت به دست آوردن سودهاى کلان در آذوقه رساندن به توده عزاداران و تماشاگرانى که از مراسم محرم در حرم هاى شیعیان دیدار مى کنند, سخن گفته اند.67
15. به طور قطع, اتهامات همیشگى و اجتناب ناپذیر نقشه هاى امپریالیستى در شکل گیرى این اتفاقات همچنان وجود دارد.68 به نظر من, این واضح و روشن است که برخى از بازاریان محلى به ادامه یافتن این گونه مراسم هاى محرم که به دلیل طبیعت تماشاییشان موجب جذب جمعیت کثیرى از بازدیدکنندگان به مراکز شیعى مى شده است, علاقه داشته اند; به خصوص در شرایطى که با راه ها و وسایل نقلیه جدید, زیارت آن مراکز حتى براى شیعیانى که در نقاط دوردست زندگى مى کردند, از هر زمانى آسان تر شده بود. از آنجایى که اغلب روابطى بین این مراکز تجارى و برخى خانواده هاى علما وجود دارد, برخى از علماى شیعه احیاناً دلایل شخصى خاصى براى سکوت در قبال خودزنى و حتى حمایت از آن داشته اند.
16. به هر روى, به نظر مى رسد که انگیزه کلى دیگرى در شکل گیرى موضع علما در قبال خودزنى و دیگر جنبه هاى عزادارى ـ حداقل در بخش هایى از جهان شیعه که قدرت اجتماعى و معنوى سیدها در میان علما هنوز وجود دارد ـ دخیل است: از آنجایى که آنها به عنوان نوادگان امام حسین و دیگر امامان شهید مورد احترام بودند, مراسم عزادارى سالانه محرم, هم به جهت سمبلیک و هم به جهت بازنمایى آشکار و مستقیم ادعاى رهبرى آنها بر جامعه, و یا حداقل داشتن مکانى مورد احترام در آن, را تقویت مى کند.69 از آنجایى که این موقعیت در دوره جدید مورد تهدید قرار گرفته است, اکثر آنها مخالفت با مراسم محرم را که مى تواند به عنوان بیان عمیقى از بیعت توده با سادات تعبیر شود و تا حد زیادى اینگونه هم هست را عاقلانه نمى دانند.*
مشخصات منابع اصلى
1. اعیان الشیعه : محسن الامین العاملى: اعیان الشیعه, 56ج, به کوشش حسن الامین. چاپ اول دمشق/ بیروت 1935ـ63, چاپ چهارم, بیروت 1960 .(مجموعه کامل این اثر در دسترس بنده قرار ندارد. آنچه در اختیار بنده هستند متعلق به چاپ هاى مختلف مى باشند. بنابراین در پاورقى ها سال چاپ ذکر شده مربوط به همان ج مى باشد.)
2. ذریعه : آقابزرگ تهرانى: الذریعه الى تصانیف الشیعه ـ آنچه در اختیار بنده است: جلدهاى 1ـ 8, 9/ بخش هاى 2ـ4, 10ـ20, ج1 از چاپ دوم (تهران, 1968), جلدهاى 2ـ20 از چاپ اول (نجف و/ یا تهران 1936ـ70). بیشتر جهاى 9 به بعد توسط پسران مؤلف تصحیح گردیده است: على نقى و احمد منزوى.
3.هکذا عرفتموهم : جعفر الخلیلى: هکذا عرفتموهم, چهار ج, بغداد/بیروت, 1963ـ72.
4.الحرکة الفکریة والادبیة فى جبل عامل : محمدکاظم مکى: الحرکة الفکریة والادبیة فى جبل عامل, بیروت, 1963.
5. مصادر الدراسة الادبیه : یوسف اسعد داغر: مصادر الدراسه الادبیه, 2/1 (بیروت, 1956), 3/1ـ2 (بیروت, 1972).
6.مؤلفین کتب : خانبابا مشار: مؤلفین کتب (…), شش ج, تهران, 1962ـ66.
7. معجم المؤلفین : عمررضا کحاله: معجم المؤلفین, 15ج, دمشق, 1957ـ61.
8. معجم المؤلفین العراقیین : گوریس عواد: معجم المؤلفین العراقیین, 3ج, بغداد, 1969.
9. رجال الادب والفکر فى النجف : محمدهادى الامینى: رجال الفکر والادب فى النجف, نجف, 1964.
