مطالعات راهبردی ارتباطات (رهپویه ارتباطات و فرهنگ سابق)
رهپویه ارتباطات و فرهنگ دوره 4 تابستان 1403 شماره 2 (پیاپی 12) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
برندسازی ملی از حوزه های پژوهشی نوپدید و میان رشته ای و درعین حال بسیار راهبردی است که طی سال های اخیر مورد توجه جدی دانشگاهیان و سیاست گذاران قرار گرفته است. بررسی و مرور پژوهش های داخلی انجام شده در این حوزه ی نوپا می تواند تصویر دقیقی از وضعیت تولید دانش و رویکردهای پژوهشی غالب بر آن، فراهم آورد. بدین منظور، در این نوشتار 50 مقاله ی علمی منتخب در حوزه ی برندسازی ملی (طی سال های 1389 تا 1402) با هدف شناخت چهارچوب ها و ویژگی های نظری، روشی، رویکردی و شکلی، با استفاده از روش مرور نظام مند واکاوی شده اند. یافته ها، نوپابودن حوزه ی برندسازی ملی و شکل نگرفتن چهارچوب ها و مرزهای آن به عنوان یک حوزه ی مطالعاتی و پژوهشی مستقل را نشان می دهند. همچنین پژوهش در این حوزه ، هنوز به مسئله ای فراگیر در کشور تبدیل نشده و جامعه ی دانشگاهی ایران را در سطوح و مقاطع مختلف و از منظرهای علمی گوناگون درگیر نکرده است. افزون بر این، ضعف جدی ادبیات مفهومی و نظری و نیز خلأ استفاده از برخی روش های پرظرفیت در این حوزه مشهود است. با توجه به وضعیت کنونی پژوهش های حوزه ی برندسازی ملی در ایران، مهم ترین راهکارهای پیشنهادی به منظور غنابخشی به پژوهش های آینده عبارتند از: اهتمام به پژوهش های مفهومی، برندسازی این حوزه از طریق نشریه ها و همایش های علمی، پژوهشگری از منظرها و رشته های علمی مغفول و پرظرفیت، توجه بیشتر به شاخص های جهانی مربوطه، حرکت به سوی واکاوی رویکردهای گفتمانی در عرصه ی برندسازی ملی و بهره گیری از روش های فراتحلیل و فراترکیب به منظور ارزیابی و یکپارچه سازی نتایج پژوهش های سیاستی پیشین.
طراحی مدل راهبردی روابط عمومی معطوف به برندینگ سازمانی در شبکه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه برند به یکی از مهمترین موضوعات در تمامی شرکت ها بدل شده است به نحوی که نمی توان هیچ شرکتی را بدون برند در نظر گرفت. این موضوع به حدی شیوع یافته که علاو بر سیاستمداران، برخی از شهروندان نیز در صدد ایجاد برند شخصی برای خود هستند .برای ایجاد برند اقدامات متنوعی قابل انجام است که طیف گسترده ای شامل تبلیغات در شرکت های بزرگ تا تولید محتوا توسط شهروندان در شبکه های اجتماعی را شامل می شود. این گستره وسیع می تواند باعث ایجاد برند گردد، هرچند امروزه برند به علمی پیچیده و تخصصی تبدیل شده است و از یک عنوان فراتر رفته به طوریکه اطلاق نام تجاری به برند به منزله ایجاد محدودیت برای آن به شمار می رود.در این مقاله نقش روابط عمومی به عنوان یکی از ابزارهای تولید و ترویج برند مورد بررسی قرار گرفته است و با استفاده از روش گراندد تئوری اقدام به مصاحبه با اساتید ارتباطات و متخصصین روابط عمومی از سراسر دنیا شده است. با توجه به نتایج به دست آمده مشخص شد که علاوه بر وظیفه اصلی فروش، وظیفه تولید، ترویج و تثبیت برند نیز از وظایف انکار ناپذیر روابط عمومی ها می باشد. بنابراین، روابط عمومی ها با اتخاذ استراتژی های مناسب در جهت تولید، ترویج و تثبیت برند قادر هستند، به توسعه برندینگ سازمانی در سطح شبکه های اجتماعی مبادرت نمایند. کلیدواژه ها: استراتژی، برندینگ سازمانی، روابط عمومی، شبکه های اجتماعی، مدل.
