مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
سعادت
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۵ بهار ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۳)
95-108
حوزههای تخصصی:
«ایمان» اساسیترین عنصر حیات معنوی، گوهر زینت بخش روح بشری و درخشانترین پرتو عالم علوی است. یکی از مهمترین مباحث کلامی، بحث درباره ایمان و عناصر وابسته به آن است، بگونه یی که نمیتوان نقش بنیادی آن را در شکلگیری هویت پذیری زندگی نادیده گرفت. پژوهش حاضر در پی اینست که کارکرد ایمان و لوازم آن را در هویت پذیری زندگی، با روش توصیفی تطبیقی از دیدگاه علامه طباطبایی بررسی نماید. برای جمع آوری داده ها از روش کتابخانه یی استفاده شد و داده های پژوهش حاصل از گردآوری آثار علامه طباطبایی، کتب و مقالات مرتبط، بر اساس مبانی معرفت شناسی و انسان شناسی ایشان از جوانب مختلف مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفت. نتایج یافته ها نشان میدهد که او ایمان را امری قلبی، و التزام به لوازم و آثار عملی آن را ضروری میشمارد و مراتب آن را در قیاس با مراتب اسلام، چهار مرحله میداند که مهمترین مرحله، مرحله چهارم است. همچنین کارکرد اخلاص در عمل در پرتو ایمان، جدا ناپذیربودن ایمان و عمل، تأثیر عمل بر سعادت انسان و رابطه ایمان و اخلاق در هویت پذیری انسان بررسی شده است. علامه طباطبایی ایجاد آرامش قلبی، زائل شدن شک و تردید، خشوع قلبی و محبت را از آثار و فواید ایمان بر شمرده است. با ملاحظه اهمیت معرفت شناسانه، ایمان در حیات دینی، ضمن ایجاد نگرش مثبت و امیدوارانه، به زندگی آدمی معنا و مفهوم میبخشد.
مبانی، مفهوم و اهداف تربیت عقلانى از دیدگاه علامه طباطبائی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی مبانی عقل ورزى، مفهوم و اهداف تربیت عقلانی از دیدگاه علامه طباطبائی است. روش پژوهش توصیفی – تحلیلی بوده و نتایج نشان داد که مبانی تربیت عقلانی از نظر علامه طباطبائی حداقل بر چهار مبنا استوار است: 1. منشاء عقل ورزی در انسان، واقع بینى و شعور استدلالى است، 2. منشاء ادراکات و علوم عملى عبارتند از: ادراکات نظرى، احساسات و عواطف باطنى و قدرت انسان بر تسخیر دیگر موجودات، 3. احساسات باطنى و به ویژه خوف و رجاء، باعث اعتقاد به خرافات مى شود، 4. عوامل محیطى و ارثى در درک عقلى مؤثر است. همچنین علامه طباطبائی به طور مستقل درصدد تعریف تربیت عقلانى برنیامده، اما براساس دیدگاه هاى ایشان پیرامون ابعاد عقل ورزی، تربیت عقلانى عبارت است از: تقویت عواملى که استقامت عقل را بر طریق فطرى سبب مى شود، و فراهم کردن زمینه فراگیرى و کاربست اصول منطقى و فلسفى بویژه قیاس برهانى؛ به گونه ای که متربى بتواند مسائل درون دینى و برون دینى را درک و هضم کند و اعتقادش به باورهاى دینى و عمل او به احکام از روى بصیرت باشد، و اگر جایى هم مسئله ای را به طور تعبدى مى پذیرد، دلیل عقلى او را به این تعبد رهنمون کرده باشد. از نظر علامه طباطبائی اهداف تربیت عقلانی در دو سطح طبقه بندی می شوند: 1. اهداف غایی (تحصیل سعادت انسان، هدایت انسان به سوى حق و پیروى از حق، دستیابى به کرامت و شرافت انسانى)، 2. اهداف واسطه ای (اهداف دخیل در تحقق اهداف واسطه ایِ دیگر و اهداف واسطه در نیل به اهداف غایی).
