مقالات
حوزه های تخصصی:
مسئولیت معرفتی یکی از مباحث مهم معرفت شناسی معاصر است. در رویکرد برون گرایانه در معرفت شناسی به جای تاکید بر وظایف معرفتی بر نحوه تحقق باورهای فاعل شناسا تاکید دارد. در این رویکرد آن چه اهمیت دارد نحوه تحقق باورهای ما و عوامل موثر بر روند باورسازی است. ارزش معرفتی یک باور با توجه به عوامل پیدایی آن معلوم می گردد. در این رویکرد داشتن قرینه لزوما به معنای وصول به باورهای صادق و در نهایت افزایش باورهای صادق و کاهش باورهای کاذب نیست. در این نگاه هر چند که به نظر می رسد مسئولیت معرفتی رنگ می بازد اما می توان از نوع دیگری از مسئولیت معرفتی سخن گفت که می توان آن را مسئولیت معرفتی باواسطه تلقی کرد. هدف این مقاله این است که با روش تطبیق آراء معرفت شناسان برون گرا و استاد جوادی آملی نشان دهد آیت الله جوادی آملی برفرآیند معرفت و عوامل بیرونی موثر در معرفت تأکید دارد و مسئولیت معرفتی را از منظر برون گرایانه متوجهِ فاعل شناسا می داند. رعایت تقوای علمی که شامل کسب فضایل اخلاقی- عقلانی و پرهیز از رذایل عقلانی است از جمله مسئولیت هایی است که مورد توجه ایشان به عنوان عوامل غیر معرفتی موثر در فرآیند معرفت بوده است.کلیدواژه ها: مسئولیت معرفتی، برونگرایی، معرفت شناسی فضیلت محور، فضایل عقلانی، جوادی آملی.
شقاوت عقلانی در حکمت صدرائی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نیل به سعادت و گریز از شقاوت را باید از مهم ترین دلمشغولی های انسانی دانست که فیلسوفان اسلامی و به ویژه صدرالمتالهین تلاشی فراوان در تحلیل و واکاوی آن داشته اند. در این میان، شقاوت عقلانی از مهم ترین اقسام شقاوت است که خود به اقسامی دیگر تقسیم می شود. شقاوت عقلی یا همان شقاوت حقیقی نظری؛ که از عدم ادراک مراتب عالیه حاصل می آید و شقاوت عقلی عملی؛ که از غلبه ملکات و رذائل نفسانی نشات می گیرد. پرسش اصلی این نوشتار آن است که شقاوت عقلانی در حکمت صدرایی کدام است؟ در روی آوردی تحلیلی توصیفی به آثار صدرالمتالهین، چنین حاصل آمده که شقاوت عقلانی نقطه مقابل سعادت حقیقی بوده و همچون سعادت حقیقی، به انسان های نادری اختصاص دارد. اساسا عواملی چند را می توان در پیدایش شقاوت حقیقی در انسان ها موثر دانست: غلبه عوارض بدنی بر نفس ناطقه، نقصان ذاتی نفس ناطقه انسانی، اعراض از سعادت حقیقی، جهل به علوم حقیقی و غلبه قوه وهم و ادراکات وهمانی در انسان. این همه در دور شدن نفس ناطقه از حقیقت نورانی خویش و نیز غلبه بر ملکات ظلمانی و ناسازگار با سعادت حقیقی انسان، مشترک اند.
تبیین نظریه رابطه ذاتی نفس و بدن با نقدی بر نظریات ابن سینا و ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در باب نحوه ارتباط نفس و بدن تاکنون نظریات گوناگونی از جانب حکما مطرح گردیده به گونه ای که برخی همانند ابن سینا چنین ارتباطی را بر اساس فضای اصالت ماهیت عرضی و از نوع راکب و مرکوب می داند و برخی دیگر همچون ملاصدرا در مقابل بر اساس فضای اصاله الوجود و نظریه جسمانیه الحدوث بودن نفس ذاتی می داند. این پژوهش مبتنی بر روش تحلیل اطلاعات و مقارنه آرا در پی آن است که نادرستی یا قابل دفاع نبودن هر دو نظریه مذکور را تبیین نماید و پس از آن نظریه رابطه ذاتی نفس و بدن را که تمایزات اساسی با نظریه ملاصدرا دارد تبیین کند. بر این اساس ابتدا نظریه ابن سینا در باب نحوه ارتباط نفس و بدن و اشکالات آن بیان می گردد پس از آن نظریه ملاصدرا در باب کیفیت ارتباط نفس و بدن تقریر می گردد تا به دنبال آن پیش فرضهای اصاله الماهوی در نظریه جسمانیه الحدوث ملاصدرا نمایان گردد و مورد انتقاد قرار گیرد. برای نقد ژرفتر بر نظریه ملاصدرا برخی ادله ملاصدرا بر حدوث نفس نیز مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد تا ناکارآمدی این ادله در اثبات حدوث نفس و به دنبال آن رابطه ذاتی نفس و بدنی که ملاصدرا در پی آن است مشخص گردد. در گام سوم نظریه رابطه ذاتی نفس و بدن که متمایز از نظریه ملاصدرا است در چهار بخش به تفصیل مورد بحث قرار می گیرد و تمایزات آن با نظریه ابن سینا و ملاصدرا تبیین می گردد.