ارائه الگوی مدیریت خبر آتش سوزی های بزرگ در کشور؛ مطالعه موردی: حادثه پلاسکو در سال 1395(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف ارائه الگوی مدیریت خبر آتش سوزی های بزرگ در کشور انجام شده است. روش تحقیق آمیخته با استفاده رویکردهای کمی و کیفی است. جامعه آماری در بخش کیفی شامل سردبیران خبری صدا و سیما در زمان بحران موردنظر، سخنگو و عوامل درگیر در مدیریت و عملیات سازمان آتش نشانی تهران، دبیر شورای اطلاع رسانی دولت در آن زمان و متخصصان ارتباطات و سردبیران رسانه ها در آن بحران بوده است. علاوه براین، جامعه آماری مربوط به بخش کمی، شامل کلیه اخباری است که در دو هفته بحران پلاسکو (30 دی 1395 لغایت 13 بهمن 1395) در رسانه-ها منتشر شده و شامل بیش از 100 هزار خبر است است. به منظور جمع آوری نمونه دربخش کیفی، ازروش نمونه گیری هدفمند استفاده شده است. برای جمع آوری داده ها درتحقیق حاضر در بخش کیفی و در راستای بهره گیری ازنظرات و دیدگاه های متخصصان وکارشناسان ازمصاحبه عمیق استفاده شده است. همچنین از روش های تحلیل مضمون و تحلیل محتوای کمی برای تجزیه و تحلیل داده های کیفی و کمی استفاده شد. یافته های پژوهش حاضر بیانگر آن است که رسانه های رسمی در قبال بحران پدید آمده در حادثه پلاسکو دارای نقطه قوتهایی از قبیل اولویت قائل شدن برای حادثه پلاسکو و به نوعی برجسته سازی خبری، نگاه محلی ملی به حادثه پلاسکو، مقدار زمان اختصاص داده شده به حادثه و بیان کردن ساده و بدون ابهام اخبار مربوط با حادثه پلاسکو بوده است. با اینجال، رسانه ملی در رابطه با حادثه ساختمان پلاسکو نقطه ضعف های اساسی دارد.در قبال حادثه پلاسکو و رعایت نکردن بی طرفی خبری، برجسته نکردن دولت، مسئولان، قوه قضاییه، شهرداری تهران و مجلس و توجه کمتر به مسئولیتهای آنان نسبت به حادثه پلاسکو و پوشش کمتر دولت و ارگانهای دولتی در این حادثه و به نوعی رفع مسئولیت از آنان مهمترین نقاط ضعف پوشش خبری حادثه ساختمان پلاسکو بوده است.
رابطه توسعه رسانه های جمعی و خودکشی در ایران و ارائه راهبردهای سیاستی و برنامه ریزی: یک مطالعه سری زمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: رسانه های جمعی به دلایل مختلف به انعکاس آسیب های اجتماعی مانند خودکشی می پردازند و فرض اساسی این است که نمایش خودکشی می تواند مخاطبین را به این عمل، تحریک کند. هدف پژوهش حاضر این است که اثر شاخص های کلان رسانه های جمعی بر خودکشی را در ایران مورد بررسی قرار دهد. روش: پژوهش حاضر از نوع کمی طولی است که به روش سری های زمانی انجام شده است. این پژوهش رابطه متغیرها را در دوره 1376-1401 مورد نظر قرار داده است. داده های مورد نیاز از وزارت فرهنگ و ارشاد، مرکز آمار ایران، و پزشکی قانونی کشور جمع آوری شده اند. جهت بررسی رابطه متغیرها، از الگوی خودرگرسیونی با وقفه های توزیعی در نرم افزار مایکروفیت نسخه 5 استفاده شده است. یافته ها: براساس نتایج، اشتراک تلفن همراه (002/0, Prob.= 4365/4-T-Ratio=) و تعداد فیلم های تولید شده (001/0, Prob.= 5016/4-T-Ratio=) اثر منفی و معناداری بر خودکشی دارد و با افزایش اشتراک تلفن همراه و تعداد فیلم های تولید شده میزان خودکشی کاهش یافته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که ضریب نفوذ اینترنت (006/0, Prob.= 5538/3T-Ratio=) و تعداد سینما (000/0, Prob.= 0507/6T-Ratio=) اثر مثبت و معناداری بر میزان مرگ و میر ناشی از خودکشی داشته اند. و بالاخره، تعداد مطبوعات و تعداد عناوین و تیراژ کتاب ها رابطه ی معناداری با میزان مرگ و میر ناشی از خودکشی ندارد.نتیجه گیری: با استناد به یافته ها، نتیجه گیری پژوهش حاضر این است که اشتراک تلفن همراه، و تعداد فیلم ها باعث کاهش، و ضریب نفوذ اینترنت، و تعداد سینما باعث افزایش خودکشی شده اند. ضمن اینکه، تعداد مطبوعات و عناوین و تیراژهای کتاب تاثیری بر خودکشی نداشته اند.