بررسی ماهیت و اندیشه های فارابی در باب مدینه فاضله با اندیشه های آگوستین قدیس د رشهر خدا
حوزههای تخصصی:
اندیشه ای آرمانی برای ترسیم جامعه ای سمبلیک که آدمیان در سعادت حقیقی اند و عدالت راستین حکم فرماست همواره با توجه به وضعیت سیاسی و فرهنگی خاص دوران خود و خلأهای موجود در این باره اندیشمندان را به کنکاو و ترسیم جوامعی در این باره مشغول کرده است. فارابی مدینه فاضله را اجتماع افراد برای سعادت حقیقی می داند و آگوستین قدیس آن را اجتماع ایمان داران برای رسیدن به شوق و اشتیاق درونی یعنی خداوند می داند. فارابی و آگوستین سعادت را در مدینه فاضله خود می بینند به طوری که تمام امور آن برای شهروندان دلخوش و شیرین است و حلاوت این امور برخواسته از ایمان درونی است. در این مقاله سعی بر این است که با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای ابتدا آشنایی با مدینه فاضله و شهر خدا صورت گیرد و در ادامه به بیان احوال فارابی و ترسیم مدینه فاضله پرداخته می شود و در بخش دوم به بیان احوالات اگوستین قدیس، چیستی و ترسیم شهر خدا و سعادت آدمی در آن پرداخته می شود و در نهایت به تحلیل این دو گزاره پرداخته می شود. می توان گفت مدینه فاضله و شهر خدا هر دو زائیده نوعی تفکر فلسفی است که در وجود دو فیلسوف نقش بسته و خواهان هدایت آدمی و شوق به سعادت حقیقی فارغ از هرگونه شرایط و اوضاع است.
نسبت فضیلت و ثروت در فلسفه اخلاق و سیاست ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال هجدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۵
139 - 153
حوزههای تخصصی:
پرسش از چیستی سعادت و چگونگی نیل به آن، اندیشمندان را به آرای متنوعی رهنمون شده است. در این میان، ارسطو با سیر از درون واقعیت انسان و جامعه به سوی آرمان سعادت، ایدهای در خور توجه بر جای گذاشته است. وی سعادت را در فضیلت عقلی و اخلاقی و تحقق آن را به واسطه مدنیالطبعبودن انسان، وابسته به جامعه سیاسی میداند. لذا غایت سیاست، تحقق فضیلت و بهتبع، شادی فرد و جامعه است. توفیق نظم سیاسی در فضیلتمندی شهروندان، وابسته به نظم اقتصادی متناسب است که در دارایی معتدل و معطوف به خیر عمومی تعریف میشود. نظم اقتصادی تجویزی ارسطو، مالکیت خصوصی و میانه در کنار مصرف اشتراکی است، چراکه ثروت بیحد و فقر کمینه، مانع فضیلت و عامل زوال آن است. نمود این نظم اقتصادی متعادل، دولت طبقه متوسط است که به واسطه آن، دوستی، به عنوان فضیلت برتر جامعه سیاسی ظاهر میشود. بدینترتیب ارسطو فضیلتمندی تحققپذیر و فراگیر در بین مردمان را بر فضیلت ناکجاآبادی و نخبهگرایانه افلاطونی ترجیح میدهد.
تأثیر عقل و ایمان در رستگاری و نجات انسان از دیدگاه قرآن و عهد جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۸)
435 - 463
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم الهیاتی در ادیان الهی، نجات و رستگاری است. از نگاه اسلام، هرچند خداوند، نجات بخش است، اما انسان با اختیار و نقش فعال خود، پذیرنده نجات الهی است. قرآن، به نقش انسان در رسیدن به رستگاری تأکید دارد و بیان می دارد که انسان برای رسیدن به رستگاری باید مجدانه دستورهای الهی را اطاعت کند؛ همچنین باید همه قوای خود، از جمله «عقل» را به کار گیرد تا در نهایت به نجات و رستگاری نائل شود. در مسیحیت نجات و رستگاری در گرو ایمان به مسیح است که برای بشر به ارمغان آورده است و معتقدند که انسان در اسارت گناه و مرگ است و از ناحیه خود قابلیت نجات ندارد، خداوند با حضور مستقیم خود در کالبد مسیح و با فدیه شدنش، تاوان گناه انسان را می پردازد و او را از اسارت گناه نجات می دهد. در عهد جدید بر این باور تأکید شده که ایمان به مسیح عامل نجات انسان است. این پژوهش پاسخی است به این پرسش که تأثیر عقل و ایمان، بر رستگاری و نجات انسان در قرآن و عهد جدید چگونه بیان شده است؟ و دیگر اینکه آیا آموزه ها و باورهای اسلام بیشتر مبتنی بر عقلانیت است یا مسیحیت؟ طبق یافته های تحقیق، در عهد جدید، بیشتر آموزه ها، توحید، تثلیث و تجسد، تنها مبتنی بر ایمان بدون دلیل عقلی است، اما در قرآن مبتنی بر عقل و ایمان.