10. التنزیه : محسن الامین العاملى: التنزیه (لاعمال الشیعه), چاپ دوم, بیروت (1973؟).
11. نقباء البشر : آقابزرگ تهرانى: طبقات اعلام الشیعه, 2ج, در 6بخش, 1/1ـ4 (:نقباء البشر…) , نجف 1954ـ 68 و 2/1ـ2 (: الکرام البرره…), نجف, 1954, 1958.
پى نوشت ها:
1. این مقاله نسخه تقریباً گسترش یافته مقاله اى است که آن را در هشتمین کنفرانس Union Europeenne des Qrabisants et Islamisants که در Aix-en-Provenece (فرانسه) در دسامبر 1976 برپا شد, خواندم. این مقاله قسمتى از نتایج یک پروژه تحقیقى درباره نمو و رشد فکرى و اجتماعى ـ سیاسى جامعه شیعه (امامى) در جهان عرب معاصر است. بخشى قابل توجهى از مواد خام استفاده شده در این مقاله در طول سفرى به لبنان, عراق و سوریه در سال 1974 جمع آورى شده است. این سفر با دعوتى از Deutsche Forschungsgemeinschaft از بن (Bon) ممکن شد.
2. در این متن, واژه (شیعه) صرفاً به معناى شیعیان امامى (اثناعشرى) به کار مى رود.
3. انبوه مطالب نوشته شده در باب عزادارى و به خصوص تعزیه در زبان هاى غربى, در دو اثر کتاب شناسى مربوط به این موضوع که در آلمان چاپ شده اند عنوان شده است: H.Muller: Studien zum Persischen Passionsspiel (Diss. Freiburg im Breisgau 1996
و
D. Monchi-zadeh, Taziyah das persische Passionsspiel,
استکهلم, 1967.
مطالعات مشابهى که بر روى این موضوعات و یا در رابطه با آنها در دهه اخیر صورت گرفته, در پاورقى هاى بعدى ذکر خواهد شد. تز دکترا (دانشگاه هاروارد, 1975), محمود م. ایوب, Redemptive Suffering in Islam: A study of the Devotional Aspects of Ashura in the Middle Ages,
در دسترس بنده قرار ندارد.
4. Muller, ص53 پاورقى.
5. مسئله کلى رفتار دوگانه علماى شیعه درباره برخى عقاید و رفتارها در اسلام شیعى در شکل عام آن, از جمله خودزنى هاى محرم, حداقل در یک مقاله توسط عبدالجواد فلاطورى, یک محقق شیعه ایرانى که در آلمان تدریس مى کند, مورد بررسى قرار گرفته است.
Die Zwplfer Schia aus der Sicht eines Schiiten. Probleme ihrer Untersuchung,
در
Festschrift Werner Caskel,
تصحیح توسط E. Graf (لیدن, 1968), ص62 ـ 95, به ویژه صفحات 71ـ 78. نویسنده به سکوت بسیارى از علماى شیعى در قبال اعمالى که به نظرشان حرام است, اشاره مى کند, و به نظر مى رسد که اطلاعى در مورد این مطلب که برخى از علماى پیشرو شیعى, به برخى دلایل, علناً از خودزنى حمایت کرده اند, اطلاعى ندارد (نائینى, کاشف الغطا و دیگران, ببینید صفحات29 و31) [مترجم: اطلاعات مؤلف تا سال 1979 یعنى سال چاپ این مقاله است]
*. مترجم: گفتنى است که مؤلف به طور کلى براى سینه زنى و قمه زنى از واژه flagellation استفاده کرده و ما به ناچار تعبیر خودزنى را در برابر آن به کار برده ایم.
