پس از مرگ هانس یواخیم مورگنتا در جولای 1980، مکتب جدیدی در سیاست بینالمللی ظهور کرد که نئورئالیسم نام گرفت. مهمترین اندیشمند این مکتب، کنت والتز است که با انتشار کتاب «نظریه سیاست بینالملل»، اصلاحاتی در رئالیسم مورگنتا اعمال کرده و در تحلیل نظم و ناامنی بینالمللی کوشیده است. در مقاله حاضر، مهمترین تمایزهای رئالیسم و نئورئالیسم را با استناد به کتاب والتز بررسی کرده و به این پرسش، پاسخ میدهیم که روش شناخت و تحلیل امنیت بینالمللی در مکتب نئورئالیسم چگونه است؟ در پاسخ، ابتدا افزودههای روششناختی و مفهومی نئورئالیسم بر رئالیسم را بررسی و با مرور مفروضات و مفاهیم کلیدی نئورئالیسم، چهار ایده اساسی این مکتب را مورد بحث قرار میدهیم. به نظر نگارنده، مکتب نئورئالیسم، از طریق بازاندیشی در مفروضات ذاتگرایانه رئالیسم و نیز توجه به ماهیت و منطق پویای امور و برداشتها، از قابلیت توضیحدهندگی بیشتری نسبت به رئالیسم، در حوزه امنیت بینالملل برخوردار است.