رابطه لذت و سعادت از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵
268 - 292
حوزههای تخصصی:
انسان ها از زمانی که پا به عرصه حیات می گذارند تا ابد با پدیده های لذّت و سعادت مواجه هستند. این دو مفهوم بسیار به هم نزدیک اند ولی تفاوت عمده باهم دارند و آن این که لذّت در موارد لحظه ای نیز به کار می رود و سعادت صرفاً در مورد لذّت های پایدار یا نسبتاً پایدار کاربرد دارد. ابن سینا و ملاصدرا این دو مفهوم را کاملاً از یکدیگر جدا و متمایز کردند و برای آن ها تعریف های جداگانه ای ارائه کردند. میان لذّت و سعادت ارتباط عمیقی وجود دارد. نفس شناسی تأثیر مستقیمی بر لذّت و سعادت دارد. با توجه به قوای ادراکی نفس ، مراتب مختلفی برای لذّت و سعادت در نظر می گیرد که از میان آن ها لذّت عقلانی و سعادت عقلانی یا روحانی را از جهت مدرَک ، مدرِک ، و کمیت و کیفیت برتر از بقیه لذّت ها و سعادت ها می داند. و از میان قوای نفس تنها قوای عقلانی است که با مرگ از بین نرفته و در عألم آخرت سعادت و لذّت نهایی توسط آن رقم می خورد. روشی که در این مقاله استفاده شده است توصیفی و تحلیلی است و روش گردآوری مطالب به صورت کتابخانه ای است.
بررسی ظرفیت های علم اشتدادی در اندیشه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فروکاستن ساحت علم به حدود تجربه از قرن هجدهم و انحصار روش و ابزارهای آن در کمّی گرایی و حواس مادی و همچنین بکارگیری عقل در مقام مفهوم سازی، موجب تقلیل ساحت انسان گردید؛ به گونه ای که نیل به التذاذ هر چه بیشتر از عالم مادی غایت او خوانده شد. طبیعتاً این نگرش بر زندگی جوامع مسلمان نیز سایه افکند و موجب سردرگمی آنها شد. هدف نوشتار حاضر این است که با در نظر گرفتن «تناظر مراتب عشق با سعادت» و «تناظر مراتب سعادت با علم» و «تعدد روش در کسب علم» در فلسفهی ابن سینا، تعریف دیگری از علم ارائه دهد؛ تعریفی که در خور اصل غایت و سعادت بشر باشد. با تناظر مؤلفه های نامبرده علم، طیفی اشتدادی می یابد که از دون ترین مرتبه (شناخت حسی) تا والاترین مرتبه (علم عقلی) را در بر می گیرد و هر مرتبه از آن با مراتب عشق و سعادت متناظر است؛ به گونه ای که انسان با اشتداد در علمش، عاشق تر و به سعادت نهایی نزدیک تر می شود. علم اشتدادی با مجوز فهم های متعدد، راه را بر منطق تک گفتاری دگماتیسم می بندد و از سوی دیگر، با توجه به نظام توحید محور در فلسفهی ابن سینا و همچنین با ارائه ملاک متقن و منطقی در جهت راستی آزمایی ادراکات، هرگز منجر به نسبیت لجام گسیخته و شکاکیت ناشی از هرمنوتیک جدید نمی شود.
سعادت دنیوی از منظر اهل بیت (حقیقت، اسباب و اهداف)
منبع:
مطالعات حدیث پژوهی سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۹
80 - 105
حوزههای تخصصی:
در سیره و کلام اهلبیت (ع)، اصل جمع آوری ثروت و رسیدن به امکانات مادی برای برآورده ساختن نیازهای زندگی و رسیدن به سعادت دنیوی، نه تنها امری ناپسند نیست که بر آن سفارش نیز شده است و کسی که برای برآورده ساختن نیازهای خانواده اش تلاش می کند، با مجاهدان در راه خداوند برابر دانسته شده است. اما در همین زمینه، نکته ظریفی وجود دارد و آن، این است که این اموال، می بایست به عنوان وسیله ای برای رسیدن به خدا و درک بیشتر از هدف نهایی خلقت باشند، از این رو، اهلبیت (ع) سعی بر آن داشته اند تا با بیان جلوه های معنوی سعادت، سعادت دنیوی را به نیک بختی اخروی مبدل سازند و تصویر روشنتری از اموری را که شخص را به سعادت حقیقی می رساند، برای مؤمنان ترسیم کنند.