6. به نظر مى رسد تنها اشاره به فتنه بزرگ شیعه که تا به حال در یک زبان غربى چاپ شده یک مقاله سطحى نوشته شده توسط J. Berque [به نام: Hier a Nagaf et Karbala (در: Arabica 9/1962/325-42) مى باشد. املاى نادرست اسامى و عدم فهم صحیح از حوادث, ارزش اطلاعاتى را که Berque در کتابش آورده است کم رنگ مى سازد; به طور مثال, برداشت وى از لغت امویان که با معنایى توهین آمیز در طول فتنه شیعه از آن استفاده شده, امت مى باشد: Berque, 337
7. براى تحقیقى درباره ادامه مراسم محرم در ایران ببینید
E. Neubauer: Muharram-Brauche im heutigen Persien,
در: Der Islam 49/2 (نوامبر 1972), ص72ـ249. ارتباط سیاسى و اجتماعى عزادارى به طور کل, و به خصوص در ایران در اثر G. Thaiss به نام Religious Symbolism and Social Change: The Drama of Husain چاپ شده در Scholars, Saints and Sufis (برکلى, 1982), ص349ـ66, تصحیح توسط N.R.Keddie مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. براى بررسى این وضعیت در عراق امروز ببینید پایان نامه (Freie Universitat Berkin)ابراهیم الحیدرى با عنوان: Zur Soziologie des schiitischen Chiliasmus. Ein Beitrag zur Erforschung des irakischen Passionsspiel (چاپ در Freiburg im Breisgau, 1975).
* مترجم: متن عربى این کتاب با عنوان (تراجیدیا کربلاء) (قم, دارالکتاب الاسلامى, 2002) چاپ شده است.
8. اعیان الشیعه, ج40 (1957) به طور کامل به زندگى و آثار سید محسن (مصحح: حسن الامین) اختصاص داده شده است. براى اطلاعات بیشتر درباره زندگینامه وى رجوع شود به: مصادر الدراسة الادبیه, ج2/1, ص141ـ46; مؤلفین کتب, ج5, ص206ـ10; معجم المؤلفین, ج7, ص183ـ 85.
9. مصادر الدراسة الادبیه, ج2/1, ص145; ببینید مؤلفین کتب, ج5, ص209; و ذریعه, ج19, ص360 پاورقى, ش1610. براساس این نامه, جلد چهارم المجالس السنیه (چاپ به سال 1343هـ.ق/ 1924ـ 25) ذیلى دارد به نام اقناع اللأئم فى اقامة المآئم که دفاعى از عزادارى شیعیان براى امام حسین(ع) است, همچنین ببینید ذریعه, ج2, ص275, ش1115. مصادر الدراسة الادبیه, ج2/1, ص143 چاپى از اقناع با تاریخ 1344هـ.ق (1925ـ26) دارد, چاپ هاى بعدى المجالس السنیه در دمشق (چاپ سوم 1954) و نجف (1380هـ.ق) صورت گرفته است.
10. براى اطلاعات بیشتر درباره زندگینامه این شخص رجوع شود به نقباء البشر, ج1/3, ص1030ـ32, و الحرکة الفکریة والأدبیة فى جبل عامل, 237, پاورقى1.
10 الف. ابراهیم الحیدرى, Die Taziya, das schiitische Passionsspiel im Libanon, در ZDMG, اضافات 3/1, ص19.
Deutscher Orientalistentag (..), Vortrage, hrg. Von Wolfgang Voigt (Wiesbaden, 1977), 430ـ37, و Frederic Maatouk: La Representation de la mort de I Imam Hussein a Nabatieh (Liban-Sud), بیروت, 1974. Peter Heine Munster توجه من را به ماخذ دوم جلب کرد, ولى بنده تنها مى توانم در پاورقى 26 از آن استفاده کنم, چرا که در آن زمان مقاله در مراحل پایانى نشر بود.
11. ببینید: ذریعه, ج12, ص292, ش1961.
* مترجم: این کتاب با عنوان (عزادارى هاى نامشروع) توسط جلال آل احمد به فارسى ترجمه و چاپ شده است (به کوشش سید قاسم یاحسینى, تهران 1371ش)
12. براساس اطلاعاتِ آخر کتاب در چاپ جدید (بیروت, چاپ دوم, 1973؟), ص32.
13. مصادر الدراسة الادبیه, ج2/1, ص143 پاورقى; همچنین ببینید ذریعه, ج3, ص455, ش2027, و ملاحظه مختصرى در مجله شیعى (العرفان), 17/1929/101.
14. اعیان الشیعه, ج40 (1957), ص123 پاورقى, همچنین ببینید: هکذا عرفتموهم, ج3, ص230.
15. کشف التمویه عن رسالات التنزیه, اثر شیخ محمد الگنجى (بر برخى منابع, گبنجى) چاپ نجف در 1347 هجرى (29ـ 1928), داراى 74 صفحه, هادى الامینى در معجم المطبوعات النجفیه (نجف 1966), ص284, ش1188 از آن نام برده است و همچنین در معجم المؤلفین العراقیین, ج3, ص232; همچنین ر.ک: ذریعه, ج18, ص24, ش492 و مؤلفین کتب, ج5, ص703. هیچ اثر یا توضیحى درباره زندگى این نویسنده در دسترس بنده نیست.