زمینه ها و شرایط شکل گیری پدیده کودکان کاردر فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با گسترش و فراگیر شدن شبکه های اجتماعی همانند اینستاگرام ؛نسل جدیدی ازکودکان کار بوجود آمده است که به اصطلاح به آنها "کارگران اینستاگرامی" گفته می شود؛ کودکان کارگر شیک پوشی که در انبوه صفحات فضای مجازی مانند اینستاگرام مشغول کار و تجارت مجازی اند. ازاین رو، هدف اصلی این تحقیق این بوده که زمینه های اجتماعی شکل گیری و پیدایش این پدیده را درجامعه در سال 1402 مورد تحلیل جامعه شناختی قرار دهد. از روش تحقیق کیفی گراندد تئوری در این پژوهش استفاده و جامعه مورد مطالعه از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند که در حقیقت والدین کودکانی اند که بعنوان کارفرماهای آنها، فعالیت های کاری-تبلیغی شان را در شبکه مجازی اینستاگرام مدیریت می نمایند که تعداد 20 والد از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته به سوالات محقق پاسخ دادند. نوع فعالیت و کارهای انجام شده توسط کودکان در شبکه اجتماعی اینستاگرام در سه دسته طبقه بندی می شود: الف) کارهای تبلیغاتی، ب) کارهای نمایشی و ج) کارهای خدماتی. از داده های حاصل این پژوهش پس ازمراحل سه گانه کدگذاری باز،محوری وانتخابی درمجموع 235 مفهوم، 20 مقوله فرعی و 4 مقوله اصلی استخراج شد. مقولات اصلی عبارتند از: "بازسازی هویت والد، مطلوبیت نهایی والد محور، کودکان زود بازده و شرایط ناپایدار" که درنهایت با تلفیق مدل های بدست آمده، مقوله هسته "کودک برده مجازی" معرفی گردید. والد-کارفرماهایی که درشبکه های اجتماعی زیست-تجارت مجازی می کنند، کودکان خود را به یک شی تزیینی-نمایشی و ابزاری درآمدزا بدل می سازند.کودک برده نمایشی که با دیده شدن و جلب توجه مستمرش، در معرض خرید و فروش مجازی کاربران، فالوورها و خریداران قرار می گیرد. همچنین در تیپولوژی حاصل از نتایج این تحقیق سه نوع تیپ یا گونه کودک مورد تحلیل قرار گرفت: کودکان زودبازده یا قُلکی،کودکان ویترینی یا تزئینی و کودکان هاله ای که هرکدام از این کودکان بنا بر ماهیت فعالیت و کار انجام شده در شبکه مجازی اینستاگرام قابل شناسایی هستند
گونه شناسی تولیدمحتوای اینفلوئنسر محور ایرانی در اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محتوای اصلی در شبکه های اجتماعی محتوای کاربرساخته است که مهم ترین ویژگی آن عدم وابستگی سازمانی و آماتوری است، در بین کاربران شبکه های اجتماعی اینفلوئنسرها کاربران نخبه اند، که توانسته اند با تولید محتوای منظم شبکه مخاطبان خود را بسازند. محتویی که توسط اینفلوئنسر تولید می شود، تولید اینفلوئنسرمحور است. تولید اینفلوئنسر محور بر خلاف تولید کابرساخته، آماتور نیست و قادر به ذائقه سازی است، بنابراین در ذیل تولید کاربرساخته قرار نمی گیرد. اینفلوئنسرها در جذب فالوئر و تبدیل