از دیدگاه اهلبیت (ع) تولید ثروت و همچنین جمع آوری مال و سرمایه با رعایت موازین شرعی جایز است. داشتن مال و ثروت ناپسند نیست، بلکه دنیا پرستی و ترجیح دنیا بر آخرت شایسته نیست. باید به مال و ثروت به دیده ی وسیله نگاه کرد، ابزاری برای رسیدن به سعادت اخروی، که در این صورت تحصیل مال، طلب دنیا نخواهد بود، بلکه طلب آخرت است از دیگر اموری که در روایات اهلبیت(ع) جزء حقیقت سعادت دنیوی بر شمرده شده اند عبارتند از: آرامش روانی ، امنیت ، سلامت و لذّت حلال.
بررسی انتقادی نسبت معرفت و رؤیابینی در اندیشه ی کارلوس کاستاندا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۱ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۰
91-106
حوزههای تخصصی:
نسبت معرفت و رؤیابینی یکی از دیدگاه های مهم کارلوس کاستاندا به حساب می آید. او تحت این نظریه مدعی است که معرفت را می توان به دو گونه تصور کرد: نخست، معرفتی که متعلق آن، امور مادی و این جهانی است و دیگری، معرفتی اصیل که در حالت غیرطبیعی به دست آمده و ماهیت غیرتجربی دارد. در این میان، رؤیابینی حالتی برای تحصیل معرفت اصیل است و گیاهان روان گردان نیز ازجمله طریقی برای کسب این آگاهی به حساب می آیند. در مقام تحلیل انتقادی این دیدگاه به نظر می رسد که دیدگاه کاستاندا انسجام کافی ندارد؛ زیرا اگر معرفتِ متعالی با التفات به ساحت های دوگانه ی وجود آدمی فراهم شده و سعادت نیز در شکوفایى استعدادهای مادی روحی و پاسخ مناسب به نیازهاى روحى و جسمى قوام یابد، ناگزیر، کاستاندا تبیین دقیقی از چیستی معرفتِ سعادت بخش یا متعالی به دست نمی دهد. او تنها به همین ادعا بسنده می کند که معرفت غیرحسی یا معرفت برآمده از غیرمحسوسات، مؤید تعالی است. ازسوی دیگر، در اندیشه ی کاستاندا، معرفت اصیل نوعی آگاهیِ برآمده در حالت غیرطبیعی است. این معرفت که نحوه ای از شهود معنوی تلقی می شود، مبتنی بر تقویت قوای نفسانی لحاظ نشده است. درواقع، اهمیت استفاده ی از گیاهان روان گردان برای تحصیل این معرفت نیز مؤید این مدعاست.
شقاوت عقلانی در حکمت صدرائی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۶
29 - 51
حوزههای تخصصی:
نیل به سعادت و گریز از شقاوت را باید از مهم ترین دلمشغولی های انسانی دانست که فیلسوفان اسلامی و به ویژه صدرالمتالهین تلاشی فراوان در تحلیل و واکاوی آن داشته اند. در این میان، شقاوت عقلانی از مهم ترین اقسام شقاوت است که خود به اقسامی دیگر تقسیم می شود. شقاوت عقلی یا همان شقاوت حقیقی نظری؛ که از عدم ادراک مراتب عالیه حاصل می آید و شقاوت عقلی عملی؛ که از غلبه ملکات و رذائل نفسانی نشات می گیرد. پرسش اصلی این نوشتار آن است که شقاوت عقلانی در حکمت صدرایی کدام است؟ در روی آوردی تحلیلی توصیفی به آثار صدرالمتالهین، چنین حاصل آمده که شقاوت عقلانی نقطه مقابل سعادت حقیقی بوده و همچون سعادت حقیقی، به انسان های نادری اختصاص دارد. اساسا عواملی چند را می توان در پیدایش شقاوت حقیقی در انسان ها موثر دانست: غلبه عوارض بدنی بر نفس ناطقه، نقصان ذاتی نفس ناطقه انسانی، اعراض از سعادت حقیقی، جهل به علوم حقیقی و غلبه قوه وهم و ادراکات وهمانی در انسان. این همه در دور شدن نفس ناطقه از حقیقت نورانی خویش و نیز غلبه بر ملکات ظلمانی و ناسازگار با سعادت حقیقی انسان، مشترک اند.