16. در معجم المؤلفین العراقیین, ج3, ص343 از آن یاد شده است و همچنین الامینى در معجم المطبوعات (پاورقى15 را ببینید) از آن نام برده است.
17. (لیست منابع اصلى) را ببینید, ش10.
17الف. تصویرى کلى از دو کتاب سیماء الصلحا و تنزیه همراه با اطلاعات پیش زمینه اى دیگرى در اثرى از ابراهیم فرّان به دست داده شده است: رأیان مختلفان فى کیفیت اقامة عاشوراء.
18. نویسنده دیگرى, در بحث درباره ارزش معنوى خودزنى, چنین عنوان مى کند که این آداب و رسوم ابزارهاى بسیار خوبى براى زنده نگاه داشتن روحیه جهاد در مؤمنین ـ و به خصوص جوانان ـ مى باشد و موجب تقویت و تحکیم آمادگى آنها براى فداکارى و از خود گذشتگى مى شود. درباره تمسخر و انتقاداتى که ممکن است غیر شیعیان درباره خودزنى عنوان کنند, وى نمونه حضرت محمد را به خوانندگان یادآور مى شود, که با وجود تحقیر و تمسخر از جانب قریش از تبلیغ خود دست نکشید. (عبدالوهاب الکاشى: مأسات الحسین بین السائل والمجیب (بیروت 1973), ص127ـ29)
19. برخى از مهم ترین آنها در پاورقى هاى قبلى ذکر شده است: ذریعه, اعیان الشیعه, معجم المؤلفین العراقیین, رجال الادب والفکر فى نجف ((لیست مهم ترین منابع) را ببینید)
20. (لیست منابع اصلى) را ببینید, ش3. درباره نویسنده (متولد نجف در 1904) ببینید معجم المؤلفین العراقیین, ج1, ص245ـ47. دستاوردهاى وى به عنوان یکى از نویسندگان پیشرو عراقى در تز دکتراى جان توماس همل (John Thomas Hamel) در دانشگاه میشیگان مورد بررسى قرار گرفته است:
Jafar Al-Khalili and the Modern Iraqi Story
(1972). ترجمه عربى این پایان نامه در 1977 در بغداد چاپ شد. برادر جعفر, عباس الخلیلى (وفات 1972) که بعد از انقلاب عراقى در 1920 به ایران مهاجرت کرد, در آنجا تبدیل به یک روزنامه نگار و نویسنده برجسته گردید, ببینید B. Alavi, Geschichte und Entwicklung der modernen persischen Literatur (برلین, 1964), ص147ـ49; همچنین ببینید: هکذا عرفتهموهم, ج4, ص75ـ192.
21. این نکته قابل ذکر است که جعفر الخلیلى برخاسته از خانواده اى بود که به جهت تعلیمات مذهبیشان مشهور بودند: پدربزرگ وى, ملاعلى الخلیلى, در نجف مرجع تقلید بود (ر.ک: پاورقى23). عموى پدرش, میرزا حسین الخلیلى نیز چنین مقامى داشت.
22. براى نمونه, ر.ک: التنزیه, ص18 و (درباره مراسم عزادارى که دسته اى کوچک از شیعیان ایرانى در مصر انجام داده اند) اظهارات سید محسن در کتاب خاطرات سفرش: رحلات السید محسن الامین (بیروت, چاپ دوم [1974؟], ص61 پاورقى.
23. براى اطلاعات بیشتر ر.ک: معجم المؤلفین العراقیین, ج1, ص60 پاورقى و اعیان الشیعه, ج53 (1962), ص47ـ59; همچنین ر.ک: کتب مؤلفین, ج1, ص137ـ40 و نقباء البشر, ج1/1, ص41 پاورقى ـ دفتر دینى مرجع تقلید توسط A.K.S. Lambton در A Reconsideration of the Marja al-Taghlid and the Religious Instition, در Studia Islamica 20/1963/115-35 توصیف شده است.