سرمایه کاربری از طریق تولیدمحتوا، مهارت قابل ملاحظه ای دارند، آنها برای تبدیل سرمایه کاربری خود به سرمایه نقد شونده، فرآیند ویژه ای را طی می کنند که طی آن گونه های متفاوتی از محتوا پدید می آید. این مقاله درصدد گونه شناسی تولید اینفلوئنسرمحور ایرانی در اینستاگرام است و برای این منظور روش ترکیبی را بکار می گیرد که در آن از دو روش کیفی نتنوگرافی و تحلیل مضمون استفاده شده است. روش نتنوگرافی بکار گرفته شده متکی به مدل سادبک است که خود تلفیقی از مشاهده، بررسی محتوا و مصاحبه های آفلاین است. در تحلیل داده های به دست آمده از این الگوی سه وجهی از روش تحلیل مضمون استفاده گردید. طی بازه زمانی ۱۸ ماهه صفحات اینستاگرامی ۲۳ اینفلوئنسر مورد مشاهده و محتوای تولیدی آن مورد بررسی قرار گرفت. همچنین با ۱۲ نفر از اینفلوئنسرهای مورد بررسی نیز مصاحبه عمیق انجام شد. پس از کدگذاری و تحلیل داده ها «تولیدمحتوای نقدشونده» با توجه به تنوع اینفلوئنسرها و فالوئر به ۵ گونه کلی تولیدمحتوای روایی، فراتبلیغ، برندشخصی، تولیدمحتوای مشارکت جویانه، تبلیغ مستقیم صورت بندی شد.
شناسایی مدل استفاده از شبکه های اجتماعی برای برندسازی شخصی وشغلی مبتنی بر شایستگی های فردی (مورد مطالعه: اینستاگرام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف شناسایی وتدوین مدل استفاده از شبکه های اجتماعی به منظور برندسازی شخصی وشغلی مبتنی بر شایستگی های فردی وازطریق مطالعه موردی اینستاگرام انجام شده است. این پژوهش با روش کیفی و مصاحبه عمیق با 20 تن از استادان و صاحب نظران درزمینه تبلیغات،برندسازی ورسانه تا مرحله اشباع نظری تا جایی که امکان دست یابی به داده های جدید دیگر فراهم نبود، ادامه یافته است. تحلیل داده ها با استفاده از روش گراندتئوری و با نرم افزار مکس کیودا صورت گرفت که در نهایت منجر به شناسایی و تدوین مدل مطلوب استفاده از شبکه های اجتماعی به منظور برندسازی شخصی وشغلی مبتنی بر شایستگی های فردی با محوریت شبکه اجتماعی اینستاگرام شد. پس از بررسی برازش مدل اندازه گیری و ساختاری، با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی اقدام به تجزیه و تحلیل داده ها گردیده است. یافته های تحقیق شامل 120 کد اولیه با 263 مرتبه تکرار در قالب 28 مقوله فرعی می باشد که گویای مدلی است که ضرورت، شاخص ها، بسترها و زیرساخت ها، موانع و عوامل مزاحم، راهبردها و پیامد های استفاده از شبکه اجتماعی اینستاگرام در برندسازی شخصی وشغلی را نشان می دهد، اینستاگرام براساس ویژگی ها وشاخصه هایی نظیررسانه اجتماعی عکس وفیلم محور، داشتن جذابیت بصری بالا ، شناخته شدن به عنوان یک رسانه کسب وکار اینترنتی، داشتن مخاطبان گسترده وجهانی، گرایش نسل جوان به استفاده از این شبکه اجتماعی و... می تواند در کمک به برند سازی شخصی وشغلی نقش تعیین کننده ای را ایفا کند.