تأثیر مشورت همسران در سعادت خانواده از منظر قرآن و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فرهنگ اسلامی هدف زندگی خانوادگی سعادت اعضای خانواده است. زندگی خانواده در صورتی به این هدف می رسد که اعضای آن، عناصر دخیل در کمال خانواده را بشناسند. آیا مشورت همسران از منظر قرآن و روایات همانند موارد دیگر مشورت به رشد و کمال طرفین مشورت کمک کند یا نه؟ طبق نظریه رایج در فرهنگ اسلامی مشورت یک امر مردانه است و در نتیجه مشورت مرد با همسر خود تأثیری در کمال طرفین ندارد. این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی و طرح این سؤال که آیا از دیدگاه قرآن و روایات، مشورت همسران در فرایند کمال اعضای خانواده اثرگذار است یا نه، به بررسی این مسئله پرداخته است. در فرایند این تحقیق در باره هدف اصلی زندگی خانوادگی از دیدگاه قرآن و روایات، عناصر تشکیل دهنده بستر کمال خانواده، رابطه مشورت با عوامل سعادت اعضای خانواده و منطق نقد نظریه مردانه بودن مشورت سخن گفته شده و با بررسی ماهیت، کارکرد و نسبت مشورت با عناصر تشکیل دهنده ی بستر تکامل خانواده به این نتیجه رسیده که مشورت در بافتار بستر کمال اعضای خانواده جایگاه قابل توجهی دارد. و با نقد سند و دلالت مستندات رواییِ نظریه ی مردانه بودن مشورت و عرضه ی آن بر قرآن کریم به مثابه سند بالادستی احکام و آموزه های خانوادگی این نظریه را نیز ابطال کرده است.
نقش سعادت در ارکان علوم انسانی از دیدگاه آیت الله مصباح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال سی ام آبان ۱۴۰۰ شماره ۲۸۷
17-26
حوزههای تخصصی:
سعادت به عنوان هدف نهایی افعال انسانی، از دیدگاه آیت الله مصباح، به معنای قرب به خداست. از طرفی، رسالت علوم انسانی، شناسایی حقیقت یک رفتار و توصیه برای دستیابی به رفتار مطلوب است؛ در نتیجه، هر چیزی را که به عنوان سعادت حقیقی انسان در نظر بگیریم، تعیین کننده جهت گیری ما در علوم انسانی و ارکان آن است. هدف، بررسی انواع تأثیرات سعادت بر ارکان علوم انسانی است. در مورد جمع آوری داده ها، از روش اسنادی و در مورد تحلیل داده ها از روش توصیفی و تحلیلی استفاده شده است. در بُعد موضوع، پذیرش سعادت موجب نگرش به ابعاد الهی انسان و افعال او، ازجمله نیت و باطن اعمال انسان است؛ و در بُعد مسئله، موجب انتخاب مسائل در راستای هدف نهایی و در حل مسائل علوم انسانی توصیفی، موجب تغییر توصیف ما از انسان و افعالش و مسائل مطرح در آن علوم، و در علوم انسانی دستوری، موجب جهت دهی باید و نبایدها به سوی کمال نهایی است؛ در بُعد هدف، موجب نگاه ابزاری به هدف های خرد در علوم انسانی، نسبت به هدف نهایی می شود و در بُعد روش، موجب عدم انحصار در روش های تجربی از قبیل کمّی و توجه به روش های دیگر، همچون روش های نقلی و شهودی است.