24. براى اطلاعات زندگینامه اى ر.ک: اعیان الشیعه, ج48 (1960), ص149 پاورقى, و معجم المؤلفین, ج3, ص253 پاورقى, (شبیه آنچه پیش از این ذکر شد, همان, ص346)
25. گفته مى شود سخنان سید ابوالحسن بر ضد خودزنى در یک رساله فارسى (هکذا عرفتموهم, ج3, ص229) به نام انیس المقلدین در نجف در سال 1345هـ.ق/ 27ـ1926 (ذریعه, ج2, ص466, ش1812) چاپ شده است. در همان سال, القزوینى اهل بصره در بغداد کتاب کشف الحق لغفلة الخلق را منتشر کرد; اثرى که شامل اظهارات انتقادى درباره خودزنى مى باشد (ذریعه, ج18, ص32, ش539). مدتى بعد, او انتقادش را در کتابى که بر ضد یک عرب ملى گراى سنى نوشته بود, تکرار کرد. این (عرب سنى) در کتابى درباره شایستگى ها (دستاوردها)ى بنى امیه به دیدگاه شیعیان درباره تاریخ انتقاد کرده بود (پاورقى42). تنها اثر دوم القزوینى در اختیار بنده است: دولة الشجره المعلونه الشامیه على العلویه, بغداد 1346هـ.ق (مطبه دارالاسلام, 164ص).
26. این بخش از مقاله حاضر عمدتاً براساس گزارش سید محسن در التنزیه, ص30 پاورقى و همچنین ـ با اندکى اضافات ـ در خطط جبل عامل, چاپ حسن الامین (بیروت 1961), ص119 وى مى باشد. تا آن جا که بنده مطلعم, هیچ نویسنده شیعى با این سخن سید محسن که خودزنى یک رسم نسبتاً تازه وارد در مراسم محرم در جبل عامل است, مخالفت نکرده است. ماتوک (ببینید پاورقى 10الف), براساس گزارش هاى شفاهى, نقش مهم مهاجران ایرانى در ورود عزادارى عمومى به جبل عامل را تأیید مى کند. (ص42ـ 48). بر طبق گفته او, ورود این مراسم از 1918 به بعد صورت گرفته است.
27. درباره این شخص ببینید اعیان الشیعه, ج24 (1961), ص215ـ22, الحرکة الفکریة والادبیة فى جبل عامل, ص36 پاورقى.
28. براساس گفته یک نویسنده شیعى لبنانى, یک کنسول ایرانى در صیدا در اواخر قرن نوزدهم وجود داشت (Waddah Chrara: Transformations d une manifestation religieuse dans un village du Liban-Sud (Ashura), بیروت 1968, ص40, ش9)
29. در یادداشت کوتاهى درباره چاپ التنزیه در العرفان, از این مکان صریحاً نام برده مى شود. در باب پیدایش مراسم عمومى محرم حتى در حومه بیروت از اواخر دهه سى به این سو, و اهمیت آن ببینید Fuad I. Khuri در R. Antoun, I,Harik: Rural Politics and Social Change in the Middle East, (لندن و Bloomington, 1972), ص205ـ7.
30. التنزیه, ص31; برخى از نویسندگان شیعى اخیر, در دفاع از خودزنى بدین نکته اشاره مى کنند که این مراسم در زمان بزرگانى چون شیخ مفید, کلینى, صدوق و سید مرتضى انجام مى شده است, و این بزرگان آنها را ممنوع نکرده اند, براى نمونه ببینید: الکاشى, مأساة الحسین (ر.ک: پاورقى18), ص128.
31. دولت شجره الملعونه (ر.ک: پاورقى25) , ص136 پاورقى.
32. نقباء البشر, ج2/1, ش359, تحت نظارت سید حسین صدر; همچنین ر.ک: على الوردى: لمعات اجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث, ج2 (بغداد1971), ص111.
33. وردى, همان, ص109ـ11.
34. این پاراگراف توسط سید محسن در التنزیه, ص31 نقل شده است. به جز شیخ جعفر, میرزاى قمى و میرزا حسین نائینى (براى اطلاعات بیشتر درباره آنها به پاورقى هاى بعدى مراجعه کنید) شیخ صادق از این علما نیز یاد کرده است: شیخ مرتضى انصارى (م1864), در سرور العباد (مجموعه اى از فتاواى وى, ر.ک: ذریعه, ج12, ص175, ش1167), درباره الانصارى ببینید اعیان الشیعه, ج48 (1960), ص43ـ46. شیخ زین العابدین حائرى (وفات 1890ـ91) در ذخیرة المعاد (ذریعه, ج10, ص20, ش101), درباره این نویسنده ببینید معجم المؤلفین العراقیین, ج2, ص14 و نقباء البشر, ج1/2, ص805 پاورقى, ش1311). شیخ خیضر شلال (وفات 1839) در ابواب الجنان (ذریعه, ج1, ص74 پاورقى, ش367), درباره این نویسنده ببینید اعیان الشیعه, ج29, ص253ـ61 و GAL AII, C. Broekelmann, ص794.