«سوبژکتویته» به مثابه بنیاد مابعدالطبیعه در فلسفه استعلایی کانت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از پرسش های جدی در نظام فلسفی کانت پرسش از امکان مابعدالطبیعه است؛ کانت در فلسفه استعلایی خویش، از سویی مابعدالطبیعه را نفی و از سوی دیگر آن را اثبات می کند، این جستار کوشیده است با اشاره به معانی متعددی که مابعدالطبیعه در نظر او داشته است، با استمداد از تفسیر هیدگر از کانت نشان دهد که چگونه به رغم برخی روایت ها و تفسیرهای نابجا از سوی نوکانتی ها، او همچنان به «وجودِ» موجود اندیشیده است و وجود در فلسفه او به مثابه امر سوبژکتیو ظهور یافته است و این مهم به مددِ قوه خیال و شاکله استعلایی از طریق زمان و نقش آن در امکان تألیف میان دو سوی حکم تألیفی پیشینی (یعنی شهود محض و مفهوم محض) و اتحاد ساختاری میان این دوسوی تألیف (یعنی زمان به مثابه شهود محض فراگیر و من استعلایی «محض» از طریق قوه خیال) صورت گرفته است و وحدت میان دو حیث پذیرندگی و خودانگیختگی در نهایت بر بنیادِ امرِ سوبژکتیو قرار و قوام یافته است که در این جستار ذیل عنوان سوبژکتویته سوژه از آن یاد شده است و فلسفه استعلایی کانت نیز بر اساس این فهم بنیادین از زمان و بنیانگذاری سوژه به مثابه زمان رقم می خورد.
مفهوم پروکلوسی اقنوم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به توضیح و تدقیق فهم پروکلوس از مفهوم اقنوم می پردازد. ایضاح مفهومی که پروکلوس دستگاه جهانشناسی خود را بر بنیاد آن طراحی، ترسیم و گسترش می دهد. پیکره مفهومی پروکلوس از واقعیت جهان در سلسله ای از مراتب رسم می شود که هر مرتبه اقنوم نام گرفته است. هر اقنوم به نحو علی وحدت مراتب پایینتر از خود است و از طریق بهره مندی در وحدت مرتبه بالاتر از خود جذب می شود تا سرانجام سلسله اقانیم در وحدتی نهایی تالیف می شوند. بدین ترتیب همه کثرات جهان با واسطه اقانیم بر وحدتی نهایی بنیاد می شوند. این مقاله چگونگی بسط و صدور اقانیم در ساخت واقعیت جهان و نسبت آنها با یکدیگر را براساس دو اصل بهره مندی و علیت جهت تبیین مساله اصلی جهانشناسی پروکلوس یعنی صدرو بالضروره جهان آشکار می کند: نوشته پیش رو آشکارگی چگونگی صدور عالم مادی با واسطه های وحدت، عقل و نفس به منزله علل و سطوح وحدتبخش و بالفعل و ضروری جهان است.
بررسی استناد صدرالمتألهین به غزالی در مسئله توحید حقیقی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
توحید از جمله مهم ترین مسائلی است که اندیشمندان فِرق و مکاتب مختلف اسلامی، بدان پرداخته اند. به رغم آن که در بیشتر این مکاتب، توحید، حقیقتی دارای مراتب متعدد معرفی شده، درباره اعلی مرتبه توحید، دیدگاه های مختلفی وجود دارد. این پژوهش که به روش تحلیلی توصیفی نگاشته شده، می کوشد تا پس از تقریر و تحلیل توحید حقیقی از منظر ملاصدرا و غزالی، به مقایسه و ارزیابی توحید حقیقی یا توحید اهل معرفت در بینش آن ها اشاره کند. نتیجه به دست آمده از بررسی ها آن است که با وجود شباهت های ظاهری در عبارات ملاصدرا و غزالی و نیز استنادهای متعدد آخوند به او در مباحث مربوط به وحدت شخصی وجود، توحید نزد این دو اندیشمند چهره ای متفاوت دارد. ملاصدرا در دیدگاه نهایی خود، قائل به وحدت وجود است اما دیدگاه غزالی در این باره روشن نیست با این حال شواهد، بیشتر مبنی بر آن است که از منظر غزالی توحید عبارت است از وحدت شهود. بر اساس این تفاوت دلیلِ استنادهای متعدد ملاصدرا به غزالی، در مباحث توحید را یا باید ناشی از عدم توجه ملاصدرا به تفاوت وحدت وجود و وحدت شهود دانست و یا زیرکی صدرالمتألهین برای اقناع خصم.