سعادت در اخلاق ارسطو(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
سعادت از نظر ارسطو فعالیت منطبق با بالاترین نوع فضیلت است. در کتاب اول اخلاق نیکوماخوس فضایل عملی و در کتاب دهم تأمل ورزی نظری بهترین فعالیتی دانسته می شود که می تواند سعادت را تضمین کند. به این ترتیب، می توان گفت که ارسطو دو پاسخ (طبیعی باورانه و الهیاتی) به سؤال از چیستی سعادت داده است؛ زیرا ویژگی خودبسنده بودنِ سعادت، مستلزم برخورداری آن از ارزش ذاتی است و فعالیت عملی - که در کتاب نخست دارای ارزش ذاتی است - در کتاب دهم ارزش ثانوی داشته و صرفاً وسیله رسیدن به سعادت بالاتر (نظری) است. برخی معتقدند ارسطو در نهایت نتوانسته است به تفکیک میان خوب ذاتی و خوب ابزاری پایبند بماند و در تعریف سعادت دچار تناقض گویی شده است. در این مقاله، اولاً به شیوه تحلیلی و با واکاوی مفهوم کالون، نشان داده می شود که کارکرد عقل نظری در کسب فضایل اخلاقی بیش از آنی است که خوانش های طبیعت باورانه مدعی اند و سعادت اساساً یک ویژگی الهیاتی است و ثانیاً با اشاره به دو معنای خودبسندگی (1. غایت غالب 2. غایت جامع) بیان می شود که معنای دوم ما را قادر می سازد دو مفهوم «فرعی بودن» و «به خاطر خود انجام شدن» را جمع پذیر دانسته و از این طریق پاسخ مناسبی به معضل تعارض ارائه کنیم.
ناموس طبیعت بمثابه راهکار سعادت بشر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۶ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۵)
13 - 16
حوزههای تخصصی:
جهان آفرینش و طبیعت براساس قواعد و قوانین (نوامیس یا سنن الهی) خلق شده و نظام خلقت بر آنها استوار است. مشیت و تقدیر الهی بر این قرار گرفته که تمام اجزاء و اعضای جهان هستی، با یکدیگر و با مجموعه جهان خلقت، در ارتباطی و تعاملی دوسویه باشند. انسان نیز بعنوان عضوی از این جهان، هم میتواند بر آن اثر بگذارد و هم میتواند از آن تأثیر بپذیرد. این تأثیر و تأثر بر اساس قانون (ناموس) و قاعده» اصلی این جهان، یعنی تساوق «وجود» و «خیر» مقدر شده است؛ آنجا که خیر هست، وجود نیز هست (و برعکس) و آنجا که خیر نباشد، «شر»، یعنی لاوجود و عدم است (و برعکس.) یگانه راه رسیدن انسان به سعادت حقیقی، هماهنگی و همراهی با نظام طبیعت و قواعد حاکم بر آن است؛ سنت الهی یا قانون و ناموس طبیعت بگونه یی است که انحراف از آن، شر، بلا، ضرر، آفت، بیماری و ... را در پی خواهد داشت. جهان (انسان کبیر) در برابر اعمال خوب و بد انسان (عالم صغیر) واکنش نشان میدهد؛ «گناه» که همان تمرد از فرامین الهی یا انحراف از قواعد تکوین و طبیعت است، موجب شقاوت و بدبختی انسان خواهد بود و عذاب و کیفر الهی را در پی خواهد داشت. در اینجاست که اسماء و صفات جلالیّه» خداوند، ظهور و تجلی می یابد.
نسبت معرفت ایمانی به خدا با سعادت در باور اکوئیناس و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر به چیستی سعادت انسان و نسبت آن با معرفتِ ایمانی به خدا می پردازد. سن توماس اکوئیناس در سنت فلسفه مسیحی، و علامه طباطبایی در زمره متعاطیان حکمت صدرایی در سنت فلسفه اسلامی به این موضوع پرداخته و هر دو سعادت حقیقی را در شناخت و اتحاد با خدا می دانند و معتقدند از آنجا که سعادت حقیقی، برای انسان و در مورد غایت نهایی او بکار می رود، هرگاه انسان در خصیصه خود که قوه عقل است به فعلیت کامل رسید، و عالی ترین معقول را تعقل کرد به سعادت رسیده است. هر دو از این شناخت کامل به رؤیت تعبیر کرده و آنرا نوعی اتحاد وجودی در حد ظرفیت انسانی با مبدء متعال می دانند. بر این اساس معرفتی که از ایمان ساده عامه مردم به خدا نشأت می گیرد نمی تواند آنها را به سعادت حقیقی برساند؛ و اکثر اهل ایمان از درک سعادت محروم خواهند بود. هر چند بر اساس مبانی هر دو می توان راه حلی برای آن یافت، به نحوی که اهل ایمان را نیز از سعادت حقیقی بهره مند دانست.