35. ببینید دائره المعارف اسلام, چاپ دوم, ج4, ص703; اعیان الشیعه, ج15 (1962), ص306ـ30; نقباء البشر, ج2/1 (شیخ صادق به کشف الغطاء, اثر مشهور شیخ جعفر اشاره مى کند)
36. شیخ صادق به جامع الشتات وى اشاره مى کند, درباره آن ببینید: ذریعه, ج5, ص59 پاورقى, ش221, که اندکى اطلاعات درباره زندگى وى نیز در آنجا وجود دارد.
37. شیخ صادق به فتواى وى براى مردم بصره اشاره مى کند (بنگرید پاورقى ش40). براى اطلاعاتى درباره زندگى نائینى ببینید: نقباء البشر, ج1/2, ص593 ـ96 و اعیان الشیعه, ج26 (در دسترس بنده نیست)
38. این جنبه فعالیت هایش را ببینید:
Shiism and Constitutionalism In Islam. A Study of the Role Played by the Persian Residents of Iraq in Iranian Politics
(لیدن 1977), 101پاورقى, و همچنین فرشته م. نورایى: اندیشه هاى مشروطه مجتهد شیعه: محمدحسین نائینى, در: Iranian Studies (بوستن/ ماساچوست), 47-8/1975/234.
39. درباره المظفر قبلاً توضیحاتى دادیم.
40. متن این فتوى در کتابى از ابراهیم الموسوى الزنجانى مجدداً چاپ گردید:
عقاید الامامیة الاثنى عشریة, چاپ دوم (بیروت 1973), ص289ـ91.
41. به خصوص در هکذا عرفتموهم, ج1, ص97 پاورقى (خاطراتى از ابوالحسن اصفهانى) و ج9,2 پاورقى (درباره شیخ محمدرضا المظفر, یکى از مدافعان خودزنى).
42. در اوایل 1927, کتابى در دفاع از بنى امیه نوشته شده توسط یک معلم سنى لبنانى الاصل, انیس زکریا, که منجر به یک بحران داخلى در عراق شده بود. تحلیلى بر این بحران را ببینید:
Arabische Nation und islamische Geschichte (بیروت و Wiesbadan, 1977, Reihe BTS=, ش20), 132ـ 45, اثر القزوینى که در یان باره از آن یاد کردیم (پاورقى25) بر ضد کتاب النصولى نوشته شده بود.
43. هکذا عرفتموهم, ج1, ص209.
44. وى سید صالح الحلى (وفات1940 یا 41) بود, درباره وى ببینید: هکذا عرفتموهم, ج1, ص108پاورقى. و نقباءالبشر, ص1/2, ص883 ـ 85, ش1421. نمونه اى از اشعار توهین آمیز وى به سید محسن در هکذا عرفتموهم, ج1, ص208 نقل شده است.
45. هکذا عرفتموهم, ج1, ص212.
46. همان, ص215ـ17.
47. بنگرید به رحلات وى (مشخصات آن در پاورقى22), ص79 پاورقى, به خصوص آنجا که وى مکالمه خود با اصفهانى و نائینى را توصیف و تشریح مى کند.
48. درباره این شخص (یکى از نوادگان عالمى که در پاورقى29 از او یاد کردیم) ببینید: الدراسه الادبیه المعاصر, ج2/1, ص36ـ37; معجم المؤلفین العراقیین, ج3, ص144ـ47; نقباء البشر, ج2/1, ص612 ـ19.
49.اطلاعاتى درباره زندگى شرف الدین در مصادر الدراسة الادبیه, ج3/1, ص626 ـ29 یافت مى شود. نقش وى در جامعه شیعه امروز در کتابى از عباس على به نام (الامام شرف الدین) مورد تحسین و ستایش قرار گرفته است, نجف 1968. براى موضع وى در فتنه ببینید: هکذا عرفتموهم, ج1, ص127 و ص207 و ج3, ص229 و همچنین اعیان الشیعه, ج40 (1957), ص120.
50. جعفر الخلیلى, در مقاله جالبى درباره سید محمدحسین کاشف الغطاء (هکذا عرفتموهم, ج1, ص225ـ52), مى نویسد (ص232) که کاشف الغطاء با وجود آنکه در اساس با حذف و کنار گذاردن خودزنى موافق بود, از سید ابوالحسن در قبال این موضوع حمایت نکرد. الخلیلى رقابت وى با سید ابوالحسن براى رهبرى دینى را به عنوان تنها دلیل موضع وى ذکر مى کند. ببینید همان, ص207, الخلیلى در اینجا بدین نکته اشاره دارد که کاشف الغطاء حتى فتوایى در جواز خودزنى صادر نمود. وجود این فتوى توسط نویسندگان دیگرى نیز تأیید شده است. از جمله عبدالله القصیمى در کتاب ضد شیعیش الصراع بین الاسلام والوثنیه. (قاهره, 1938, ج2), ص44, و کاشى نویسنده شیعى (پاورقى18 را ببینید), مأساة الحسین, ص128.
51. التنزیه, ص29.
52. درباره الشهرستانى ر.ک: نقباء البشر, ج1/4, ص1413ـ 18 و معجم المؤلفین العراقیین, ج3, ص438ـ41.
53. مقاله (علماؤنا والتجاهر بالحق) در: العلم, 2/1911.
54. هکذا عرفتموهم, ج1, ص209; همچنین ر.ک: توصیف جانبدارانه الخلیلى درباره شخصیت وى, همان, ج2, ص193ـ212.
55. هکذا عرفتموهم, ج1, ص209; درباره الجزائرى ببینید رجال الادب والفکر فى نجف, ص100, ش359; نقباء البشر, ج1/3, ص1173ـ80 و (درباره نقش سیاسیش در حدود 1920) عبدالرزاق الحسنى: الثورة العراقیة الکبرى, چاپ سوم با اضافات, صیدا 1972, در جاهاى مختلف کتاب (عکس در صفحه210).
56. آنها شیخ على قمى (م1952) و شیخ جعفر البدیرى (م1950) مى باشند, ببینید هکذا عرفتموهم, ج1, ص210; درباره شرح احوال قمى ببینید رجال الفکر والادب فى النجف, ص358, ش1485 و نقباء البشر, ج1/4, ص1323ـ 28; درباره البدیرى رجال الفکر والادب فى النجف, ص62, ش189 و نقباءالبشر, ج1/1, ص278پاورقى.
57. به خصوص ارتباطات خانوادگى شرف الدین و صدر بسیار نزدیک مى باشد. به طور مثال ببینید, شرح حال مختصرى که محمد صادق الصدر درباره عبدالحسین شرف الدین در پیش گفتارى بر کتاب عبدالحسین (النص والاجتهاد) نوشته است (چاپ چهارم, بیروت, 1966). سید موسى صدر که به عنوان رهبر معظم مجلس اعلاى شیعیان لبنان نقش مهمى را در رخدادهاى اخیر آنجا بازى کرده است, از نوادگان هر دو خانواده مى باشد. ببینید W. Ende امام موسى صدر, در Orient (هامبورگ Opladen). به نظر مى رسد, تاریخچه اى از دو خانواده با عنوان (بغیة الراغبین فى احوال آل شرف الدین) نوشته شده توسط عبدالحسین شرف الدین (ذریعه, ج3, ص132, ش446) هنوز به چاپ نرسیده است. (النص والاجتهاد, چاپ چهارم, ص20, عنوان ش12 [مترجم: این کتاب در سال هاى اخیر چاپ شده است])
58. درباره روابط خانوادگى میان نویسندگانى که تاکنون نام آنها را ذکر کرده ایم, ببینید اعیان الشیعه, ج40 (1957), ص120.
59. ر.ک: هکذا عرفتموهم, ج2, ص20پاورقى.