آثار روان شناختی فعالیت های نیکوکارانه بر سلامت روان دنیوی و سعادت ابدی اخروی از دیدگاه قرآن و حدیث
منبع:
تفسیرپژوهی سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۲
299 - 275
حوزههای تخصصی:
از نظر آموزه های دینی، نیکوکاری نخستین تاثیر را در زندگی دنیوی و اخروی شخص گذاشته و سلامت روان دنیوی و سعادت ابدی اخروی او را تضمین می کند. عبادت در هر شکلی که باشد، یکی از عوامل سلامت روان بوده است. حسن و نیکویی عمل هم به تناسب و سازگاری اجزای آن با یکدیگر، و سازگاری و تناسب مجموعه اجزا با غایت و هدفی است که از انجام آن عمل مدنظر است. بنابراین احسان و نیکوکاری رعایت این دو تناسب با مقام عمل است. حال سوال این است که این فعالیت های نیکوکارانه چه تاثیری بر سلامت روان دنیوی و سعادت ابدی اخروی افراد دارد. بررسی توصیفی تحلیلی، روان شناختی، و استناد به آیات و احادیث، حاکی از آن است که آثار دینوی چون افزایش طول عمر و روزی، دریافت پاداش الهی و... و آثار اخروی چون چشم پوش از عقاب، رسیدن به نعمت های بهشتی و پاداش ابدی و... موجب سلامت روان فرد در دنیا سعادت ابدی او در آخرت می گردد.
بررسی معناشناسی اخلاق نزد شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
35 - 56
حوزههای تخصصی:
فلسفه اخلاق به مبادی تصوری و تصدیقی علم اخلاق می پردازد که چهار مبحث ذیل را در بر می گیرد: معناشناسی اخلاق، معرفت شناسی اخلاق، هستی شناسی اخلاق و مباحث منطقی اخلاق. معناشناسی اخلاق به بررسی و تحلیل معنایی مفاهیم و گزاره های اخلاقی می پردازد. با توجه به اینکه معنای جمله نیز به مفاهیم اجزاء جمله، یعنی موضوع و محمول آن بستگی دارد، عمده مباحث مطرح در معناشناسی اخلاق، بررسی مفاهیم موضوع و محمول جمله های اخلاقی است. این تحقیق قصد دارد با روش تحلیلی به وسیله عقل، معناشناسی مفاهیم یادشده را از منظر شیخ اشراق بررسی نماید. وی روش تعریف مفهومی را در معناشناسی اخلاق ابداع کرده و به برخی مفاهیم اخلاقی یادشده پرداخته است، اما او چگونگی دستیابی به معنای تشکیل دهنده مفاهیم مرکب را تبیین نکرده و راه حلی برای معناشناسی مفاهیم بسیط اخلاقی برای کسانی که قابلیت درک شهودی مفاهیم بسیط را ندارند، ارائه نکرده است. راه حل جایگزین این دیدگاه، توجه به ویژگی مفاهیم فلسفی است که مفاهیم اخلاقی از این مفاهیم دانسته شده اند. مهم ترین ویژگی مفاهیم فلسفی، مقایسه ای و با تلاش ذهنی به دست آمدن آن هاست. برای معناشناسی مفاهیم اخلاقی، مقایسه میان فعل یا صفت اختیاری با هدف اخلاقی حائز اهمیت است که معنای مفاهیم یادشده از این مقایسه انتزاع می شود.
فارابی و نقش تخیل در تحصیل سعادت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فارابی سعادت را برترین خیری می داند که انسان به سوی آن در حرکت است. انسان که موجودی بالطبع مدنی است تنها از طریق حضور در مدینه ی فاضله است که می تواند به کمال و سعادت دست یابد. راه رسیدن به سعادت عبارت است از تعقل نظری، اندیشیدن به معقولات و فلسفه ورزی که البته در اختیار و انحصار خواص است. فارابی در این جا از نیروی خیال بهره می گیرد تا راه تمامی انسان ها را به تحصیل سعادت هموار کند. تخیل قوه ای از نفس است که به حفظ صورت محسوسات، دخل وتصرف در آن ها و محاکات امور محسوس و معقول می پردازد. این کارکرد آخر ابداع فارابی است و در فلاسفه ی پیش از او به ویژه افلاطون و ارسطو دیده نمی شود، چرا که افلاطون پست ترین جایگاه را به خیال نسبت می دهد و ارسطو محاکات امور معقول را جزو وظایف آن نمی شمارد. نشان خواهیم داد تخیل نقش پررنگ دیگری نیز در فلسفه ی فارابی بر عهده دارد. این قوه در مرکز نظریه ی نبوت فارابی قرار گرفته است. متخیله ی نبی در کمال توانایی است و معقولات از عقل فعال به آن افاضه می شود؛ یعنی محمل وحی است. همچنین نیل به سعادت انسان ها نیز مستلزم تخیل است. خواص و در زمره ی آنان هنرمندان می توانند معقولات به متخیله ی جمهور مردم بیافکنند و از آن جا که این قوه توان محاکات معقولات را دارد، واسطه ای است در مسیر دستیابی به سعادت. نهایتاً مشخص خواهد شد، هنرمندان که در انجام این مهم از شیوه های اقناعی بهره می برند، در مدینه ی فاضله از جایگاهی والا برخوردارند.
بررسی معنای فطرت در نهج البلاغه (با تاکید بر تفاسیر نهج البلاغه)
این مقاله درصدد است تا به این سوال پاسخ دهد که فطرت در نهج البلاغه به چه معنا یا معانی استخدام شده است و همچنین تفاسیر مهم نهج البلاغه در بررسی و تفسیر معانی فطرت چه گفته اند. در بررسی معانی ریشه فطر در نهج البلاغه و تفاسیر مهم آن به ده مورد از کاربردهای این ریشه برمی خوریم که می توان معانی آنها را در سه دسته کلی تقسیم نمود. در بعضی موارد معنای فطر مترادف با خلق و به معنای خلق کردن است و در بعضی موارد دیگر فطر به معنای شکافتن و شکاندن استفاده شده است اما کاربرد سوم آن که تنها در چهار قسمت نهج البلاغه از آن استفاده شده است همان معنای مصطلح فطرت یعنی خلقت خاص و الهی انسان است که انسان را امر به خوبی ها و نهی از بدی ها می کند و اگر انسان به ندای فطرت حرکت کند و آنرا با قوه اختیار خود کدر و منحرف نسازد به سعادت ابدی خواهد رسید.
تفسیر ابن رشد از عقلانیّت ارسطویی و نسبت آن با دین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و ششم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۶)
196 - 223
حوزههای تخصصی:
ابن رشد فیلسوف بزرگ مغربِ دنیای اسلام است و ارسطو را مصداق تامّ نوع انسانی در عقلانیت می داند. وی رسالت خود را در تبیین و تفسیر ارسطو به ارسطو در دنیای اسلام می داند. به نظر وی، عدم فهم دقیق ارسطو در بین متفکران اسلامی مشکلات زیادی را بوجود آورده است. او با تبیین ابعاد مختلف عقلانیت مستقل ارسطویی، سعی کرده است بر تمایز هویتی یقین عقلانی و علمی و اقناع ناشی از آموزه های دینی تأکید کند. وی یقین عقلی را محصول فرایند تکاملی ادراک انسانی نسبت به محسوسات و طبیعت کلی و عقلی موجودات می داند و بر استقلال و انحصاری بودن آن در راه نیل به حقیقت پافشاری می کند. به نظر ابن رشد دین، هویت عمل گرایانه دارد و ابداً ادعای حقیقت نمایی و راه رسیدن به حقیقت را ندارد و هدفی جز کسب فضائل اخلاقی و قرار دادن انسان های عادی در مسیر سعادت ندارد. در این مقاله سعی داریم تا با روش تبیینی - تحلیلی ضمن بیان تفسیر ابن رشد از هویت عقلانیت مستقل ارسطویی، رابطه آن با دین را بیان کنیم و از این طریق گام کوچکی در مسیر ابن رشد پژوهی در زبان فارسی برداریم؛ مسیری که شاید به فهم ریشه و بنیاد مشکلات حال حاضر ما در رابطه با نسبت عقل و دین و نسبت تفکر سنتی و مدرن کمکی کرده باشد.