60. مجموعه مشهورى از شرح احوال علماى عاملى تا قرن هفدهم هجرى در امل الامل اثر محمد الحر العاملى (وفات 1692) آمده است, ببینید ذریعه, ج2, ص350, ش1400 و دائرةالمعارف اسلام, چاپ دوم, ج3, ص558 پاورقى. براى بررسى کلى درباره اهمیت عاملى ها در الهیات و ادبیات شیعى ببینید: الحرکة الفکریة والادبیة فى جبل عامل, بویژه صفحات21ـ 28 و 67 ـ 135 و (درباره ایران صفوى)
E. Glassen: Schah Ismail und die Theologen Seiner Zeit در: Der Islam 48/1972/254-68, به خصوص 263ـ 65.
61. هکذا عرفتموهم, ج1, ص213, درباره دو طرف مبارزه در نجف و نقش ابوکلل ببینید اعیان الشیعه, ج15 (1962), ص315ـ20 و ج40 (1957), ص58 ـ60, رجال الفکر والادب فى النجف, ص7ـ10 و همچنین J. Berque (پاورقى6), به ویژه ر.ک: 332پاورقى و 338.
62. توصیف و دفاعیه اى از این اقدامات توسط محمدرشیدرضا, سردبیر المنار در قاهره, و در کتابچه اش به نام الوهابیون و الحجاز در قاهره در 1344هـ.ق (1925ـ26) به انتشار درآمد, دیدگاه شیعه نسبت به این رخدادها و به طور کل وهابیان, به طور مثال در پاسخ سید محسن به کتابچه رشیدرضا دیده مى شود: الوهابیون والحجاز, دمشق 1928, چاپ سوم, تهران, چاپ دوره (1973). براى مشاهده یک محکومیت صریح مراسم محرم شیعیان توسط یک وهابى ببینید القصیمى (پاورقى50) ج2, ص44ـ 55.
63. سید عبدالحسین صادق در اثرش سیماء الصلحاء (پاورقى11) در حقیقت تلاش مى کند تا انتقاد سید محسن به برخى اآداب محرم را هم تراز با ویرانى مقبره هاى بقیع در مدینه, و در میان آنان مقبره اهل بیت(ع), توسط وهابیون قرار دهد.
64. مولر (پاورقى3), ص55, 71 و111 و منابعى که آنجا ذکر شده است; براى حیدرآباد (Deccan) ببینید J.N. Hollister: Shiite of India (لندن 1953), 172 بر طبقه گفته D.T. Lindell در Muharram in Hyderabad (در: البشیر, حیدرآباد, ج3/1, 1974, 14ـ29) خودزنى در آنجا در سال هاى اخیر انجام مى شده است (ص16, 22, 24). درباره این ممنوعیت خودزنى در جامعه شیعى مسلمان اتحاد جماهیر شوروى ببینید Ocherki, Islam, L.I. Klimovich (مسکو, 1962), ص242.
65. براى اطلاعاتى درباره این مسئله ببینید N.R. Keddie: The Roots of the Ulamas Power In Modern Iran, H. Algar: The Oppositioal Role of the Ulama in Twentieth-Century Iran, در: Scholars, Saints and Sufisص, N. R. Keddie (پاورقى7) به ترتیب ص211ـ29 و 231ـ 55.
66. خطط جبل عامل (پ1اورقى26), ص119, خط سوم از بالا.
67. مغنیه: الشیعه فى المیزان (بیروت, 1973), ص14; وردى: وعاظ السلاطین, بغداد, 1954; حیدرى (ر.ک: پاورقى7), Zur Soziologie بویژه صفحات180ـ82.
68. محمدجواد مغنیه: الاسلام مع الحیات (بیروت, 1959), ص58 ـ60.
Emrys Peters: A Muslim Passion Play. Key to a Lebanese Village
69. در: The Atlantic Monthly (بوستن/ ماساچوست), اکتبر 1956, 176ـ80. پیترز نام روستایى که در اجا اطلاعات خود را جمع آورى کرده ذکر نمى کند. ولى از قرائن مى توان نتیجه گرفت که جباع است.
* مترجم: گفتنى است که این قبیل تحلیل هاى مادى در آثار مستشرقان امرى عادى و همیشگى است. آنان بى توجه به انیگزه هاى دینى و درونى, مى کوشند تا براى هر نوع پدیده اى, نوعى تحلیل اجتماعى ـ اقتصادى ارائه دهند. مؤلف ما در اینجا براساس همین تئورى که مشابه آن را در تحلیل قضایاى مهم معاصر دیگر از جمله نهضت تنباکو مى بینیم, به صورت قالبى به سراغ این نظریه رفته و از آن سخن گفته است. این مسئله به خصوص در باره نکته 15و 16 ایشان مصداق دارد.)